شاعری با صدای آه و بارانوقتی 53 سال از انتشار یک شعر می گذرد و با وجود آن که شاعرش رخ در نقاب خاک کشیده است، هنوز در زبان مردم زمزمه می شود، دیگر با هیچ اما و اگری نمی توان در بزرگی شاعر و شعر تردید وارد کرد.
«کوچه» یا همان «بی تو مهتاب شبی...» معروف ترین شعر روانشاد فریدون مشیری است که برای نخستین بار اردیبهشت 1339 در مجله «روشنفکر» چاپ شد.
این شعر از زیباترین و عاشقانه ترین نو سروده های زبان فارسی محسوب می شود و گواه آن ثبت شدنش در ذهن مردم است و نه هیچ نقد و معرفی دیگری، چرا که اتفاقا اغلب منتقدان جدی ادبیات بر این باورند که این اثر و در مقیاسی کلان تر کل آثار فریدون مشیری چندان ارزش هنری و ادبی بالایی ندارد.
در این فرصت کوتاه قصد ندارم درباره میزان جوهره ادبی و هنری آثار مشیری بنویسم، اما آنچه امروز باید به بهانه شاعر کوچه نوشت یادآوری نکته ای است که گاه آنقدر بزرگ و واضح می نماید که چشم آن را نمی بیند.
عبدالحسین زرین کوب هنگامی که می خواهد درباره فریدون مشیری صحبت کند به نکته بسیار ظریفی می پردازد، او می نویسد: «مشیری، واژه واژه با همزبانان خویش همدلی می کرد» که ناخودآگاه ما را به سمت مولانا جلال الدین بلخی و آن مصراع جاودانه اش می اندازد که گفت:
ای بسا هندو و ترک همزبانآنچه فریدون مشیری را از دیگر همقطارانش در تمام این سال ها متمایز کرده دقیقا در همین مساله نهفته است، مشیری می داند که سرودن از دردهای مردم و پرداختن به مسائل روز اگر بدون همدلی و از موضع پیامبر گونه و شعاری باشد در بهترین حالت چند ماه یا چند سال در خاطر مردم می ماند و با تغییر یک حکومت، رژیم یا دولت از ذهن ها پاک خواهد شد.
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگر است
همدلی از همزبانی خوشتر است
در نگاه مشیری و مشیری ها آنچه به اصطلاح گریبان مخاطب را می گیرد و رهایش نمی کند تنها گفتن ازعشق و سرودن از شخصی ترین احساس انسان و آموختن زبان دل است، به قول حضرت حافظ:
مشیری بیشتر از هر شاعر دیگری در چند دهه اخیر به این یادگاری پایبند بوده و قدرش را دانسته است، شاعری با صدای باران و آه که همواره برای مخاطبانش از عشق گفت و از عشق و از عشق...
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
شعر مشیری و بخصوص کوچه بیان یک خاطره دلپذیر از عشقی سالم همراه با شرم، غم انگیز، بی خطر، بی ضرر، معصومانه و در عین حال پایدار است.
مشیری از طرفی جمع اضداد هم می نماید یعنی به همان اندازه که در خرج کردن احساس در شعر به قول دکتر شفیعی کدکنی «سخاوتمند» است، نوعی منطق جبری و ساختاری مستحکم هم در مصراع ها و سطرهایش موج می زند.
همان طور که اشاره شد «همدلی» کردن شاعر با مخاطبانش کیمیای فریدون مشیری است، کیمیایی که این روزها و در یکی دو دهه اخیر در میان آثار شاعران جوان خود حکم کیمیا یافته و نایاب است. هنوز هم که هنوز است اغلب شاعران می پندارند دست اندازی در زبان و بازی با آن خروجی اش می شود شعر و چندان به مخاطبی که ساده و آرام در گوشه ای از این سرزمین خاکی نشسته است، توجه نمی کنند.
اما پیوند با موسیقی یا بهتر است بگویم بهره گرفتن آهنگسازان، نوازندگان و خوانندگان سرشناس از کلام مشیری یکی دیگر از رموز موفقیت و فراگیر شدن آثار اوست.
حسین علیزاده، فریدون شهبازیان، محمدرضا شجریان، فرهاد فخرالدینی، جلال ذوالفنون، علیرضا قربانی، صدیق تعریف، کیوان ساکت، محمد نوری، محمد سریر، محمد اصفهانی، علیرضا افتخاری و... از چهره هایی هستند که از حس ناب و سراسر زندگی بخش فریدون مشیری در آثارشان استفاده کرده اند.
منبع : جام جم آنلاین
علاقه مندی ها (Bookmarks)