بررسی توان نظامی اسرائیل
به نام خدا
در بین كشورهای خاورمیانه بی شك هیچ ارتشی برای امنیت منطقه به اندازه ارتش اسرائیل خطرناك نیست. این ارتش از نظر ابعاد كمی و كیفی به درجه ای از قدرت رسیده كه برای مرقبت از «نه كشوری با ۶ میلیون جمعیت و ۲۰ هزار كیلومتر مربع وسعت» بلكه برای كشوری در ابعاد هندوستان با یك میلیارد جمعیت و ۵/۳ میلیون كیلومتر مربع وسعت كفایت می كند. در حالی كه رسانه های غربی به گونه ای سؤال برانگیز سخنان سیاستمداران خود را مبنی بر تسلیح ایران به سلاحهای متعدد تكرار می كنند، كسی هرگز نیم نگاهی به ارتش تا بن دندان مسلح اسرائیل ندارد. مطلبی كه در ادامه می خوانید پیرامون شناسایی بیشتر خوانندگان با تهاجمی ترین ارتش جهان است. اسرائیل پس از آمریكا فوری ترین خطر برای ایران است. اگر آمریكا قبل از هر اقدام نظامی مجبور به بررسی ابعاد سیاسی بین المللی آن است چنین منعی برای ارتش اسرائیل وجود ندارد. اسرائیل هم مرز ایران نیست اما ثابت كرده كه به هنگام تصمیم، به راحتی به اقدام در ماورای مرزهای خود دست می زند. اسرائیل اكنون سالهاست كه از نظر اطلاعاتی اقدامات متعددی را علیه دشمنان سنتی منطقه ای خود از جمله ایران آغاز كرده است، ژنرالهای اسرائیل از حداقل یك دهه قبل با بسیج نیروهای اطلاعاتی خود دهها نقشه بزرگ و كوچك از تأسیسات حساس ایران تهیه كرده اند و تنها مترصد فرصتی برای حمله هوایی به آنها هستند. چنین اقدامی از سوی اسرائیل قطعا واكنش ایران را دربر خواهد داشت و طبیعتا شرایط ایران از شرایط «عادی» مبدل به شرایط «جنگی» می شود كه این امر اصلا به سود منطقه نیست.
نیروگاه بوشهر
بی شك پس از آمریكا، روسیه، انگلیس، فرانسه، چین و هند، اسرائیل هفتمین قدرت اتمی دنیا است. هیچكس از توان اتمی اسرائیل بطور دقیق اطلاعی ندارد اما مسلما این كشور از ۳ دهه قبل به تولید و انباشت بمب اقدام كرده و اكنون بیش از ۱۵۰ بمب اتمی در اختیار دارد كه برای نابودی نیمی از شهرهای مهم خاورمیانه كفایت می كند. اكنون این دولت مدعی است كه نیروگاه اتمی بوشهر برای حیات این رژیم خطرناك است. اسرائیلی ها رسما اعلام كرده اند كه نیروگاه مذكور از خط قرمز آنها فراتر رفته و برای انهدام آن برنامه دارند و برای این اقدام منتظر چراغ سبز حتی آمریكا نمی نشینند. سخنان آنها واكنش شدید دولت ایران را در پی داشت. اما بی تردید باید تهدید اسرائیل را چیزی بیش از یك بلوف دانست. اسرائیلیها در سال ۱۹۸۱ در اوج جنگ ایران و عراق نیروگاه تموز عراق را طی یك حمله هوایی غافلگیرانه با خاك یكسان كردند.
۶ دهه سابقه نظامی گری
نطفه اسرائیل با درگیری های نظامی بسته شد. حتی قبل از آنكه دولت اسرائیل رسما تشكیل شود، میلیشیاهای یهودی با تهدید، تطمیع و زور اسلحه فلسطینیان را از مناطق مسكونی آنها بیرون می كردند. اما درگیری اصلی نظامی اسرائیل و كشورهای عرب به سال ۱۹۴۸ بازمی گردد زمانی كه با اعلام موجودیت اسرائیل كشورهای عربی درگیر نبردی تمام عیار با آن كشور شدند. نبردی كه منجر به ظهور قدرتی جدید در منطقه شد. در ۱۹۵۶ به دنبال ملی شدن كانال سوئز توسط جمال عبدالناصر، ارتش اسرائیل به همراه نظامیان فرانسوی و انگلیسی درگیر نبردی سنگین با نیروهای مصری شدند. در این نبرد نیز اعراب یارای مقابله با ارتشهای مذكور را نداشته تا آنكه خروشچف از كشورهای فرانسه و انگلیس خواست تا نیروهای خود را از صحرای سینا و مصر عقب بكشند در غیر این صورت با پاسخ اتمی شوروی مواجه می شوند. اما نبرد ۱۹۶۷ بدترین شكست تاریخ را برای اعراب رقم زد. مصر و سوریه كه طی سالهای پایانی دهه ۵۰ و سالهای دهه ۶۰ به تجهیز ارتشهای خود با سلاحهای بلوك شرق پرداخته بودند به توانایی بالایی دست یافته و حداقل به روی كاغذ از اسرائیل قوی تر بودند. همچنین دولتهای عربی دیگر آمادگی كامل خود را برای پشتیبانی نظامی از ارتشهای فوق اعلام كردند. شرایط كاملا به نفع كشورهای عربی بود اما در سحرگاه پنجم ژوئن ۱۹۶۷ بر خلاف انتظار همگان حركت اصلی را برای هجوم، ارتش اسرائیل آغاز كرد. نیروی هوایی اسرائیل با كمك تقربیا تمامی هواپیماهای خود به رهبری ژنرال (یك چشم) موشه دایان با پرواز بر فراز كلیه فرودگاههای منطقه حتی فرودگاههای متروكه كلیه هواپیماهای عربی را منهدم كرد و فرودگاهی را نیز برای استفاده آنها باقی نگذاشت. صبح روز ششم ژوئن اعراب متوجه شدند كه نیروی هوایی ندارند. این در حالی بود كه نیروی زمینی اسرائیل از ۳ مسیر شمال (بلندی های جولان)، شرق (غرب رود اردن) و جنوب صحرای سینا به سرعت پیشروی كرده و در پناه آتش نیروی هوایی ظرف ۶ روز اعراب را با شكست قطعی مواجه كردند. نبرد «۶ روزه» چنان هراسی در دل ارتشهای عرب انداخت كه آنها فكر مبارزه با اسرائیل را برای مدتها به فراموشی سپردند. عبدالناصر نیز استعفا كرد كه البته با ابراز احساسات مردم عرب مجددا به قدرت بازگشت.
جنگ اكتبر
اسرائیل در ۱۹۶۷ به تمامی اهداف خود دست یافت بنابراین برای اولین بار استراتژی خود را از تهاجمی به تدافعی تغییر داد. مهندس بارلو استراتژیست و مهندس ارتش اسرائیل نیز برای اسرائیل در محل تلاقی صحرای سینا و كانال سوئز دژی عظیم با نام «خط بارلو» احداث كرد. خط بارلو از دفاعی مرگبار برخوردار بود. پوشش آتش این خط بی نهایت سنگین و نفوذ به داخل آن تقریبا محال می نمود. اسرائیل با ساخت این خط دفاعی عملا مصر را از ارتباط با كشورهای عربی جبهه شرق جدا می كرد. (ارتش اسرائیل در بین ارتشهای عرب تنها از ارتش مصر وحشت داشت.) تنها یك روز مانده به عید مقدس یهودیان (یوم كیپور) در حالی كه تمام اسرائیلیها خود را برای برگزاری مراسم مذكور آماده می كردند و ارتش اسرائیل در حال نیمه فعال بود، صدها كماندوی مصری در كنار هزاران غواص با گذشتن از خطوط موسوم به آب و آتش اسرائیل وارد سرپلها صحرای سینا شدند. ژنرالهای مصری در عملیاتی كه هنوز جزو شاهكارهای نظامی دنیا محسوب می شود با كمك شناورهایی كه خلق الساعه ایجاد شد صدها تانك و دهها تیپ و لشكر را به داخل خاك اسرائیل (صحرای سینا) منتقل كردند، خط بارلو به مانند خط ماژینو به سرعت درهم شكست و لشكرهای مصری به داخل صحرای سینا سرازیر شدند. ارتش سوریه نیز به سرعت از شمال هجوم به اسرائیل را آغاز كرد. ارتش اسرائیل كه كاملا غافلگیر شده بود با پیامهای رادیویی مرتب از افسران و سربازان خود می خواست تا مرخصی های خود را نیمه تمام گذاشته و به محل خدمت مراجعه كنند. اسرائیل تنها یك راه برای متوقف كردن سیل تانكهای مصری در صحرای سینا داشت، تانكهایی كه ظرف كمتر از یك هفته می توانستند خود را به تل آویو برسانند. «نیروی هوایی». ۴۰۰ هواپیمای اسرائیلی با به كارگیری انواع جنگ افزارهای زره و ضد نفر در ارتفاع پایین به دنبال زمینگیر كردن لشكرهای زرهی مصری رفتند اما آنها در محاسبات خود جایی برای موشك سام (sam) در نظر نگرفته بودند. انبوهی از موشكهای سام هواپیماهای پیشرو اسرائیل را در بدترین وضعیت تاریخ این كشور قرار دادند. ۱۰۰ هواپیمای اسرائیلی طی چند روز نبرد ساقط شدند باقی آنها نیز از بیم ضربات سام های روسی از فواصل دور اقدام به شلیك می كردند كه معمولا بی نتیجه بود. اكنون نیروهای اسرائیلی توان زرهی و پیاده خود را به صحرای سینا متمركز كردند و از نیروی هوایی خود در نابودی ارتشهای عربی در جبهه شرقی استفاده كردند. جنگ ۱۹۷۳ كه معروف به جنگ اكتبر و یا جنگ یوم كیپور بود ثابت كرد كه اگر ارتشهای عرب بویژه مصریها از برنامه ریزیهای دقیق و اتحاد سراسری برخوردار باشند شكست اسرائیل امری غیر ممكن نخواهد بود.البته این هماهنگی اعراب كه حتی منجر به افزایش ۳۰۰ درصد قیمت نفت (به دلیل تحریم غرب از سوی صادركنندگان نفت عرب) شد از جمله فرصتهایی بود كه هر چند صد سال یكبار رخ می دهد. اما تعلل مصریها از یك سو در میدان جنگ و حمایتهای همه جانبه آمریكا از اسرائیل (از جمله برقراری پل هوایی برای رساندن تسلیحات به اسرائیل) سبب شد تا ظرف یك هفته ورق برگردد. ژنرال شارون در زمانی كه جبهه های جنگ از تعادل و پایداری نسبی برخوردار شد با یك لشگر از زبده ترین نیروهای اسرائیلی و استفاده از رخنه ای كه بین ۲ سپاه مصر در صحرای سینا ایجاد شده بود با طی صدها كیلومتر به سرعت خود را به كرانه غربی صحرای سینا رساند و به تهدید مستقیم قاهره و اسكندریه پرداخت. ناگهان فرماندهان مصری خود را با شرایط جدی روبه رو دیدند. حركت ناپلئونی شارون هنوز هم به اقدامی افسانه ای شبیه است. بعدها مشخص شد كه این ژنرال اسرائیلی در زمانی كه صحرای سینا در اختیار اسرائیل بود بارها با تردد در این صحرا به علامتگذاری در این دشت خشك پرداخته و پیش بینی روزی را می كرد كه مجبور به یك ضد حمله نفوذی به داخل نیروهای مصری شود. در نهایت به دنبال سازش سادات با غرب، نیروهای مصری تانكهای خود را به تدریج از صحرای سینا خارج كردند و این بار از جان گذشتگان مصری از ابتكار خود نتیجه نگرفتند. ژنرال عامر طراح عملیات مصریها به شهادت سیاستمداران و مورخین هنگام برگرداندن واحدهای سنگین زرهی و توپخانه مصر به پشت خطوط اولیه با چشمانی پر از اشك از سادات خواست تا در تصمیم خود تجدیدنظر كند اما در مقابل پافشاری سادات وی نیز به عنوان یك نظامی تنها پذیرنده دستور بود. ارتش اسرائیل پس از پیمان كمپ دیوید و خروج مصر از صف كشورهای مبارز با اسرائیل ناگهان جانی دوباره یافت. اسرائیل كه تا سال ۱۹۷۵ حداقل ۷۵ درصد نیروهای خود را صرف جبهه بزرگ مصر كرده بود از آن سال به بعد به تدریج نیروهای خود را به مرزهای شرقی و شمالی منتقل كرد. این بار تمام فشار بر روی سوریه متمركز شد. در ۱۹۸۲ اسرائیل به بهانه حملات فلسطینیها از جنوب لبنان به این كشور، با عبور از مرز دو كشور تا بیروت را به تصرف خود درآوردند. آنها در حمله بزرگ خود ۳۰ هزار چریك فلسطینی را در مقابل تصمیم «ماندن و یا مردن» قرار دادند. نیروی فلسطینی در نهایت تن به خروج از لبنان داد. اكنون نوبت به سوریه بود. نیروی هوایی اسرائیل طی یك حمله غافلگیرانه به پایگاههای ضدهوایی سوریه در بقاع لبنان تقریبا تمام این پایگاهها را منهدم كرد. ۷۰ پایگاه سام سوری در این نبرد بدون آنكه بتوانند به مانند سال ۱۹۷۳ خسارتی به اسرائیل بزنند از گردونه عملیات خارج شدند و هواپیماهای اف-۴ و اف-۱۶ اسرائیلی بلافاصله با صدها هواپیمای میگ سوری كه از دمشق اعزام شدند به درگیری پرداختند و ۸۰ فروند از آنها را ساقط كردند. در مجموع، این عملیات را اسرائیلیها با تنها ۲ فروند تلفات هوایی به پایان بردند. در این نبرد كلیه ركوردهای نبردهای هوایی (با هواپیماهای موتور جت) شكسته شد و سقوط ۱۶ به یك هواپیماها كه متعلق به یك خلبان آمریكایی در جنگ ویتنام بود، ناگهان به نسبت یك به چهل افزایش یافت. این در حالی بود كه هواپیماهای سوری از پشتیبانی پدافند «بقاء» نیز برخوردار بودند. این بار اسرائیل با یك حركت برق آسا به ۴ هدف دست یافت. ۱- لبنان را اشغال كرد، ۲- چریكهای فلسطینی را به كلی از منطقه راند، ۳- نقش سوریه را در معادلات نظامی خاورمیانه تقلیل داد و لبنان را كه دیروز حیاط خلوت سوریه بود، به كشوری خنثی تبدیل كرد، ۴- به اعراب ثابت كرد كه دیگر بدون مصر قادر به برابری با اسرائیل نیستند. سوریه در ۱۹۸۳ به دنبال آن رفت تا در كلیه زمینه های نظامی پابه پای اسرائیل رشد كند. بر روی كاغذ، ارتش سوریه در ۱۹۸۹ تقریبا در ابعاد ارتش اسرائیل بود، اما با شدت گرفتن پروژه های گورباچف پروستاریكا و گلاسنوست و فروپاشی شوروی، سوریه كه كشوری فقیر و فاقد تكنولوژی بود، در ادامه «استراتژی برابری نظامی» عقب افتاد و اكنون ۱۴ سال مداوم است كه هر روز بر ابعاد كمی و توان كیفی ارتش اسرائیل اضافه می شود، اما به ازای آن چنین اتفاقی برای ارتش سوریه رخ نداده است.
خاورمیانه بدون صدام
پس از سقوط صدام، مشخص شده كه برنده اصلی نبرد عراق و آمریكا، اسرائیل بوده است. اسرائیلی ها ارتش اول عرب (مصر) را از طریق مذاكره و ارتش دوم عرب (عراق) را با كمك برادر بزرگتر (آمریكا) برای همیشه از سر راه برداشتند. عراق بارها در جنگهای اعراب و اسرائیل در ابعاد لجستیك و نظامی، كمكهای فراوانی به «كشورهای خط مقدم» كرده بود. در چند جنگ از ۵ جنگ عمده خاورمیانه، عراق مستقیما اقدام به اعزام لشگرهای بزرگ خود كرده بود. اما اكنون خیال تل آویو برای حداقل چند دهه از بابت عراق راحت است. وحشت اصلی اسرائیل از كشورهای پر جمعیت عربی (مصر ۵۰ میلیونی و عراق ۲۵ میلیونی) بود. اكنون تضعیف بیش از گذشته سوریه (سومین ارتش عربی) نیروی عظیم نظامی اسرائیل را بدون رقیب جدی در منطقه گذاشته است، چرا كه كشورهایی مانند عربستان، امارات و كویت اصولا كشورهایی فاقد توانایی مناسب برای تشكیل واحدهای بزرگ نظامی هستند. این كشورها حتی اگر بخواهند هم نمی توانند خود را به اسرائیل خطرناك نشان بدهند، چرا كه پی ریزیهای ارتشهای آنها توسط آمریكا انجام شده است.
نیل تا فرات، اسرائیل موعود
مصادر حكومت اسرائیل از دیرباز در اشغال نظامیان بوده است. می توان به زبان دیگر كابینه های اسرائیل را كابینه های نظامی ذكر كرد. شیمون پرز، ایهود باراك، آریل شارون، امون شاهاك، موشه دایان، اسحاق شامیر، دیوید لوی و دهها صاحب منصب دیگر اسرائیل یا ژنرالهای ۳ ستاره هستند و یا در تأسیس ارتش سری هاگانا، واحدهای برگزیده شین بت، واحد اطلاعات نظامی موساد نقش مستقیم داشته اند. سیاست اسرائیل، حل مسأله نیست، بلكه سیاستمداران اسرائیل به دنبال «پاك كردن كل مسأله هستند». آنها هر ضربه ای را با مشت آهنین جواب می دهند و فاقد ظرافتهای دیپلماتیك هستند. در اسرائیل، كلیه احزاب به شدت افراطی و نژادپرست هستند و هرگز نمی توان در اسرائیل سیاستمدار معتدل پیدا كرد، چرا كه جامعه اسرائیل «افراط» را می پسندد. بخش مهمی از مردم اسرائیل را صهیونیستها تشكیل می دهند. آنها هدف اصلی خود را رسیدن به «اسرائیل بزرگ» می دانند، كشوری كه مرزهای غربی آن از نیل آغاز می شود و در شمال با مرزهای تركیه تلاقی می كند و در جنوب به مانند هلالی، شمال عربستان را دربرمی گیرد و در شرق به فرات می رسد. منطقه ای كه بیشترین نفوس خاورمیانه، اراضی حاصلخیز و رودهای بزرگ را دربرمی گیرد. اسرائیل اكنون با خارج كردن تدریجی رقبای درجه اول خود، حداقل از نظر سیاسی به تسلط نسبی به این منطقه رسیده است.
توان اطلاعاتی بالا
پایان جنگ دوم جهانی، دهها هزار جاسوس و سرجاسوس و نظامیان اطلاعاتی را به خانه های خود بازگرداند. بخش بزرگی از این جاسوسان، یهودی بودند كه به دلیل انگیزه های نژادی علیه دولت آلمان نازی و ایتالیا فعالیت می كردند. آنها به كشورهای متبوع خود بازنگشتند، بلكه سراغ سرزمین موعودشان (اسرائیل) رفتند. آنها پس از آنكه با تشكیل ارتش هاگانا از تصفیه خاك اشغالی، آسوده شدند، به دنبال تشكیل چند مجموعه بزرگ اطلاعات رفتند كه معروف ترین آنها موساد بود. آنها در كنار موساد یك واحد اطلاعات نظامی تأسیس كردند كه كلا زیر نظر ارتش اسرائیل فعالیت می كرد، این واحد كه كمتر در نزد مردم عادی شناخته شده است، دقیق ترین، منضبط ترین و مرگبارترین واحد اطلاعاتی جهان است. اسرائیلیها نیز تمایلی به شناساندن این واحد ندارند و حتی بسیاری از فعالیتهای آنها به نام موساد نوشته می شوند، حال آنكه ساموئل كاتز در كتاب جاسوسان خط آتش اطلاعات بسیار با ارزشی را درباره واحدهای اطلاعات نظامی اسرائیل فاش می كند. این كتاب در كنار كتاب راه نیرنگ ویكتور استروفسكی مشخص می كند كه ارتش اسرائیل با كمك بازوان اطلاعاتی خود قبل از هر اقدامی چگونه در مورد طعمه های خود اطلاعات كسب می كند تا با ارزانترین و كم خطرترین شیوه رقیب را از پای بیندازد. سرجاسوس معروف اسرائیلی الی كاهن در دهه ۶۰ در سوریه تا سطح كاندیداتوری وزارت دفاع سوریه پیش رفت و اگر تنها یك اتفاق موجب دستگیری و اعدام وی نمی شد، اسرائیل بدون شلیك گلوله ای، ارتش سوریه را در اختیار می گرفت.اطلاعاتی كه الی كاهن طی چند سال به اسرائیل مخابره كرد، سبب شد تا ارتش اسرائیل در نبرد ۶ روزه و سایر نبردهای فعلی با ارتش سوریه همواره با اطلاعات كافی و سنجیده وارد عمل شود. واحدهای عملیاتی رعب آوری چون كیدون، شای و پالماخ به گفته كارشناسان، سربازان «خط آتش اسرائیل» هستند. آنها قبل از هر عملیاتی بهترین فضا را برای نظامیان تل آویو فراهم می كنند و به آنها این امكان را می دهند تا با خیالی آسوده به اجرای عملیات بپردازند. موساد و واحدهای اطلاعات نظامی در «نفوذ» و كسب اطلاعات بسیار قویتر از c.i.a و f.b.i آمریكا هستند چرا كه آنها از انگیزه های ایدئولوژیكی بالایی برخوردارند و بدون ترس، سالها همراه با دشمن زندگی می كنند. اسرائیل همچنین به دلیل در اختیار داشتن واحدهای قوی ضد اطلاعاتی مانع نفوذ جاسوسان دشمن به داخل تشكیلات خود می شود. در دنیای جاسوسان مأموران موساد همواره از نظر مصمم بودن و بی رحمی از وضعیت ویژه ای برخوردار بوده اند. واحدهای اطلاعات شهری جنی میاوانتلیجنس سرویس زمانی كه در پرونده ای به ناكامی برمی خورند از مأموران موساد استفاده می كنند. موساد در عین حال بسیار بی ترحم است. در سال ۱۹۸۳ چند روز قبل از انهدام پایگاه تفنگداران آمریكایی در بیروت و مرگ دست كم ۲۰۰ ناوی آمریكا (طی عملیات انتحاری) عوامل موساد از یك حمله انتحاری باخبر شدند خبرچین های اسرائیلی حتی متوجه شدند این حملات به دنبال «هدف آمریكایی» است. اما موساد این اطلاعات را در اختیار آمریكا نگذاشت. سرجاسوس موساد استدلال كرده بود كه این مشكل آمریكاییها است و من حاضر نیستم جاسوس یهودی خود را به دلیل نجات جان آمریكایی به كشتن دهم!
توسعه قراردادهای نظامی
اسرائیل به دنبال توسعه قراردادهای نظامی خود با بسیاری از كشورهای جهان است. قراردادهای اسرائیل بیشتر به بخشهای نرم افزاری (آموزش و مدیریت) بازمی گردد. چین، هند، تركیه، كشورهای آسیای میانه و دهها كشور شرق آسیا و اروپا استفاده كننده خدمات اسرائیلی ها هستند. تخصص پر منفعت اسرائیلی ها در تربیت نیروی كماندویی و یا نیروهای ویژه است. آنها واحدهای كشورهای متقاضی را به شكل دسته، گروهان و یا حتی گردان تحویل می گیرند و طی چند ماه آموزش از آنها «ماشین آدمكشی و تخریب» می سازند و در مقابل دهها میلیون دلار دستمزد می گیرند. (پیش از انقلاب برخی از واحدهای تخصصی نظامی ایران، واحدهای ویژه و حتی نیروهای اطلاعاتی ایران توسط اسرائیل آموزش دیده بودند.) اسرائیل از این طریق علاوه بر كسب درآمد، جاسوسان خود را در سراسر نقاط دنیا گسترش می دهد و به جمع آوری خبر می پردازد.
نقطه ضعف اسرائیل
اسرائیل نیز به مانند هر پدیده دیگری در روی زمین، دارای نقطه ضعف است. خاك اسرائیل بسیار كوچك و جمعیت آن بسیار كم است. خاك اندك باعث می شود كه این كشور دارای عمق استراتژیك نباشد و هرگونه حمله غافلگیرانه به مانند سال ۱۹۷۳ آن كشور را آسیب پذیر كند. اسرائیل دارای ۲۰ هزار كیلومتر مربع وسعت است كه این میزان حتی كمتر از وسعت استانهای كوچك ایران است. از سوی دیگر جمعیت اسرائیل هرگز برای نبردهای طولانی و جنگهای فرسایشی مناسب نیست. چرا كه جنگی بزرگ برای مدت مثلا چند ماه می تواند ۳۰ تا ۵۰ درصد جمعیت فعال اسرائیل را در مناطق جنگی معطل كند و طبیعتا تولید ناخالص ملی این كشور بشدت كاهش دهد. اسرائیل در نبردهای خود معمولا بین یك روز تا یك ماه بیشتر وقت صرف نكرده است. اگر به هر دلیلی اسرائیل نتواند جنگ را به شیوه مناسب خود به سرعت به پایان ببرد، آنگاه این عنصر جمعیت و عمق خاك است كه تعیین كننده نبرد می شود. به همین دلیل اسرائیل حداكثر تلاش خود را برای خارج كردن مصر از صف اعراب خط مقدم كرد و حتی برای اولین بار در تاریخ خود خاك اشغالی (صحرای سینا) را بدون جنگ به مصر واگذار كرد. مصر اكنون با كاستن از هزینه های نظامی خود بتدریج در حال كاستن از ابعاد ارتش خود است و اسرائیل تقریبا برای همیشه می تواند از كابوس نبرد در دو جبهه رهایی یابد.
حمله اول؛ استراتژی اسرائیل
سیاست اسرائیل از ابتدای روی كار آمدن دولت بن گوریون تاكنون بر اساس پیشگیری و پیشدستی بوده است. اسرائیل ۵ سال قبل از آنكه نیروگاه تموز عراق به بهره برداری برسد آن را مورد هدف قرار داد. ارتش های عرب را در ژوئن ۱۹۶۷ قبل از آنكه هیچ فعالیتی از خود نشان دهند زمینگیر كرد. در ۱۹۸۲ قبل از آنكه سوریه تصمیم به پشتیبانی از لبنان بگیرد، با پایگاههای منهدم شده خود روبرو شد. اكنون اسرائیل به نوعی مدعی است كه نیروگاه بوشهر چند سال دیگر برای آن كشور خطرناك می شود و با همین استدلال در حال چنگ و دندان نشان دادن به ما است. این امر می تواند هشداری جدی برای مسؤولان كشور باشد تا چه در بعد دیپلماتیك و چه در بعد نظامی شرایط را به گونه ای فراهم كنند تا اسرائیل هرگز به فكر عملیاتی كردن تصمیم خود نباشد.
ارتشی كه طی ۴۸ ساعت ۴ برابر می شود
ارتش اسرائیل انبوهی از تانكها، نفربرها، هواپیماها و موشكها را در اختیار دارد اما به علت قلت جمعیت، ارتش حرفه ای اسرائیل تنها است. این جمعیت معادل جمعیت یك ارتش متوسط منطقه است اما تنها ظرف ۴۸ ساعت این ارتش مبدل به ارتش ۶۰۰ هزار نفری می شود. اگر در اسرائیل در حال خرید از مغازه ای متوجه شدید كه فروشنده یك ستوان توپخانه است و یا راننده تاكسی یك تك تیرانداز است تعجب نكنید. این افراد هر از چندی یكبار با معرفی خود به واحدهای نظامی «كادری» تمرین و آموزش دیده و دوباره كار خود را در لباس شخصی ادامه می دهند. در دنیا این سیستم تنها متعلق به سوئیس است كه اصلا ارتشی ثابت ندارد اما اسرائیل یك ارتش آماده نیز دارد.
بالاترین هزینه سرانه تسلیحاتی
اسرائیل به جز آنكه بالاترین بودجه نظامی خاورمیانه را (به جز عربستان) دارد، از سرانه هزینه نظامی بالایی نیز برخوردار است. در حالیكه كشورهایی مانند ایران و تركیه سرانه نظامی ۷۸ و ۱۲۶ دلاری در اختیار دارند (تقسیم بودجه نظامی به جمعیت) نگهداری ارتش اسرائیل برای هر شهروند اسرائیلی در سال ۱۶۹۸ دلار هزینه دربر دارد. این رقم حتی بسیار بالاتر از رقمهای سرسام آور بودجه های اعراب خلیج فارس است كه علیرغم جمعیت كم به دنبال خرید گرانترین تجهیزات برای ارتشهای خود هستند. بودجه نظامی اسرائیل در سال ۲۰۰۱ معادل ۲/۱۱ میلیارد دلار بوده كه این رقم ۵ برابر مصر، ۲ برابر ایران، ۳ برابر پاكستان و ۵/۳ برابر سوریه است.
نگاهی به نیروهای ۳ گانه ارتش اسرائیل
ارتش اسرائیل از ۱۶۱ هزار نیروی كادر دائم و ۴۲۵ هزار نیروی ذخیره برخوردار است همانگونه كه قبلا گفته شد به دلیل كمی جمعیت اسرائیل برای این كشور امكان ندارد كه ۳۰ درصد جمعیت فعال خود را به عنوان نیروی نظامی فعال نگهدارد بنابراین، این كشور ۶ میلیون نفری تنها از ۱۶۱ هزار نیرو بهره می برد و باقی ارتش این كشور در حال آماده باش مشغول به فعالیتهای روزمره هستند.
نیروی زمینی
به دلیل آنكه بسیاری از عملیات اعجاب آور نظامی توسط نیروی هوایی اسرائیل صورت گرفته از چشم بسیاری از مردم و حتی كارشناسان توان نظامی زمینی اسرائیل دست كم گرفته شده حال آنكه این ارتش یكی از مكانیزه ترین نیروهای جهانی را در اختیار دارد. اسرائیل ۴۲۰۰ تانك و ۶۱۰۰ نفربر زرهی در اختیار دارد كه با آن به راحتی قادر به جا به جا كردن صدها هزار سرباز در مدتی كمتر از ۴۸ ساعت است. توان قابل ملاحظه زرهی اسرائیل به آن كشور اجازه می دهد در حملات برق آسا توفیق قابل توجهی داشته باشد. (نفوذ آریل شارون در ۱۹۷۳ به فلب خطوط دفاعی مصری ها به دلیل مكانیزاسیون ارتش این كشور بود.) نیروی زمینی اسرائیل از ۱۲۰ هزار سرباز، ۲۰۰۰ توپ سنگین و ۵ هزار خمپاره بهره مند است. ستون فقرات نیروی زمینی اسرائیل را تانكهای ام۴۷، ام۴۸ و ام۶۰ تشكیل می دهد. اسرائیل همواره این تانكها را با حداقل هزینه بازسازی كرده و آنها را «روزآمد» نگاه می دارد.
نیروی هوایی
ارتش اسرائیل از ۴۵۶ هواپیمای جنگی فعال و ۱۵۰ هواپیمای رزرو برخوردار است. نیروی هوایی مذكور علیرغم یرخورداری از این تعداد هواپیما، طبق نظر كارشناسان نظامی قادر به استفاده بسیار بهتر از هواپیما نسبت به اعراب است (حتی اگر برتری اعراب ۳ به یك باشد) چرا كه واحدهای ناوبری زمینی این نیرو در كنار آمادگی نیروی هوایی این امكان را برای آنها فراهم می كند تا از كلیه هواپیماهای خود استفاده كنند. در نبرد ۶ روزه اسرائیل در ظرف چند دقیقه كل نیروی هوایی خود را بر روی اهداف دشمن فرستاد. این نیرو به دلیل كمی وقت مجبور بود اجرای عملیات بمباران فرودگاههای اعراب را تقریبا همزمان انجام دهد حال آنكه معمولا یك نیروی هوایی متوسط منطقه حداكثر تا ۴۰ درصد هواپیماهای خود را می تواند همزمان به حركت درآورد. ستون فقرات نیروی هوایی اسرائیل را هواپیماهای اف-۱۶ (۲۳۲ فروند) و اف-۱۵ (۱۳۰ فروند) تشكیل می دهد. اسرائیل هنوز تعدادی هواپیمای اف-۴ و كفیر را در خدمت دارد اما به دنبال جایگزینی آنها با ۱۵۰ فروند اف-۱۵ و اف-۱۶ جدید است.
نیروی دریایی
اسرائیل به نیروی دریایی خود نیز طی ۴ دهه اخیر توجه داشته اما این نیرو، كوچك محسوب می شود و در سایه نیروهای هوایی و زمینی خود را كمرنگ نشان می دهد. نیروی دریایی اسرائیل از ۶۵۰۰ ناوی، ۳ زیردریایی و دهها كشتی و شناور كوچك و متوسط برخوردار است. به دلیل عدم توجه اعراب به نیروهای دریایی، اسرائیل نیز چندان توجهی به این نیرو نداشته است.
نیروی دفاع استراتژیك
اسرائیل از ۱۵۰ تا ۲۰۰ بمب اتمی برخوردار است كه اگر چه تاكنون خبر رسمی درباره آنها منتشر نشده اما تقریبا همه درباره وجود آنها اتفاق نظر دارند. اسرائیل همچنین از صدها موشك جریكو-۱ با برد ۵۰۰ كیلومتر و جریكو-۲ با برد ۲۰۰۰ كیلومتر برخوردار است.
جدول زیر بطور خلاصه نیروی تهاجمی اسرائیل را نشان می دهد
سرباز ۱۶۱۰۰۰ نفر
هواپیما ۴۵۶ فروند
تانك ۴۱۵۰ دستگاه
نفربر ۶۱۰۰ دستگاه
توپ ۲۰۰۰ عراده
خمپاره ۵۰۰۰ دستگاه
هلی كوپتر ۱۳۵ فروند
بودجه نظامی ۲/۱۱ میلیارد دلار
علاقه مندی ها (Bookmarks)