خداوند سبحان از ميان خلقش پيامبران و اوليايى برگزيد و از ميان آن خوبان تاريخ و بندگان صالحش قربانيان و ذبيح هايى براى خود انتخاب كرد؛ به شهادت سخنان اهل عصمت(علیهم السلام) حضرت يحيى (علیه السلام) فرزند زكريا(علیه السلام) و حضرت اسماعيل (علیه السلام) فرزند ابراهيم(علیه السلام) و عبدالله بن عبدالمطلب (علیه السلام) پدر خاتم پيامبران(صلی الله علیه و آله) و اباعبدالله حسين بن على(علیه السلام) از جمله اين ذبيحان هستند؛
لكن از ميان اين قربانيان خدا، بريده شدن سر، تنها براى حضرت يحيى و حسين بن على(علیه السلام) مقدر شد و آسمان نيز تنها بر اين دو ذبيح چهل روز گريست؛(۱) اما بريده شدن سر حجت خدا و سيد و سالار شهيدان و سرور جوانان اهل بهشت، حسين بن على(علیه السلام) با لبهايى خشكيده و عطشان، از چنان عظمتى برخوردار است كه حتى قبل از وقوع، پيامبران و اوصياى پيشين را در ماتم خود نشانده است و پس از وقوع شهادتش نيز تا قيامت اشك را بر ديدگان همه ائمه(علیه السلام) و مؤمنان و آزادگان جهان و دوستداران آن حضرت جارى ساخته است، تا آن جا كه ولى عصر حضرت مهدى موعود(عج) نيز در مصيبت جدش مدام اشك مى ريزد و مى فرمايد: يا جداه ! در مصيبت تو صبح و شام ندبه مى كنم و به جاى اشك خون مى گريم؛ «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِينَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»(۲)
در متون دينى آمده است كه اسماعيل(علیه السلام) و عبدالله(علیه السلام) اگر چه تا پاى قربانى شدن پيش رفتند، لكن به حكم حكمت پروردگار پيش از تحقق ذبح، قربانى قبول افتاد و گوسفندى بهشتى به جاى اسماعيل(علیه السلام) و صد شتر به جاى عبدالله فدا شدند. از جمله حكمت هاى عدم تحقق اين دو ذبح به خواست پروردگار منان آن بود كه اين دو بزرگوار حامل نور خدا و سراج منير عالم حق و حقيقت يعنى محمد و آل محمد(علیه السلام) بودند؛ علاوه بر احاديثى كه به اين حكمت دلالت دارند(۳)، پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نيز فرموده است: «أَنَا ابْنُ الذَّبِيحَينِ؛(۴) من فرزند دو ذبيح هستم»؛ از امام رضا(علیه السلام) سؤال شده كه اين دو ذبيح كيانند حضرت فرمود: «مقصود از آن دو ذبيح، اسماعيل بن ابراهيم خليل و عبد الله بن عبد المطلب است.»(۵)
داستان ذبح حضرت اسماعيل(علیه السلام) در قرآن كريم طى آيات ۱۰۱-۱۰۷ از سوره صافات گزارش شده و در انتها آيه شريفه «وَ فَدَيناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»(۶) به اين نكته اشاره فرموده است كه به جاى اسماعيل(علیه السلام) خداوند متعال «ذبح عظيم» قرار داد تا او در راه خدا كشته شود و اسماعيل(علیه السلام) از قربانى شدن رهايى يابد. بسيارى مى پندارند كه منظور از ذبح عظيم گوسفندى است كه به جاى اسماعيل(علیه السلام) ذبح شد، اما به نظر مى رسد اين نكته اگر چه صحيح است، لكن همه حقيقت نيست. در اين نوشتار ابتدا نگاهى به داستان ذبح اسماعيل و سپس وجوه مختلفى كه درباره ذبح عظيم است ، خواهيم داشت.
ذبح اسماعيل(علیه السلام)
خداوند متعال ابراهيم(علیه السلام) را بارها و بارها آزمود؛ «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُن»؛ شكستن بت ها، فتنه نمرود و افكندن ابراهيم(علیه السلام) به آتش، مواجهه با خورشيد و ستاره پرستان، هجرت دادن هاجر و اسماعيل به مكه، ذبح اسماعيل و ....، از جمله اين آزمايشات است و چون از همه آزمايشات الهى سرفراز بيرون آمد، مقام امامت را به او عطا فرمود؛ «قالَ إِنِّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما»(۷). ماجراى برخى از اين آزمايشات در سوره صافات، آيات ۸۳ تا ۱۱۳ بيان شده است؛ از جمله اين كه حضرت ابراهيم(علیه السلام) پس از آن كه از شكستن بت ها و فتنه نمرود و آتش او سالم و سربلند بيرون آمد، از خدا فرزندى صالح درخواست نمود؛ «رَبِّ هَبْ لى مِنَ الصَّالِحينَ» و خداوند او را به جوانى بردبار نويد داد؛ «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ».
در تفسير اين آيه شريفه و اين كه مقصود از ذبيح يعنى«غُلامٍ حَليمٍ» كيست ميان علماى اهل سنت و شيعه اختلاف نظر وجود دارد؛ رأى مشهور ميان عالمان شيعه همواره آن بوده كه ذبيح اسماعيل(علیه السلام) است،(۸) لكن بسيارى از اهل سنت اسحاق(علیه السلام) را ذبيح دانسته اند.(۹) روايات وارده از اهل بيت(علیه السلام) همه تصريح دارند بر اينكه ذبيح، اسماعيل(علیه السلام) بوده است.
از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد؛ ذبيح چه كسى بوده حضرت فرمود: اسماعيل(علیه السلام)، زيرا خداوند عز و جل ابتدا قصه ذبح را نقل كرده و آن گاه به تولد اسحاق(علیه السلام) بشارت داده و فرموده: «وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيا مِنَ الصَّالِحين»،(۱۰) اين استدلال از امام رضا(علیه السلام) نيز نقل شده است.(۱۱) و در روايت ديگرى، داود بن كثير علاوه بر آن سؤال، پرسيد كدام يك بزرگ ترند حضرت به تفصيل پاسخ دادند كه ذبيح اسماعيل(علیه السلام) بوده و بين نويد خدا به تولد اسماعيل و نويد به اسحاق، پنج سال فاصله است. و در پايان حضرت به همان استدلال از قرآن تمسك كرده و فرمودند: هر كس گمان كند اسحاق بزرگتر از اسماعيل است، اخبار قرآن در باره آن دو را تكذيب كرده است.(۱۲) مفسران نيز به اين استدلال تمسك جسته و آن را ظاهر آيات سوره صافات دانسته اند.(۱۳)
به لحاظ وقايع تاريخى و اخبار ديگر كتب آسمانى نيز مسأله قابل اثبات است. در اين زمينه علامه طباطبايى در الميزان گفته است: «مسأله نقل دادن هاجر به سرزمين تهامه كه همان سرزمين مكه است، و بنا كردن خانه كعبه در آنجا و تشريع احكام حج كه همه آن و مخصوصاً طواف، سعى و قربانى آن حاكى از گرفتاريها و محنتهاى هاجر و فرزندش در راه خدا است، همه مؤيد آنند كه ذبيح نامبرده اسماعيل بوده نه اسحاق.
انجيل برنابا هم يهود را به همين اشتباه ملامت كرده و در فصل چهل و چهار چنين گفته است: «خداوند با ابراهيم(علیه السلام) سخن گفت و فرمود: اولين فرزندت، اسماعيل را بگير و از اين كوه بالا برده او را به عنوان قربانى و پيشكش ذبح كن. و اگر ذبيح ابراهيم(علیه السلام) اسحاق بود، انجيل او را يگانه و اولين فرزند ابراهيم(علیه السلام) نمى خواند، براى اينكه وقتى اسحاق به دنيا آمد اسماعيل(علیه السلام) كودكى هفت ساله بود.»(۱۴)
در هر صورت پس از مدتى ابراهيم عليه السلام خوابى را كه از آن مأموريت ذبح فرزندش را دريافته بود با وى در ميان گذاشت و اسماعيل(علیه السلام) نيز پذيرفت و پدر را به اجراى فرمان خداوند تشويق نمود؛ «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنى إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ»، وقتى هر دو آماده انجام اين دستور شدند و به نقل روايات متعددى، شيطان را كه تلاش مى كرد مانع اجراى اين امر الهى گردد، ناكام گذاردند، ابراهيم(علیه السلام) مشغول ذبح شد، ولى خداوند متعال ابراهيم را ندا داد: «اى ابراهيم! آن رؤيا را تحقق بخشيدى(و به مأموريت خود عمل كردى) ما اين گونه، نيكوكاران را جزا مى دهيم، اين مسلّماً همان امتحان آشكار است، ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم؛ «إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبينُ، وَ فَدَيناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»(۱۵)
علاقه مندی ها (Bookmarks)