نوزدهم مهرماه زادروز 74سالگی محمدرضا شفیعی کدکنی است؛ شاعر نوپردازی که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران صاحب کرسی است و هواداران بسیاری دارد. چندوجهی بودن چهره این شاعر، منتقدان و موافقانی دارد.
رضا براهنی درباره شعر شفیعی کدکنی مینویسد: «شفیعی کدکنی از یکسو در گروه ادبیات فارسی تدریس میکند که بر آن کهنگی مطلق حاکم است، از سوی دیگر میخواهد راجع به شاملو مطلب بنویسد که آن گروههای ادبیات فارسی به خونش تشنهاند (...) و شعر شفیعی هم متأسفانه از همان بحران مایه گرفته است. شعری که شفیعی گمان میکند نیمایی است، نیمایی نیست، غزلی است که پلکانی نوشته شده است و از بعضی مصراعها قافیه حذف شده است. از این نظر، شعر شفیعی محافظهکارانه است و بوی شعر شاعران ادیب را میدهد تا شاعران صاحب تخیل و بینش شاعران اصیل را. همه اینها از سرشت و سابقه زندگی سرچشمه گرفته است. وقتی که در زندگیمان، در محیطمان خطری نکنیم، نهایتا در شعر و نثر و سیاست و تحقیق و تفکر هم محافظهکار خواهیم ماند.»
اگرچه این اظهاراتِ براهنی بیش از آنکه درباره شعر شفیعی کدکنی باشند، به نقد شیوه زیست این شاعر و استاد دانشگاه پرداختهاند، با این حال همین شیوه زیست و درواقع چندوجهی بودن چهره شاعر، که رضا براهنی شفیعی کدکنی را به خاطر آن مورد انتقاد قرار داده، از نظر دیگران ویژگی مثبت کار او محسوب میشود.
شمس لنگرودی با اشاره به کتاب «در کوچه باغهای نشابور»، مینویسد: «شفیعی کدکنی در هنگام انتشار این کتاب از چهرهای چندوجهی و معتبر برخوردار بود: او از پیشگامان مؤمن و پابرجای شعر چریکی ایران؛ مؤلف اثر تحقیقی ارزشمند «صور خیال در شعر فارسی» - که تحقیقی نو در چند دیوان قدیم بود -، شناساننده سارق دیوان فراموششده حزین لاهیجی (که سالیان دراز شعر حزین را به نام خود چاپ میکرد)، غزلسرای بنام، و دکتر در ادبیات و استاد ممتاز دانشگاه تهران بود. و بدین ترتیب، سخن او در میان روشنفکران انقلابی، ادبا و غزلسرایان، محققین آثار کلاسیک، و استادان دانشگاه و دانشجویان، از اعتبار همهجانبهای برخوردار بود؛ امتیازی که هیچ شاعرِ سیاسیِ نوپردازِ دیگر از آن بهرهور نبود. بویژه در مجامع دانشگاهی که تقریبا همه استادان، هوادار قالبهای قدیم و مخالف شعر نو بودهاند؛ و اگر هم بعضی موافقتی داشتند، مشروط و در حد اشعار نوقدمایی فریدون توللی بود، با این فرق که اطمینانی به سواد قدیمه توللیها نداشتند، درحالیکه شفیعی، مدرس این رشته بود؛ پس آنها نیز شعر نوقدمایی شفیعی را با اطمینان خاطر میخواندند و به عنوان شعر نو سالم از آن دفاع میکردند؛ بویژه که شهامت شاعر نیز در انتشار این شعرها درست در بحبوحه قیام چریکی مرعوبکننده و باورنکردنی بود.»
او همچنین درباره کتاب «در کوچهباغهای نشابور» مینویسد: «در کوچهباغهای نشابور چندی پس از قیام سیاهکل و در بحبوحه مبارزات چریکی ایران منتشر شد؛ و به سبب محتوای روشن انقلابی و قالب نیمایی و زیباشناسی نوقدمایی (ترکیبات و تعابیر ساده و آشنا و آسانیاب) و ضرباهنگ تند و روان، بهسرعت در میان روشنفکران سیاسی و بخشی از مردم جا باز کرد و پارهای از اشعارش به سرود و زمزمه بدل شد.»
محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر، پژوهشگر، مصحح آثار کلاسیک، منتقد ادبی و استاد دانشگاه، نوزدهم مهرماه 1318 در بخش کدکن شهرستان نیشابور به دنیا آمد.
آموزشهای مقدماتی را در نیشابور و مشهد که بیشتر زیر نظر پدرش بود، گذراند. همچنین چندی به فراگیری زبان و ادبیات عرب، فقه، کلام و اصول پرداخت. به پیشنهاد دکتر علیاکبر فیاض، در دانشگاه فردوسی مشهد نامنویسی کرد و به دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی رفت. در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت و سپس در همین رشته در مقطع دکتری تحصیلات خود را به پایان برد.
او سرودن شعر را از جوانی به شیوه کلاسیک آغاز کرد، ولی پس از چندی به شعر نو روی آورد. تخلص او در شعر، «م. سرشک» است و با انتشار مجموعه شعر «در کوچهباغهای نیشابور» در سال 1350 به شهرت رسید.
شفیعی کدکنی از دهه 60 به بعد به پژوهش در تاریخ با رویکرد تصحیح متون ادبیات کلاسیک پرداخت. تصحیح متون و آثار کلاسیک فارسی و همچنین نگارش آثاری در حوزه نقد ادبی از دیگر فعالیتهای مستمر این پژوهشگر است.
در سالهای اخیر حاشیههای بسیاری نام این شاعر و استاد دانشگاه را بر سر زبانها انداخته و رسانهها را به سمت او کشانده است، هرچند او خود از رسانهها گریزان است. یکی از این حاشیهها سفری بود که او در شهریورماه 1388 به مقصد آمریکا داشت. هدف سفر او، استفاده از یک فرصت مطالعاتی در مؤسسه مطالعات پیشرفته پرینستون بود، اما برای دانشجویان و طرفدارانش دوری از استاد چندان خوشایند نبود. درنهایت هم شفیعی کدکنی پس از 9 ماه دوری از وطن، به ایران و کرسی دانشگاهی خود بازگشت.
یکی دیگر از اقدامهایی که باز هم نام شفیعی کدکنی را بر سر زبانها انداخت، انتشار کتاب «با چراغ و آینه (در جستوجوی ریشههای تحول شعر معاصر ایران)» در سال 1390 و توزیع آن در سال 1391 بود. شفیعی کدکنی در این کتاب به شاعران نوگرای ایران تاخت و تعبیرهایی را درباره بعضی از آنها از جمله احمد شاملو به کار برد که واکنشهایی را برانگیخت.
انجمن شاعران ایران نیز در فراخوانی با عنوان «هزار نامه به محمدرضا شفیعی کدکنی» از علاقهمندان او خواسته تا از این طریق از او بخواهند در مراسمی حاضر شود و سخنرانی یا شعرخوانی داشته باشد. این انجمن هنوز نتیجه نهایی این فراخوان را اعلام نکرده است، اما انتقاد از این طرح و بحث درباره آن از دیگر مواردی بوده که نام م. سرشک را در رسانهها مطرح کرده است.
«قلندریه در تاریخ»، «موسیقی شعر»، «این کیمیای هستی»، «ادوار شعر فارسی»، «شعر معاصر عرب»، «شاعر آینهها» (بررسی سبک هندی و شعر بیدل)، «تازیانههای سلوک» (نقد و تحلیل چند قصیده از سنایی)، «نوشته بر دریا» از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی، «چشیدن طعم وقت» از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر، «زمزمهها»، «شبخوانی»، «از زبان برگ»، «بوی جوی مولیان»، «از بودن و سرودن»، «مثل درخت در شب باران»، «هزاره دوم آهوی کوهی»، «صور خیال در شعر فارسی»، «موسیقی شعر»، «تصحیح اسرارالتوحید» نوشته محمدبن منور، «تصحیح تاریخ نیشابور» نوشته حاکم نیشابوری، «تصحیح آثار عطار نیشابوری»، «تصحیح مختارنامه»، «تصحیح مصیبتنامه»، «تصحیح منطقالطیر»، «تصحیح اسرارنامه»، « تصحیح دیوان عطار» و «تصحیح آفرینش و تاریخ» از آثار منتشرشده محمدرضا شفیعی کدکنی است.
همچنین «زبان شعر در نثر صوفیه»، «با چراغ و آینه»، «رستاخیز کلمات؛ درسگفتارهایی درباره نظریه ادبی صورتگرایان روس» و «حالات و مقامات م. امید» از تازهترین آثار منتشرشده این شاعر و پژوهشگرند.
منابع و ماخذ:
تاریخ تحلیلی شعر نو اثر محمدشمس لنگرودی
ایسنا
علاقه مندی ها (Bookmarks)