بیماریهای میکروبی
ویبروکلرا: گروههای سرولوژیک O1 و O139
هر چند که ویبروکلرا شامل بیش از 200 گروه سرولوژیک (serogroups) بر اساس آنتی ژن O است، ولی O1 و گروه تقریباً اخیر شناخته شدة O139، مسئول اپیدمیهای عمدة وبا هستند. ویبراکلرا از گونههای پاتوژن بسیار مهم است، زیرا یک آنتروتوکسین قوی به نام سمّ کلرا (cholera toxin) را تولید میکند که میتواند انتقال یونی سلولهای اپیتلیالی روده را مختل نماید. در نتیجه، از دست دادن آب و الکترولیتها موجب ایجاد اسهال و استفراغ شدید -که از ویژگیهای وبا است- گردیده و ایجاد دهیدراسیون شدید در بیمار میکند.
امروزه به میکروب وبا در یک معادلة سادة باکتری و میزبان انسانی نگریسته نمیشود بلکه در یک معادلة پیچیده، موارد الگوهای آب و هوایی جهانی، منابع آبی و زیست محیطهای دریایی و ژرفای دریاها، زئوپلانکتونها و ژنوم سازش پذیر نیز لحاظ میگردند؛ این خود دیدگاه جدیدی به منظر سیستمهای بیولوژیک است که از آن به عنوان پیچیدگی زیستی (biocomplexity) نام میبرند.
از این رو، برای مطالعة بیماریهای اسهالی برخاسته از آب مانند وبا، نیاز است تا میکروبیولوژیستها، پزشکان و متخصصین سلامت عمومی با ریاضی دانان، دانشمندان فضایی، اقیانوس شناسان، آب و هوا شناسان، دانشمندان علوم کامپیوتر، متخصصین جغرافی دان پزشکی و ژنومیستها گرد هم آیند، تا با طرح منظری میان رشتهای و جامع نگر، به چگونگی مقابله با بیماریهای کشندهای همچون وبا نائل آیند، یعنی در حلقة آنچه که امروزه به نام پزشکی پیش دستانه (preemptive medicine) معروف است، گرد هم آیند.
در اواسط دهة 1980، اکولوژی باکتری وبا، موجب مطرح شدن مفهومی جدید گردید. زیرا آشکار شد که زئوپلانکتونها در سیستمهای رودخانهای و خورهای دریایی، در بهار و پاییز هر سال، شکوفایی یافته و نقش مهمی را در چرخة وبا ایفا مینمایند؛ یعنی همانند یک عامل (vector) در بیماری وبا عمل میکنند. از این رو، به بیماری وبا همچون یک بیماری برخاسته از عامل (vectorborne) نگریسته شد. این منظر همبستگی میان ویبریو و زئوپلانکتونها موجب گردید تا فرصتهای نوینی برای پیشگویی و پیشگیری رخداد وبا ترسیم شود.
ویبریوکلرا O1 از آب دریا، پلانکتون، صدف و ماهی جدا شده است. پلانکتونها به عنوان ریز–دستگاه جانوری اکوسیستمهای آبی برای ویبریوکلرا، مورد پژوهش قرار گرفتهاند. این باکتری از نمونههای پلانکتونی از بنگلادش، خلیج چساپیک (Chesapeake Bay) و زئوپلانکتونهای دریایی در پرو جدا گردیده است. ویبریوکلرا به کوپه پودها (که نوعی از زئوپلانکتونها است) میچسبد. اتصال ویبریوکلرا به زئوپلانکتونها باعث بقاء آن در شرایط نامساعد میشود. در این جا، کوپه پودها به عنوان مخزن ویبریوکلرا عمل کرده و اجازة تکثیر این باکتریها را در زمانی دیگر که شرایط مساعد رشد فراهم شود، مهیا میکنند.
بنابراین، کلونیزاسیون کوپه پودها با ویبریوکلرا، مکانیسم مهمی برای پخش ارگانیسم و انتشار بیماری است. احتمالاً، هنگامی که کوپه پودها در اوج شکوفایی وارد میشوند، ویبریوکلرا نیز در محیط تکثیر یافته و به فراوانی یافت میگردد.
این دیدگاه جدید، فرضیههای اخیر را که مخزن ویبریوکلرا O1 در فاصله بین اپیدمیها در بنگلادش پلانکتونها هستند و با اوج شکوفایی فصلی آنها، اپیدمی و با ظهور مییابد، تقویت میکند. از آنجا که بلوم یا شکوفایی فیتوپلانکتونها و در نتیجه شکوفایی زئوپلانکتونهایی که از آنها تغذیه میکنند با درجه حرارت بالای میانگین سطح دریا همبستگی بسیار نزدیکی دارد، میتوان شکوفایی این پلانکتونها را به روشهای حس از راه دور ماهوارهای، تحت نظر قرار داد؛ زیرا گیرندههای پیگمانهای کلرورفیلی، بسیار حساس و دقیق میباشند. با کنترل کردن درجه حرارت آب دریا به وسیلة ابزارهای ماهوارهای و اندازهگیری بلوم فیتوپلانکتونی، بلوم زئوپلانکتونی نیز قابل پیشگویی است. در این سناریو میتوان با بلوم فیتوپلانکتونی، بلوم زئولانکتونی و درنهایت رهاسازی ویبریوهای در حد شکوفایی را در آب، پیش بینی نمود. این ویبریوها توسط انسانها بلعیده میشوند وبنابراین، با در نظر گرفتن فاصلة میانی هر بلوم، همبستگی میان درجه حرارت سطحی آب دریا و رخداد وبا را میتوان محاسبه نمود.
در حقیقت، رخداد وبا با اندازهگیریهای درجه حرارت سطحی آب دریا در طی سالهای 2002-1998 یک همخوانی شگرفی را از خود نشان داده است. مطالعات دامنهدار در مورد بادهای موسمی در خلیج بنگال و پدیدة النینو در آمریکای جنوبی، اطلاعات ارزشمندی را در مورد تدوین یک مدل ریاضی غیر خطی پیچیده، برای پیشگویی رخدادهای همه گیری وبا بوجود آوردهاند. این اطلاعات پیشگویی کننده میتوانند در تدوین راهبردهای واکسیناسیونی منطقهای و آگاه سازی پیکرة جامعه برای رویارویی با بیماری کشندة وبا و مصرف آب آشامیدنی سالم بسیار سودمند باشند.
مطالعات ژنومیک جدید، یافتههای نوینی را در مورد ویبریوکلرا مطرح کردهاند. این یافتهها که از طریق سفر به ژرفای اقیانوس با زیر دریایی تحقیقاتی “آلوین” در کنار گرما -آب دود کشهای اعماق اقیانوس- بدست آمده است، نشان میدهد که ویبریوها در آب 50 درجه سانتیگراد در کنار این آب دودکشها که تجمعی از کوپه پورها را در خود داشتهاند، زندگی میکنند. بررسی مقایسة توالی ژنومی این ویبریوها با ویبریوکلرا، نشان دهندة وابستگی خانوادگی فراوان آنها میباشد.
به زبان دیگر، ویبریوکلرا دودمان دریایی دارد و دیگر نمیتوان آن را گونهای پاتوژن دانست که انسان میزبان آن است؛ بلکه پسندیده است که به ویبریوکلرا همچون گونهای دریایی بنگریم که به زیست در میزبان انسانی نیز سازش یافته است.
ویبریوکلرا: گروههای سرولوژیک غیر O1 و غیر O139
سوشهای ویبریوکلرا غیر O1 و غیر O139 گاهی از موارد اسهالی خفیف تا متوسط و نیز از مکانهای خارج رودهای مانند زخمها، گوش، دستگاه تنفسی و مایع مغزی نخاعی جدا شدهاند. اکثر این سوشها، زهر کلرایی تولید نمیکنند و با اپیدمیهای اسهالی توأم نیستند، امّا تعدادی عوامل بیماریزا، مانند سیتوتوکسین شیگا مانند، یک آنتروتوکسین مقاوم به گرما و همولیزین، تولید میکنند. این ارگانیسمها از اجزاء فلور میکروبی (autochthonous) آبهای خورهای دریایی هستند. نمونههای ویبریوکلرای غیر O1 و غیر O139 میتوانند در گسترهای از مواد غذایی دریایی زیست کرده و تکثیر نمایند. این ویژگیها، بروز عفونتهای انسانی با ویبریوکلرای غیر O1 را پس از در معرض محیطهای دریایی قرار گرفتن ، یا مصرف مواد غذایی دریایی، توجیه میکنند.
ویبریو میمیکوس (V. mimicus) نیز نزدیکی فراوانی به ویبریوکلرای غیر O1 دارد، ولی از لحاظ بیوشیمیایی سوکراز منفی و (V.P.) منفی بوده و همانند آنها نیاز کمی به کلرید سدیم برای رشد دارد. ویبریو میمیکوس نیز از رخدادهای تکگیر(sporadic) اسهالی حاد در افراد سالمی که غذاهای خام دریایی خورده بودند، گزارش شده است. این باکتری دریایی، بندرت موجب اوتیت میانی در گوش شناگران میشود.
یافته های بالینی
عفونتهای رودهای با ویبریوکلرای غیر O1 و ویبریومیمیکوس، با مایع اسهالی مانند وبا، به صورت ایزوتونیک یا مدفوع شل با تعداد کم لکوسیت و اریتروسیت، خود را نشان میدهند. ارگانیسمها به راحتی در آگار (TCBS) دیده میشوند، ویبریوکلرا به صورت کلنیهای زرد مات و ویبریو میمیکوس نیز به رنگ سبز؛ تشخیص نهایی با عدم واکنش به آنتی سرم O1 و آزمایشات شیمیایی میباشد.
درمان
برای اکثر موارد اسهالی، درمانی مورد نیاز نیست و مصرف آنتیبیوتیک نیز نشان داده نشده است که میتواند مسیر بیماری را کوتاه نماید. در مواردی از بیماران، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، دفع مایع رودهای بسیار بالا بوده و در نتیجه نیاز به تجویز خوراکی یا وریدی الکترولیتها وجود دارد. در چنین شرایطی، اصول درمان مشابه درمان وبا میباشد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)