دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

[fati3370]

خاطره ای از دوستی که تعریف می کرد واسم:ما بچه که بودیم مامانمون یه دمپایی داشت
که اگه تو دعوا پرت میکرد طرفت
و جاخالی نمیدادی مرگ مغزی میشدی!
حالا ماماناى امروزى میخوان تنبیه کنن میگن:
آیپد جدید که اومد دیگه برات نمیخریم پسر بی تربیت
باید با همون آیپد قبلیت بسازى...

هههههههههههههههههههههه.وا� �عاااااااااا..

[رضوس]

اینم از شانس من توشب یلدا.توخابگا نشستیم دورهم بادام میخوردیموفال میگرفتیم(یکی از بچه ها به نوبت میگرف واسمون)نوبت من میشه کلی تمرکز میکنمونیت اساسی.فالم برگ سفید درمیاد!!خالی خالی بود!انقدخندیدیممممممممممممممم م

خودت باید یه غزل اونجا مینوشتی برای خودت

[nedasoltani]

سلام.
دیشب شب خیلیییییییی خوبی بود امیدوارم همه شب خوبی رو سپری کرده باشن. کلی هندونه خوردیم
دیشب تا 3 بیدار بودیم بعد صبح ساعت 6 بیدار شدم رفتم سرکلاس اندیشه. وااااای فکرشم دیوونم میکنه.
همش 10 نفر بودیم ولی در عوض گفت به نمره ی پایان ترمتون 2 نمره اضافه میکنم. هورااااا.
الانم خیلی خوابم میاد

[رضوس]

سلام.
دیشب شب خیلیییییییی خوبی بود امیدوارم همه شب خوبی رو سپری کرده باشن. کلی هندونه خوردیم
دیشب تا 3 بیدار بودیم بعد صبح ساعت 6 بیدار شدم رفتم سرکلاس اندیشه. وااااای فکرشم دیوونم میکنه.
همش 10 نفر بودیم ولی در عوض گفت به نمره ی پایان ترمتون 2 نمره اضافه میکنم. هورااااا.
الانم خیلی خوابم میاد

سلام

کله پاچه میبردی با خودت سر کلاس

راستی الان که گفتی یه چیزی یادم اومد
چرا ما دیشب هندونه نخوردیم؟؟؟؟

[nedasoltani]

سلام

کله پاچه میبردی با خودت سر کلاس

راستی الان که گفتی یه چیزی یادم اومد
چرا ما دیشب هندونه نخوردیم؟؟؟؟

سعید جان یه ذره زود یادت افتاد
عیبی نداره الان برو بخور. یه قاچ هم جای من بخور.
کلاسم 7و45 شروع میشه اما من از 6 بیدار میشم تا آماده بشم و برم طول میکشه دیگه.
ما مثل شما نیستیم که 3 سوته حاضر میشید.

[رضوس]

سعید جان یه ذره زود یادت افتاد
عیبی نداره الان برو بخور. یه قاچ هم جای من بخور.
کلاسم 7و45 شروع میشه اما من از 6 بیدار میشم تا آماده بشم و برم طول میکشه دیگه.
ما مثل شما نیستیم که 3 سوته حاضر میشید.

آخه میدونی مشکل چیه؟؟؟؟
این که بقیا مواد لازم برای شب یلدا رو بقیه گرفته بودن هندونه رو خودم گرفته بودم

بله بله پس تا 7و 30 برنامه آماده سازی بوده

[homeyra]

آخیییییییییییش
یه کار نیمه تموم که دوسال درگیرش بودم...تموم شد....
یه نفس رااااااااااااحت کشیدم....
یه چند باری هم شبا از خواب پاشدم....ببینم واقعا قضیه حله یا نه
اینجاس که شاعر میگه "من و این همه خوشبختی محاله "...

[m@some]

سلام

دیشب خیلی خوب بود وقتی آدم خدا خیلی دوسشداره اون چیزایو که دوست داره بهش میده مث من اولین یلدای زیبای زندگیم بود

ولی نمیدونم چرا گوشی دستم بود داشتم پیام میدادم چطور خوابم بردخیلی برام عجیب بود هنوز 11نشده بود

همش خوابای وحشتناک میدیدم خیلی ترسیده بودمدیگه ساعت6ازخواب پریدم ودیگه خوابم نبرد

[Ronia]

منم دیشب خواب بد دیدم...
خواب دیدم مدیر گروهمون بهم میگه که تو یه درس دیگه هم تو انتخاب واحد گرفته بودی چرا سر کلاساش نرفتی؟
منم با حیرت و وحشت میگفتم نهههههههههههه من درسی به جز این هفتا نداشتم
حالا هی از مدیر گروه اصرار از من انکار ،آخر خوابم هم بهم گفت دیگه تو سیستم ثبت شده باید بیای امتحان بدی

[parnian 80]

های.
امروز روزی بس عالی بود.
امتحان عربی داریم 20 میشم انشالله.
پس فردا فم امتحان زیست داریم فردا هم تعطیییییییییییییییییییل