نفر دوم از سمت راست که در کنار سردار صفوی است، سیدمهدی نامجو فرزند سردار رشید اسلام سید موسی نامجو است
«سرلشکر شهید سید موسی نامجو» به سال 1317 در بندر انزلی به دنیا آمد. ایشان بعد از اتمام دوره دبیرستان به تحصیل در دانشکده افسری ادامه داد. شهید نامجو در سال 1349 ازدواج کرد و از سال 1350 فعالیت های سیاسی خودش را در ارتش شروع کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق «شهید محمد منتظری»، «شهید کلاهدوز» و تعداد دیگری از دوستانش اقدام به تاسیس سپاه پاسداران کردند. ایشان در مسئولیت هایی چون عضو هیئت علمی و فرماندهی دانشکده افسری و همچنین در دوره ی ریاست جمهوری شهید رجائی در تاریخ 26/6/1360 به سمت وزیر دفاع منصوب شد. وی سرانجام در شامگاه هفتم مهرماه 1360 در حادثه هواپیمایی C130 به فیض عظیم شهادت رسید.
شهید موسی نامجو
فردی که با پیراهن روشن در کنار سردار صفوی ایستاده مصطفی رمضان فرزند سردار شهید مجید رمضان است که در دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. او در آن زمان رییس ستاد لشگر 27 محمد رسول الله بود.
مصطفی در کنار تصویر پدر
نفر سمت چپ - سرکار خانم زینالدین فرزند سردار شهید مهدی زینالدین، بنیانگذار و فرمانده لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع)
در آبان سال 1363 شهید زینالدین به همراه برادرش مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علیبن ابیطالب(ع) بود) جهت شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت حرکت میکنند. در آنجا به برادران میگوید: من چند ساعت پیش خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم! موقعی که عازم منطقه میشوند، رانندهشان را پیاده کرده و میگویند: خودمان میرویم. حتی در مقابل درخواست یکی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، برادر مهدی به او میگوید: تو اگر شهید بشوی، جواب عمویت را نمیتوانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را میتوانیم بدهیم.
فرمانده محبوب بسیجیها، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبههها و شرکت در عملیات و صحنههای افتخارآفرین، در درگیری با ضدانقلاب شربت شهادت نوشید و روح بلندش را از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوی گزیند.
همان طور که برادران را توصیه میکرد:ما باید حسینوار بجنگیم؛حسینوار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛حسینوار جنگیدن یعنی دست از همه چیز کشیدن در زندگی؛ای کاش جانها میداشتیم و در راه امام حسین(ع) فدا میکردیم؛ از همرزمانش سبقت گرفت و صادقانه به آنچه معتقد بود و میگفت عمل کرد و عاشقانه به دیدار حق شتافت...
سمت راست- سرکار خانم نجفی رستگار دختر سردار شهید کاظم نجفی رستگار است. شهید کاظم نجفی رستگار در حین "عملیات بدر"، روز پنجشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید کاظم نجفی رستگار فرمانده تیپ سیدالشهدا (ع)
آقای رستگار فرمانده لشگر ۱۰ سیدالشهدا(ع) بود و خانواده اش از این سمت حاجی، هیچ اطلاعی نداشتند. یک روز، برادر او به منطقه آمد تا از او خبری بگیرد. حاج کاظم، قرار بود صحبتی برای نیروها داشته باشد. وقتی از جایگاه اعلام شد:« فرمانده لشگر ۱۰ برای صحبت بیایند»، آقای رستگار بلند شد و به سمت جایگاه حرکت کرد. برادرش از همه جا بی خبر، با دست اشاره میکرد که« چرا در میان جمعیت بلند شدی؟» حتما با خودش گفته بود: « برادرمان بی ملاحظه است و رعایت نظم و انضباط را نمی کند.» حاجی با اشاره جواب داد که الان می نشینم. خلاصه صحبت ایشان آغاز شد و تا آخر جلسه، برادرشان متحیر مانده بود. حاج کاظم به برادرش سفارش کرد که جریان فرماندهی او را برای کسی نگوید. اگر چه خانواده اش بالاخره فهمیدند
رضا کاوند (دبیر همایش بین المللی مطالعه علمی ایثار و شهادت) فرزند شهید جلال کاوند
جلال کاوند با رشادتهایی که از خود نشان داد فرماندهی سپاه پاسداران کرند غرب را عهده دار شد تا اینکه در یکی از روزهای گرم تابستان 59 مجروح شد و به اسارت گروهکهای ضد انقلاب درامد و پیکر مقدسش زیارتگاه فشنگهای آن نامردان شد. پس از شهادت پیکر پاک این عاشق دلسوخته را به چاهی در حوالی آن منطقه انداختند تا بار دیگر تاریخ شاهد حوادث دلخراشی از مظلومیتهای سربازان امام حسین(ع) باشد. پنج ماهی طول می کشد که بدن کوچک شده و ارباً اربای او کشف می شود.
رضا کاوند و برادرش در مراسم تشییع پدر
شهیدجلال کاوند
شهیدجمال کاوند برادر جلال نیز فرمانده تیپ145 مصباح الهدی بود که در تاریخ سوم اردیبهشت سال 1365 در منطقة حاج عمران به علت اصابت ترکش سرش از تن جدا شد و به آرزوی دیرینة خود یعنی شهادت در راه خدا نایل گردید..
علاقه مندی ها (Bookmarks)