«یلدای ما بوی مهدی میدهد». این عبارتی است که از شب یلدای سال 1366 به بعد رزمندگان «گردان ولیعصر(عج)»شهرستان ساوه همه ساله به بهانه فرا رسیدن سالگر شهادت فرمانده رشید این گردان به یکدیگر یادآوری میکنند. در سالهای اخیر نیز همه ساله در «شب یلدا» از طریق تلفنهای همراه خود این عبارت را دریافت میکنند تا در طولانیترین شب سال عطر و بوی شهادت خانههایشان را معطر کند و با یاد شهدا و فرمانده شجاع این گردان،شب را سپری کنند.
مهدی ناصری سال 1341 در شهرستان ساوه متولد شد.پس از اخذ مدرک دیپلم به خیل جهادگران سازندگی پیوست و با شروع جنگ،در کسوت سبزپوشان توحید(سپاه) درآمد و در جبهههای نور علیه ظلمت،روشنیها را در نوردید.
در عملیاتهای مختلف،از جمله «رمضان»،«بیتالمقدس»،«والف جر مقدماتی»،«والفجرهای 1، 2 ، 3 ، 4 ، 8 »، «خیبر» و «بدر» و «کربلاهای 4 و 5 » حضور یافت و با پذیرش مسئولیتهای خطیری همچون فرماندهی گردان ولیعصر(عج)،قائممقامی فرماندهی سپاه ساوه و ... کاردانی و پشتکار خویش را در خدمت و دفاع از آرمانهای مقدس و معنوی اثبات کرد و سرانجام در شب یلدای سال 1366 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شلمچه مشهد آن شهید، عطر خون و حماسه او را هنوز در مشام خویش دارد و نقطه نقطه خاک مقدس ایران بزرگ یاد او و برادرش هادی را که قبل از او در راه دفاع از کشور و مکتبش جاویدالاثر شد،فراموش نخواهند کرد.
وصیتنامه سردار شهید مهدی ناصری:
بسمالله الرحمن الرحیم
«انالله اشتری من المؤمنین باموالهم و انفسهم بان لهم الجنه».
در این لحظات حساس که لشکریان اسلام میروند تا با دادن جان خویش از آرمانهای الهی و میهن خود پاسداری کنند،وصیتنامه خویش را آغاز میکنم.
شب هنگام است.در میعادگاه عاشقان حسین،همه در حال وداع هستند. این آخرین دیدار است.کوله بر دوش و آماده رزم،منتظر طلوع فجر... .
در دست بسیجیان،اسلحه بر زمین افتاده شهدایمان است و در دلهایشان نور ایمان.
این خیل مشتاق،گویی به سراغ معشوق خود میروند.اینگونه که آرام و قرار ندارند... .
گاهی اوقات فکر میکنم که باید روزی هزاران هزار بار،شکر الهی را به جای آورد که در چنین موقعیتی زنده هستم و میتوانم در راه حق جهاد کنم و جان ناقابل خود را – که امانتی بیش نیست – در راه قرآن و اسلام فدا کنم.
ای جوانان عزیز، ای امت قهرمان، فرصتها را غنیمت بشمارید و راه شهدای عزیز را ادامه دهید که تنها مایه عزت ما، همین جهاد در راه خداست. مبادا که از امام دست بردارید. او بود که اسلام را نجات داد.
و شما ای پدر و مادر عزیزم، بدانید که من آگاهانه به این راه قدم گذاشتم و میخواهم – اگر خدا قبول کند – همچون حضرت «علیاکبر(ع)» در کربلای ایران، خونم ریخته شود... .
اگر خداوند توفیق شهادت را نصیبم کرد، شما صبور و بردبار باشید که خداوند صابران را دوست دارد و خدای را شاکر باشید که امانت الهی را باز پس دادهاید.
و شما برادران و خواهرانم،امیدوارم که شما نیز همیشه موفق و مؤید بوده باشید و راهی را بروید که رضای خداوند در آن است.
روحش شاد و یادش گرامی.
علاقه مندی ها (Bookmarks)