وقتي رفتار همسرمان را احساسي قضاوت مي‌کنيم / حامد مقصر است يا ليلا؟



حامد و ليلا با يکديگر همکار بودند. در محيط کار با هم آشنا شدند و بعد ازدواج کردند. اکنون دو سال از آن زمان مي گذرد و تازه يک ماه است که اولين فرزندشان متولد شده است. به همين دليل تصميم گرفتند که ديگر ليلا سرکار نرود تا بهتر بتواند از فرزندش مراقبت کند. در واقع اين پيشنهاد اول از طرف حامد مطرح شد و ليلا هم قبول کرد. روزهاي اول وقتي حامد از سرکار برمي گشت تمام اتفاقات آن روز را براي ليلا تعريف مي کرد. يعني اين عادت هميشگي حامد بود که هر وقت از جايي برمي گشت از همان بدو ورودش به خانه شروع به حرف زدن مي کرد و با اين عادتش فضاي خانه را پر از هيجان و شور و نشاط مي کرد، اما چندوقت بود که ليلا احساس مي کرد همسرش خيلي کم حرف و بي حوصله شده است، بعضي روزها ديرتر از معمول به خانه مي آمد و هنگامي که در خانه بود يا با تلفن صحبت مي کرد يا سرگرم کار با رايانه اش بود. ليلا احساس مي کرد همسرش نسبت به او بي توجه شده است و همين عاملي شد براي ناراحتي ليلا ولي به جاي حرف زدن با حامد سعي مي کرد خودش را مشغول فرزندش کند. از طرف ديگر حامد هم نسبت به قبل عصبي تر شده بود و بيشتر سعي مي کرد خودش را با تلويزيون مشغول کند و ديگر از آن فضاي پرشور و با صفاي خانه خبري نبود.








متاسفانه اين داستان مي تواند قصه واقعي زندگي خيلي از همسران باشد، قصه اي که به راحتي نمي توانيم مقصر اصلي آن را پيدا کنيم، امروز با بيان اين مقدمه قصد داريم به اين سوال پاسخ دهيم که در چنين موقعيت هايي چه بايد بکنيم تا دچار عاقبتي مانند ليلا و حامد نشويم؟ امروز مي خواهيم مراحلي را براي شما شرح دهيم تا متوجه شويد ريشه اصلي مشکلات ليلا و حامد و بسياري از زوج هاي ديگر از کجا نشأت مي گيرد و راه حل چيست؟

احساسات و افکار خودانگيخته
زن روز نوشت: در ماجراي ليلا و حامد وقتي ليلا مشاهده مي کرد حامد کمتر از قبل حرف مي زند و ديرتر به خانه مي آيد، نگران و ناراحت مي شد و از طرف ديگر هم وقتي حامد به خانه مي رسيد و مي ديد ليلا نسبت به امور خانه بي تفاوت است عصبي و برآشفته مي شد.

شايد خانم‌ها بگويند:
ليلا حق دارد چون هر زني از دير آمدن شوهرش ناراحت و دلخور مي شود و در مقابل هم مردان مي گويند: حامد حق دارد چون هر مردي وقتي به خانه مي آيد و مشاهده مي کند همسرش براي او شام درست نکرده است، ناراحت و عصبي مي شود. اما واقعيت اين است که اين رفتارها يعني دير آمدن به خانه و شام درست نکردن، باعث عصبي شدن حامد و ناراحت شدن ليلا نشده است بلکه قضاوتي که آن ها از رفتار يکديگر داشتند باعث ناراحتي، اضطراب و خشم آن ها شد.
آيا شما مي توانيد تفسيرهايي که ليلا و حامد از رفتار يکديگر داشتند را حدس بزنيد؟!

با استفاده از جدولي که ملاحظه مي کنيد براي پاسخ دادن به اين سوال به شما کمک مي کنيم. همان طور که ديديد اين افکار ليلا و حامد بود که باعث ناراحتي شان شده بود و نه خود رفتار و شبيه همين افکار هم در زندگي واقعي همه ما وجود دارد اما چون در همان لحظه بسيار عصباني هستيم اصلا متوجه آن ها نمي شويم و فکر مي کنيم اين حادثه و رفتار نامناسب همسرمان است که باعث ناراحتي و عصبانيت ما شده است در حالي که اين افکار خودانگيخته ماست که برايمان ايجاد مشکل کرده است. البته براي رسيدن به اين مرحله يعني تشخيص افکار خودانگيخته و قضاوت هاي منفي نيازمند تمرين هاي فراواني هستيم که سعي مي کنيم امروز تعدادي از آن ها را براي شما بيان کنيم.

استفاده از تصور و تخيل
حتما زمان هايي بوده که شما از دست رفتارهاي همسرتان احساس بدي پيدا کرده ايد، مثلا عصباني شده ايد و قهر کرده ايد يا ناراحت و دلخور شده ايد و گريه کرده ايد يا مضطرب و نگران شده ايد و سردرد گرفته ايد. اکنون يکي از همين اتفاقات را به ياد بياوريد و سعي کنيد افکاري را که در آن زمان به ذهنتان رسيده است به خاطر بياوريد و سپس احساسي را که به خاطر آن افکار داشته ايد يادداشت کنيد.

شناخت افکار منفي
سعي کنيد افکار منفي خودتان را که براساس آن رفتارهاي همسرتان را تفسير و درباره اش قضاوت مي کنيد شناسايي کنيد. اگر شما بتوانيد افکار خودانگيخته خودتان را شناسايي کنيد در آينده متوجه آثار مثبت آن مي شويد.
يکي از مهم ترين آثار آن اين است که به جاي آن که احساساتتان شما را کنترل کند و بر رفتارتان اثر بگذارد شما مي توانيد بر احساس و در نتيجه رفتارتان کنترل داشته باشيد.
برخي از افکار برانگيخته عبارت است از:
خودخواه است،بي عرضه است،خسيس است،بدبين و شکاک است،تنبل است،پرخاشگر است،کاري را درست انجام نمي دهد،هر کاري مي کنم نمي توانم او را راضي کنم،تعهد ندارد و...

قضاوت هاي نادرست شما از کدام يک از اين افکار ناشي مي شود؟
براي آن که بهتر بتوانيد افکارتان را شناسايي کنيد بهتر است قلم و کاغذي در اختيار داشته باشيد و هر گاه در اثر رفتاري احساس بدي پيدا کرديد آن رفتار يا اتفاق را به صورت خلاصه بنويسيد و افکارتان را شناسايي کنيد و در جدولي افکار و احساستان را يادداشت کنيد. البته شناخت افکار خودانگيخته به تنهايي کافي نيست اما اگر شما بتوانيد افکار خودانگيخته خودتان را شناسايي کنيد آن گاه قدم بسيار مهمي براي تسلط بر فکر، رفتار و به طور کلي فراهم کردن زمينه زندگي آرام تر و خوشبختي بيشتر برداشته ايد.
شايد بسياري از افراد اين حرف ها و پيشنهادها را شعار بدانند و بيان کنند که در زندگي واقعي اوضاع بدتر و بسيار پيچيده تر از آن است که با اين راه حل ها مشکلات برطرف شود. اما اگر دقت کنيد متوجه مي شويد اين فکر هم يکي از همان افکار خودانگيخته اي است که بر عملکرد و رفتار شما تاثير منفي مي گذارد.

براي روشن تر شدن اين قضيه نيازمند آن هستيم که افکارمان را بازبيني کنيم. براي بازبيني افکار آن ها را مورد سوال قرار دهيد مثلا حامد مي توانست قبل از اينکه براي آماده نبودن غذا نسبت به ليلا عصبي و پرخاشگر شود از خودش بپرسد: چه دليلي دارم که فکر مي کنم ليلا به خاطر خودخواه بودن و بي توجهي نسبت به من غذا را آماده نکرده است؟ آيا ليلا رفتارهاي ديگري دارد که اين فکر مرا تاييد نکند و برعکس توجه و مهرباني او را نشان دهد؟
آيا دليل ديگري براي غذا درست نکردن ليلا وجود دارد ؟
مثلا خستگي يا رسيدگي به امور فرزندمان؟
آيا مي توانم بگويم غذا درست نکردن همسرم نشانه بي توجهي و خودخواهي اوست؟
به دليل اينکه ليلا غذا درست نکرده است آيا مي توانم از اين رفتار او نتيجه بگيرم که: ليلا مرا دوست ندارد
ليلا به من بي توجه شده است
همسرم هميشه رفتار غيردوستانه اي دارد همسرم زندگي را به کام من تلخ کرده است و...

برخورد منطقي
بعد از اينکه افکار خودانگيخته خودتان را شناسايي کرديد سعي کنيد با آن ها برخورد منطقي داشته باشيد مثلا ليلا مي توانست در مقابل اين فکر منفي که دير آمدن حامد به خانه به خاطر اين است که ديگر من برايش جذاب نيستم. اين طور پاسخ دهد: دير آمدن او لزوما به معني بي توجهي به من نيست، خب چون من ديگر سرکار نمي روم او مجبور است بيشتر از قبل کار کند يا اين طور به خودش پاسخ دهد: اگر او به من بي توجه بود که سالروز ازدواجمان را فراموش مي کرد در حالي که او با شاخه گلي روز ازدواجمان را به من تبريک گفت. با انجام اين تمرين بيشتر از قبل متوجه مي شويد که رفتار منفي شما مربوط به افکارتان است و با حقيقت فرسنگ ها فاصله دارد.

پرسش مستقيم
گاهي هم مي توان با پرسيدن يک سوال ساده از تمام اتفاقات بد بعدي جلوگيري کرد، مثلا اگر ليلا از همسرش مي پرسيد که چرا چند وقت است کم حرف شده؟احتمالاً با پاسخ منطقي همسرش روبه رو مي شد که چون نگران مخارج خانه است ذهنش بسيار مشغول است. يا اگر حامد از ليلا مي پرسيد که چرا فقط درباره مسائل بچه با او حرف مي زند و درباره مسائل ديگر اصلا از او سوالي نمي پرسد؟
احتمالا با اين پاسخ ليلا روبه رو مي شد که چون فکر مي کرده است حامد تمايلي به حرف زدن ندارد با او حرفي نمي زده! هميشه به ياد داشته باشيد که گاهي اوقات ما رفتاري را انجام نمي دهيم به دليل اينکه گمان مي کنيم اگر رفتاري را انجام دهيم اتفاق بدي مي افتد و مثلا با پرخاشگري همسرمان روبه رو مي شويم اين پيش بيني از رفتار ديگران هم جزو همان افکار خود انگيخته و قضاوت هاي نادرستي است که از حقيقت فرسنگ ها فاصله دارد.

میگنا