کلاه پهلوی تمام شد و باز این پرسش به وجود آمد که آیا این درست است که برای رسیدن به اهداف سینمایی خود به اندازه ای از تاریخ فاصله بگیریم که دیگر داستان فیلم شباهتی به واقعیت های تاریخی نداشته باشد و تحریف محسوب شود
و این بهانه ای ست که به مخالفان می دهیم تا آن ها هم با توجه به دیدگاه خود تاریخ را تحریف کنند
هر چند این تحریفات مختص به کلاه پهلوی نیست و در سریال سلطان سلیمان که در ترکیه ساخته شده است نیز به شدت تحریف تاریخ دیده می شود
بحث تحریف واقعیتهای تاریخی در سریالهای به ویژه تلویزیونی این روزها مورد توجه چهره های برجسته تلویزیونی و تاریخی قرار گفته و مهم ترین نقد ها نیز از سوی همین افراد بیان شده است(1)
بعد از اظهارنظر رسمی علی دارابی، معاون سیما راجع بە عملکرد «کلاه پهلوی»، و هفته بعد از آن انتقادهای تند و تیزی از جانب خسرو معتضد، تاریخشناس معاصر بە این سریال وارد شد و مدتی پس از آن مهدی ارگانی، عضو شورای طرح و برنامه سیما و همهکاره کارهای نمایشی هم از جنبه دیگری روی تحریفی بودن این سریال صحه گذاشته. ارگانی پا را از «کلاه پهلوی» فراتر گذاشته و بە میرباقری و سلحشور برائ ساخت بدون تحقیق و پرتحریف «مختارنامه» و «یوسف پیامبر(ع)» هم ایراد گرفته بود.
خسرو معتضداین تاریخشناس در یادداشتی کە برائ همشهری جوان نوشته بود و هم در گفتوگو با افکار نیوز، بە این سریال حمله کرد و صراحتا گفت «کلاه پهلوی»، محتوای تاریخی ندارد: «ضعف داستان سریال مبتنی بر نداشتن اطلاعات تاریخی است در حالی که دوستان میتوانستند با اندکی تامل و مطالعه کتابها و روزنامههایی کە بعد از رضاشاه و شهریور ۱۳۲۰ انتشار یافته است بە درستی وقایع آن زمان را برائ مردم بە نمایش بگذارند.» معتضد با لحن شدیدی گفته بود مخاطبان بیشتر از ۱۰ دقیقه نمیتوانند «کلاه پهلوی» را تحمل کنند و کانال را سریع تغییر میدهند و این مسئله تقصیر سازندگان آن است. او تیر نهایی را با گفتن اینکه دستاندرکاران این سریال نه شخصیتها را میشناسند و نه اطلاعی از تاریخ دارند بە دری نشانه رفته و گفته بود: «این آقایان حتی تیمورتاش و فروغی را بە خوبی نمیشناسند.»
به نقل از مهدی ارگانی، عضو شورای طرح و برنامه سیما : مختارنامه با حداقلهای یک کار تاریخی خیلی فاصله دارد: «آقای میرباقری دوست ماست. ولی باید تعداد اسب، لباس، نور و بازیگران را کنار بگذارید و بعد میزان غلطهای تاریخیاش را ببینید تا بفهمید چقدر با استاندارد فاصله دارد.»
ارگانی گفته کە چهار سال دربارهٔ تاریخ جاهلیت مطالعه کرده اما چنین صحبتهایی نبوده: «کجا مختار بیل میزده؟ برای کسی در شان او چنین کاری بعید بوده، نوعی دنیا دوستی بە حساب میآمده. بعد ما میآییم همان قسمت اول چنین اشتباهی میکنیم.»
ارگانی ، فرجالله سلحشور را هم مورد نقد قرار داده و گفته است: «درام تاریخی را باید از تاریخ الهام بگیریم نه از حس شخصی و ناپخته خودمان. توماس مان دربارهٔ یوسف (ع) و برادرانش کاری نوشته کە بە سبب بسیار بودن اسرائیلیاتش چاپ نشد. بە احتمال بسیار
ایشان کمتر از آقای سلحشور داستان را نمیشناسد! آدم وقتی آن را میخواند احساس میکند کە این نویسنده لااقل ۱۵ سال در موزههای فرانسه، انگلیس و مصر گشته و فقط اکسسوار صحنه یادداشت کرده کە اینها روی چه چیزی مینشستهاند. نه اینکه بە طور مثال وقتی یوسف میخواهد جلسه بگذارد، دور میز کنفرانس جلسه بگذارد!»
حجت الاسلام دکتر عبدالله متقی زاده ناقد فیلم و عضو هیئت علمی دانشگاه صدا و سیمای قم در مصاحبه با هفته نامه ی شما در مورد سوال های مطرح شده پاسخ می دهد2)
چقدر در داستان این فیلم شاهد بیان حقیقت در خصوص شخصیت ها و حوادث هستیم؟
در این فیلم یک سلسله ذهنیت ساختگی کارگردان و نویسنده را می بینیم که ابتدا شخصیت ها و حوادث ساختگی را بر مبنای امور ارزشی می سازد به طور مثال فرزند یکی از مشروطه خواهان شهید اقدام به تأسیس شهری به نام سامان می کند و یا زنان فیلم بر خلاف تصور مخاطب در مجامع فرهنگی و متمدن قدم می گذارند این در حالی است که هیچ یک از این تصاویر ایجاد ذهنیت منفی برای مخاطب نمی کند بلکه ممکن است این سوال ذهن او را مشغول کند که پس پهلوی هم زیاد بد نبوده! این شخصیت های ساختگی برای روایتگری آورده شده اند ولی از روایت اصلی و حقیقی خبری نیست.
سوال جدی این است که ما تا چه اندازه به واسطه درام می توانیم در تاریخ تصرف کنیم آیا این امر مشروط به تغییر کل یک روایت تاریخی است؟
به نظر می رسد این مطلب درست نباشد، اگر ما قصد داریم یک نقل تاریخی کنیم، این نقل نباید منجر به تحریف تاریخ شود اما در کلاه پهلوی ما شاهد تحریف تاریخ هستیم این در حالی است که ما در فیلم های تاریخی باید متعهد به اصل باشیم و در شخصیت هایی که ساخته می شود با رعایت این اصل به اقتضای درام تصرفاتی صورت بگیرد ولی در مجموع تحریف تاریخ چندان هنرمندانه نیست و در این فیلم اصل روایت صادقانه رعایت نشده است.
امیرهوشنگ سمنانی در ماهنامه ی گزارش در مورد تحریف تاریخی کلاه پهلوی می نویسد 3)
اما جدای از این مسائل فرهنگی، قومی و یا مذهبی این سریال، بعد سیاسی آن نیز بسیار مخدوش، اغراقآمیز و تا حدی خیالپردازانه به تصویر کشیده شده و کارگردان تا حدود زیادی فقط به انکار و سرزنش دوران پهلوی حال به هر قیمتی پرداختهاند.
و جالب این که صحنهها و روایتها به دور از هرگونه منبع و یا مستند تاریخی تا حد افراط پیش رفته است که البته جای تأسف دارد. البته در این مجال بیان تمام ابعاد این سریال تاریخی معاصر وجود ندارد. اما نکته اصلی این است که پسندیده بود در چنین پروژها و سریالهایی که قرار است از رسانه ملی پخش شود رعایت انصاف تاریخی، سیاسی و اجتماعی لحاظ شود تا بیننده در زمان شروع این سریال با دلخوری و کم حوصلگی پای تلویزیون ننشیند.
اگر چه این سریال به لحاظ سینمایی و فنی حاوی نکات قوی و زحمات شبانهروزی دستاندرکاران این مجموعه تلویزیونی است اما به لحاظ محتوایی و به خصوص در بعد سیاسی به انحراف رفته است. تمامی به طور کلی در ساخت این سریال نکات مثبت و اثرگذاریهای سیاسی و اجتماعی آن دوران ایران کاملاً انکار شده و به تخریب اذهان نسل فعلی منجر گردیده است که این موضوع از مصادیق تشویق اذهان عمومی تلقی میگردد.
و در آخر این جمله ی سید ضیاءالدین دری در مقابل انتقادات که «زود قضاوت نکنید تا مجبور بە معذرتخواهی نشوید!» بی مفهوم ماند.
منابع
1 و 2 و 3
علاقه مندی ها (Bookmarks)