دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: بابا تا کی باید نان بدهد

  1. #1
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82823
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    smilee1 بابا تا کی باید نان بدهد

    بابا تا کی باید نان بدهد





    بچه ها از ابتدا یاد می گیرند: بابا نان داد! این جمله چنان در مغز آنها فرو می رود که انگار بابا باید تا آخرین قطره خون خود سرپا بایستد و به هر قیمتی شده است.

    ماشین با دنده دو زوزه می کشد و به راهش ادامه میدهد. پیرمرد حوصله و طاقت این را ندارد؛ کلاچ بگیرد، دنده عوض کند و سرعت ماشین را زیاد کند.

    مسافرها از نگاهش و نوع نشستن اش پشت فرمان این را می فهمند. پیرمرد سال هاست دارد با همین تاکسی مسافرکشی می کند.

    حالا تاکسی هم مثل خود او قراضه و کم تحمل شده است.
    تاکسی نارنجی رنگ هم دوست دارد مثل صاحبش در خانه بماند و استراحت کند. اما پیرمرد نمی تواند خود را بازنشسته کند و در خانه بنشیند.

    او باید هر روز این تن نحیف و خسته را به خیابان بیاورد، از تاکسی قدیمی اش بخواهد جلوی مسافرها ترمز کند، مردم را جابجا کند، کرایه بگیرد تا امورات زندگی بچرخد.



    پیرمرد دلش خوش است که دختر و پسرش دانشجو هستند و به زودی فارغ التحصیل می شوند و آن وقت است که او می تواند در خانه زیرسایه بچه هایش بنشیند و بیاساید.

    پدر
    است دیگر! دلش نمی آید به بچه هایش بگوید خسته است و دیگر تاب و توان کار ندارد. حالا وقت اش است که خود بچه ها که دیگر بزرگ شده اند، دست به کار شوند و از جیب خود ارتزاق کنند.

    پدر است و با خودش می گوید بچه ها چه تقصیری دارند که من دیر ازدواج کردم، دیر بچه دار شدم و جوانی و تحصیل بچه ها خورد به پیری من! پدر است دیگر؛ آنهم یک پدر ایرانی! دلش نمی آید به بچه ها بگوید، باید مستقل شوید...
    یکی از مشکلات جامعه امروز ما عدم استقلال مالی جوانان است.

    بیشتر جوانان ایرانی با این تفکر زندگی می کنند که تا زمانی که در خانه پدری هستند، والدین باید مخارج آنها را تامین کنند؛ از خرج روزمره زندگی گرفته تا پول توجیبی، تا خرج درس و مدرسه.
    این معضل در کلان شهرها بیشتر از شهرهای کوچک و روستاها خود را نشان می دهد. در شهرهای کوچک تر که مردم هنوز سنتی تر زندگی می کنند، بچه ها بخصوص پسرها از همان نوجوانی در کنار تحصیل, حرفهای را هم یاد می گیرند؛ مثلا در اوقات بیکاری و فراغت می روند، سلمانی، مکانیکی، تعویض روغنی و... یاد می گیرند.آنها از این که یک فن و حرفه را در کنار تحصیل آموزش ببینند ابایی ندارند.

    پدر و مادر به آنها آموخته اند که باید مراقب روز مبادا باشند؛ شاید اتفاق رخ بدهد و آنها مجبور شوند، کار کنند.
    اما تا زمانی که روز مبادا نشده، پدر و مادر از آنها حمایت می کنند و هزینه زندگی آنها را تامین می کنند. این گونه بچه ها یاد می گیرند کار کنند و پول دریافت کنند.

    این عادت باعث می شود وقتی پدرها، پیر شدند، بچه ها کار کردن آنها را تاب نیاورند و خودشان سر کار بروند و هزینه تحصیل و بخشی از زندگی پدر و مادر و خانواده را تامین کنند. در اصل احساس مسئولیت از همان کودکی در آنها شکل می گیرد و در بزرگی به عمل تبدیل می شود.

    اما در کلان شهرها که زندگی سنتی در سایه زندگی مدرن قرار گرفته است و بیشتر مردم این شهرها نمی دانند که چگونه باید زندگی خود را بین این دو فرهنگ مدیریت کنند، بچه ها فقط بچه می مانند حتی زمانی که بزرگ می شوند، به سن قانونی می رسند، به دانشگاه می روند، فارغ التحصیل می شوند و ... پدر و مادر وظیفه خود می دانند هزینه زندگی آنها را تامین کنند.

    پدرها تبدیل به خودپرداز هایی می شوند که باید همیشه جیبشان پر از پول باشد. ندارم و نمی توانم وجود ندارد.

    وظیفه پدر و مادر تامین زندگی بچه هاست. در این شرایط این جمله را بسیار می توان شنید: شما که نمی توانستید زندگی را اداره کنید چرا بچه دار شدید؟!
    اما این سوال معمولا بی جواب می ماند که پدر و مادر تا چه زمانی باید هزینه زندگی بچه ها را تامین کنند. در کشورهای پیشرفته در همان کشورهایی که مدرن زندگی می کنند و بیشتر ایرانی ها تلاش می کنند از زندگی آنها تقلید کنند از همان دوره مهد کودک و دبستان به بچه ها آموزش داده می شود که باید مستقل شوند؛ پدر و مادر فقط تا سن 18 سالگی باید امورات زندگی آنها را تامین کنند و بعد از آن قانون آنها را مکلف به چنین کاری نمی کند. بچه ها از همان سال های اول زندگی می آموزند باید مستقل شوند.

    اما در کشور ما این حرفها نه در مهد کودک گفته می شود، نه در مدرسه و نه حتی در دانشگاه. استقلال مالی یکی از نکته های مغفول مانده سیستم تربیتی و آموزشی در کشور ماست.

    بچه ها از ابتدا یاد می گیرند: بابا نان داد! . این جمله چنان در مغز آنها فرو می رود که انگار بابا باید تا آخرین قطره خون خود سرپا بایستد و به هر قیمتی شده است، نان را به سفره بیاورد و گرنه حیثیت و مردانگی اش دچار فروپاشی می شود.
    بچه ها باید یاید بگیرند تا سن قانونی باید منتظر نان بابا باشند. باید این تفکر از ذهن بچه های امروز و جوانان پاک شود که پدر وظیفه دارد هزینه های زندگی آنها را تامین کند. پدر حامی فرزندان است. نقش حامی با نقش موظف کاملا متفاوت است.

    اگر مهارت های زندگی به کودکان امروز آموخته شود، فردا دیگر پیرمردی را نخواهیم دید که برای ده شاهی کرایه و تامین مخارج دختر و پسر دانشجویش، دنده صد تا یک غاز عوض می کند.



    منبع : پارسینه


  2. 9 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •