بهاره رفعتی وبدکتر عبدالحسین فرزادچکیده :
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
وزن و قافیه در شعر جایگاهی خاص دارد و نظریات متفاوتی پیرامون آن ارائه شده است. اخوان ثالث به عنوان شاعری نظریه پرداز، دیدگاه خود را پیرامون وزن و قافیه در شعر ارائه کرده است.
در این مقاله دیدگاه این شاعر مورد بررسی قرار گرفته است و آنچه به دست آمده است، پذیرش اخوان ثالث به عنوان شاعری نوپرداز است که در شعرش به اصول شعر کهن پایبند است. کسی بیش از هر چیز در شعر، به وزن اهمیت می دهد. اخوان ثالث آن چنان شیفته وزن است که شعررا بدون آن تصور نمی کند. اخوان ثالث ویژگی های شعر کلاسیک را برای شعر معاصر هم بکار می گیرد و ضمن این که قید و بندهای شعر کلاسیک را رها می کند، بر سرایش شعرنو با وزن و قافیه در قالب مناسب اصرار می ورزد.
مقدمه :
ضوابط شعر کهن را وزن و قافیه مشخص می سازد، به طوری که برای تشخیص شعر از غیر شعر یا حداقل نظم از غیرنظم نیازی بـه آگـاهی از رمـوز و فنـون شعر و ادب نیست. هر آدم عامی شعر کهن را می شناسد وسخن فاقد وزن و قافیه را به عنوان شعر نمی پذیرد. اما شعر نو چنین نیست.
گاه قطعه ای به عنوان شعر نو معرفی می شود که با نثر کمترین تفاوتی ندارد. بدیهی است شعر نو ضوابط و معیارهای خاص خود را دارد که نظریه پردازان شعر معاصر از دید خود آنها را مورد بررسی قرار داده اند. یکی از همین معیارها و یا به عبارتی دیگر شاخصه شعر، وزن و قافیه است. اخوان ثالث به عنوان شاعری نوپرداز نظریات خود را پیرامون این مسئله ارائه کرده است. در این مقاله دیـدگـاه اخـوان ثالث مورد بررسی قرار می گیرد.
بحث و بررسی :
در تعاریف اخوان شعر کامل «کلامی است که وزن داشته باشد» اخوان به موزون بودن شعر فارسی معتقد است. برای او شعر درمعنی خاص از وزن خالی نیست و به باور او، مردم شعری را که خالی از وزن باشد به عنوان شعر کامل نمی شناسند.
او به وزن اهمیت زیادی می دهد و سبب ناموزونی شعر راناموزونی سرایندگانش می داند. اخوان وزن را در شعر موهبتی می داند «موهبت تری و ترانگی و تری و روانگی، حالت تغنی و سرایش یعنی حالتی که سپهر و آفرینش در انسان به ودیعه گذاشته، یعنی موزونی و هماهنگی در همه چیز. این است مبنای وزن، یعنی وزن چیزی از خارج تحمیل شده به شعر نیست، همزاد و پیکره روحانی جسمانی شعر است، شکل بروز و کالبد معنوی شعر است. وزن، فصل ذاتی و حد فاصل شعر خاص است از شعر به معنی عام». (کاخی، 1382: 72) وی وزن را زمانی وزن می داند که از آن حالت ریتمیک احساس شود.
از نگاه او شعر زمانی شعر است که واگو شود و مردم آن را حفظ کنند و بخوانند. وی وزن را امری حتمی برای شعر می داند و از آن به عنوان «لنگرگاهی برای شعر» یاد می کند و وزن شعر را عروضی قدیم، نیمایی و یا ترانه های عامیانه می داند و ضرب و ریتم را ضرورت شعر فارسی. می گوید
: «شعر یک نوع ترنم است، تغنی است، یک نوع تری و ترانگی دارد، اگر ما این تری و ترانگی را از شعر بگیریم، یعنی وزن را از شعر بگیریم چه چیزی را جانشین آن کنیم؟ اوزانی که در شعر داریم، چه اوزان قدیم عروضی به اصطلاح متساوی، چه اوزان نیمایی که شکل آزادترش است». (کاخی، 1384:102) اخوان در گفتگوهایش با چند شاعر دیگر، وزن را امری لازم برای شعر می داند و از آن به عنوان یک شکل، یک پیکره و جلوه گاهی برای شعر یاد می کند. به باور او شعر بدون وزن می تواند خیلی خوب باشد و لطیف ترین احساسات را در خود داشته باشد و کلماتش نیز شاعرانه باشد اما بدون وزن حال و هوای شعر از شعر سلب می شود.
او معتقد است در شعر فارسی وزنی غیر از وزن عروضی متصور نیست. او شعرفارسی را در مسیری می داند که وزنش عروضی است وزنی که عربی نیست و تکامل یافته اوزان قدیمی زبان های ایرانی و شعر ایرانی قبل از اسلام است که بعدها پس از آمیختگی با عروض عربی متحول شده و به شکل امروزی درآمده است. در نتیجه این وزن را، وزن عادی و ساده ای هم برای شعر و هم برای تکلم می داند.
به روایت اخوان: «اوزان عروضی، اوزان ایرانی است که آمیخته ای از گذشته شعر ایران، از زمان خسروانی ها که همراه موزیک بوده، می باشد همان طور که شعر هم باموزیک همراه بوده است. آمیخته ای از اوزان خسروانیها و دیگران که در شعر قدیم بود، متحول شده اند و به شکل فعلی درآمده اند اما اعراب برایش نام گذاری کرده اند». (کاخی،1384: 101)
اخوان برای شعر و وزن دو حرکت تعریف می کند : یک حرکت وضعی و یک حرکت انتقالی. حرکت وزنی را همان دیم، دیم، دیم معرفی می کند که دور خودش می گردد و حرکت انتقالی را حرکتی می داند که شنونده را از یک جا به جای دیگر منتقل می کند؛ یعنی از شروع مصرع به آخر شعر منتقل می کند.
او بیان می کند : «وقتی شنونده شروع می کند به شنیدن یک شعر ما او را همراه خودمان و با این حرکت به جلو می بریم، یک دوری با خود وزن دارد و یک دوری از شروعش تا آخرش. از یک جا شروع می کند تا یک جای دیگر. ما اصطلاحاً می گوییم شنونده را تصرف می کنیم، او را با خودمان می آوریم. او همراه این می آید. از اول تا آخر، اما اگر ما اینها را از شعر گرفتیم دیگر چطوری این کار را می کنیم». (همان :102) اخوان درون هر کسی را با ترنم همراه می داند و بدون آن آدم را ساکت و تهی می انگارد.
بـدون این حرکت ها شنونده را دور از دسترس می یابد. او معتقد است : «با وزن می توان این حرکت ها را در شنونده ایجاد کرد و او را به حالت خلاقه شعری کشاند. اما اگر حرکت ها از شعر گرفته شود حالتش تغییر خواهد کرد و دیگر نام شعر را ندارد.
فرم شعر امید همان اوزان عروضی«نیمایی» است و اخوان پیشنهاد نیما را درباره وزن شعر تکامل و تحقق بخشیده است و قواعد و اصول فنی آن را تکمیل کرده است و خود آن اصول را در شعرش بکار بسته است.
اما قافیه، از دید اخوان قافیه نوعی آرایش است به عبارتی «به منزله قلاب ها و پیوندهایی برای حفظ تعادل و توازن و آرایش است». همچنین در باور او «قافیه چیزی برای حفظ تناسب خطوط است و انسجام و استحکام اثر را حفظ می کند و آن را از به هم ریختگی دور می کند».
او استفاده از قافیه بـه مقدار زیاد و نا به جا که پیشینیان را از حالت طبیعی و سادگی دور کرده است موردنظر قرار نمی دهد بلکه استفاده از قافیه به شیوه های جدید را چیزی می داند «که حس دادگری و علایق عدالت خواهی را سیراب می کند». اخوان عنوان می کند : «من به گذشته و تاریخ ایـران نظر دارم، من عقـده عـدالت دارم، هر کس قـافیه را می شناسد، عقده عدالت دارد قافیه دو کفه ترازوست که خواستار عدل است ... » (محمدیآملی، 1380: 126)
اخوان در باب وزن و قافیه شعر رابه دو قسمت تفکیک می کند شعر به معنی عام و شعر به معنی خاص. شعر به معنی عام راچیزی می داند که در هر اثر هنری پدیدار می شود «شعریت پدیده هنری که آن را زیبا می کند». و شعر به معنی خاص را شعری می داند که شیوه بیانش موزون و منظوم و منظم است و قافیه دارد و با تمام ابزار و وسایلش قابل انتقال به دیگری می شود.
او این عناصرتشکیل دهنده شعر را جدا از هم نمی داند، او شعر بی وزن را شعر به معنی عام می داند و آن را رد نمی کند. اما شرط بدون وزن بودن شعر و پذیرفتن آن را «جوهر والای شعری» می داند. او شعر را فرار می داند و وزن و قافیه را شگردهایی برای در خاطر ماندن شعر و در نهایت شعر بی وزن را کامل نمی داند مگر این که براساس یک ذهن خلاق و شاعرانه سروده شده باشد و پشت آن حرف و سخن هم باشد. وی استفاده درست و به جا از وزن و قافیه را وسیله ای برای اضافه کردن معنی به شعر می داند.
اخوان می گوید :«وزن به شعر حرکت و پیوستگی و فرم می دهد. هماهنگی و تمامیتی خدشه ناپذیر. (کاخی،1382: 18) و در نهایت از دید او «وزن، فصل ذاتی و حدفاصل شعر خاص است از شعر به معنی عام، اما قافیه قدیم نه، ملازمت ذاتی با شعر ندارد، بلکه نوعی پیرایه، نوعی مرزبندی و جدول و قالب بندی است». (کاخی،1382: 72)
اخوان ثالث به وزن اهمیت زیادی می دهد و شعری را کامل می داند که موزون باشد و سبب ناموزونی شعر را ناموزونی سرایندگانش می داند. وی وزن را حدفاصل شعر خاص با شعر به معنای عام می داند. اخوان ضرب و ریتم را برای شعر ضروری می داند و از جایی که برای شعر حالت تری و ترانگی و تغنی در نظر می گیرد، آن را بدون وزن تصور نمی کند. برای شعر وزنی غیر از وزن عروضی متصور نیست و از جائیکه به سنت گرایش دارد، وزن را جزء جدایی ناپذیر شعر می داند حتی در شعر نو فارسی.
نتیجه گیری :
آنچه در این پژوهش به آن پرداختیم نظریه اخوان پیرامون وزن و قافیه به عنوان یک شاخصه شعر است. اخوان به دلیل گرایش به شیوه های کهن نمی تواند شعر بدون وزن بسراید و وزن را نه تنها دست و پاگیر نمی داند، بلکه آن را عنصر مهمی برای شعر قلمداد می کند و شعر را بدون وزن تصور نمی کند.
و در باب قافیه؛ در شعر اخوان قافیه یک آرایش است و برای حفظ تناسب و انسجام و استحکام اثر لازم است، اما به اندازه. نه مانند استفاده برخی از پیشینیان که شعر را از حالت طبیعی و سادگی دورکرده است.
منابع :
1) کاخی، مرتضی، 1382، صدای حیرت بیدار، گفت و گوهای اخوان ثالث، چاپ دوم، تهران، انتشارات زمستان.
2) ------ ، 1384، گفت و گوی شاعران، چاپ اول، تهران، انتشارات زمستان.
3) محمدی آملی، محمدرضا، 1390، آواز چگور، چاپ دوم، تهران، نشر ثالث.
منبع : مجله حافظ
تحریر و تنظیم : رقیه موسوی
علاقه مندی ها (Bookmarks)