دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: مقصود شيعه از امامت ائمه

  1. #1
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7193
    Array

    پیش فرض مقصود شيعه از امامت ائمه


    كلمه «امام» در اصل لغت به معناي «پيش» و «پيشوا» است، و «امامت» يعني «پيشوايي». البته پيشوايي اختصاص به راه صحيح ندارد، و پيشوايي در مسير گمراهي و فساد نيز ممكن است. در قرآن اين گونه پيشوايان «أئمّه ً يدعون الي النّار »1 و «أئمّه الكفر »2 ناميده شده اند. پس كلمه امام هنگامي كه در مورد شخصي اطلاق مي شود، يعني كسي كه در جلو قرار دارد و ديگران پشت سر او حركت كرده، از عمل او پيروي مي كنند و او را مقتداي خودشان قرار مي دهند.

    اما «امامت» كه در اصطلاح شيعه به عنوان اصلي از اصول اعتقادي تلقي مي شود، معنايي خاص و اضافه بر معناي لغوي اين كلمه دارد. اين كه آن معناي زايد و بيش از معناي لغوي اين كلمه چيست كه باعث شده حيثيت ديگري در امامت مورد نظر شيعه لحاظ شود، احتياج به كمي توضيح دارد كه ذيلا به آن اشاره مي كنيم: درباره بعضي از پيامبران(عليهم السلام) در قرآن آمده است كه خدا آنها را امام قرار داده است: و جعلنا منهم أئمّه ً يهدون بأمرنا لمّا صبروا و كانوا بآياتنا يوقنون.3




    در اين آيه، از بين انبيا به حضرت ابراهيم(عليه السلام) و تعدادي از انبياي بني اسرائيل(عليهم السلام) اشاره شده است و مي فرمايد كه اينها امامان هستند و ويژگي آنها اين است كه به حق هدايت مي كنند. علت اين امر را كه داراي اين مقام شده اند دو چيز معرفي مي كند؛ يكي: «لمّا صبروا». صبر در ارتباط با عمل است؛ يعني آن هدفي را كه در نظر گرفتند در راه آن هدف استقامت و شكيبايي نمودند و مشكلات را تحمل كردند. عامل دوم را «يقين» ذكر مي كند: و كانوا بآياتنا يوقنون. البته همه مؤمنان بايد يقين داشته باشند، ولي از تعبيرات قرآني و روايات استفاده مي شود كه يقين مراتبي دارد. اين گروه از پيامبران مرتبه عالي يقين را داشتند.


    در مورد حضرت ابراهيم(عليه السلام) كه از جمله اين پيامبران است، مي خوانيم:
    و اذ ابتلي ابراهيم ربّه بكلمات فأتمّهنّ قال انّي جاعلك للنّاس اماماً؛4 و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتي بيازمود، و وي آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او ] فرمود: «من تو را پيشواي مردم قرار دادم.»

    حضرت ابراهيم(ع) بعد از نيل به مقام هاي: نبوت، رسالت و خلّت5 به مقام «امامت» رسيد؛ و آن هنگامي بود كه امتحان هاي الهي در مورد او به حد كمال رسيد و آن حضرت از همه آنها سربلند بيرون آمد. شايد امتحان هاي حضرت ابراهيم(ع) بي نظير بوده و كسي را در تاريخ نداشته باشيم كه اين چنين عجيب مورد آزمايش الهي قرار گرفته باشد. داستان در آتش انداختن حضرت بسيار عجيب است.


    حضرت ابراهيم(عليه السلام) در اين ماجراي بسيار پر مخاطره، به احدي جز خداي متعال تكيه و توجهي نكرد. حضرت را در دريايي از آتش انداخته اند و در شرف سوختن است. جبرئيل(ع) به آن حضرت عرض كرد: هل لك حاجه ؛ آيا حاجتي داري؟ ابراهيم(عليه السلام) فرمود: امّا ا ليك فلا و امّا ا لي ربّ العالمين فنعم؛6 اما به تو احتياجي ندارم، ولي به ياري پروردگار آري، نياز دارم! اين صحنه، امتحاني بسيار بزرگ بود تا معلوم شود ابراهيم(عليه السلام) در عمل تا چه حد موحّد است و به غير خدا توجه نمي كند.



    اما بزرگ تر از اين امتحان، داستان ذبح حضرت اسماعيل(عليه السلام) است. داستان بسيار عجيبي است. شبيه آن، داستان حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) در كربلا و شهادت حضرت علي اكبر(عليه السلام) است كه البته از جهاتي نيز مي توان داستان كربلا را بالاتر شمرد؛ اما اين كه پدري مأمور شود جواني رعنا و رشيد را با آن همه مقامات عالي، ادب، عرفان و معنويت، به دست خود سر ببرد، هيچ جا چنين چيزي را سراغ نداريم. نسبت به هيچ پيغمبر و امامي، چنين آزمايشي پيش نيامده است. حضرت ابراهيم (عليه السلام) از اين امتحان سخت با كمال سربلندي و سرافرازي بيرون آمد. براي بزرگداشت اين امتحان نيز خداي متعال تا روز قيامت به همه حاجيان دستور داده كه بايد در ايام حج در منا قرباني كنند.


    در هر صورت، بعد از همه اين امتحانات سخت بود كه خداي متعال به حضرت ابراهيم(عليه السلام) فرمود: انّي جاعلك للنّاس اماماً؛ اكنون شايسته شدي كه مقام امامت به تو داده شود. امامت مقامي معنوي و بسيار عالي است كه از لحاظ درجه بندي، از مقام نبوت و رسالت بالاتر است. حضرت ابراهيم(عليه السلام) اين مقام را براي ذريّه اش نيز درخواست كرد، كه پاسخ آمد:لا ينال عهدي الظّالمين؛7 پيمان من به ستم كاران نمي رسد. يعني در ميان ذريّه ابراهيم(عليه السلام) كساني به اين مقام خواهند رسيد، كه در زندگي خود مرتكب ظلم نشده باشند. بنابر روايات ما، منظور از اين عده، ائمه اهل بيت(عليهم السلام) هستند.

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  2. کاربرانی که از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند.


  3. #2
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7193
    Array

    پیش فرض پاسخ : مقصود شيعه از امامت ائمه

    مقصود شيعه از «امامت» در مورد امامان معصوم(عليهم السلام)

    اكنون پرسش اين است كه وقتي در مقابل مخالفان و كساني كه معتقد به امامت نيستند، مي گوييم يكي از اعتقادات شيعه «امامت» است آيا به اين معنا نظر داريم، يا اختلاف شيعه و غير شيعه در اين بحث چيزي جز اين است؟ در تفسيري بسيار ساده، مقصود ما از اصل «امامت» در اصول اعتقادي شيعه اين است كه بعد از پيغمبر اكرم(ص) دوازده امام معصوم(عليهم السلام) يكي پس از ديگري جانشينان بر حق آن حضرت(ص) مي باشند. بدين ترتيب اين اصطلاح را مي توان معناي سومي براي امامت تلقي كرد.

    بنابراين امامت داراي معاني متعددي است و بايد كاملا به اين تفاوت معاني توجه داشت. اگر ما به بزرگاني نظير بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران، امام خميني(قدس سره) «امام» اطلاق مي كنيم هرگز به همان معنايي نيست كه به دوازده امام(عليهم السلام) «امام» مي گوييم. آنچه كه شيعه درباره امامت ائمه اطهار(عليهم السلام) معتقد است معنايي خاص است.

    بر اساس اين معنا، شيعه معتقد است آن بزرگواران كليه مقامات پيامبر(ص) به جز وحي و نبوت را دارا هستند، اطاعتشان بر همه امت واجب و علمشان خدادادي است و داراي مقام عصمت اند. بدين ترتيب در مورد اين دوازده «امام» كه جانشينان پيامبر(ص) هستند، سه ويژگي اساسي مطرح است: عصمت، علم خدادادي، و وجوب اطاعت امت از آنان. دو ويژگي اول از زمره امور تكويني و ويژگي سوم امري تشريعي است؛ يعني خداي متعال مسلمانان را به اطاعت از اين دوازده امام امر كرده است.

    علم و عصمت امام(عليه السلام) اختصاص به سنّ خاصي ندارد و حتي در سن كودكي نيز وجود دارد. داستان هاي متعددي درباره امامان(عليهم السلام) نقل شده كه آنان در سنين طفوليت و كودكي به پرسش هاي دقيق و مشكل علمي و فقهي پاسخ داده اند. برخي از امامان، نظير امام نهم(عليه السلام) ، در كودكي به مقام امامت رسيده اند و بر مردم واجب بوده از آنان اطاعت كنند. البته اين امر (وجوب اطاعت از فرد غير بالغ) از احكام متعارف اسلام خارج است و در مورد افراد عادي، مسلمانان نمي توانند از كسي كه خود بالغ نيست و به سن تكليف نرسيده اطاعت كنند؛ اما حساب ائمه(عليهم السلام) جدا است و بين ما و آنها علاوه بر امور تكويني، در زمينه امور تشريعي و احكام فقهي نيز تفاوت هايي وجود دارد.


    شايد بسياري از ما كمتر به اين تفاوت توجه داريم. در هر صورت، وجوب اطاعت از ائمه(عليهم السلام) درست مانند وجوب اطاعت از پيامبر(ص) است. تفاوت آن بزرگواران با پيامبر(ص) تنها در مسأله نبوت و رسالت و دريافت وحي است. مقام نبوت و دريافت وحي رسالي اختصاص به پيامبر(ص) دارد. البته امام معصوم(عليه السلام) نيز از طريق «الهام» با عالم غيب ارتباط دارد و ملائكه از اين راه با امام(عليه السلام) سخن مي گويند. در مورد تفاوت «وحي» و «الهام» و اصطلاحات مختلف اين دو واژه بايد به محل خود مراجعه شود و از بحث فعلي ما خارج است. هم چنين در مورد علم ائمه(عليهم السلام) مباحث مختلفي وجود دارد كه بايستي در جاي خود مورد بحث و مداقه قرار گيرد. 1. قصص (28)، 41: پيشواياني كه به آتش مي خوانند. 2. توبه (9)، 12. 3. سجده (32)، 24. 4. بقره(2)، 124. 5. حضرت ابراهيم(عليه السلام) «خليل الرحمن» بود. 6. بحارالانوار، ج 12، باب 2، روايت 8. 7. بقره (2)، 124



    چگونگي «جان پيغمبر» بودن اميرمؤمنان(ع)


    جان علي در جان پيغمبر قرار دارد. اين نه تنها در آيه مباهله است كه فرمود: علي به منزله نفس ماست، و انفسنا و انفسكم(آل عمران/ 16 بلكه از ضميمه كردن خطبه نهج البلاغه با آيه قرآن استنباط مي شود. در نهج البلاغه حضرت يك ادعائي دارد، چون معصوم است و ما ينطق عن الهوي(نجم/ 3 است، مقبول است ؛ و مشابه اين ادعا را هم خود پيغمبر درباره علي(ع) بيان كرد. در خطبه معروف قاصعه فرمود: اني اري نور الوحي و الرساله و اشم ريح النبوه (نهج البلاغه/ خطبه 291(قاصعه) من بوي وحي را مي شنوم، من نور وحي و رسالت را مي بينم و بوي نبوت را استشمام مي كنم. در همان خطبه دارد كه رسول اكرم به علي بن ابيطالب(ع) فرمود: يا علي! انك تسمع ما اسمع و تري ما اري الا انك لست بنبي و انك لوزير(نهج البلاغه/ خطبه 291- بحارالانوار/ جلد 14/ صفحه 674 فرمود: علي! هرچه را من مي بينم، تو مي بيني؛ هرچه را من مي شنوم، تو مي شنوي. منتها تو ولي هستي و وزير مني و نبي نيستي؛ اين مقدمه اي است كه در نهج البلاغه هست.




    برقراري تماس فرشته وحي با قلب مطهر پيامبر اكرم(ص)

    اما آيه قرآن دارد: نزل به الروح الامين علي قلبك لتكون من المنذرين (شعراء/ 139 و 149). يعني اين فرشته وحي، پيام الهي را مي آورد در قلب توي پيغمبر؛ با گوش دل توي پيغمبر حرف مي زند. ديگران حرف فرشته را نمي شنوند، چون در درون دل توست. پس در محرم خانه دل، يك چشم و يك گوشي است، يك بينشي است و مانند آن كه بعضي دارند، بعضي ندارند. آن كاملش را انبياء و اولياء (عليهم السلام) دارند، ناقصش را مؤمنين دارند، و غير مؤمن فاقد آن است كه لاتعمي الابصار و لكن تعمي القلوب التي في الصدور(حج/ 64). آنها كه عمي و صم و بكم اند، خارج بحثند. مؤمنين، ضعيفش را دارند، كامل را معصومين دارند. پس در حريم دل رسول گرامي، براي نزول فرشته ها هست؛ فرشته وحي آنجا مي آيد و آنجا پيام خدا را پياده مي كند. نزل به الروح الامين علي قلبك. اگر كسي در درون دل پيغمبر نباشد، چگونه حرف فرشته را مي شنود؟! چگونه بوي نبوت را استشمام مي كند؟! چگونه آنچه را كه پيغمبر مي بيند، او مي بيند؟! از انضمام خطبه قاصعه و اين آيه نوراني بر مي آيد كه علي بن ابيطالب در درون جان جانان قرار دارد؛ اين مي شود « نفس پيغمبر».



    انكار غدير بزرگ‌ترين حق‌كشي تاريخ است

    پيامبر در روز غدير امام علي (ع) را به عنوان جانشين خود معرفي كردند و دليل اين امر نيز شايستگي و واجدالشرايط بودن علي (ع) براي رهبري امت اسلامي بعد از ايشان بود. غصب خلافت و انكار غدير لطمات جبران ناپذيري را بر پيكره اسلام وارد كرد و موجب شد مردم از نعمت ولايت معصوم (ع) محروم شوند كه تبعات آن تا روز قيامت باقي مي‌ماند و اين مسئله بزرگ‌ترين حق‌كشي در تاريخ است.




    اهميت واقعه غدير در چيست؟

    نصب امام علي (ع) به مقام ولايت در غدير خم، از موضوعات مهم تاريخ اسلام است. شايد مسئله اي مهم تر و با اهميت تر از اين واقعه نداشته باشيم. اين واقعه بيانگر بقاي رسالت پيامبر اکرم (ص) و دوام دوره الهي آن حضرت در تجلي گاه وجود مبارک علي (عليه السلام) بوده است. غدير، نماد اتحاد امت و نشان پيوند رسالت و امامت است و اين دو از يک ريشه مي باشند.




    رسالت و امامت، چه مفهومي دارند و چه رابطه اي بين آنها حاکم است؟


    رسالت يعني يک پيامبر، مأمور ابلاغ وحي به مردم است ولي ممکن است مأمور تشکيل حکومت و رهبري جامعه نباشد، اما فقط مأمور پيام رساني است. اما در امامت، موضوع فرق مي کند. زيرا امام، مأمور تشکيل حکومت و اجراي حدود الهي است. امامت به معناي حکومت و اداره امور دنيايي و ديني مردم و اجراي احکام کتاب و سنت در قالب تشکيل حکومت اسلامي است. علاوه بر اين امام عهده دار تربيت و پرورش نفوس از طريق رهبري ظاهري و باطني مي باشد.
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  4. کاربرانی که از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند.


  5. #3
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7193
    Array

    پیش فرض پاسخ : مقصود شيعه از امامت ائمه

    غدير خم چه پيام هايي داشته است؟
    غدير، يک پيام هميشگي دارد و آن، اين است که الگوي جامعه اسلامي و رهبر و مقتداي آن بعد از پيامبر اکرم (ص) بايد حضرت علي (ع) و امثال او از امامان معصوم (ع) باشند. آنان کساني هستند که بر ما ولايت و حاکميت دارند و ما بايد با تقرب و نزديکي به آن بزرگواران تحت حاکميت تکويني و تشريعي آنان قرار بگيريم تا از برکات فيض وجودشان بهره مند شويم. واقعه غدير، اعلام اين پيام است که بايد هميشه با حق که بر محوريت حضرت علي (عليه السلام) و اولاد اوست پيمان بست تا به پيروزي نايل شد. نکته و پيام ديگري که از واقعه غدير استفاده مي شود اين است که انسان بايد در ابلاغ حق و حقيقت اصرار ورزيده و از بيان آن کوتاهي نکند. زيرا پيامبر اکرم (ص) گر چه مي دانست مردم بعد از وفاتش به سفارش هاي او عمل نخواهند کرد، ولي حجت را بر مردم تمام کرده است. يکي ديگر از پيام هاي غدير که تاروز قيامت باقي است، مسئله مرجعيت ديني اهل بيت (عليهم السلام) است و لذا پيامبر اکرم (ص) در همين ايام بود که حديث ثقلين را بيان کرده و مردم را به رجوع به اهل بيت معصومش براي اخذ شريعت خود رهنمون ساخت.


    غدير چه نقشي در ساختار زندگي انسان دارد؟

    يکي از امتيازات اديان، اين است که اگر هدفي عالي را براي انسان مشخص کرده و راه رسيدن به آن را نيز ترسيم مي کنند، الگو و نمونه اي را نيز براي آن مشخص مي نمايند تا با در نظر گرفتن سيره عملي او و اقتدا و پيروي از او، انسان ها بهتر بتوانند به سر منزل مقصود برسند، زيرا که با ارائه الگوي کامل، بهتر مي توان انسان ها را به حق و حقيقت و هدف، راهنمايي کرد. خداوند متعال در آيه 21 سوره احزاب، پيامبر اسلام (ص) را الگوي خوبي براي مسلمين معرفي کرده و مي فرمايد: «لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه» «قطعاً براي شما در اقتدا به رسول خدا (ص) سرمشقي نيکوست.» بحث از امامت و خلافت بعد از پيامبر اکرم (ص) گرچه از جهتي تاريخي است، ولي همين تاريخ صدر اسلام است که انسان ساز است. بحث از اينکه امام بعد از پيامبر چه کسي بوده، در حقيقت بحث از اين است که چه کسي بايد تا روز قيامت براي جامعه اسلامي، بلکه جامعه بشريت الگو باشد. مانند حضرت علي (ع) که جامع همه صفات کمال است و در شجاعت، عدالت، سخاوت، عبادت، زهد، تقوا، فروتني و ديگر صفات عاليه نظير نداشته است.


    تعدادي از اوصاف غدير در روايات؛
    روز کامل شدن دين. روز صلوات بر محمد و آل محمد (ص). روز مژده دادن. روز راهنمايي کردن. روز آسايش مؤمنان. روز آزمايش بندگان. روز طعام دادن. روز افطاري دادن به روزه داران. روز عيد اهل بيت (عليهم السلام). روز عبادت. روز بزرگترين عيد خدا. روز جدايي حق و باطل. روز استجابت دعا. روزي که در ميان عيدها همچون ماه است در بين ستاره ها و...



    اعمال و آداب غدير ؛
    روزه گرفتن که کفاره شصت سال گناه است. غسل کردن. خواندن زيارت حضرت اميرالمؤمنين (ع). خواندن دعاي ندبه. عفو نمودن ديگران. هديه دادن. صله رحم. ديدار با مؤمنان و دوستان. پوشيدن لباس زيبا. خواندن دو رکعت نماز که دستور آن در مفاتيح الجنان به صورت کامل آمده است و...



    فرمان استقامت بر ولايت علي(ع) به پيامبر(ص)


    خداوند در آيات بسياري به مسئله ولايت علي(ع) به عنوان ولايت كامل فرمان داده است. اهميت ولايت به آن است كه اثبات و تثبيت آن ضمانت بر حفاظت دين اسلام تا قيامت است. همان گونه كه هر پيامبري مأموريت داشت تا پيامبران بعدي به ويژه پيامبري خاتم النبيين(ص) را بشارت دهد، همچنين مأموريت داشتند تا بر ولايت كبراي علوي تأكيد كنند؛ چرا كه هدايت الهي از آغاز تا پايان، امر يكتا و يگانه اي است كه در جدول زمان ها و مكان ها به منهاج شريعت شكل يافته است تا هر امتي بر منسكي خاص بر رود عظيم اسلام درآيد.

    از آن جايي كه به فرمان الهي، دين اسلام، تنها حقيقت هدايت و صراط مستقيم از آغاز تا قيامت است كه: «ان الدين عندالله الاسلام»، (آل عمران، آيه 19) و همچنين از آن جايي كه اتمام و اكمال دين به ابلاغ ولايت علوي و ايمان و اعتقاد و التزام عملي بدان است (مائده، آيه3) به گونه اي كه اگر اين حكم ابلاغ نشده باشد، چيزي از رسالت انجام نگرفته است، (مائده، آيه 67) مي توان دريافت كه ولايت كبراي علوي، باطن و حقيقت همه اسلام و مأموريت همه پيامبران(ع) از آدم(ع) تا خاتم(ص) بوده است.
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  6. کاربرانی که از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند.


  7. #4
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7193
    Array

    پیش فرض پاسخ : مقصود شيعه از امامت ائمه

    صراط مستقيم، ولايت علوي

    در روايات معتبر بسيار اين معنا مورد تأكيد قرار گرفته كه اصولا«الصراط المستقيم» همان ولايت علوي است. (تفسير عياشي، ج1، ص 25 و شواهد التنزيل، ج1، ص 75) چرا كه حقيقت صراط و باطن اسلام همان ولايت و اطاعت از ولي الله اعظم الهي است. از اين رو در روايات معتبر، علي(ع) همان ميزان و نيز قسيم الجنه و النار معرفي شده است؛ زيرا همان كه ميزان است همان، حق را از باطل و محب را از مبغض جدا مي كند؛ چرا كه باطن سجده بر آدم(ع) ولايت پذيري و اطاعت پذيري از خداوند است و هر گونه تمرد از اين سجده و استكبار به معناي طغيان عليه خداوند مي باشد. همچنين، باطن ايمان و حقيقت اسلام، ولايت علوي است و آن كه مدعي ايمان است مي بايست اين ايمان را در سجده اطاعت و ولايت علوي نشان دهد؛ لذا سجده بر آدم را به سبب حقيقت چيزي كه در آدم از روح و نور علوي و محمدي(ص) دميده شده بود، نسبت مي دهد.


    خداوند در آياتي چند درباره علت فرمان سجده بر آدم(ع) بيان مي كند كه به سبب «نفخت من روحي» و «تعليم و جعل اسماي الهي» مي بايست اين سجده صورت گيرد. مي دانيم كه اين روح كه منسوب به ذات الهي است همان حقيقت نور محمدي و علوي است كه در آدم(ع) دميده و به كلمات اسماي الهي در ذات آدم(ع) سرشته شده است.

    از پيامبر گرامي(ص) روايت است كه فرمود: كنت انا و علي بن ابي طالب نورا بين يدي الله قبل ان يخلق آدم باربعه عشر الف عام. فلما خلق الله آدم قسم ذلك النور جزئين فجزء انا و جزء علي. (المناقب للخوارزمي، ص 145، حديق 169 و منابع ديگر روايي) بنابراين علت سجده بر آدم(ع) حقيقت نوري علوي و محمدي است كه در آدم دميده و قرار داده شده بود و لزوم اطاعت همگان از جن و انس و ديگر موجودات به سجده اطاعت، پذيرش ولايت محمدي و علوي مي باشد. با توجه به آيات و روايات بسيار معتبر اين معنا اثبات مي شود كه حقيقت توحيد و نبوت چيزي جز ولايت علوي نيست كه آياتي از جمله آيه 67 سوره مائده بر آن دلالت دارد؛ چرا كه اگر ولايت علوي به مردم تبليغ نشود هيچ ابلاغي انجام نشده است و اسلام ناقص و ناتمام خواهد بود. از اين رو در روايات تمام الحج و الصلاه و مانند آن را به لقاء الامام گفته اند. اين بدان معنا است كه رسالت همه انبياء به حب علي(ع) و ولايت ايشان ختم مي شود.



    صراط مستقيم، حب علي است

    خداوند در آيه 63 سوره زخرف به پيامبر(ص) فرمان مي دهد كه به آنچه نسبت به ولايت علوي به عنوان صراط مستقيم وحي شده تمسك بجو و ديگران را بدان بخوان(كافي، ج1، ص 416 و شواهد التنزيل، ج1، ص 87 و تفسير العياشي، ج1، ص 24) سپس در آيه 112 سوره هود به ايشان فرمان مي دهد تا بر اين تمسك و ابلاغ تمام رسالت به اعلان ولايت علوي، استقامت ورزد و ديگران را نيز بدان دعوت كند: فاستقم كما امرت و من تاب معك و لاتطغوا انه بما تعملون بصير؛ چرا كه ايمان و فرائض همان حقيقت ولايت علوي است. (مناقب خوارزمي، ج 3، ص 219) بنابراين خداوند همه فرستادگان را براي بشارت به ولايت علوي فرستاده و اينكه ايمان جز به حب علي كه صراط مستقيم و ميزان سنجش اعمال انسان است، معنا و مفهومي ندارد.

    لزوم استقامت بر آنچه مأموريت داشته كه ولايت علوي را ابلاغ كند، از آن رو بوده است كه بسياري از مردم از حقيقت ايمان روي بر مي تافتند و حاضر به پذيرش ولايت علوي و سجده اطاعت بر آن حضرت نمي شدند، چنان كه اين معنا در زندگي امت اسلام ظاهر شد و كمتر كسي به اين ولايت تن داد و بر پذيرش آن اطاعت نمود.


    در مجمع البيان در ذيل آيه (فاستقم كما امرت...) از ابن عباس نقل كرده كه گفت: هيچ آيه اي بر رسول اكرم نازل نشد كه به قدر اين آيه ناراحتش كند و لذا وقتي اصحابش عرض كردند يا رسول الله پيري به سرعت بر شما حمله آورد و موهاي شما را سفيد كرد، در جوابشان فرمود: سوره هود و سوره واقعه مرا پير كرد.اين از آن رو بوده است كه آن حضرت(ص) خود ولايت علوي را باور و ايمان داشته و بر آن استقامت مي ورزيد ولي كمتر كسي از اهل اسلام حاضر بود تا با پيامبر(ص) در اين راه استقامت ورزد چنان كه ديديم تنها چهار تن از ايشان سلمان و مقداد و ابوذر و عمار بر آن استقامت ورزيدند.




    غدير و تقدير ملت ها

    بدون ترديد غدير تنها يك واقعه تاريخي به حساب نمي آيد و از آنجايي كه پيام اصلي غدير «ولايت» و «حكومت» است و جوهره غدير به تعيين شكل صحيح رهبري و مدل حكومتي بدون انحراف برمي گردد اين مسئله در هر عصر و دوره اي مصداق دارد و اكنون كه از ميانه سالگرد غدير در سال گذشته تا امسال در جهان اسلام دگرگوني ها و تحولات عميقي در ساختار حكومت ها بوجود آمده است اين نوشته تلاش مي كند نگاهي از اين زاويه، به غدير داشته باشد و درس بزرگ غدير را واكاوي نمايد چه اينكه با تحولات كنوني در پهنه جهان اسلام و محيط بين الملل بيش از هر زماني نيازمند الگوي غدير هستيم تا با بازگشت به اصول، نشانه و مسير اصلي را بازيابيم و نكند كه مخاطرات و آسيب هاي پيش رو، جهت خيزش ها و خروش ها و بيداري ملت ها را به انحراف و بيراهگي بكشاند و...



    1- رسالت غدير آن است كه شايستگان زمام امور حكومت را بر دست گيرند تا احقاق حق كنند و اقامه عدل نمايند. ابن عباس نقل مي كند كه: «قبل از جنگ جمل امام علي -عليه السلام- را ديدم كه مشغول وصله زدن به كفش خود بود؛ حضرت به من گفت: ارزش اين كفش چقدر است؟ گفتم: اين كفش ارزشي ندارد. حضرت فرمود: «به خدا سوگند همين كفش بي ارزش، برايم از حكومت بر شما محبوب تر است، مگر اينكه با اين حكومت حقي را به پا دارم و يا باطلي را دفع نمايم.» اما اگر نشانه غدير ناديده انگاشته شود و ناشايستگان حكومت را غصب نمايند كار بجايي مي رسد كه شخصي چون معاويه كه در جنگ صفين در برابر علي- عليه السلام- قرآن بر نيزه كرد و دم از قرآن زد در شهر كوفه بر منبر عمومي رفته و آشكارا و بدون پرده پوشي اينچنين نطق مي كند: «اي مردم كوفه فكر مي كنيد من بخاطر نماز و زكات و حج [احكام دين و قرآن] با شما جنگ كردم؟ من كه مي دانستم شما نماز مي خوانيد، زكات مي دهيد و حج مي رويد من با شما جنگ كردم فقط براي اينكه بر شما امارت و حكومت كنم و بر گردن هاي شما سوار شوم!...» آيا اين نگاه اختاپوسي و خوي غارتگري چيزي جز فرياد سكولاريسم و قرائت اموي از اسلام است؟



    2- پيش از معاويه، ابوسفيان رئيس حزب سكولار اموي نيز اين شاخصه را آشكارا تئوريزه كرده بود كه؛ «يا بني اميه! تلقفوها تلقف الكره : اي فرزندان اميه! با خلافت اسلامي مانند توپ بازي كنيد و آن را به يكديگر پاس بدهيد.» ناگفته پيداست اگر حكومت براي حاكمان «هدف» شد- و نه وسيله- و وصيت گرديد تا حكومت را به هر قيمتي كه شده در ميان خود نگه دارند (قبيلگي محض) و به يكديگر پاس دهند محصول و خروجي آن چيزي جز خونريزي و چپاولگري نيست و از همين روي است كه امام خميني(ره) در جمع مسئولان نظام (2 شهريور 1365) شاقول و شاخصه غدير را ملاك بازشناختن راه از چاه مي داند و مي گويد: «حكومت آن است كه حضرت امير به ابن عباس مي گويد كه به «قدر اين كفش بي قيمت هم پيش من نيست» آن كه هست اقامه عدل است. آن چيزي كه حضرت امير -سلام الله عليه- و اولاد او مي توانستند در صورتي كه فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوري كه خداي تبارك و تعالي رضا دارد انجام بدهند، اينها هستند، لكن فرصت نيافتند.



    زنده نگه داشتن اين عيد نه براي اين است كه چراغاني بشود و قصيده خواني بشود و مداحي بشود؛ اينها خوب است اما مسئله اين نيست، مسئله اين است كه به ما ياد بدهند كه چطور بايد تبعيت كنيم به ما ياد بدهند كه غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد و روشي كه حضرت امير در اين حكومت پيش گرفته است بايد روش ملت ها و دست اندركاران باشد. قضيه غدير قضيه جعل حكومت است... ولايتي كه در حديث غدير است به معناي حكومت است نه به معناي مقام معنوي...».


    3- بنابراين درس تاريخي غدير كه در هر دوره و هر عصري بكار مي آيد بطور خلاصه بر 2 گزاره استوار است؛

    الف - بازگشت به اصول و اين كه حكومت وسيله اي براي احقاق حق و اقامه عدل است و
    ب- تمركز بر مفهوم صحيح رهبري جامعه كه مهمترين عامل است تا توده ها به بيراهه نروند و منحرف نشوند.


    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  8. کاربرانی که از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند.


  9. #5
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7193
    Array

    پیش فرض پاسخ : مقصود شيعه از امامت ائمه

    * سخن گفتن از غدیر تکرار یک حادثه تاریخی نیست

    سخن گفتن از غدیر تکرار یک حادثه تاریخی نیست، ما وقتی غدیر را جشن می‌گیریم فقط یک حادثه تاریخی اتفاق افتاده در 1421 سال پیش را جشن نمی‌گیریم، غدیر درس امروز ماست. غدیر همین امروز در دستور کار ما قرار دارد. میدان نبردی که ما با مخالفان انقلاب داریم، همین میدانی است که در پرتو مفهوم غدیر تفسیر می‌شود، ما انقلاب اسلامی را تجلی حقیقت غدیر می‌دانیم، امام(ره) آن روز که احساس تکلیف کرد درس و بحث حوزه را رها کرد، درس فقیه را زمین گذاشت، پرچم مبارزه را به دست گرفت، به زندان رفت، به تبعید رفت و نظریه ولایت فقیه را در درس‌های خود تبیین کرد و خود و جامعه را برای ایجاد حکومت اسلامی در ایران آماده کرد، امام راحل این درس را در مکتب پیامبر، در مکتب غدیر و در مکتب امامت آموخته بود، شهیدان ما و مردم ما هم که ندای امام(ره) را پاسخ داد، همین درس را در مکتب اسلام آموخته بودند.


    امروز مسئله مهم فکری و سیاسی که ما با آن مواجه هستیم این است که میان دو تفکر سکولاریسمی و ولایت فقیه کدام را انتخاب کنیم، سکولاریسم تفکر جدایی دین از سیاست است و می‌گوید دین مسئله‌ای فردی است. امروز سکولاریسم وجه مشترک همه دشمنان و مخالفان جمهوری اسلامی است، اگر طیف مخالفان را در نظر بگیریم، مشاهده می‌کنیم همه در یک چیز با هم وحدت دارند و آن این است که باید در ایران حکومت سکولاریسم بر سر کار آید و دین باید از صحنه سیاسی و اجتماعی حذف شود و همان الگویی که در مسیحیت و در اروپا حاکم شده همان الگو بر کشورهای اسلامی هم حاکم شود که چنین چیزی نه با قرآن و نه با سیره ائمه اطهار(ع) سازگار است و ملت ایران بطلان این نظریه را به خوبی فهمیده است.



    * حکومت باید با صالحان باشد

    یکی از پیام‌های غدیر این است که حکومت باید با صالحان باشد، اسلام به مسلمانان تکلیف می‌کند که مراقب باشند رهبری جامعه خود را به دست چه کسی می‌سپارند، چرا که در تفکر اسلامی فرد در جامعه اثر می‌گذارد و جامعه هم بر فرد تاثیرگذار است. یک فرد تربیت‌شده و معنوی می‌تواند یک جامعه را متحول کند، اما این جامعه متحول شده به نوبه خود بستر می‌شود برای رشد هزاران متعالی درآینده. این است که انبیاء الهی هدفشان این بوده که با تربیت نیروهای معنوی اختیار جامعه را به دست گیرند، چون فرد نمی‌تواند در جامعه فساد به کمال مطلوب برسد، این است که حکومت در تفکر اسلامی یک مقوله دینی است، یک مفهوم مذهبی و معنوی است، جدا از عبادات نیست، بلکه مهم‌ترین جز عبادت است.



    از مشرق غدير

    نه برکه غدير، که هستي، شکوفه باران باغ ولايت شد. عجبا که وسعت اقيانوس آفرينش در برکه اي به يکباره گنجيد و تمامت قامت عشق در آيينه قلب مولا پيدا شد. بنفشه هاي عاطفه در پاي قدوم بهشتي اش پرنيان ارادت گسترانيدند و ابروان سياه نبي، محراب نماز علي شد. شکرا که در ضيافت الهي، امانت عظيم عرش از فراز دستان رسول اعظم يار به مقيمان خاک عطا گرديد. سجاده هاي طراوت گشاييد و ياس سپاس بيفشانيد و سحر را صدا کنيد که خورشيد رسالت و ماه ولايت از مشرق غدير، تابان شد. امشب، ليله القدر اهل ولاست و فردا نويد احياي عاشقان را از زبان صباي صفا مي توان شنيد؛ «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک....» مهر ولايت از کوهسار کرامت دست رسول، طلوعي دوباره مي يابد؛ «عم يتسائلون»؟ تشنه کامان ولايت چه مي جويند و سراغ که را مي گيرند؟ «عن النبأ العظيم».



    حادثه اي سترگ و تحولي بزرگ.فردا نشاط بهار و رونق باغ بر بسيط خاک مي گسترد. فردا بشارتي شگرف از ملکوت مي تراود و بر دل هاي مشتاقان، نزول مي يابد. شجر رنج رسولان يار به بار مي نشيند. عسرت صالحين، ثمرات يسير و خوشگوار مي دهد؛ «فان مع العسر يسرا».غدير، پرنيان قدوم آل ياسين است. غدير، نه يک برکه؛ اقيانوسي است که امواج اميد از آن مي خيزد و گوهر اسرار عرش را در ژرفاي خود نهفته است. غدير، آغاز حکومت بندگان صالح خدا و وارثان زمين است.اي خداي قدير! در غدير، با علي بيعت کرده ايم و تا حشر، معتکف کوي آل اوييم. از ازل، خاک وجودمان را با باده ولايت مولا سرشته اند و ميثاق ما با خميني و بيعت مان با خامنه اي، بازتاب نور غدير در تاريخ سرخ شيعه است. سبزترين بهار ولايت، عيد جليل امامت بر ساکنان حصن توحيد و مقيمان هماره غدير، خجسته باد.



    امامت امامان معصوم، لطف الهي براي هدايت بشر

    امامت راهبرد مترقي اسلام ناب است براي راهبري و هدايت بشر در تمام ابعاد و فصول زندگي آنهم براساس آموزه هاي وحياني و در صراط مستقيم رستگاري و سعادت و امامت و زعامت انسانهاي برگزيده و منتخب، لطف بزرگ خداوندي است براي نجات انسان تا در كوره راههاي زندگي و گردنه هاي سخت و هولناك آن ، راه را گم نكند. مقام امامت، تا بدانجا رفيع و والاست كه بنا بر تصريح قرآن كريم، ابراهيم پيامبر(ع) پس از سربلندي در آزمايش ها و ابتلائات متعدد توانست بدان مقام نائل آيد. از ديدگاه تفكر شيعي، با توجه به خاتميت پيامبري در نبوت پيامبر گرامي اسلام(ص)، اراده و مشيت الهي در امامت و ولايت امامان معصوم پس از پيامبر، ارزشمندترين فرصت و در عين حال گرانبهاترين لطف الهي است براي هدايت بشر؛ بشري كه براساس خواست خدا مبني بر بسته شدن پرونده پيامبري و رسالت، همچنان به هدايتگر و راهنما نيازمند است و طليعه فرخنده و ميمون اين فصل پراميد، غديرخم و اعلام امامت و ولايت علي(ع) بود.

    اما افسوس كه تيره بختان كافر، منفعت طلبان كوردل، زراندوزان دنياپرست و جاهلان سبك عقل و متعصبان متحجر، نگذاشتند امامت و هدايت بشر آنگونه كه بايد و شايد در دستان پرتوان و به اراده امامان معصوم(ع) بماند و با ترور شخصيت و محدود نمودن آنان و بستن دستان ايشان در انجام وظايف و رسالتهاي خطير امامت، بشر را از اين موهبت بزرگ محروم ساختند. اگرچه ره آورد حيات ائمه معصومين(ع) در قول و عمل و سيره، گنجينه اي كم نظير و سرمايه اي گرانسنگ براي انسانهاي حقيقت جو و كمال گراست،اما قطعاً اگر بر سر راه امامان(ع)،سنگ اندازي نشده و امور مسلمانان آنگونه كه مي بايست به اختيار و هدايت و امامت آنان سپرده مي شد، وضعيت به گونه ديگري مي بود.

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  10. کاربرانی که از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند.


  11. #6
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7193
    Array

    پیش فرض پاسخ : مقصود شيعه از امامت ائمه

    غدير و افسوس هاي بشريت محروميت بشر از فيض هدايتهاي تفسيري ائمه(ع)



    قرآن، كتاب جامع هدايت و رستگاري بشر، معجزه جاويد پيامبر اسلام(ص) و منشور سربلندي و سعادت انسان است. شرايط ويژه دوران رسالت نبي گرامي اسلام(ص) كه به اعلان نبوت و دعوت مردم به اسلام، مبارزه با كافران لجوج و مشركان عنود، محاصره اقتصادي، غزوات و سريه هاي سخت و دشوار و... گذشت و نيز، نزول تدريجي قرآن كريم براساس شأن نزول آيات، مجال كافي براي تفسير واقعي و متقن و علمي اين كتاب آسماني و تأويل آن و بيان حقايق راستين و بطون شگرف آن را از پيامبر(ص) گرفت، اگرچه اشارات آن پيامبر اعظم(ص) در تفسير و توضيح برخي آيات قرآن، همچنان منبع و مرجع ارزشمندي براي مفسران قرآن است.


    اعلام وصايت و جانشيني حضرت علي(ع) كه درس آموخته مكتب اسلام و شاگرد و همراه و يار صديق پيامبر(ص) بود، آنهم در واقعه عظيم و تاريخي غدير و آغاز ولايت و امامت آن بزرگوار، بشارتي بود تا علي(ع) و پس از آن امامان معصوم(ع) فارغ از مشكلات و تنگناهاي دوران پيامبر(ص) به مدد فهم عميق و صواب خود از قرآن و بهره مندي از منبع عظيم وحي و در جواب اشتياق مسلمانان شايق به درك قرآن و مسائل انسان ساز آن، آيه به آيه و جمله به جمله اين كتاب جاويدان را، تفسير و تأويل نمايند.

    اما افسوس كه بدخواهان نگذاشتند علي(ع) در مخمصه سالها خانه نشيني و بايكوت و سانسور و ترور شخصيت، سوگوارانه نتواند قرآن را آنگونه كه مي بايست جامع و كامل، تفسير و تشريح نمايد و بشريت در حسرت اين فرصت بزرگ و طلايي بماند. دوران كوتاه حكومت آن بزرگوار نيز عمدتاً به جبران عقب ماندگي ها و ضعف هاي بيست و چند ساله، اصلاح بدعت ها و كجروي ها و جنگهاي توانفرسا گذشت و علي(ع) را از تفسير و تبيين كامل قرآن بازداشت.


    دوران امامت و حيات پرثمر فرزندان معصوم علي(ع) نيز سرنوشتي مشابه يافت. اگرچه بشر امروز با بهره گيري از روايات و احاديث صحيح و موثق و اشارت هاي موشكافانه معصومين از قرآن، بسيار آموخته است، ليكن دستيابي به تفسير واقعي وجامع قرآن، آرزويي است كه بر دل حقيقت جويان مانده و آن را اين بار در افق روشن عصر ظهور قرآن ناطق، امام عصر(عج)، جستجو مي نمايد.



    محروميت بشر از چشيدن طعم عدالت علوي

    با ظهور اسلام و ارائه احكام و دستورات نوراني آن، دريچه اي به روي بشريت گشوده شد تا طعم شيرين عدالت را اين بار از منبع فياض احكام و مقررات مترقي اسلام و از سرچشمه زلال وحي و در سايه هدايت و زعامت بهترين و برترين خلق، يعني پيامبر(ص) بچشد. اما شرايط دوران حيات ايشان و دشواري هاي پيامبر(ص) در تبليغ اسلام، مانع از آن شد كه آرمان عدالت اجتماعي، آن هم از نوع اسلامي اش، به طور كامل و همه جانبه محقق گردد. اگرچه حكومت اسلامي پيامبر(ص) در مدينه، در همين راستا بود، اما كوتاهي دوران آن و باز هم سنگ اندازي و دشمني بدخواهاني كه عدالت اسلامي را مانع افزون طلبي و منفعت خواهي خود مي ديدند، نگذاشت عدالت واقعي به بشريت ارائه گردد.

    در غدير خم و با اعلان رسمي امامت و جانشيني و ولايت امام علي(ع) و فرزندان معصومش، روح اميد تازه اي در جان بشريت دميده شد تا آرزوي قلبي خود در چشيدن حلاوت عدالت را در زمامداري و هدايت امامان معصوم و نيك نهاد دنبال كند، اماماني كه عصمت و علم ممتاز آنها و اشرافشان به احكام و دستورات عدالت محور اسلام، مي توانست تحقق عدالت اجتماعي را نويدبخش باشد. اما باز هم افسوس كه نگذاشتند چنين شود. حتي دوران كوتاه حكومت علوي كه الگوي حكومت عادلانه گرديد نيز چنان گرفتار توطئه، فتنه و سنگ اندازي شد كه باز هم آرزوي عدالت فراگير بر دل بشريت ماند و باعث شد بشر در افسوس و حسرت، گرفتار ظلم و تجاوز و تعدي و استكبار و استعمار، چشم به راه دوراني باشد كه امام مهدي(عج) در حكومت جهاني مهدوي، تصوير روشن، گويا و زيباي عدالت اسلامي را بنماياند.



    بي بهره شدن بشريت از امامت امامان حق
    اسلام عزيز، علاوه بر مباني مستدل و مبتني بر فطرت خود در حوزه هاي معرفتي مانند توحيد، نبوت و معاد، داراي سلسله اي كامل از دستورات و تعاليم و احكام دقيق و سعادت آفرين در عرصه هاي اخلاق، سلوك فردي، منش اجتماعي، احكام ديني، مباني حكومتي و... است كه از امتيازات اسلام محسوب مي گردد. سال هاي آغازين ظهور اسلام كه همان دوران حيات پربركت پيامبر راستين بود، عمدتا مصروف تبليغ اسلام، گسترش جامعه اسلامي از حيث تعداد مسلمانان و باورمندان و نيز گسترش حوزه نفوذ جغرافيايي اسلام و نيز تدوين و اعلام دستورات ديني گرديد و اصولا فرصتي براي اجرايي شدن بخش قابل توجهي از دستورات ديني دست نداد
    و لذا مجالي مي بايست تا اين تعاليم با مديريت و هدايت افرادي آگاه و عامل، اجرايي شده و در عمل پياده شود و غدير با معرفي علي(ع) كه تمام ويژگي هاي يك اسلام شناس كامل و عامل به دين را داشت و نيز با آغاز دوران سلسله پر نور امامت و ولايت امامان معصوم، فتح بابي شد تا مسلمانان با بهره گيري از قرآن و نيز سيره و سنت پيامبرشان و به مدد علم و سلوك ائمه اطهار(ع)، اسلام را در زندگي خود حي و حاضر ديده و شاهد اجراء شدن تعاليم و احكام نوراني اسلام باشند و قطعا اگر چنين مي شد، نه تنها باب اختلاف نظرها و تفاوت آراء در دين بسته مي شد و چهره واقعي اسلام نمايان مي گشت و طراوت، شادابي و حيات طيبه اسلامي، مسلمانان را دربرمي گرفت، بلكه در مقايسه با نظام سياسي، اجتماعي، فردي و اخلاقي اسلام، مجالي براي عرض اندام ساير مكاتب و ايدئولوژي ها نمي ماند و سيماي فروزان اسلام ناب و كارآمد كه جوابگوي تمام نيازهاي بشري است همگان را مجذوب مي ساخت ولي صدافسوس كه چنين نشد و نگذاشتند امامت امامان حق، با اعجاز حقيقي خود، اسلام راستين را پياده نمايد و اين همان آرزويي است كه مسلمانان آن را در ظهور مهدي آل(عج) مي جويند و پيگيري آرمان «پالايش دين» و «عاقبت صالحان» در قيام آن بزرگوار، اسلام كامل و حقيقي و عملياتي شدن تمام و كمال احكام انسان سازش را آرزو مي كنند.»


    سئال سائل بعذاب واقع للكافرين


    فقط دو روز بعد از مراسم با شكوه غدير خم سوره معراج كه هفتادمين سوره قرآن كريم است و 44 آيه دارد نازل گرديد كه در آيات اوليه خود داستان مردي را بيان مي‌كند كه فقط دو روز بعد از ابلاغ امامت و انتصاب ولايت و وصايت علي (ع) به حضور پيامبر اسلام (ص) رسيد و سخن را اين‌گونه آغاز كرد: "اي محمد! اگر اين انتصاب، ‌سخن حق است، عذابي بر من نازل شود و ..." پيامبر (ص) در روز 18 ذي الحجه سال دهم هجري پس از انجام مراسم حج در منطقه غدير خم در يك مراسم بسيار باشكوه در جمع يكصد و بيست هزار نفر از مسلماناني كه از تمام بلاد اسلامي در حج شركت نموده و همراه با پيامبر عزيز اسلام (ص) آخرين حج را برگزار كرده و به پايان رساندند،‌شاهد ابلاغ يكي از اساسي‌ترين فرمان‌هاي خداوند بودند.


    فرمان خداوند متعال، ابلاغ امامت و جانشيني اميرالمومنين (ع) بود؛ آيه شريفه 67 سوره مائده:
    "يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين" پيامبر (ص) مامور به ابلاغ آن شد و طي مراسمي، خطبه‌اي تاريخي و آسماني ايراد نمود و در هواي داغ و سوزان با حضور يكصد و بيست هزار مسلمان و ماندن سه روزه در منطقه غدير و بيعت با علي ابن ابيطالب (ع)، پيامبر (ص) انجام وظيفه رسالت نمود و خداوند دين را تكميل كرد و آيه شريفه« اليوم اكملت لكم دينكم» (آيه سوم سوره مائده) نازل شد. در اين خطبه پيامبر (ص) بيش از 40 مرتبه روي اين نكته تاكيد و تصريح دارند كه اي مردم! من علي (ع) را به امامت و ولايت و جانشيني منصوب نكردم،‌من فقط وظيفه ابلاغ و تبليغ دارم و همان‌طور كه بعثت نبي و پيامبر (ص) از طرف خداست،‌ نصب امام و خليفه و جانشين هم از طرف خداست. دراين خطبه 10 بار نام ائمه (ع) برده شد.


    10 بار تاكيد مي‌كنند كه اينها ذريه من هستند. خطبه‌اي كه چيزي را براي هدايت مردم فرو گذاري نكرد و در رساندن پيام آيه شريفه "يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك" چيزي فروگذار نكرده و نزول آيه شريفه اكمال دين و رضايت رب العالمين را به همراه داشته است. علاوه بر اين، اين خطبه توصيه رسول مكرم اسلام (ص) را در تارك خود دارد كه حضرت فرمودند: "فليبلغ الحاضر الغائب و الولد الي الولده الي يوم القيامه" واجب است هر حاضر (در صحنه غدير و بيعت با علي (ع)) اين پيام را به غائبين برساند، پدران به فرزندان تا قيامت، حجت عظيم "من كنت مولاه فهذا علي مولاه" را بر آنان تمام كنند و اين پيام در طول تاريخ در تمام بلاد منتشر شود.


    خطبه‌اي با چنين محتوا، مراسمي با چنين عظمت و انتصابي آسماني و الهي بر عده‌اي گران آمد و آن ر ابر نتافتند و به حضور پيامبر (ص) آمدند و مردي از آن ميان و اين‌گونه سخن گفت:
    "اي محمد! به ما دستور دادي شهادت به يگانگي خداوند بدهيم و اينكه تو فرستاده او هستي. اين‌گونه عمل كرديم، شهادت داديم كه خدا يگانه و پيامبرش شما هستي. دستور به جهاد دادي، انجام داديم، حج و نماز و روزه و زكات را به دستور شما انجام داديم و پذيرفتيم اما با آنها راضي نشدي تا اينكه اين جوان (اشاره به علي ابن ابيطالب كرد) را به جانشيني خود منصوب نمودي و گفتي "من كنت مولاه فعلي مولاه" آيا اين سخن از ناحيه خودت است يا از طرف خدا؟ پيامبر (ص) فرمود: قسم به خدايي كه معبودي جز او نيست، اين سخن و اين انتصاب از طرف خداوند است.


    در اينجا اين مرد، نعمان بن حارث فهري (همان مرد سئوال‌كننده) گفت: "الهم ان كان هذا هوالحق من عندك فامطر علينا حجاره من السماء" خداوندا! اگر اين سخن محمد، حق است و از ناحيه توست سنگي از آسمان بر ما بباران." بلافاصله سنگي از آسمان بر سرش فرود آمد و او را كشت. آيات اوليه سوره معارج كه در بر دارنده فضيلت ديگري از اميرالمومنين (ع) است نازل شد؛ "سئال سائل بعذاب واقع للكافرين ليس له دافع من الله ذي المعارج" (سوره معارج، آيات اول تا سوم) امام صادق (ع) شان نزول سوره شريفه معارج را همين موضوع بيان مي‌فرمايد. همين مضمون را بسياري از مفسران اهل سنت نيز نقل نموده‌اند.


    مرحوم علامه اميني
    صاحب كتاب گرانسنگ الغدير اين شان نزول را از سي نفر از علماي معروف اهل سنت نقل مي‌كند. با ذكر مدارك و نقل عبارات به تعدادي از آنها اشاره مي‌كنيم:

    1 - تفسير غريب القرآن، حافظ ابوعبيد هروي 2 - تفسير شفاء الصدور، ابوبكر موصلي
    3 - تفسير الكشاف و البيان،‌ابوالحقاق ثعالبي 4 - تفسير سراج المنير، شمس الدين شافعي
    5 - كتاب سيره حلبي كه در اين كتب تصريح شده شان نزول سوره معارج و آيات اوليه سوره در همين رابطه نازل شده است. اين همه فضيلت از فضايل علي (ع) و مويدي من عندالله، ملموس و محسوس است. پس اي كساني كه به پيامبر عزيز اسلام عشق مي‌ورزيد، با هم متحد شويد و پيام پيامبر (ص) را يكصدا و رسا در گستره عالم طنين‌اندازيد و وحدت حول محور پيام اين خطبه را به منصه ظهور رسانيد تا مشمول دعاي خاصه پيامبر (ص) قرار گيريد؛ "اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله."



    مقاماتی که رسول خدا به حدیث ثقلین لب گشوده‌اند»
    رسول اکرم صلى الله علیه و آله در سفر مکه در حجّة الوداع، هم در عرفات و هم در منى خطبه خواندند و وصیت به تمسک به ثقلین کردند. مورد سوم از موارد توصیه حضرت در تمسک به ثقلین در سرزمین عرفات است که در روز عرفه از سال دهم هجرت که چادر خود را در نَمِرَه (نَمِره زمینى است متّصل به عرفات که در آن مسجد نمرة واقع است و جزو عرفات نیست و وقوف را نباید در آنجا انجام داد) زده بودند، موقع زوال خورشید ناقه قَصْوَاء را طلبیده و بر آن سوار شدند و تا وسط وادى عرفات آمدند و مردم را مخاطب ساخته و ایراد خطبه فرمودند.


    این خطبه، خطبه نسبتاً مفصلى است و حاوى دستورات و مطالب جدیدى است که أعلام و أعیان از علماى خاصه و عامه در کتب خود ذکر کرده‏اند . احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب ابن واضح کاتب عباسى معروف به یعقوبى (در تاریخ خود) گوید: رسول خدا ص فرمود: یَا أیّهَا النّاسُ لَعَلّکُمْ لَا تَلْقَوْنَنِى عَلَى مِثْلِ هَذِهِ، وَ عَلَیْکُمْ هَذَا. «اى مردم! شاید شما پس از این مرا بر حالَتى شبیه این حالت و خود را شبیه این حالت مشاهده و ملاقات نکنید!» آنگاه رسول خدا خطبه را ادامه مى‏دهد تا مى‏رسد به اینجا که مى‏گوید: لَا تَرْجِعُوا بَعْدِى کُفّاراً مُضِلّینَ یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ، إنّى قَدْ خَلّفْتُ فِیکُمْ مَا إنْ تَمَسّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلّوا: کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِى أهْلَ بَیْتِى! ألَا هَلْ بَلّغْتُ؟! قَالُوا نَعَمْ! قَالَ اللّهُمّ‏ اشْهَدْ. ثُمّ قَالَ: إنّکُمْ مَسْئُولُونَ فَلْیُبَلّغِ الشّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِبَ!


    «اى مردم! پس از من به کفر دیرینه جاهلى بازگشت نکنید که گمراه و گمراه کننده شوید و بعضى از شما مالک امر و نهى و اختیار دیگرى شده و وى را در تحت حکومت و امارت خویشتن درآورند. من حقّاً و تحقیقاً در میان شما دو چیز ارزشمند و نفیس را به عنوان خلیفه به یادگار باقى گذاشتم که مادامى که به آن تمسک جوئید گمراه نمى‏شوید: کتاب‌الله و عترت من که اهل بیت من هستند! آیا اى مردم من رساندم و تبلیغ کردم؟! گفتند: آرى! گفت: بار خدایا تو گواه باش! سپس گفت: حقّاً شما مسئول هستید، بنابراین بر حاضران از شما فرض است که به غایبان برسانند!»

    قُنْدوزى از تِرمذى در باب مناقب اهل‌بیت با سند متصل خود از جابربن عبدالله انصارى روایت مى‌‏کند که گفت: من رسول خدا ص را در حجة الوداع در روز عرفه دیدم که بر ناقه قصوى سوار بود و خطبه مى‏خواند و شنیدم که مى‏فرمود: أیّهَا النّاسُ! إنّى تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا إنْ أخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلّوا: کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِى أهْلَ‏بَیْتِى!

    علامه طهرانی (ره) در ادامه با استناد به کتب عامه و خاطرنشان کردن تحریف مورخان عامه در این عبارت، بیان می‌کند: بعضى از مورخان عامه که این خطبه را از رسول الله در روز عرفه روایت کرده‏اند عبارت: «وَ عِتْرَتِى أهْلَ بَیْتِى» را حذف کرده‏اند، و فقط به عبارت: «وَ قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا لَنْ تَضِلّوا بَعْدِى إنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ کِتَابَ اللهِ» اکتفا کرده‏اند. و بعضى همچون ابن‏هشام در سیره خود به جاى عبارت: «وَ عِتْرَتِى أهْلَ‏بَیْتِى، عبارت وَ سُنّةِ نَبِیّهِ» آورده و گفته‏اند: «کِتَابَ اللهِ وَ سُنّةِ نَبِیّهِ».


    از این رو روشن است که دست تحریف در این روایات، به طور مغرضانه وارد شده است. زیرا:
    نخست آنکه در جمیع روایات کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِى أهْلَ‏بَیْتِى وارد است. و این دسته از روایات به قدرى است که از احصاء بیرون است و از مقابله و مقایسه میان جمیع روایات معلوم مى‏شود که عبارت کتاب الله و سنّتى عبارت منکَرى است که به چشم مى‏خورد. و حتّى جلال‌الدین سیوطى در «جامع الصغیر» خود فقط با عبارت إنّى تَارِکٌ فِیکُمْ خَلِیفَتَیْنِ: کِتَابَ اللهِ حَبْلٌ ممدُودٌ مَا بَیْنَ السّمَاءِ وَ الأرْضِ وَ عِتْرَتِى أهْلَ‏بَیْتِى وَ إنّهُمَا لَنْ یَتَفَرّقَا حَتّى یَرِدَا عَلَىّ الْحَوْضَ؛ از احمد بن حنبل، و از طَبَرانى در «معجم کبیر» از زید بن ثابت استخراج کرده است و عبارتى به لفظ دگر نیاورده است.


    دلیل دوم آن است که عبارت «کِتَابَ اللهِ وَ سُنّتِى» در هیچ یک از صحاح ششگانه عامه وارد نشده است و فقط مالک بن انَسَ در «مُوَطّأ» آن هم بدون سند متّصل، بلکه به طور ارسال و غیر مسند این عبارت را آورده است‏ و طبرى و ابن‏هشام از او أخذ کرده، و آنها هم بدون سند، مُرْسلًا این عبارت را در تاریخ و سیره خود آورده ‏اند.

    و سوم اینکه لفظ سُنتى نیز غلط نیست، و معنى صحیحى دارد گرچه در این مقام از رسول اکرم صادر نشده است. و معنى صحیح آن عمل کردن به گفتار رسول خداست که ائمه طاهرین علیهم‌السلام و عترت خود را پشتوانه کتاب خداوند قرار داده و راه وصول به کتاب را منحصر در آن ذوات مقدسه که هم عالم و عارف به کتاب‌الله بوده و هم از خطا و کذب مصون هستند مى‏داند، و معنى آن این نیست که انسان سنت رسول الله را از خلفاى جور و دستیارانشان بگیرد که در مخالفت با رسول خدا و تمرّد و سرپیچى از فرمان او، طوامیر و کتب مطروس است و در علم و درایتشان به کتاب خدا، و صدق گفتارشان هزار اشکال روشن و مشهود صفحه تاریخ را سیاه کرده ‏است.

    بيانات آیت الله بهجت در جمع اقشار مختلف مردم آمل حسينيه هدايت آمل ـ 22 / 1 / 1379
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  12. کاربرانی که از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند.


  13. #7
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7193
    Array

    پیش فرض پاسخ : مقصود شيعه از امامت ائمه

    ولايت علي (ع)،همتاي قرآن

    موضوع بحث ولايت علي بن أبيطالب، امير المؤمنين (ع) از نظر قرآن و نهج البلاغه بود. در نوبت هاي گذشته روشن شد كه ولايت انسان هاي كامل سبب كمال دين و تمام نعمت است و مكتبي كه داراي ولايت انسان هاي كامل است، خدا پسند است. اين 3 وصف ممتاز در جريان غدير نازل شد كه اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم ن عمت ي و رضيت لكم الا سلام ديناً (1). و روشن شد مكتبي كه داراي رهبر معصوم است، از آسيب مهاجمان بيروني محفوظ خواهد بود، به اين شرط كه پيروان و رهروان اين مكتب پرهيزكار باشند و از خدا بترسند؛ لذا در جريان غدير فرمود: اليوم يئ س الّذ ين كفروا م ن دين كم فلا تخشوهم و اخشون (2). مطلب اگر خيلي مهم باشد، قرآن كريم آن مطلب را با حروف تأكيد تعديه مي كند؛ گاهي مي گويد: (الا)، يعني آگاه باشيد؛ گاهي مي فرمايد: (اليوم)؛ يعني اين روز، اين عصر اين مطلب رسيده است.

    وقتي جريان غدير را طرح مي كند، مي گويد: در اين روزگار علي وليّ الله شده است، در اين روزگار بيگانگان قطع طمع كردند؛ وقتي بيگانه بفهمد مكتب سرپرستي دارد، نا اميد مي شود؛ زيرا سرپرست، عامل وحدت ملّي است از يك سو، ضامن امنيّت ملّي است از سوي ديگر؛ وحدت به علاوه امنيّت، امنيّت در سايه وحدت، ضامن اقتدار ملّي است از سوي ديگر، با اقتدار ملّي بيگانه طرفي نمي بندد از سوي چهارم.



    وظايف چهار گانه وليّ خدا نسبت به دين

    مطلب مهم در جريان ولايت و رهبري آن است كه وليّ خدا در اثر آن عناصر محوري چهار گانه كه در نوبت هاي قبل به عرضتان رسيد، عامل تبيين دين است، يك؛ تعليل دين است، دو؛ اجراي حدود و ثغور دين است، سه؛ حامي و مدافع دين است، چهار. كسي كه بتواند مطالب مكتب را خوب تشريح كند، تحرير كند، مطلب را باز كند، توجيه كند تا ديگران بفهمند؛ در هنگام استدلال و برهان بتواند خوب تعليل كند كه مطلب مبرهن و معلّل بشود و بتواند از علم به عين آورد و از گوش به آغوش منتقل كند، اجراء كند تا از ذهن به عين بيايد و اگر بيگانه اي قصد تهاجم و تطاول داشت، دستش را با تيغ عدل كوتاه كند، به عنوان جهاد و دفاع حمايت كند از سوي ديگر؛ چنين مكتبي هم وحدت را، هم امنيّت را، هم اقتدار را حفظ مي كند؛ قهراً منافع ملّي، منابع ملّي و مصالح ملّي هم تأمين مي شود.


    تهاجم كافران به دين مسلمانان، و دفاع از آن توسط وليّ الهي

    بيگانه هرگز به سرزمين ملتي تعدّي نمي كند، مگر اينكه آنها را از معارف الهي تهي كند، شستشوي مغزي بدهد ! هر وقت بيگانه قصد تهاجم داشت، خواست گوشه اي از ميهن اسلامي را بگيرد؛ اوّل به دين مردم حمله كرد، آن اصول ارزشي را زير پا نهاد، مطلب را از جان مردم گرفت، آنها را تهي مغز كرد، شستشوي مغزي داد؛ بعد حمله كرد و آب و خاكشان را گرفت، همواره اينچنين است. وقتي قرآن مي خواهد از تطاول ديگران خبر بدهد، نمي گويد آنها مستقيماً به نفت و گاز و معدن طلا و سرب شما، به سائر معادن و سرزمين شما تعدّي مي كنند ! مي فرمايد: آنها در دين شما طمع مي كنند.

    اين دين،هم وحدت را حفظ مي كند، هم امنيّت را حفظ مي كند؛ اقتدار ملّي را تأمين مي كند، آخرت را هم تأمين خواهد كرد.
    اگر اين اصول ارزشي از كف داده شود و رخت بر بندد؛ چيزي به عنوان غيرت، به عنوان حميّت، به عنوان مسئوليت در نهاد مردم نيست. اگر غيرت و حميّت و مسئوليت در نهاد كسي نهادينه نباشد، داعي ندارد خود را به كام خطر فرو ببرد ! يك مطلبي را قرآن كريم براي ما تبيين مي كند كه در پرتو تبيين آن مطلب روشن مي شود كه غدير علوي يعني چه.

    ذات أقدس له در قرآن كريم فرمود: اگر امر به معروف و نهي از منكر نباشد و اگر هدايت رهبران الهي نباشد و اگر تعليم آموزه هاي ماوراء طبيعي نباشد؛ مراكز مذهب ويران مي شود. وقتي مراكز مذهب ويران شد، جامعه آلوده مي شود؛ آلودگي جامعه از ضعف مراكز مذهب شروع مي شود و اگر جامعه طاهر هست، براي آن است كه مراكز مذهب، مقتدرانه به وظيفه خود مي پردازند. لذا فرمود: ظهر الفساد ف ي البرّ و البحر ب ما كسبت ايد ي النّاس(3)، اين اصل مطلب است كه زمين آلوده شد، زمانه آلوده است، جوانها و نوجوانها آلوده اند در يك عصر و مصر خاصي. لكن فرمود: لولا دفع الله النّاس بعضهم ب بعض لفسدت الأرض (4)؛ اگر حمايت و دفاع نباشد، اگر امر به معروف و نهي از منكر نباشد، اصول ارزشي، حرمتش را از كف رها مي كند و از جان مردم رخت بر مي بندد؛ مردم كه آن حميّت و غيرت را رها شده ديدند،تن به شهوت وذلّت غضب مي دهند.



    نقش دفاع و امر به معروف در حفظ مراكز مذهب

    لكن اين مطلب را ريشه يابي مي كند، مي گويد: سرّ فساد جامعه آن است كه اگر امر به معروف و نهي از منكر رخت بر بندد، اگر اصول ارزشي تبيين و تعليل و دفاع نشود؛ مراكز مذهب ويران مي شوند: لولا دفع الله النّاس بعضهم ب بعض ل هدّ مت صوام ع و ب يأ و صلواأ و مساج د (5)، يعني اگر امر به معروف، نهي از منكر و دفاع نباشد؛ صومعه راه ب هم نيست، د ير راهب هم نيست، كنيسه يهود هم نيست، كليساي مسيحي ها هم نيست، مسجد مسلمانها هم نيست !اين حمايت است، اين دفاع است، اين امر به معروف و نهي از منكر است، اين نيروي رزمي رزمندگان و مجاهدان نستوه است كه صومعه و د ير راهب منزوي و كنيسه يهود و كليساي مسيحي و مسجد مسلمان را آباد مي كند.

    اگر حمايت و دفاع نباشد، اين مراكز مذهب ضعيف مي شود اوّلاً؛ تركش ضعف مسجد به جامعه سرايت مي كند ثانياً؛ جامعه تركش خورده آلوده مي شود ثالثاً؛ آنگاه نتيجه اش را به اين صورت ذكر مي كند كه لولا دفع الله النّاس بعضهم ب بعض لفسدت الأرض؛ اين لفسدت الأرض در درجه دوّم است، آنگاه از دفاع سخن به ميان نمي آورد؛ مي گويد: ظهر الفساد ف ي البرّ و البحر ب ما كسبت ايد ي النّاس. پس اين 3 گروه از آيات قرآن كريم است در 3 مقطع. اگر از آخر شروع بكنيم، چنين خواهد بود كه جامعه آلوده است، جوانها معتادند، فسادهاي اخلاقي رخنه پيدا كرده است؛ اين معناي آيه سوّم.

    چرا جامعه آلوده شد؟ براي اينكه امر به معروف و نهي از منكر و دفاع ملّي ـ مذهبي ضعيف شده است، اين مرحله دوّم. چرا؟ براي اينكه مراكز مذهب فعّال نيست، حوزه هاي علمي فعّال نيست، دانشگاهها فعّال نيستند؛ اين مرحله اوّل. اگر از بالا شروع بكنيم، مي فرمايد: ضعف حوزه ها و دانشگاهها باعث مي شود كه جوانها آلوده شوند و ضعف و فساد جوانها باعث مي شود كه كلّ جامعه آلوده گردد. اين يك تحليل قرآني است در 3 بخش از آيات.



    علّت تهاجم بيگانگان به مراكز مذهب

    آنگاه روشن مي شود كه اگر بيگانه اي خواست به سرزميني طمع كند و تطاول و تهاجم كند؛ اوّل مراكز مذهب را، اصول ارزشي حوزه و دانشگاه را زير سؤال مي برد اوّلاً؛ جوانها را آلوده مي كند ثانياً؛ كلّ جامعه را تيره و تاريك مي كند ثالثاً. اگر ولايت علوي حاكم بود، اگر جريان غدير مطرح بود، اگر ولايت اولياي الهي طرح شد، اگر بر اساس اليوم اكملت لكم دينكم چنين جامعه اي بيدار شد؛ آنگاه اليوم يئ س الّذ ين كفروا م ن دين كم هم تجلّي مي كند. آنگاه روشن مي شود كه چرا ذات أقدس له سبب تهاجم بيگانگان به منابع و مصالح مردم را ضعف مراكز مذهب مي داند از يك سو و اينكه مستقيماً بيگانگان مراكز مذهب را هدف قرار مي دهند از سوي ديگر. گاهي مي گويد: چون مراكز مذهب ضعيف است، بيگانه طمع مي كند؛ گاهي مي گويد با داشتن رهبران مقتدر بيگانه در دين شما طمع نمي كند.

    بعد از جريان غدير فرمود: ديگر مطمئن باشيد بيگانگان در دين شما طمع نمي كنند؛ نمي فرمايد بيگانگان در معدن شما و سرزمين شما طمع نمي كنند ! چون بيگانه اوّل در دين طمع مي كند، مردم را كم غيرت و بي غيرت مي كند، مردم را بي حميّت مي كند، فضيلت شهادت و جهاد و دفاع را از دلهاي اينها مي ربايد، اينها را تهي مغز مي كند؛ وقتي مسائل اعتقادي، ارزشي، ديني، اخلاقي از جان اينها رخت بر بست؛ آنگاه به منابع و منافع و مصالح حمله مي كند و مي گيرد. پس همواره بيگانه اوّل به دين مي پردازد، بعد به سرزمين.


    لذا ذات أقدس له اوّل دين را و رهبران دين را و عناصر محوري دين را تأييد و تقويت مي كند،بعد سرزمين را، وحدت ملّي را، امنيّت ملّي را تأمين مي كند.در آن 3 طايفه از آيات ملاحظه فرموديد؛ اوّل خدا فرمود: اگر دفاع نباشد، مراكز مذهب ضعيف مي شود. اگر دفاع نباشد، امر به معروف نباشد؛ آن پارساي منزوي هم اجازه تسبيح زدن و تسبيح به دست گيري و در گوشه اي رميدن و خميدن و منزوي شدن ندارد ! وقتي تهاجم ماركس و ا نگلس شروع شد، مگر در سرزمين ب لشويكي به كسي اجازه رهبانيّت مي دادند؟! مگر در ديار كمونيستي به كسي اجازه صوفي گري و قلندري و صومعه نشيني مي دادند؟! اگر كسي هم بخواهد در سينه كوه راهبانه در صومعه به سر ببرد، باز هم به بركت رزم مجاهدان نستوه است ! اگر اين رزم نباشد؛ آن صومعه نشين هم اهل رهبانيّت نيست، آن زاهد منزوي هم فرصت انزواي زاهدانه را از دست خواهد داد !




    حفظ دين و تأمين وحدت و امنيّت در سايه ولايت علوي

    پس همواره وليّ دين، رهبر دين اين قدرت را دارد كه مردم را ملكوتي بپروراند؛ در پرتو پرورش ملكوتي، ملك و م لك محفوظ مي ماند. لذا وحدت ملّي و امنيّت ملّي در سايه ولايت علوي تأمين است. اگر علي حكومت كند، خلخالي كه از پاي يك شهروند غير مسلمان مي گيرند، امير المؤمنين اعتراض مي كند؛ اين از آن ترجيع بندهائي است كه مسلمانها شنيده اند، شيعه ها و سنّي ها و مسيحي هاي لبنان مكرر گفته اند؛ يك حرفي است نقد، در كف دست هر مسلمان، هر شيعه، هر سنّي، هر مسيحي است؛ بعد از نشر كتاب صوت العداله، اين جمله علوي كه در نهج البلاغه آمده است و در منطقه لبنان و امثال لبنان كه محلّ ابتلاء است، يك حرف نقد است؛ نظير پول خردي كه دست همه است.

    اين جمله را همه مي دانند كه علي (ع) در عصر حكومتش شنيد كه مهاجمان اموي آمدند، خلخالي را از پاي زن غير مسلمان ربودند و غارت كردند. امير المؤمنين براي مسئول آن سرزمين سخنراني كرد، فرمود: به من گزارش دادند كه بيگانه مهاجم از پاي يك زن غير مسلمان كه در پناه دولت اسلامي امنيّتي را كسب كرده است، خلخال را گرفته. اگر يك انسان آزاده از شنيدن اين جريان د ق كند، پيش علي ملامت نمي شود (6) !

    كي د ق مي كند؟ يك انسان غيور د ق مي كند، آنكه اهل غيرت است مي گويد: من مسلمانم، كشور، كشور اسلامي است و زن غير مسلمان يا زن يهودي يا زن مسيحي در پناه دولت اسلام است، يك شهروندي است كه از حقوق شهروندي برخوردار است؛ من مسلمان باشم، نظام من اسلامي باشد، به يك زن يهودي يا يك زن مسيحي اهانت بشود، خلخال از پاي او بردارند، من د ق مي كنم ! كي د ق مي كند، كي سكته مي كند؛ آنكه خبر را بشنود. كدام شنونده؟ آنكه بفهمد. كدام فهمنده؟ آنكه حساس باشد. مگر هر خبري سكته مي آورد؟ خبر براي كسي سكته آور است و سبب ايست قلبي است كه او غيور باشد ! اين سخن علي است، فرمود: اگر مسلماني بشنود كه امنيّت يك شهروند در دولت اسلامي تأمين نيست، او قلبش بايستد؛ پيش من علي ملامت نمي شود ! اين شعار آن حضرت است كه در تابلوي نهج البلاغه ثبت است.

    منتها در اين منطقه چون ما مسلمان محض داريم، مسيحي و يهودي در بين ما نيست؛ نظير بيروت و مانند آن نيست، اين جمله كمتر شهرت پيدا كرده و گرنه در سرزمين لبنان اين جمله يك جمله نقدي است؛ يعني همه بلدند، همه شنيدند، همه مي دانند.


    افزايش معرفت ديني، عامل حفظ وحدت و امنيّت

    در نوبت هاي قبل به عرضتان رسيد كه روز عاشورا طبل بيچاره را هم مي زنند، برخي ها هم سالي يك روزبه دوش و سينه خود هم مي زنند؛ بين يك عزادار با طبل فرق هاست ! آن طبل هم كتك مي خورد، اين سينه ب زن هم كتك مي خورد؛ يك فرقي بين آن طبل بيچاره و اين بايد باشد ! به پوست او مي زنند، اين به گوشت خود مي زند؛ ولي يك دركي بايد باشد ! آن طبل درك ندارد؛ نه مي فهمد چرا كتك مي خورد، نه روز نهم و يازدهم با دهم براي او فرق مي كند! يك پوستي است كه كوبيده شده.

    اگر خداي ناكرده كسي در درون خود اسرار علوي را نهادينه نكند، در سينه خود ولايت علي را نپروراند؛ مكتب وحدت بخش علي را، مكتب امنيّت آور علي را، مكتب اقتدار ملّي آور علي را در جان خود تبيين نكند، اين هم طبل گوشتي است كه كوبيده شد؛ دركي ندارد !! اينكه گفت: خواب يك عدّه از عبادت عدّه ديگر بهتر است، براي همين است ! اگر كسي خداي ناكرده با قلمش، با بنان و بيانش صفوف مسلمين را منشقّ كند، با تهمت و غير تهمت،اختلافي ايجاد كند، وحدت ملّي و محلّي را آسيب برساند، امنيّت را آسيب برساند؛ چنين كسي ولايت علي را درست درك نكرده است!



    رواج بيكاري و مشاغل كاذب، نتيجه تلخ عدم امنيّت

    اگر شما مي بينيد بيكاري زياد است، تورّم زياد است؛ از سوي ديگر مي بينيد سرمايه در مملكت كم نيست، منتها به دنبال كسب كاذبند، عمرها به چك خريدن و چك فروشي صرف مي شود، به ربا دادن و ربا گرفتن صرف مي شود كه همه اين كسب ها؛ كسب هاي كاذب است، براي آن است كه امنيّت احساس نمي شود ! اگر توسعه سياسي، مشاركت مردمي با وحدت ملّي در آغوش امنيّت ملّي باشد؛ همه بركات تأمين است ! آنگاه روشن شده است كه چرا خدا فرمود: كفّار از دين تو نا اميدند !



    و زانت حقيقت قرآن و ولايت

    درك علي با اين مشخّصات و مؤلّفه ها كار آساني نيست ! يك بياني را ذات أقدس له درباره قرآن كريم دارد، يك بياني را وجود مبارك امير المؤمنين درباره ولايت خود دارد. آن بياني كه خدا درباره قرآن بيان كرد، اين است: لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرايته خاش عاً متصدّ عاً م ن خشيه الله (7)، يعني اگر حقيقت قرآن را ما بر سلسله جبال نازل كنيم، اين كوه متلاشي مي شود.

    مشابه همين بيان را امير المؤمنين درباره مرگ حنيف از صحابه وفادار خود ياد كرد. حنيف كه در فراق علي بن أبيطالب رحلت كرد و جان به جان آفرين تسليم كرد؛ وقتي خبر درگذشت اين يار ديرين به آن حضرت رسيد. وجود مبارك امير المؤمنين بعد از شنيدن خبر مرگ او فرمود: لو احبّن ي جبأ لتهافت (8)، يعني اگر كوه،محبّت مرا در جان خود جا بدهد، متلاشي خواهد شد.


    اين يك معناي متوسطي دارد كه سيّد رضي (ره) در نهج البلاغه آن معناي متوسط را ياد آور شد و آن اين است كه دوستان علي گرفتار آزمون ها و بلاهاي سختند، اين بلاها انسان را متلاشي مي كند ! اين يك معناي متوسطي است كه اين بزرگوار فرمودند، در حدّ خود صحيح. امّا معناي والا و برين اين حديث نوراني آن است كه ولايت من همتاي قرآن است؛ اگر نّي تار أ ف يكم الثّقلين ك تاب الله و ع ترت ي(9)، اگر ولايت انسان كامل همتاي حقيقت قرآن كريم است، اگر قرآن كريم بر كوه نازل بشود، كوه توان تحمّل قرآن و وحي را ندارد ؛ ولايت علوي هم به شرح ايضاً! اگر لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرايته خاش عاً مت صدّ عاً م ن خشيه الله، لو احبّني جبأ لتهافت هم به شرح ايضاً. اين ولايت دركش مثل درك مطالب قرآن كريم است. كار آساني نيست كه يك انساني ملكوتي باشد !



    بيان امام حسين (ع) درباره راز قيام خويش


    جابر بن عبد الله انصاري به وجود مبارك ابي عبدالله عرض كرد: شما كه مي بينيد حجاز آشوب است، عراق آشوب است، شام در بستر تحوّل است؛ شما دست به يك قيامي زديد كه آينده اش نامعلوم است، كشتار و اسارت را به همراه دارد، چرا اين كار را مي كنيد؟ وجود مبارك ابي عبد الله به جابر بن عبد الله انصاري فرمود: مي خواهي راز و رمز نهضتم را ببيني؟ فرمود: برادرم حسن بن علي با اين راز و رمز قيام كرد، من هم به اين راز و رمز قيام مي كنم؛ بيا و بنگر ! آسمانها را ديد كه مفتّحأ لهم الابواب (10)، اسرار غيبي را ديد، فرمان الهي و ملكوتي را ديد كه برنامه علي بن أبيطالب اين است، برنامه حسن بن علي اين است، برنامه حسين بن علي (عليهم السلام) اين است؛ همه را وجود مبارك ابي عبدالله نشان جابر داد.


    فرمود: مي خواهي جاي دشمنان و معاندان و مخالفان و محاربان ما را ببيني؛ اشاره كرد به چهره زمين، زمين باز شد، گودال هائي از جهنّم را ديد، امويان را، مروانيان را در آنجا سوزان يافت؛ گفت: اين زميني كه زير پاي ماست،اين سپهري كه بالاي سر ماست، گاهي مي تواند مظهر ملكوت باشد؛ باطن را نشان مي دهد، ظاهر بسته است، باطن بسته به ظاهر است؛ آن حقيقت در ظاهر،مشهود و مكشوف نيست. اينها كساني اند كه نه تنها خود اهل ملكوتند، بلكه توان آن را دارند كه ديگران را هم ملكوتي كنند؛ نظير مقام طيّ الأرض كه گاهي خود انسان طيّ الأرض دارد، از مدينه به مكه در طرفه العين سفر مي كند. گاهي كسي را هم به همراه مي برد، گاهي بدون اينكه برود كسي را مي برد؛ نظير آنكه كسي بدون اينكه از فلسطين به يمن برود، تخت يمن را به حضور سليمان در فلسطين منتقل كرد: ا نّي آتيك به قبل ان يرتدّ ا ل يك طرفك (11). حسين بن علي يك چنين مقامي دارد !



    همتايي امامت با حقيقت قرآن كريم


    درك اين، مثل درك قرآن كريم كار دشواري است. پس لو احبّني جبأ لتهافت؛ اگر كوه بخواهد حقيقت ولايت اينها را تحمّل كند، متلاشي مي شود؛ مثل اينكه كوه اگر بخواهد حقيقت قرآن را تحمّل كند، متلاشي مي شود؛ اين يك گوشه از عظمت اينكه چرا خداي سبحان، ولايت را كمال دين و تمام نعمت و باعث رضاي اسلام قرار داد از يك سو و خود علي بن أبيطالب ولايت خود را قطب آسياي خلافت قرار داد از سوي ديگر: و هو يعلم انّ محلّي م نها محلّ القطب م ن الرّحي (12).


    گاهي هم مي بينيد خداي سبحان مي فرمايد: اين عهد امامت به ظالمين نمي رسد، لا ينال عهد ي الظّال مين (13)؛ گاهي هم درباره قرآن مي گويد: ا نّه ل قرآأ كريم. ف ي ك تاب مكنون. لا يمسّه لا المطهّرون (14). تعبيري كه درباره قرآن دارد، با تعبيري كه درباره ولايت و امامت دارد همسان و همتاي هم است. درباره قرآن فرمود: اين كتابي است كه نا پاكان به آن دسترسي ندارند.


    درباره امامت فرمود: اين مقام والا و بريني است كه به نا پاكان نمي رسد: لا ينال عهد ي الظّال مين،فرمود: عهد من به ظالمين نمي رسد، يعني امامت به تبهكاران نمي رسد. درباره قرآن فرمود: دست تبهكاران به قرآن نمي رسد. نه قرآن در دسترس تبهكاران است، نه امامت و ولايت به تبهكاران مي رسد؛ اين امر، همساني و همتائي امامت و حقيقت قرآن را تفهيم مي كند. اگر قرآن باشد و اگر ولايت باشد؛ قهراً وحدت و امنيّت ملّي برقرار است، قهراً بيگانه طمع نمي كند؛ ولي شرط اوّل آن است كه اصول ارزشي و مسائل اعتقادي و معارف مكتبي هيچ گونه آسيب نبيند.


    بيانات معظم له در جمع اقشار مختلف مردم آمل حسينيه هدايت آمل ـ 23/ 1/ 1379



    (1و2) سوره مائده/ آيه 3 (3) روم/ 41 (4) بقره/ 251 (5) حج/ 40 (6) ر. ك: نهج البلاغه/ خ 27 (7) حشر/ 21 (8) نهج البلاغه/ حكمت 111 (9) وسائل الشيعه/ 27/ 34 (10) ص/ 50 (11) نمل/ 40 (12) نهج البلاغه/ خ 3 (13) بقره/ 124 (14) واقعه/ 77 ـ 79

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  14. کاربرانی که از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حجیم‌سازی صورت به چه صورت؟
    توسط Sa.n در انجمن مشاوره پزشکی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th September 2013, 12:30 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 10th October 2012, 07:48 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th October 2012, 03:40 PM
  4. پيدايش شيعه، معناي شيعه و تشيع،
    توسط kamanabroo در انجمن مذهب تشيع
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: 29th July 2009, 01:29 AM
  5. خبر: باز هم شايعه اي ديگر در مورد ياهو
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار وب و اینترنت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th December 2008, 02:59 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •