اما هدف از تأکید من بر این موضوع چیز دیگری است: با اینکه ماوراءالنهر ما، میهن سخنگستران توانا بوده است و هست، باز هم در میان این ستارگان درخشان آسمانِ ادب حضرت حافظ جای و مکان والاتری داشته است. خواجه بزرگوار شیراز ماهی در حلقهی اختران بیغروب فرهنگِ ماست که انوار معرفتآموز غزلهای ملکوتیاش همواره در ردیف کتابهای مقدس آسمانی، خدمت روشنگرانه به جهان و جهانیان کرده است. فراگرفتن دیوان حافظ معیار و ملاک سواد دانشآموزان در روستاها و شهرهای خراسان بزرگ و ماوراءالنهر محسوب میشده است و به آنهایی که مطالعهی دیوان او را به پایان رساندهاند، در ردیف حافظان قرآن اجر میگذاشتند. در بین مردم تاجیک هر گاه که از خواجهی بزرگوار شیراز و دیوان ملکوتی وی سخن به میان آید نام حضرت را با احتیاط و عزت و اکرام خاص سر زبان میآورند و دیوان اشعارش را حتماً با ذکر «بسمالله الرحمن الرحیم» باز میکنند، به دیده میگذارند، میبوسند و از آن پس به مطالعه میپردازند. حافظ در اندیشهی مردم ماوراءالنهر نه تنها شاعری فوقالعاده بلندمقام، بلکه حکیم و فیلسوف است و چنانکه بر حق، خود او فرموده:
صبحدم از عرش آمد خروشی، عقل گفت / قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
از اینجاست که از زمانهای پیش تا روزگار ما چراغ محفلهای حافظخوانی در شهرهای بزرگ و حتی در كُنج و کنار کوهستان تا به امروز زنده و فروزان است. مادران با تمام اخلاص و آرزو و امید به آنکه فرزندشان ایمن از گزند روزگار بماند و بهرهمند و شاداب از چشمهسار علم و ادب باشد، زیر بالین گهوارهی او دیوان حافظ میگذارند. اگر در زندگی، فردی را مشکلی پیش آید و گرهی در کارهایش باشد سه بار لب به دیوان حافظ میبرد و آن را میبوسد و از آن پس تفأل به این کتاب مقدس میزند که این را در تاجیکی «فال دیدن» و یا «فال گرفتن به کتاب مقدس خواجه حافظ» مینامند. در ادبیات شفاهی تاجیک، حکایت، قصه و روایت دربارهی خواجهی بزرگ شیراز زیاد هستند و بعضی از آنها در مجموعههای فولکوری به طبع رسیدهاند که شنیدن و خواندنشان چون غزلهای حافظ گواراست. اما چنین به نظر میرسد که شعر حافظ در دل و ذهن سخنوران و شاعران خراسان بیش از دیگر قشرهای جامعه تأثیرگذار بوده است. دانشمند معروف تاجیک، دکتر عبداللهجان غفاروف، در این باره اشارهی جالبی دارد. وی با اتکا بر منابع معتبر، نوشته است که نه تنها خواجه کمالالدین خجندی، که از معاصران حافظ بوده، بلکه سخنسرایان تاجیک چون: عصمت بخارایی، اسیری خجندی، کاشفی خجندی، عبدالرحمن مشفقی بخارایی که در گوشههایی از مناطق تاجیکنشین آسیای مرکزی زندگی میکردهاند، همه تحت تأثیر خداوند غزل خواجه حافظ قرار گرفتهاند.4 از پایهگذار ادبیات جدید تاجیک علامه صدرالدین عینی تا جوانترین شاعران امروز تاجیک همه در غزل، حافظ را استاد برحق خویش میدانند و در پیروی بر اشعار او غزل گفته یا مخمس بستهاند. آثار حافظ در رشد و کمال معنوی ادیبان معاصر ما تأثیر زیاد و عمیقی دارند.
بنا به فرمودهی شاگردان، استاد عینی آن اندیشمند بزرگوار از گهواره تا گور حافظ میخواند و محمدجان شکوری در کتاب تازهانشای خود، خراسان است اینجا، نوشته است: استاد عینی این مصراعها را که مخمس خود او بر غزل حافظ است در دم مرگ گریان گریان به لب آورده بود:
مرد عینی درد او بنهفته ماند / طالع ناسازگارش خفته ماند
غنچه امیدها نشکفته ماند / راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغ از رازداران یاد باد
نویسندهی معروف تاجیک، استاد جلال اکرامی که رمانهایش به چند زبان ترجمه و نشر یافتهاند، مدام شعر حافظ بر لب داشت و قهرمانان آثار وی به ویژه فیروزه در رمان دختر آتش در چندین مورد جهت تصدیق یا تقویت فکر و اندیشهی خود، ابیات عارفانهی این سخنپرداز بیهمتا را چون زرگری هنرمند و تمیزکار با مهارت بلند استفاده میکنند. در این رمان، نه فقط ابیات جداگانه، بلکه در بسیار موارد قطعههای زیبا از دیوان خواجه حافظ استفاده شدهاند. علاوه بر این موارد، مثالهای زیادی از نثر معاصر تاجیک در زمینه تأثیرپذیری از حافظ میتوان ارائه کرد. دربارهی اعجاز سخن حافظ و مقام و مرتبهی جهانی این عارف روشنضمیر، شاعران تاجیک اشعار فراوان سرودهاند، به طور مثال استاد میرزا ترسونزاده در منظومهی جان شیرین اشارهی جالبی به بیتی از غزل مشهور حافظ که مطلعش «اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را» است، دارد: خندهای که دلبر طناز کرد / شاعران را بنده در شیراز کرد
خال هندو ملک دلها را گرفت / هم سمرقند، هم بخارا را گرفت5
در میان اشعاری که به حافظ شیرازی تقدیم شده، شعر استاد باقی رحیمزاده که «دوام ما» نام گرفته است، درخشش دیگری دارد. او شاعر لسانالغیب را سرشته از عشق پاک و خون دل و روح پرجلال توصیف کرده، به بال همایش نشانده است و شعر او را مشابه لعلی میشمارد که از سنگ خارا بیرون آمده است. این هدایای باقی رحیمزاده حاوی ده بند هستند که دو قطعه از آن را برای نمونه میآوریم:
از عشق پاک و خون دل و روح پرجلال / در معرض بهار حیاتم سرشتهاند
جان سخن به قالب معنی گرفته جا / بر من خط برات بزرگان نوشتهاند
از سنگ خاره لعل نگین کردهام برون / از عمق بحر درّ و گهر برکشیدهام
از خسروان گذشته و در کوه بیستون / اعجاز نقش تیشه فرهاد دیدهام6
در ادبیات معاصر تاجیک در این زمینه شاعران زیادی، چه بزرگسالان و چه جوانان، اشعار فراوان سرودهاند و شعر استاد لایق شیرعلی «نرفت او یک قدم بیرون ز شیراز» از جمله بهترینِ آنهاست که در این شعر حافظ با محبت فرزندی مورد مدح و ستایش قرار میگیرد و لایق به این نکته اشاره کرده است که هر چند حافظ بزرگوار خارج از شیراز مسافرتهایی به گوشه و کنار جهان نداشت اکنون جهان و جهانیان برای خاکبوسِ مرقد پاک او پیوسته سر به شیراز میزنند و آن خاک گرامی را به مژگان میکشند.
ادامه دارد ...
مطالب بر گرفته از وبلاگ ايران بوم
علاقه مندی ها (Bookmarks)