از آن جا که هميشه زندگي شغلي من بر خودآگاهي و سلامت روان متمرکز بوده است، اين دو ويژگي را براي انتخاب افرادي که قصد دارم با آنها همکاري کنم ، ملاک قرار داده ام. در دوره ي درسي ام- به نام روحيه ي رهبري- به کارفرمايان توصيه مي کنم پيش از استخدام متقاضيان با آن ها گفتگوکنند تا "نيمرخ روحيات" (Soul Profile) آن ها را به دست آورند. براي به دست آوردن نيمرخ روحيات اين سوالات را مي پرسيم:



1- چه چيزي شما را خوشحال و سرحال مي کند؟ مي توانيد شادترين لحظه ي زندگي تان را به ياد بياوريد؟


2- هدف شما در زندگي چيست؟


3- قصد داريد چگونه با شرکت يا سازمان همکاري کنيد؟


4- استعدادها و مهارت هاي خاص و منحصر به فرد شما چيست و چه کساني از آن ها بهره خواهند برد؟


5- قهرمانان يا مربيان شما در تاريخ، اسطوره ها، دين يا عصرحاضر چه کساني هستند؟


5- در يک رابطه دوستانه ي خوب به دنبال چه چيز خاصي هستيد؟


6- بهترين خصوصيات شما که به [تداوم] يک رابطه ي مهم و ارزشمند کمک مي کند، چيست؟





پاسخ دو- سه کلمه يا جمله اي فرد به هر سوال تصويري از مفاهيم و مضامين، اوضاع و شرايط، روابط، و ديرينه ريخت هاي او هم در اختيار شما و هم در اختيارخودش قرار مي دهد. هم چنين اين پاسخ ها توصيفي است از هسته ي عميق تر هشياري وي و آنچه که احساسات و نگرش او را هدايت مي کند. رمز موفقيت در يک شرکت يا سازمان ايجاد گروهي پوياست که در آن:

1) افراد نگرش مشترکي داشته باشند.

2) از توانايي هاي يکديگر تعريف و قدرداني کنند (مانند تيم هاي ورزشي).

3) ميانشان پيوند عاطفي وجود داشته باشد و به يکديگر اهميت دهند .هرچند تشکيل چنين گروه هاي 5 تا 12 نفره اي، زمان مي برد اما موفقيت ]گروه[ را تضمين مي کند.


آنچه که که يک سازمان را به موفقيت مي رساند ارزش هاي اساسي، ويژگي هاي شخصيتي، نگرش، اهداف، صميميت و شادي است. و بر خلاف مهارت هاي تخصصي، اين ويژگي را نمي توان از بيرون تأمين نمود.


علاوه بر اين ها، هر روز بيشتر و بيشتر به اين حقيقت پي مي برم که عادت به پريشاني و آشفتگي ذهني در حال تبديل شدن به يک خطر در محل کار است. کارمنداني که به رشد شخصي- از جمله تمرين هايي مثل بهوشياري و آگاهي متمرکز- علاقه مندند نه تنها سالم ترند، بلکه به سلامت شرکت يا سازمان نيز کمک مي کنند. اين حقيقت نيز امروزه روشن شده است که انجام چند عمل به طور همزمان (multitasking) مهارتي است که با تمرين بدتر مي شود و ممکن است به قشر مخ صدمه بزند.



به علاوه، در يک جامعه ي مبتني بر اطلاعات، اطلاعات اضافي عملا مي تواند خطرناک باشد. در ايالات متحده حدود %28 از زمان کارمنداني که با اطلاعات سر و کار دارند، صرف اطلاعات اضافي مي شود؛ هم چنين اين اطلاعات باعث کاهش يک تريليون دلاري قدرت توليد شده است. در حالی که توليد ناخالص داخلي ايالات متحده حدوداً 15 تريليون دلار است.



اگر به عنوان يک کارفرما از سلامت کارمندان خود- يعني مواردي که در پايين مي آيد- آگاه باشيد، در شرکت يا سازمان خود بسيار موفق خواهيد بود :


1- سلامت شغلي: مطمئن شويد کارمندان از آنچه انجام مي دهند لذت مي برند؛ از توانايي هاي آنها قدرداني کنيد و به نظراتشان اهميت دهيد.


2- سلامت اجتماعي: کارمندان را به دوستي، صميميت و جشن گرفتن تشويق کنيد.


3- در صورت امکان، تسهيلاتي براي انجام مراقبه، نرمش و تفريح فراهم کنيد. و کارمندان را به انجام اين امور ترغيب نماييد.


4- کارمندان را به تلاش در] ارتقاي[ سلامت رواني سازمان تشويق کنيد.


5- از امنيت مالي کارمندان اطمينان حاصل کنيد و آنها را در زمينه برنامه ريزي براي پس انداز و بيمه ي رضايت بخش، ياري نماييد.


پيشنهادات فوق، طي چندين سال، از داده هاي موسسه ي گالوپ جمع آوري شده است.


به ياد داشته باشيد سلامت رواني شخصي شما و اين که چه طور آن را در زندگي خويش شکل مي دهيد، افراد مناسب را به سوي شما جذب مي کند.


تحقيق اخير- همانطور که نکات مهم آن در بالا ذکر شد- بهترين پيش بيني کننده ي تعهد طولاني مدت کارمندان و موفقيت يک سازمان، شرکت و يا گروه است.




نویسنده: دکتر ديپاک کوپرا

سایت دکتر نیما قربانی