با این فیس بوک چه کنیم؟
با فیسبوک و شبکههای اجتماعی چه باید کرد؟
به نقل از آی تی ایران؛ این مهمترین سوالی است که طی ماههای پس از انتخاب حسن روحانی بهعنوان رییسجمهور ذهن بسیاری چه در داخل دولت و چه خارج از آن ذهنها را به خود مشغول کرده است. خیلی واضح است دولتی که خود محصول رای جامعهای است که نظر به گشایش گسترههای اینترنتی دارد تلاش کند به وعدههای خود در این زمینه عمل کند تا بخشی از وعدههای خود را جامه عمل پوشد. تنها چند روز از انتخاب حسن روحانی به عنوان رییسجمهور نگذشته بود که گفتوگویی از وی با نشریه چلچراغ منتشر شد و وی در آن از بازگشایی شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک خبر داده بود.
روحانی و دولتش - حداقل بخشی از آن - در طی روزهای بعد نشان دادند که این موضوع را صرفا یک وعده انتخاباتی نمیدیدند؛ چراکه حداقل خود سیاست ارتباط مستقیم با مردم را از طریق شبکههای اجتماعی در پیش گرفتند و از قضا تلاشهای فوقالعاده یکی از وزرا - ظریف - به همگان نشان داد که شبکههایی که تا چند ماه قبل از آن بهعنوان شبکههای جاسوسی و وابسته به بیگانگان و... قلمداد میشدند تا چه اندازه میتوانند در راستای منافع ایران به کار گرفته شوند و چقدر دولت احمدینژاد به جای استفاده از چنین ظرفیتی با کوبیدن بر طبل مخالفت خود را از یک رسانه مهم و بسیار موثر محروم کرد.
فیسبوک و فیلترینگ
واقعیت این است که بررسی موضوع فیسبوک بدون نیمنگاهی به موضوع فیلترینگ و به خصوص نحوه اجرای آن ممکن نیست. در واقع بسیاری از مشکلات ناشی از بدگمانی به سیستم فیلترینگ ناشی از نحوه اجرای آن است. امروزه در بسیاری از کشورهای دنیا فیلترینگ - به گونهای محدود یا برای گروههای سنی خاص و در نقاط معین - به اجرا در میآید، آنچه اما این کشورها را از نظر اعمال فیلترینگ بر اینترنت متمایز میکند اولا مشخصسازی گروههای آسیبپذیر جامعه و تفکیک آنها از عموم است و دوم فراهم کردن امکاناتی است که موضوع محدودیت از طریق نهادهای کوچک مانند خانواده، مدرسه، کتابخانه و... به جای درگیر کردن دولت و حکومت با این موضوع است.
گروهی بر این عقیده بودند که این شبکه پر از مفاسدی است که تفکیک آن از محتوای مناسب ممکن نیست. همین گروه تلاش عمدهای برای مخدوش کردن ذهن مذهبیون جامعه و بدبینی نسبت به این شبکه را انجام دادند
از طرف دیگر فیلترینگ در بخش عمده کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه یافته یک موضوع محتوایی و حتی در بسیاری از کشورهای مسلمان که همانند ایران دغدغههای دینی و مذهبی روی این شبکه دارند نیز موضوع از جنبه محتوایی بررسی میشود. در ایران و در آغاز بحث اینترنت و فیلترینگ با مباحث فرهنگی مرتبط بود و از این رو در کمیتههای فیلترینگ عمدتا نهادهای فرهنگی عضویت داشتند. در دولت احمدینژاد اما موضوع نگاه امنیتی به اینترنت پررنگ شد و وزرای ارتباطات و مسوولان آنها نیز با اظهارنظرهای مختلف سعی در امنیتی کردن اینترنت و فیلترینگ کردند. حاصل چنان بحثهایی تقویت نقش ارگانهای امنیتی در موضوعی بود که اتفاقا بحثهای فرهنگی در آن غالب است.
اما فیسبوک از جمله معدود سایتهایی بود که اتفاقا به دلایل امنیتی و در برههای مسدود شدند؛ اما با گذر زمان حالا موضوعات فرهنگی و اخلاقی دغدغه اصلی مخالفان بازگشایی فیسبوک است؛ اما دوران جدید و نیازهای تازه و نگاهی به واقعیتهای استفاده از این شبکه در داخل کشور پنجرههای جدیدی را به روی همگان گشوده است.
فیسبوک و مزایای آن
در تمام این سالها از مضرات فیسبوک شنیدهایم. انواع و اقسام خبر در مورد مشکلات ناشی از آن منتشر میشود. برخی رسانههای دولتی در طی هشت سال اخیر جز بدگویی و منفینگری به فیسبوک نداشتهاند و با این وجود خود این رسانهها هماکنون از جمله استفادهکنندگان از این شبکه هستند. به راستی اگر این شبکه این همه ضرر و مشکل دارد چرا باز هم بیش از یک میلیارد نفر در جهان از آن استفاده میکنند؟
مزیتهای فیسبوک اما بر کسی پوشیده نیست. شبکههای اجتماعی امروزه نسل جدید ارتباطات اینترنتی و مجازی مردم را تشکیل میدهند. امکانات فوقالعاده آنان در توسعه کسبوکار، توزیع موضوعات اجتماعی، فرهنگی و علمی این شبکه را به یکی از نیازهای روزمره کاربران اینترنتی تبدیل کرده است.
قدرت جمعآوری کمک در حوادث وبلایای طبیعی آن فوقالعاده است. بسیاری از موسسات خیریه با فیسبوک توجه بیشتری را جلب کردهاند تا حتی سایتهای خود و بالاخره کسبوکارها نیز با حضور خود در شبکههای اجتماعی عملا فضای تجارت را دگرگونه کردهاند. رسانهها یکی از مهمترین مشتریان این شبکهها شدهاند و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی از طریق این شبکه مستقیما با طرفداران خود در ارتباطند. چنین ابزار تعاملی را در هیچ سایت یا حتی شبکه اجتماعی دیگری نمیتوان یافت و از این رو است که میزان استفاده ایرانیان از این شبکه نیز اساسا کم نیست. برای مثال تنها یک نگاه مقایسهای بین نرخ کامنتگذاری در پربینندهترین سایتهای خبری ایران - که رتبههای زیر ۱۰ در الکسا دارند - با صفحه فیسبوک ظریف نشاندهنده تفاوت بسیار بالایی است که فیسبوک را حتی از پربینندهترین سایتهای خبری فارسی نیز متمایز میکند.
فیسبوک و دغدغههای اخلاقی
فیسبوک آنچنانکه مخالفانش میگویند دارای محتواهای نامناسبی هم هست. همچون هر ابزاری که میتوان از آن استفاده دوگانهای کرد، فیسبوک نیز دارای محتواهایی است که اتفاقا معمولا عمدهترین دلیل برای مخالفت با بازگشایی آن همین محتواها اعلام میشود.
شاید خوب باشد یک بار دیگر این شبکه و محتوای آن فارغ از نگاههای افراطی منفی یا مثبت پیرامون آن مورد ارزیابی قرار گیرد. قطعا میزان محتواهای نامناسب در مقایسه با حجم مطالب و محتوای مفیدی که روی آن قرار دارد یا نوع استفاده مفیدی که میتوان از فیسبوک کرد قابل مقایسه نیست اما آیا راهی وجود دارد که بتوان فیسبوک را امن کرد؟ در اینترنت هیچ قول و اطمینانی در امنسازی معتبر نیست اما توان فنی داخلی که عمدتا در جریان کشف بدافزارها یا ویروسهای مخرب به چشم میآید میتواند در این مسیر نیز راهگشا باشد.
درست در زمانی که اینترنت قصد توزیع گسترده در ایران را داشت گروهی بر این عقیده بودند که این شبکه پر از مفاسدی است که تفکیک آن از محتوای مناسب ممکن نیست. همین گروه تلاش عمدهای برای مخدوش کردن ذهن مذهبیون جامعه و بدبینی نسبت به این شبکه را انجام دادند. حالا همین موضوع در دایرهای به مراتب کوچکتر در مورد فیسبوک هم تکرار شده است. برخی افراطیون اساسا با هرگونه استفاده از این شبکه مخالفند و در مقابل دغدغههای اخلاقی واقعی موجود در جامعه مذهبی ایران را نیز نشانه گرفتهاند. در فضای امنیتی که دولت احمدینژاد به خصوص در زمینه اینترنت و فضای مجازی ایجاد کرده بود هرگونه صحبت موافق شبکههای اجتماعی میتوانست تعبیرهای خاصی داشته باشد اما حالا که جامعه مذهبی ایران نیز به خوبی مزایای استفاده از شبکههای اجتماعی را دیده و درک کرده است، فضای مناسبی برای بازنگری در وضعیت این شبکه است. از طرفی ایجاد آگاهی در مورد تجربه دیگر کشورها در زمینه اعمال فیلترینگ در خانواده و دیگر نهادهای اجتماعی در کنار آمادهسازی فنی فیلترینگ خانگی - کاری که در ایران نیز توسط شورایعالی اطلاعرسانی صورت گرفته – میتوان دغدغههای واقعی جامعه مذهبی ایران را نیز با پاسخ فنی مناسب پاسخ گفت.
فیسبوک و دولتمردان
هرچند روحانی و ظریف طی چند ماه اخیر جامعه را با ظرفیتهای فیسبوک و توییتر آشنا کردهاند و اتفاقا استفادههای حرفهای مناسبی از این شبکهها برای پیشبرد دیپلماسی عمومی خود انجام میدهند، اما واقعیت این است که استفاده از شبکههای اجتماعی پیش از این و توسط برخی مقامات نیز سابقه داشته است.
شاید آن نوع استفاده که ظریف و روحانی از شبکههای اجتماعی کردند از این جهت قابل توجه باشد که آنها تمام تلاش خود را برای امنیت زدایی این شبکهها انجام دادند. طی هشت سال گذشته جمله غالب مسوولان دولتی جاسوسی بودن فیسبوک یا گوگل بود. این در حالی است که مثلا شخصی مثل محمدجواد ظریف به همگان نشان داد که فیسبوک اتفاقا نه برای بیان یا ذخیره کردن مسائل و محتوای محرمانه که برای بازگویی مسائلی است که جنبه عمومی و غیرمحرمانه دارند. بنابراین جاسوسی مثلا از آنچه ظریف روی فیسبوک مینویسد عملا چیز بیفایدهای است. طبیعی است به کاربران هشدار داده شده که از درج اطلاعات محرمانه خود - نه فقط در فیسبوک که اساسا در محیط اینترنت- خودداری کنند.
وزرای ارتباطات سابق تلاش کردند با پیگیری برخی سیاستها مانند اینترنت ملی یا شبکه ملی اطلاعات، جستوجوگر ملی، ایمیل ملی، شبکههای اجتماعی داخلی و... عملا با حذف شبکههای اجتماعی و سایتهای محبوب خارجی پاسخی دیگرگونه به نیازهای روز افزون کاربران بدهند. پاسخی که با استقبال کاربران داخلی روبه رو نشد. مثلا در زمینه ایجاد و حمایت از شبکههای اجتماعی داخلی (که احتمالا به دلایل اقتصادی از جمله مخالفان بازگشایی شبکههایی چون فیسبوک و توییترند) هر چند در روی قضیه به نظر مطابق با قوانین کشورند اما مشکلاتی مشابه با مشکلات منتسب به شبکههایی چون فیسبوک در لایههای زیرین آن به وضوح مشخص است. بنابراین موضوع ورای شبکههای اجتماعی است. این شبکهها - چه داخلی و چه خارجی - همچون چاقو قدرت برندگی و صدمه زدن دارند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)