دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: فلسفه لعن در دیدگاه اسلامی

  1. #1
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض فلسفه لعن در دیدگاه اسلامی

    چرا شیعه دشمنان اسلام و مسلمین و پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیتش را لعن مى کند؟
    آیا واژه لعن و به طور کلّى تبرّى، موجب خشونت گرایى و دشمن تراشى نیست؟
    آیا موجب تفرقه بین مسلمانان و در نتیجه، تسلط کفّار نمى گردد؟
    بهتر آن نیست شیوه اى دیگر پیش روى قرار دهیم، به جاى گلوله از گل سخن بگوییم و استراتژى «صلح و سکوت و سلام» را برگزینیم؟

    اینها سؤال ها و اشکال هایى است که از طرف مخالفین مطرح مى شود، ونیز گاهى مشاهده مى شود که در بین جوان ها نیز این سؤال مطرح است که:
    چرا ما دشمنان گذشته خود را لعن مى کنیم و از آنان تبرّى مى جوییم؟
    در این قسمت به این موضوع مهم مى پردازیم .



    لعن در لغت


    راغب اصفهانى مى گوید: «لعن به معناى طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از جانب خدا باشد در آخرت به معناى عقوبت و در دنیا به معناى انقطاع از قبول رحمت و توفیق است. واگر از انسان باشد به معناى دعا و نفرین و در خواست بر ضرر غیر است».( مفردات راغب، ص۴۷۱، ۳)
    طریحى مى گوید: «لعن به معناى طرد از رحمت است».( مجمع البحرین، ج۶، ص۳۰۹)
    ابن اثیر مى گوید: «اصل لعن به معناى طرد و دور کردن از خداست. و از خلق به معناى سبّ و نفرین است(النهایه، ج ۴ ص ۳۳۰)



    لعن در پرتو قرآن و روایات


    خداوند متعال در قرآن کریم ۳۷ بار «لعن» را با انتساب به خودش و نیز یک بار با انتساب به مردم به کار برده است. و این حدّبه کار بردن این واژه فى حدّ ذاته دلیل بر مشروعیت لعن از حیث اصل اوّلى است. و در قرآن هیچ موردى وجود ندارد که ازلعن نهى شده باشد، در حالى که از سبّ نهى شده است; آن جا که مى فرماید " وَلاتَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللهِ فَیَسُّبُوا اللهَ عَدْواً " (انعام (۶) آیه ۱۰۸); «و شما مؤمنان به آنان که غیرخدا را مى خوانند دشنام مدهید تا مبادا آنان هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشمنام دهند».

    هم چنین با مراجعه به سنت نبوى پى مى بریم که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) تعبیر «لعن» و مشتقات آن را در موارد بسیارى، حتى در خصوص مسلمانان و برخى از صحابه به کار برده است; نهى هایى که با غضب شدید همراه بوده است; به جهت کارهاى زشتى که از آنها صادر شده بود. با مراجعه به موسوعه هایى که در مورد احادیث نبوى نوشته شده پى مى بریم که بیش از سیصد مورد پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر دیگران لعن کرده اند. (موسوعه اطراف الحدیث النبوى، ج۶، ص ۵۹۴ ـ ۶۰۶)

    پیامبر(صلى الله علیه وآله): «خدا لعنت کند شراب، شرابخوار، ساقى، بایع و مشترى آن را)( سنن ابى داود ج ۳ ص ۳۲۴) و نیز فرمود: «خدا لعنت کند رشوه دهنده و رشوه گیرنده را در قضاوت»(مسند احمد ج ۲ ص۳۸۷) و نیز فرمود: خدا لعنت کند ربا و گیرنده و دهنده و نویسنده و شاهد... آنرا (الجامع الصغیر ج ۲ ص ۴۰۶).


    مصادیق لعن در قرآن کریم


    با مراجعه به قرآن کریم پى مى بریم که خداوند متعال لعن را در چهار مورد به کار برده است:

    ۱ ـ در مورد ابلیس; آن جا که مى فرماید: " وَإنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتى إِلى یَوْمِ الدِّینِ " (ص(۳۸) آیه۷۸); « وهمانا لعنت من برتوست تا روز جزا».

    ۲ ـ در مورد عموم کافرین; آن جا که مى فرماید: " إنَّ اللهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً " ;( احزاب (۳۳) آیه ۶۴) «همانا خداوند لعنت کرده کافران را و براى آنان جهنم را آماده نموده است».

    ۳ ـ در مورد اهل کتاب به طور عموم و یهود به طور خصوص; آن جا که مى فرماید: " لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنى إِسْرائِیلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَعیسَى بْنِ مَرْیَمَ " ،( مائده (۵) آیه ۷۸) «لعنت شدند کسانى که از بنى اسرائیل کافر شدند، به زبان داود و عیسى بن مریم».


    ۴ ـ مواردى که لعنت بر عنوان عامّى وارد شده، که قابل انطباق با مسلمین است; مثال:
    الف) عنوان ظالمین: " ألا لَعْنَهُ اللهِ عَلَى الظّالِمینَ " ;( هود (۱۱) آیه ۱۸) «آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است».

    ب) عنوان کاذبین: " وَالْخامِسَهُ أنَّ لَعْنَهَ اللهِ عَلَیهِ إنْ کانَ مِنَ الْکاذِبینَ " ،( نور (۲۴) آیه ۷) «و بار پنجم قسم یاد کند که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گویان باشد».

    ج)عنوان ایذاى رسول صلى الله علیه وآله: وَالَّذینَ یُؤْذوُنَ اللهَ وَرسُولَهُ لَعَنَهُمَ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَهِ ; وکسانى که خدا و رسول را اذیت مى کنند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است.

    د) عنوان رمى محصنات به زنا: " إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِى الدُّنْیا وَالآخِرَهِ " («کسانى که به زنان با ایمان و پاک دامن بى خبر از کار بد تهمت بستند محققاً در دنیا و آخرت ملعون شدند».

    هـ ) عنوان قتل مؤمن: " وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجزاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَغَضَبَ اللهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذابَاً عَظیماً "; «وهرکس مؤمنى را به عمد بکشد مجازاتش آتش جهنم است که در آن جاوید معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعنت کند، و عذابى بسیار شدید برایش مهّیا سازد».

    و) عنوان نفاق: " وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقینَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فِیها هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ " «خدا مرد و زن از منافقان و کافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده، همان دوزخ براى کیفر آنان کافى است، و خدا آنان را لعن کرده و براى آنان عذاب ابدى است».

    ز) عنوان فساد و قطع رحم: " فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمْ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ «شما منافقان اگر از فرمان خدا و طاعت روى برگردانید یا در زمین فساد و قطع رحم کنید باز هم امید دارید؟ اینان همین منافقانند که خدا آنان را لعن کرده و گوش و چشمشان را کور گردانید.



    حکمت لعن و تبرّى

    در روایات اسلامى به حبّ و بغض توجّه خاص شده است; چه در سطح کلىّ، آن جا که مى فرماید: «هل الإیمان إلاّ الحبّ و البغض(کافى، ج۲، ص۱۲۵، ح۵ ; بحار الانوار، ج۶۶، ص۲۴۱، ح۱۶); آیا دین غیر از حبّ و بغض است»، و چه در مورد و مصداق خاص ، همانند آن که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به علىّ(علیه السلام) مى فرماید: یا علىّ حبّک ایمان و بغضک نفاق (معانى الأخبار، ص۲۰۶; بحار الانوار ج۳۰، ص۴۲، ح۱۳) اى على! حب تو ایمان و بغض تو نفاق است.



    به چه دلیل این همه به حبّ و بغض تأکید مى شود؟ این سؤال را با بیان چند نکته توضیح خواهیم داد:

    ۱ ـ مى دانیم که حبّ و بغض دو نیروى بسیار عظیم است که اگر در حدّ کمال در وجود انسان یافت شود، اثر بسیار عظیمى خواهد داشت; مثلا کسى که محبّت شخصى را به جهت آن که مظهر همه خوبى هاست در دل داشته باشد، این در حقیقت بیانگر عشق و محبّت او بخوبى هاست و این عشق و محبّت نیروى بسیار عظیمى است که مى تواند تمام قوا را در اختیار گرفته و به سوى محبوب اصلى ـ که همان خداوند متعال است ـ سوق دهد. و این همان کمال و سعادت مطلوب انسان است.

    ۲ ـ از طرفى دیگر، بغض نیز در صورتى که در دل انسان نسبت به یک نفر که کاملا شقى به وجود آید، در حقیقت در وجود انسان تمام نفرت ها جمع مى شود تا از آن شخص بیزار شود، و این در حقیقت بیزارى از بدى هاست و از هر چه که انسان را از خدا دور مى کند.

    ۳ ـ اسلام بر خلاف برخى ادیان، مانند سکه دو رویى است که به لحاظ ضرورت اجتماعى به هر دو امر مهمّ (تولّى و تبرّى) سفارش کرده است. انسان نمى تواند خوب و بد و یا مظهر خوبى ها و بدى ها، را با هم دوست داشته باشد، زیرا دو امرِ متضادند.

    ۴ ـ روان شناسان نیز بر این امر مهم تأکید دارند که بهترین راه (عمومى و خصوصى) براى تشوق مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و بدى ها ارائه الگوهایى کامل از هر دو طرف است، که از حیث ادبى و هنرى و روانى اثر بسیارى در جامعه مى تواند داشته باشد.

    ۵ ـ حبّ و بغض تنها در قلب نمى ماند، بلکه ظهور و بروز دارد و مادامى که با منع شرعى و عقلى مزاحمت نکند اشکالى ندارد، بلکه رجحان هم دارد. این مطلب از حیث روانى نیز قابل تأمل است، زیرا ابراز و اظهار یک مطلب سبب تلقین در نفس انسان و ملکه شدن آن مى شود. از همین رو ابراز تبرّى و تولّى در ساختن شالوده روحى انسان بسیار مؤثر است.

    ۶ ـ تبرّى و تولّى و لعن کردن در حقیقت شعار دادن و اعلان خطر و بشارت است; اعلان خطر است به مردم که اى مردم! مواظب باشید دشمنانى در کمین بوده و هستند تا دین شما را ضایع کرده و شما را از مسیر مستقیم منحرف سازند، از آنان پیروى نکنید. اعلان بشارت است به مردم در این که: ما الگوهایى بسیار کامل و خوب داریم که اگر دنبال آنها رفته و از آنان پیروى کنید، قطعاً به حقّ و حقیقت و لقاى الهى خواهید رسید و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهى از منکر اجتماعى است

    ۷ ـ اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) از جهاتى مورد توجه خاص مسلمانان اند، زیرا آنان کسانى اند که آن حضرت را درک کرده و از او سخن شنیده و سیره عملى اش را مشاهده نموده اند. از طرفى، به جهت فداکارى هایى که برخى از آنان در راه حفظ و گسترش اسلام داشته اند قابل تقدیرند; از همین رو مسلمانان توجه خاص به آنان دارند. از سوى دیگر، کسانى که سدّ راه پیشرفت واقعى اسلام بودند و باعث انحراف در جامعه اسلامى مى شدند، بزرگ ترین ضربه را به اسلام و مسلمانان زده اند، به همین علت است که الگوهاى خوب و بد از میان صحابه انتخاب مى شود.


    با این وصف، به این نتیجه مى رسیم که مسئله تولّى و تبرّى و لعن از ضروریات اجتماعى و از راه هاى سوق دادن مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و تباهى است. آرى، آنچه در باب لعن از آن نهى شده این است که لعن ذکر دائمى انسان باشد، همان گونه که در روایات به صیغه مبالغه از آن نهى شده است. در مصادر حدیثى عامه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد است که مؤمن، لعّان ـ یعنى بسیار لعن کند ـ نیست.( کنز العمال، ج۱، ص۱۴۶، ح۷۲۰) ولى مرحوم فیض کاشانى آن را به لحاظ کمّى وعددى گرفته و حدیث را این گونه معنا کرده است: «مؤمن نباید همه را لعنت کند، ولى از لعن مستحقان جلوگیرى نکرده است، وگرنه مى فرمود: «لاتکونوا لاعنین» زیرا بین این دو تعبیر فرقى است که صاحبان ادب مى فهمند.( المحجّه البیضاء، ج۵، ص۲۲۲)


    چگونه ممکن است کسى تبرّى را از مستحقّ آن مضایقه کند، در حالى که خداوند متعال مى فرماید: " قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ الْعَدَاوَهُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً " (ممتحنه (۶۰) آیه ۴); «براى شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید که آنان به قوم خود گفتند: ما از شما و بت هاى شما که به جاى خدا مى پرستید به کلّى بیزاریم. ما مخالف و منکر شماییم و همیشه میان ما و شما کینه و دشمنى خواهد بود».
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  2. #2
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : فلسفه لعن در دیدگاه اسلامی

    محلّ نزاع

    حقیقت این است که بین هیچ مذهبى از مذاهب اسلامى در اصل مسئله لعن اختلاف چندانى نیست و فقط برخى از افراد ساده لوح و خشک در اصل مسئله احتیاط مى ورزند، ولى اکثر قریب به اتفاق، اصل جواز لعن را قبول دارند، واگر اختلافى هست در متعلق و محلّ لعن است.

    همان گونه که گفته شد، شیعه امامیه لعن را بر برخى از صحابه به کار مى برد که منشأ فساد در جامعه عصر خود و بعد از آن تا روز قیامت شده اند، و از آن جا که صحابه، مورد توجه خاص و براى عموم مردم محک دین اند، شیعه امامیه ضرور مى داند که با اعلام برائت از آنان مردم را از این خطر بزرگ آگاه سازد، که این فرد یا دسته خطر سازند، تا مردم از او و دسته و طرفدارانش دورى گزینند و در راه و عقیده اش قرار نگیرند و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهى از منکر است.

    ولى اهل سنت مى گویند: کارى به صحابه نداشته باشید، همه را تقدیس کنید، ولو احیاناً کار زشتى انجام داده اند، چون اینها واسطه فیض تشریع از طریق پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر ما مى باشند. ولى شیعه امامیه به این نکته نیز توجه دارد که با وجود امامان معصوم و رهبران الهى ـ که مورد توجه خاص خدا و رسول بوده اند ـ قدح و تضعیف و تبرى از برخى صحابه مشکلى ایجاد نمى شود. ما ـ همانند برخى از منصفان اهل سنت ـ عدالت کلّ صحابه را قبول نداریم، به نصّ آیات و روایات صحیح اسلامى از طریق فریقین، برخى از صحابه کارهاى بسیار زشتى انجام دادند که بعضى از آنها جنبه شخصى نداشته ، بلکه سبب انحراف عظیم در جامعه اسلامى شده است از همین رو لعن آنان هیچ مشکلى را به وجود نخواهد آورد. این موضوع در بحث «عدالت صحابه» به طور مفصل بیان شده است.



    تصریح قرآن و سنت به لعن برخى از صحابه

    قبلا اشاره شد که قرآن کریم لعن را در چهار محور به کار برده است که قسمت چهارم از آن مورد نظر ماست، که با اطلاق لعن بر مورد عام شامل برخى از صحابه نیز شده است، و حتى در برخى از موارد شخص صحابى لعن شده است; از آن جمله این آیه شریفه است: " وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَهً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً " (۱); «اى رسول ما به یاد آور وقتى را که به تو گفتیم خدا البته به همه افعال و افکار مردم محیط است و ما رؤیائى که به تو ارائه دادیم جز براى آزمایش و امتحان مردم نبود، و درختى که به لعن در قرآن یاد شده و ما به ذکر این آیات عظیم آنان را مى ترسانیم و لکن بر آنان طغیان و کفر و افکار شدید چیزى نیفزاید».

    مفسران در ذیل این آیه مى گویند: مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و اصل و نسب حکم بن ابى العاص است و مقصود از خواب و رؤیا، رؤیایى است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در خواب دیدند که فرزندان مروان بن حکم یکى پس از دیگرى بر منبرش مى نشینند».(۲)

    هم چنین پیامبر (صلى الله علیه وآله) در موارد زیادى برخى از صحابه را لعن کرده که از مشهورترین آنها حکم بن ابى العاص، و هر کس در صلب او است. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: « واى بر امّت من از آنچه در صلب اوست».(۳)

    نصر بن مزاحم منقرى به سند خود از براء بن عازب نقل مى کند: روزى ابوسفیان با فرزندش بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شد، حضرت فرمود: «بارخدایا! لعنت فرست بر تابع و متبوع(۴) یعنى بر معاویه و ابوسفیان.



    لعن نوع و شخص

    ابو حامد غزالى در مورد لعن قاعده اى را ابداع کرده که با روایات ذکر شده منافات دارد، و آن این که لعن بر دو نوع است: قسمى از آن جایز است و آن لعن بر عنوان کلّى است با اوصاف خاص، مثل: «لعنه الله على الکافرین و المبتدعین و الظالمین وآکلى الربا و...» وقسمى دیگر لعن شخص خاص و معین است که خطر آن بزرگ است، مثل این که بگوید: زید، خدا لعنتش کند و... و اگر بر فرض خواستید شخص معینى را که کفر یا فسقش ثابت شده لعن کنید، او را با تعلیق لعن کنید، به این معنا که اگر توبه نکرده است، خدا لعنتش کند(۵)
    ابن تیمیه نیز شبیه همین تفصیل را در کتاب الفتاوى الکبرى نقل کرده است(۶)


    در این جا ذکر چند نکته در جواب این دو لازم است:

    ۱ ـ همان طور که اشاره شد، افراد و اشخاصند که الگو قرار مى گیرند، نه انواع; از همین رو در اظهار ولایت و برائت نیز باید افراد مورد نظر باشند.

    ۲ ـ در روایاتى که به آن اشاره شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) افراد خاص را مورد لعنت قرار داده اند. در روایت است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) تایک ماه کامل قاتلان اصحاب بئر معونه را در نمازهایش لعنت مى کرد. و اگر در موردى پیامبر(صلى الله علیه وآله) از لعن نهى کرده است باید آن را توجیه نمود، مانند حدیثى که بخارى آن را روایت کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در موارد متعددى به شارب خمر حدّ جارى ساخت، ولى از لعن کردن او نهى فرمود(۷) ممکن است نهى پیامبر به جهت علم حضرت به حسن عاقبت او باشد. خصوصاً آنکه پیامبر بنابر نقل روایات دیگر شرابخوار را لعن کرده است(۸)

    ۳ ـ مورد بحث ما در مواردى است که اشخاص فاسق بر فسق و گمراهى و ضلالت باقى بوده و با آن از دنیا رفته اند. ما این گونه افراد را لعن مى کنیم; کسانى که با انحرافاتشان مسیر جامعه اسلامى را به گمراهى کشاندند، که آثارش تا کنون وجود داشته و بر جاى مانده است.

    ۴ ـ بدى ها را مى توان بر دو نوع تقسیم نمود: یکى آن که جنبه شخصى دارد، مثل شرب خمر و غیره، و دیگرى جنبه عمومى دارد که باعث انحراف جامعه و الگو قرار دادن آن است، مثل بدعت گذارى در دین، یا این که عملى زشت از شخصى صادر شود که براى مردم الگوست، زیرا سبب تشویق این عمل زشت مى شود. اگر لعن شخص جایز است در قسم دوم است نه اول، زیرا نوع اوّل در حقیقت غیبت است، که اسلام از آن نهى اکید کرده است. از همین رو در روایات اسلامى آمده است: اگر عالِم فاسد شود، عالَم فاسد مى گردد.لذا مى بینیم که قرآن به صراحت شخص معین را مورد لعن قرار داده و مى فرماید: " وَالْخَامِسَهُ أَنَّ لَعْنَهَ اللهِ عَلَیْهِ إِنْ کَانَ مِنْ الْکَاذِبِینَ (۹); «و بار پنجم قسم یاد کند که لعن خدا بر او باد اگر از دورغ گویان باشد».

    هم چنین مشاهده مى کنیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله)اشخاص را به طور معیّن و مشخّص لعن و نفرین مى کند، مانند: ابوسفیان، معاویه و...
    در تاریخ نیز آمده است که عمر بن خطاب، خالد بن ولید را به جهت کشتن مالک ابن نویره مورد لعنت قرار داد(۱۰)

    امام على(علیه السلام) عبد الله بن زبیر را در روز قتل عثمان لعن و نفرین کرد(۱۱) هم چنین، عبد الله بن عمر فرزندش را سه بار لعن و نفرین کرده است(۱۲).
    غزالى مى گوید: سه صفت است که مقتضى لعن است: کفر، بدعت و فسق.(۱۳)




    لعن نه سبّ


    آنچه را که مورد بحث قرار داده و جواز و رجحانش را ثابت کردیم، لعن و نفرین بود نه سبّ، زیرا بین این دو واژه فرق است. سبّ در لغت به معناى شتم و دشنام آمده است.(14) طریحى مى گوید: شتم آن است که توصیف کنى چیزى را به صفتى که در آن نقص است.(15)

    اسلام نه تنها اجازه لعن و نفرین را داده است، بلکه آن را امر راجح مى داند ولى از سبّ و شتم نهى کرده است; خداوند متعال مى فرماید: " وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْم... " (16); «و شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را مى خوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشنام دهند». ممکن است نهى از سبّ را به صورت مواجهه با کفار و بت پرستان حمل نماییم، اما در صورتى که مخفیانه یا نزد مسلمانان باشد اشکالى ندارد; زیرا در این صورت سبّ باعث نمى شود که آنان نیز، سبّ را در مورد خداوند متعال به کار برند.

    هنگامى که امیر المؤمنین (علیه السلام) شنید که عمرو بن حمق و حجر بن عدى اهل شام را در جنگ صفین سبّ مى کنند، آنان را از این عمل باز داشت و فرمود: «من بر شما کراهت دارم که بسیار سبّ کننده باشید، ولى اگر اعمال آنان را توصیف کرده و احوال آنها را به مردم گوشزد کنید بهتر است...»(17)



    پي نوشت :

    ۱- اسراء (۱۷) آیه ۶۰
    ۲- تفسیر فخررازى، ج۲۰، ص۲۳۷; تفسیر قرطبى، ج۱۰، ص۲۸۱، تفسیر روح المعانى، ج۱۵، ص۱۰۵.
    ۳- مستدرک حاکم، ج۴، ص۴۸۱; صواعق المحرقه، ص۱۷۹ ودر المنثور، ج۴، ص۱۹۱.
    ۴- وقعه صفین، ص۲۱۷.
    ۵- حیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۳۳ ـ ۱۳۵.
    ۶- الفتاوى الکبرى، ج۴، ص۲۲۰.
    ۷- صحیح بخارى، ج۸، ص۱۴.
    ۸- جامع الصغیر ج۲ ص۴۰۶.
    ۹- نور(۲۴) آیه ۷.
    ۱۰- تاریخ طبرى، ج۲، ص۲۴۱; کامل بن اثیر، ج۳، ص۳۵۸ وشرح ابن ابى الحدید، ج۱; ص۱۷۹.
    ۱۱- مروج الذهب، ج۲، ص۵۴.
    ۱۲- جامع بیان العلم و فضله، ج۱۶، ص۴۱۴، ح۴۵۱۷۴.
    ۱۳- احیاء علوم الدین ج ۳ ص ۱۰۶.
    ۱4 . النهایه، ج۴، ص۳۳۰، صحاح اللغه، ج۱، ص۱۴۴; لسان العرب، ج۱، ص۴۵۵ و مجمع البحرین، ج۲، ص۸۰.
    15. مجمع البحرین، ج۶، ص۹۸.
    16 . انعام (۶) آیه ۱۰۸.
    17 . نهج البلاغه، ج۲، ص۲۱۱، کلام ۲۰۱; الاخبار الطوال، ص۱۶۵ و تذکره الخواص، ص۱۵۴.

    منبع: پایگاه اطلاع رسانی سبطین
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  3. #3
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : فلسفه لعن در دیدگاه اسلامی

    چرا باید دشمنان امام حسین علیه السلام را لعن کرد؟

    آیا واژه لعن و نفرین و به طور کلّی، فرهنگ تبرّی موجب «خشونت گرایی» و «دشمن تراشی» نمی شود؟ بهتر آن نیست شیوه ای شیرین پیش رو قرار دهیم و تنها با بیان سلام های زیارت عاشورا، به جای «گلوله» از «گل» سخن بگوییم و استراتژی «صلح و سکوت و سلام» را برگزینیم؟!
    آشنایی با این قبیل موضوعات، گسترش و نگرش دلنشینی به گفت و گوی ما می بخشد و فضای جدیدی از معارف ناب فرهنگی در برابر دیدگان اندیشه های ما می گشاید. از این رو شایسته است

    پیش از هر سخنی، بدانیم:
    1. تعریف «خشونت» از نظر آیین اسلام چیست؟ و آیا فرهنگ «تبرّی» نوعی رویکرد به خشونت است؟!
    2. بنیان آموزه های دینی، بر خشونت و نفرین است یا محبّت و معرفت؟!
    3. آیا فرهنگ «دوستی با دوستان» و «دشمنی با دشمنان» در اسلام وجود دارد یا در سایر فرهنگ ها و ادیان نیز به چشم می خورد؟
    4. لعن در زیارت عاشورا مخصوص زمان بنی امیه بوده است یا اکنون نیز، که هیچ اثری از آنان نیست، بازهم باید قاتلان امام حسین علیه السلام را نه یک بار و دوبار بلکه صدها بار لعن کرد؟!




    خشونت و جایگاه تولّی و تبرّی

    «خشونت» به معنی درشتی، سختی1 و هرگونه برخورد غیر منطقی، ستم آلود و غرض آمیز است که به دور از انصاف و استدلال صورت می گیرد و باعث رواج کینه توزی، عصیان گری و بی امنیتی در جامعه می شود.

    گاه این واژه به معنای برخورد قاطع و تمام عیار امّا منطقی و شایسته، قلم داد می شود و از آنجا که به دور از تسامح و تساهل یا نرمی است، خشونت می گویند. همانند سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درباره علی علیه السلام ، که در پاسخ به اعتراض اصحاب نسبت به قاطعیت و عدم گذشت او در تقسیم خودسرانه غنایم توسط برخی، فرمود:
    «فانّه خشنٌ فی ذات اللّه غیر مداهن فی دینه2؛ علی دارای صلابت و قاطعیّت نسبت به اجرای احکام الهی است.»



    لعن و نفرین به عنوان «برائت»، یکی از شروط «تقرّب» است؛

    همان گونه که در زیارت امام حسین علیه السلام می گوییم:
    «یا ابا عبداللّه! انّی اتقرّب الی اللّه و الی رسوله و الی امیرالمؤمنین و الی فاطمة و الی الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائة ممّن قاتلک و نصب لک الحرب و بالبرائة ممّن اسّس اساس الظّلم ...»3
    ای حسین! من تقرّب می جویم به خدا و به رسول او و به امیرمؤمنان و به فاطمه زهرا و به حسن مجتبی و به تو، به وسیله موالات و دوستی تو و به وسیله برائت و بیزاری جستن از هرکس که با تو جنگید و جنگ را علیه تو برپا ساخت و به وسیله برائت جستن از هرکس که پایه ظلم و ستم را درباره شما نهاد....

    برائت از امتیازهای مکتب اسلام است؛ زیرا تأکید بر مرز دوستی ها و دشمنی ها می شود تا پیروان این آیین با نمایان ساختن این مرزها، «حبّ» و «بغض» خود را آشکار سازند و هماره بین حقّ و باطل، خیر و شرّ، عدل و ظلم و حسین و یزید، یک طرف را برگزینند که:
    «فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقی...»4
    هرکس به طاغوت کفر ورزید و به خداوند ایمان آورد، همانا به دستگیره مستحکم الهی، که هرگز گسسته نخواهد شد، چنگ زده است.


    با این نگرش، به خوبی درمی یابیم که «ایمان به خداوند» و قرار گرفتن در صراط هدایت و رستگاری، با انجام مقدمه ای که «کفر به طاغوت و نفی طاغوتیان» است، صورت می پذیرد و هریک از خدا باوران باید در درون خود، «کفر نسبت به طاغوت» و «ایمان نسبت به اللّه» را داشته باشند؛ زیرا:

    کفر و ایمان، قرین یکدگرند هر که را کفر نیست، ایمان نیست

    این بینش ناب، تجلّی بخش حقیقتی است که در آن فرهنگ تولّی و تبرّی5، به معنی دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا، به عنوان «گرایش و گریز» در عرصه «اندیشه های آسمانی» و در شیوه های رفتاری ـ فردی و اجتماعی ـ نمود می یابد تا هریک از دین باوران متعهد، مرزهای دوستی و دشمنی را که باعث تقویت یا تضعیف آرمان های آسمانی می شود، حفظ نمایند و در نگاه دوستان و دشمنان، برجسته سازند؛ همان گونه که این شیوه را در پاسداری از اموال و دارایی خویش نسبت به دیده ها و دل های اطرافیان به کار می گیرند.

    بی تردید این بینش و شیوه بر اساس فطرت و خرد است و خدا جویان را افرادی آرمان گرا، صاحب نظر و ارزشی تجلّی می دهد تا هرگز در سیاهی لشکر دشمن قرار نگیرند و زبونانه «تساهل و تسامح» و استراتژی «لبخند و صلح و سلام» را بهانه بی بهانگی خویش قرار ندهند.



    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  4. #4
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : فلسفه لعن در دیدگاه اسلامی



    آموزه های دینی؛ خشونت یا محبّت؟!

    با هم، نگاهی نو و معرفت آفرین به مجموعه معارف ناب محمدی می کنیم و پاسخ های خود را به دست می آوریم:



    1. لعن و نفرین، آغاز یا پایان راه؟


    با گذری بر جلوه های اعتقادی و اخلاقی، به خوبی درمی یابیم که هرگز در مرحله نخست رویارویی با دشمنان، سخن از لعن و نفرین مطرح نمی شود بلکه تعامل، مفاهمه، گفت و گو و عرضه افکار و اندیشه ها به گونه ای مستدل، منطقی و دلپذیر مورد نظر قرار می گیرد. از این رو، خداوند به رسول سعادت آفرین خود می فرماید:
    «ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی احسن»6
    (ای رسول ما!) به سوی خداوند با سخن متقن و حکمت آمیز و موعظه پسندیده و نیکو و (در پایان) آنها را با مجادله و گفت و گوی پسندیده و بهتر، دعوت نما.

    از آن سو پیروان پیامبر خود را، به اعتدال و سنجیده سخنی توصیه می کند و آنان را از هر گونه زشتی گفتار برحذر می دارد و می فرماید:
    «و لاتسبّوا الذّین یدعون من دون اللّه فیسبّوا اللّه عدواً بغیر علم»7
    به کسانی که غیر خدا را پرسش می کنند و (بت ها را) می خوانند، توهین نکنید؛ چرا که آنان نیز به خدای شما از روی دشمنی و به دور از آگاهی، اهانت می کنند.

    این بینش روشن نسبت به استحکام باورهای دینی و استفاده از راهکارهای اصولی و خردمندانه در برخورد با مخاطبان، موجب گردید که در جنگ های مختلف ـ که فرمانده کلّ قوا شخص «معصوم»، یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یا امام علیه السلام بوده است ـ هرگز اجازه شروع درگیری و قتال صادر نشود و پیش از هرگونه جنگ و ستیزی، «اتمام حجّت» به معنای ارایه اندیشه و عرضه فکر و فرهنگ، در اولویت قرار گیرد.

    و گاه زیان های قبلی از سوی دشمن نادیده گرفته می شده است تا راه دعوت به سوی سعادت باز و پرنور بماند؛ همانند جنگ خیبر که پس از بارها ناکامی مسلمین، آنگاه که رسول خدا تصمیم گرفت امیرمؤمنان علی علیه السلام را فرمانده سپاه برای حمله به دشمن نماید، با چشم پوشی از صدمات و لطمات وارده از ساکنان خیبر، رو به فرمانده رشید و بصیر خود کرده و فرمود:
    «یا علی! فواللّه لاَن یهدی اللّه بک رجلاً واحداً خیرٌ لک ان تکون لک حُمُرالنّعم؛»8
    علی جان! به خداوند سوگند! اگر پروردگار به وسیله تو یک نفر ـ از یهودیان خیبر ـ را هدایت کند، برای تو از شتران ارزشمند سرخ موی بهتر خواهد بود.




    2. «استقبال» یا «مقابله» با خشونت؟!


    نگرشی جامعه شناسانه، بیانگر این حقیقت ارزشمند است که آموزه های اسلام، «استقبال» از لعن و نفرین یا سبّ و توهین را مردود و ناپسند می شمرد و «مقابله» با آن را به عنوان عامل بازدارنده اجتماعی، حفظ ارزش ها و هنجارهای حقیقی جامعه و ارایه الگوهای شایسته برای نسل ها و عصرهای آینده ضروری می داند.

    به یقین این شیوه، نماد برجسته ای از «ارحمُ الراحمین»بودن خدا و «رحمةٌ للعالمین» بودن رسول خداست تا صالح و ناصالح، یکسان تلّقی نشوند و «پاکان» و «ناپاکان» پاداش و کیفر خود را در امروز و فردای زندگی به خوبی بنگرند.

    پروردگار حکیم با چنین نگاهی «قصاص» را ـ که گاه ظاهری ناراحت کننده داردـ «مرگ و نیستی» نمی داند، بلکه «حیات و هستی» برای جامعه معرفی می کند و می فرماید:
    «ولکم فی القصاص حیوةٌ یا اولی الابصار»9
    و برای شما (دین باورانِ خداجو) قصاص، مایه حیات و زندگی است ای صاحبان عقل و اندیشه!

    آنان که شناخت جامعی نسبت به حوادث تلخ و شیرین جامعه دارند، به خوبی از تأثیر قصاص ـ به عنوان جواب خشونت ـ آگاهی داشته و آن را باعث مصون ساختن خانواده ها از آثار زیانبار زشتی ها و بدی ها می شمرند.



    3. نمادها و نمودهای عشق


    هرگاه عشق و احساس انسان به فعلیّت برسد، دو نماد می یابد:
    الف) عشق و ارادت به آنچه متصل به محبوب است.
    ب) تنفّر و بیزاری نسبت به تمامی بدی ها و زشتی ها از نظر محبوب.

    تجلّی این دو در نگاه مریدان و علاقمندان موجب می شود که در بخش نخست، احترام، قداستِ اجزاء و لوازم زندگی و محبّت دوستان در وجود ما نمایان شود و در بخش دیگر، نسبت به بدی ها و دشمنی هایی که با دوستان می شود، بی تفاوت و بی احساس نباشیم؛ بلکه گاه با سکوت و گاهی با لعن و زمانی با فریاد و شیون، برائت و بیزاری خود را نشان دهیم؛ همان گونه که در برابر کینه توزان و مخالفان با ارزش ها و آداب و رسوم برجسته فامیلی و خانوادگی، ناراحتی و خشم خود را نمایان می کنیم.




    4. تشویق و تکذیب؛ واکنشی فطری

    حسّ فطری انسان و واکنش درونی افراد، تمجید و سپاس از کارهای شایسته و تکذیب و پرخاش در برابر افعال ناشایست است. این، شیوه همیشگی افراد با هر مکتب و مرام و یا دین و آیین است که در حالت اعتدال، نوعی عکس العمل و واکنش درونی را نسبت به افعال بیرونی در خود احساس کنند.

    به دیگر سخن، لعن و نفرین دین باوران به ظالمان، هرگز به عنوان «عمل» و «کنش» محسوب نمی شود، بلکه عکس العمل و واکنشی است که در اثر ستم ستمکاران در احساس و اندیشه خود می یابند؛ همان گونه که قرآن کریم نقض عهد تبهکاران را نسبت به ارزش های الهی و انسانی باعث لعن خداوند، و سیه دلی آنان می شمرد و می فرماید:
    «فبما نقضهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیة»10
    چنان که در سخنی دیگر انحراف دل های منحرفان را بازتاب چرخش اولیّه آنان از صراط مستقیم سعادت معرفی می کند: «فلمّا زاغوا ازاغ اللّه»و فراموشی یاد خداوند ـ به عنوان عامل
    امید و اطمینان و ایمان ـ را علّت فراموشی خود بیان می نماید: «نسوا اللّه فانساهم انفسهم»11


    به عبارت دیگر، «هدایت» دارای سه نوع است:
    تکوینی، تشریعی و پاداشی.
    اما ضلالت و گمراهی تنها پاداش است. زیرا بازخورد گفتار، پندار و رفتار گمراهان و سیه روزان، ضلالت و گمراهی آنان است؛ همان گونه که نصرت خداوند برای برخی پاکان، به خاطر نصرت دین خداوند از سوی آنان است: «اِنْ تنصروا اللّه ینصرکم و یثبّت اقدامکم»12


    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  5. #5
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : فلسفه لعن در دیدگاه اسلامی



    5. لعن و نفرین؛ خشونت یا عدالت؟!


    پاره ای گویندگان و نویسندگان، نگاهی یک سویه به احکام الهی دارند و هماره از روزنه ای مخصوص و محدود به وقایع می نگرند. اینان جلوه ظاهری لعن را دیده و به دور از کلان نگری، آن را خشونت تلقی می کنند، در حالی که فرهنگ برائت و اظهار لعن نه تنها «خشونت» نیست بلکه «عدالت» است.

    در زیارت عاشورا، فرازی این چنینی به چشم می خورد که در آن می خوانیم:
    «فلعن اللّه اُمَّةً اسّست اساس الظلم والجور علیکم اهل البیت...»13
    [ مصائب امام حسین علیه السلام و خاندان پاک و اصحاب تابناک او به گونه ای عظیم و بزرگ بود که بر ما و بر همه اهل اسلام و در آسمان ها و بر جمیع اهل آسمان ها سنگین بود.] پس خداوند لعنت کند گروهی را که اساس ظلم و ستم را بر شما اهل بیت، بنیان نهادند...
    صاحب نظران، حرف « ف » در «فَلَعَنَ اللّهُ» را فاء تفریع می نامند؛ یعنی چون چنان کردند، پس لعنت خداوند بر آنان باد.



    به دیگر سخن، لعن ما خشونت نیست بلکه جواب خشونت آنان است.
    در فرازهای دیگر زیارت عاشورا به خوبی ره آورد اعمال خشونت بار آنان، لعن و نفرین پیروان معصومان علیهم السلام دانسته شده است:
    «لعن اللّه امة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم الّتی رتّبکم اللّه فیها و لعن اللّه امة قتلتکم و لعن اللّه الممهّدین من قتالکم برئت الی اللّه و الیکم منهم و من اشیاعهم و اتباعهم و اولیائهم یا اباعبداللّه.»
    همان گونه که در بخشی از این زیارت، به خوبی غیرت و خروش دینی شیعیان در برجسته سازی مرزهای اندیشه و عشق آسمانی آشکار می شود و لعن آنان نشان خاکستری نبودن یعنی دوری از بی تفاوتی و بی احساسی آنان محسوب می گردد:
    «لعن اللّه امة اَسْرَجَتْ و الجَمَتْ و تنَقَّبَتْ لقتالک»
    خداوند لعنت کند گروهی را که بر اسبان خود زین گذاشتند و بر آنان لجام نهادند و نقاب زدند [و آماده [جنگ با تو شدند.



    بدون شک این شیوه روشنگر، برگرفته از آیات روح پرور قرآن مجید است؛ آنجا که لعن به کافران را به خاطر کفر آنان بیان می کند: «لعنهم اللّه بکفرهم»14 و «اصحابُ السّبت» یعنی فرمان شکنان روز شنبه در بین یهودیان را برای دستیابی به درآمد ماهیگری لعن می کند و علت آن را، نافرمانی آنان می شمرد: «کما لعنّا اصحاب السّبت»15 از این رو، اهل سنّت نیز لعن و نفرین به قاتلان و ظالمان کربلا را به خاطر جنایات فجیع آنان جایز می شمرند.


    ابن حجر حنبلی در کتاب «الصواعق» می نویسد:
    «از امام احمد حنبل در مورد لعن یزید سؤال شد، او در پاسخ گفت: چگونه لعنت نشود کسی که خداوند او را در قرآن لعن نموده است؛ آنجا که می فرماید:
    «فهل عسیتم ان تولّیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم اللّه»؛ و چه گناه و قطع رحمی بالاتر از آنچه که یزید انجام داد.»
    علاّمه تفتازانی حنفی نیز با صراحت به یزید لعن می فرستد و در کتاب «شرح العقاید» می نویسد: «حقیقت این است که رضایت یزید به قتل حسین علیه السلام و شاد شدن او بدان خبر و اهانت کردن وی به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از اخباری است که در معنا متواتر است؛ هرچند که تفاصیل آنها تک تک است، ولی توافقی درباره مقام یزید بلکه درباره ایمان او ـ که لعنت خدا بر او و یارانش بادـ نداریم.»



    امام شوکانی، دانشمند سنّی مذهب، صریح تر از علاّمه تفتازانی به تشریح فجایع خونبار عاشورا می پردازد و در کتاب «نیل الاوطار» می گوید:
    «به تحقیق عده ای از اهل علم افراط کردند و حکم نمودند که حسین، نوه پیامبر، نافرمانی یک آدم شرابخوار و دائم الخمر را نموده است و حرمت شریعت یزید بن معاویه را هتک کرده است. خدا لعنتشان کند، چه سخنان عجیبی که از شنیدن آنها مو بر بدن انسان راست می شود.»

    جالب توجه آنکه ابن خلدون ـ اندیشمند بزرگ اهل سنّت ـ در کتاب «مقدمه» و ابن عماد، فقیه حنبلی در «شذرات الذهب» و ابن جوزی حنبلی، با نگاهی شایسته به شخصیّت امام حسین علیه السلام نگریسته اند و با شفافیّت بسیار، یزید را فردی دائم الخمر و قمارباز و قاتل فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دانسته اند که سزاوار لعن و نفرین است.


    امام شافعی که در «دوستی اهل بیت» زبانزد است، با سروده زیبای خود، بینش خویش را آشکار می کند و می گوید:
    «حسین کشته ای است بدون جرم و گناه که پیراهن او به خونش رنگین شد؛ اگر گناه من دوستی اهل بیت پیامبر است، پس گناهی است که من از آن توبه نمی کنم. اهل بیت پیامبر در روز محشر شفیعان من هستند و اگر نسبت به آنان بغضی داشته باشم، گناه نابخشودنی است.»

    این نگرش منصفانه در بین برخی از عالمان اهل سنّت، موجب شده است مفسّری برجسته چون آلوسی در تفسیر «روح المعانی»، ضمن اشاره به دیدگاه امام محمد غزالی نسبت به لعن و نفرین قاتلان امام حسین علیه السلام ، بگوید:
    «تا زمانی که چشمی برای مصائب حسین علیه السلام می گرید، باید به قاتلان او لعن کرد که چنین جنایت عظیمی را در کربلا مرتکب شدند.»
    علاّمه اقبال لاهوری نیز در شعری شعورآفرین، قیام امام حسین علیه السلام را ترسیم می کند و می گوید:


    رمز قرآن از حسین آموختم ز آتش او شعله ها افروختم
    تار ما از زخمه اش لرزان هنوز تازه از تکبیر او ایمان هنوز
    ای صبا، ای پیک دور افتادگان
    اشک ما برخاک پاک او رسان


    می سراید:
    داستان پسر هند مگر نشنیدی که از او و ز سه کس او به پیمبر چه رسید؟!
    پدر او دُر دندان پیمبر بشکست مادر او جگر عمّ پیمبر بمکید
    او به ناحق، حق داماد پیمبر بگرفت پسر او سر فرزند پیمبر ببرید
    بر چنین قوم، تو لعنت نکنی، شرمت باد



    لَعَنَ اللّهُ یزیداً و عَلی آلِ یزید




    6. تأثیر تربیتی لعن و برائت


    «عشق به خوبی و تنفّر از بدی ها» در ذات و سرشت انسان ها نهفته است و هر فردی را با هر نوع گرایش فکری ـ فرهنگی به سوی آرمانی والا هدایت می کند.
    این ویژگی برجسته موجب می شود که همیشه و هر حال روحیه الگوپذیری و اسوه یابی در ما تجلّی نماید و برای ماندگار کردن خویش همانند محبوبان عمل کنیم و نیازهای گوناگون روحی و جسمی خود را به طور شایسته و بایسته ای پاسخ دهیم.

    فرهنگ برائت و سنّت لعنت در بین دین باورانِ صاحب بصیرت، زمینه ساز نعمتی ناپیدا می شود که از آغاز تا فرجام زندگی خویش را به خوبی ها آراسته سازند تا سلام و درود نسل ها و عصرهای بعدی را نصیب خود سازند و با دوری از هرگونه زشتی و ناپاکی، خویش را از لعنت و نفرین همگان رها نمایند. و این، بزرگ ترین تأثیر جاودان و ماندگار برای لعن به ظالمان تاریخ محسوب می شود.




    7. سلام های آغازین؛ بیان معیارهای بنیادین

    از آنجا که سخن از بنیان آموزه های آسمانی اسلام بر خشونت و لعنت یا مهربانی و رحمت است، بار دیگر «زیارت عاشورا» را می گشاییم تا پاسخ خود را از فرازهای فروزان این زیارت برگیریم. در آغاز این زیارت، هفت سلام می خوانیم و می گوییم:
    السّلام علیک یا اباعبداللّه
    السّلام علیک یابن رسول اللّه
    السّلام علیک یا خیرة اللّه و ابن خیرته
    السّلام علیک یابن امیرالمؤمنین و ابن سیّد الوصیّین
    السّلام علیک یابن فاطمة الزّهراء سیّدة نساء العالمین
    السّلام علیک یا ثاراللّه و ابن ثاره والوتر الموتور
    السّلام علیک و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک
    پس از آن، سلام دیگری می دهیم و می گوییم:
    «علیکم منّی جمیعاً سلامٌ اللّه ابداً ما بقیتُ و بقی اللیل و النّهار»




    در پی آن، سخن از مصائب جانسوز و سختی های سهمگین روز عاشورا به میان می آوریم و به خاطر آنها، به ظالمان و غاصبان لعن و نفرین می کنیم.
    با مرور این چنینی بر زیارت و فرازهای درس آموز آن درمی یابیم که بنیان بینش ها ونگرش های اعتقادی، فکری و فرهنگی در اسلام پیش از لعنت و ذلّت، رحمت و مغفرت است که در سلام های پی درپی تأکید شده است؛ همان گونه که در سخنان معرفت آفرین پیشوایان معصوم بدین نکته ارزنده اشارات فراوانی به چشم می خورد.


    پیام آور رحمت، حضرت ختمی مرتبت، به پیروان روشن بین خود می فرمود:
    «لا ینبغی للمؤمن ان یکون لعّانا16... ان استطعت الاتلعن شیئاً فافعل؛17 سزاوار نیست برای فرد مؤمن که پی در پی دیگران را لعن نماید... اگر (پدیده ها و حوادث به گونه ای است که) می توانی هیچگاه لعن و نفرین نکنی، این گونه عمل کن.»


    اما در سخن دیگر، بندگان درهم و دینار و جاه و جیفه دنیا همانند پیمان شکنان عاشورا را، دو بار لعنت کرد و فرمود:
    «ملعونٌ معلونٌ مَنْ عبد الدّینار و الدّرهم؛18 لعنت باد، لعنت باد بر کسی که (ارزش ها و آرمان های الهی را زیر پا بگذارد و برای رسیدن به هدف های شیطانی و ناپایدار دنیوی) بنده دینار و درهم شود.»
    آری نگاه و نگرش زیبا و مهرآفرین به تمامی هستی و پدیده های خلقت، رسالت نخست هریک از ماست، اما مرز و معیار آن، بایدها و نبایدهای الهی در عرصه های مختلف اجتماعی و اعتقادی است.



    شیوه ای عقلائی و فطری

    فرهنگ نفرین و نفرت نسبت به دشمنان و مهر و محبّت به دوستان و خوبان، در همه زمان ها و در بین تمامی ملّتها ـ با توجه به آداب و رسوم هریک از آنان ـ وجود داشته است. بر افراشته نگاهداشتن بیرق ها و پرچم ها، زنده نگاهداشتن نام قهرمانان، افروخته ساختن مشعل های یاد بود و نامگذاری خیابان ها و میدان ها، همه و همه، نمادی از بیداری و بالندگی یک کشور و ارایه الگوهای درس آموز به نسل های مختلف نسبت به دفاع از ارزش ها، مقدّسات و دلبستگی های یک مرز و بوم است.


    بدون شک در کشوری که اعتقادات قدسی و آسمانی وجود ندارد و برای یاد بود مظلومان و قهرمانان خویش دقیقه ای را به «سکوت» و یا لحظاتی را به «مارش مخصوص» و نواختن «آهنگی حماسی و پرخروش» اختصاص می دهند؟ بلندترین فریاد را بر سر ستم پیشگان و خونخواران فرود می آورند و بزرگ ترین پیام حق خواهی و عدالت طلبی را به تمامی مخاطبان خود می دهند.


    به راستی چنین آداب و رسومی که با توجه به فرهنگ عمومی هر کشوری انجام می شود، ترجمان «دوستی با دوستان» و «دشمنی با دشمنان» یک ملّت تلقّی نمی شود؟ و روشن تر از آن، نوعی عزم و انتخاب و بیداری و پویایی ملّی برای حفظ و حراست از ارزش های مورد قبول هر جامعه به حساب نمی آید؟

    و آیا آنان که مخالف لعن دشمنان هستند و برای این نظر خود دلایل مختلفی ارایه می کنند، با کسانی که قصد ربودن دارایی یا در پی ضربه زدن به شخصیت اجتماعی آنها هستند، تنها و تنها با گُل و لبخند و شربت و شیرینی رو به رو می شوند؟! آیا در نگاه آنها هیچ تفاوتی بین بهترین دلسوزان و بدترین دشمنان آنان وجود ندارد؟! یا اینکه «برائت» و «محبّت»، دو روش عقلانی و برتر از آن، فطری است که در نهاد یکایک افراد به ودیعت نهاد شده است؛ چنانکه هرگاه این گزینش عقلانی و فطری در فردی از خانواده یا اجتماع وجود نداشته باشد، همگان به راه و رسم زندگی او انتقاد می کنند و نسبت به دلایل وی، روی خوش نشان نمی دهند.





    پی نوشت ها:

    1. مجمع البحرین، ج 1، ص 650؛ کتاب العین، ج 4، ص 170.
    2. الارشاد، ج 1، ص 172.
    3. زیارت عاشورا ،ر.ک: بحارالانوار، ج 98، ص 293.
    4. بقره/ 256.
    5. ر.ک: الکافی، ج 1، ص 185 و 210.
    6. نحل/ 125.
    7. انعام / 108، ر.ک: تفسیر المنار، ج 7، ص 697.
    8. العمده، ص 149 و 157.
    9. بقره/ 179.
    10. مائده/ 13.
    11. حشر/ 19، ر.ک: توبه/ 67؛ انعام/ 44؛ اعراف/ 51.
    12. محمد/ 7.
    13. بحارالانوار، ج 98، ص 237.
    14. بقره/88.
    15. نساء/ 46.
    16. کنز العمّال، خ 8185، ر.ک: الکافی، ج 2، ص 326.
    17. همان، خ 8192، ر.ک: کشف الغمّه، ج 2، ص 189.
    18. وسایل الشیعه، ج 20، ص 350؛ بحارالانوار، ج 70، ص 319.


    منبع : حوزه . نت
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •