یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم ب تو از چشم حسود چمنش
شاه شماد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
ناقه صالح چو ز که زاد یقین گشت مرا
کوه پی مژده تو اشتر جمازه شود ...
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...![]()
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی سلامی نفرستاد
در کارگه کوزه گری رفتم دوش ، دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش ، کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...![]()
شکستن صف من کار بی صفایان نیست
که شهریارم و صاحبدلان سپاه منست
**
يا صاحب الزمان
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
يا صاحب الزمان
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارارا
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...![]()
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دلی ما را ..............به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آن کس چیز می بخشد از آن خویش می بخشد .....نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
------------------------
شعر از صائب
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــ به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزارا
هرآن کس چیز می بخشد زجان خویش می بخشد ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــ نه چون صائب که می بخشد سرودست و تن و پارا
----------------
شعر از شهریار
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...![]()
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)