دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: گستره معنايي ولايت در عید غدیر

  1. #1
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض گستره معنايي ولايت در عید غدیر

    عيد غدير؛ عيد ولايت ‏

    سال دهم هجرت بود و پيامبر از آخرين سفر حج خود باز مي گشت، گروه انبوهي که تعدادشان را تا صد و بيست هزار رقم زده اند او را همراهي مي کردند تا اينکه به پهنه بي آبي به نام غدير خم رسيدند.‏ نيمروزهجدهم ذي الحجه بود که ناگهان پيک وحي بر رسول خدا (ص) نازل شد و از جانب خدا پيام آورد که: "اي رسول! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنين نکني رسالت او را ابلاغ نکرده اي و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد کرد" پيامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بيابان بي آب و در زير آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبري از جهاز شتران براي پيامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روي به مردم کردند.


    ابتدا خدا را سپاس گفت و از بديهاي نفس اماره به او پناه جست و فرمود: اي مردم بزودي من از ميان شما رخت بر مي بندم. آن گاه مي افزايد چه کسي بر مومنين در ارزيابي مصلحت ها‏‎و شناخت و تصرف در امور سزاوارتراست؟ همه يک سخن مي‎ ‎گويند خدا و پيامبرداناترند.‏ ‏ رسول گرامي مي فرمايد‏‎ ‎آيا من به شما از خودتان اولي و سزاوارتر‎ نيستم؟ همگان يک صدا جواب مي دهند که چرا چنين است. آن گاه فرمود: من دو چيز گرانبها در ميان شما مي گذارم يکي ثقل اکبر که کتاب خداست و ديگري ثقل اصغر که اهل بيت منند. مردم، بر آنان پيشي نگيريد و از آنان عقب نمانيد. آن گاه دست علي (ع) گرفت و بالا برد. سپس فرمود: خداوند مولاي من و من مولاي مومنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. اي مردم هر کس که من مولا و رهبر اويم، علي هم مولا و رهبر اوست.




    عید ولایت عید امامت است

    و در واقع باید گفت عید غدیر عید حکومت دینی و سیاست دینی است. ما مسلمان‌های معتقد هستیم همان طور که ابلاغ احکام دینی،‌ شرعی و بیان واجبات و محرمات بر پیامبر واجب بود، تعیین تکلیف حکومت اسلامی هم وظیفه دینی پیامبر بود و بلکه این وظیفه از آن وظایف دیگر مهم‌تر بود. پیام غدیر این است که حکومت در جهان‌بینی اسلامی یک موضوع دینی و یک امر معنوی و اسلامی است و اگر دقت کنیم تصدیق می‌کنیم که همین گونه هم باید باشد.




    ولايت پيامبر(ص) و علي(ع) دو جلوه يك حقيقت

    در آيات و روايات از پيامبر(ص) چنان سخن به ميان آمده كه گويي سخن گفتن از ايشان بي سخن گفتن از حقيقت و باطن وي يعني اميرمؤمنان(ع)، امري ناپسند است. شايد اين معنا را در موارد بسياري بتوان ردگيري و شناسايي كرد كه از آن جمله ناپسندي صلوات ابتر بر آن حضرت(ع) است كه از آن نهي و بازداشته شده است. خاستگاه اين نگرش را مي بايست در همان كلام الهي يافت كه اميرمؤمنان علي(ع) را جان و باطن پيامبر(ص) معرفي مي كند و در آيه مباهله به صراحت از نسبت دو مظهر مطلق و كامل هستي پرده برمي دارد.


    اين تأكيد در آيات و روايات درحالي انجام مي گيرد كه در مقام ظاهر و جهان خارجي نيز زايشگاه حضرت اميرمؤمنان(ع) كعبه مي شود تا بر همگان آشكار شود كه وي باطن و تاويل همه ظواهر هستي است و اگر خداوند در بطون خويش ظهور بطني داشته باشد، در كمال علي(ع) تجلي و ظهور بطني مي يابد. از اين رو وي مصداق اتم و اكمل هوالاول و الاخر و الظاهر والباطن مي شود. رسول خدا(ص) پيش از رحلت خود پيش بيني كرده بود كه پس از وي كينه هاي بدري، حنيني و خيبري گروهي سر مي گشايد و خاندان پاك ايشان را به آتش كين و حسد مي سوزاند. ريشه اين حسادت ها و كينه ها قطعاً در مقام عظماي ولايت اميرمؤمنان نهفته بود كه از سوي خدا و پيامبر به آن حضرت رسيده بود.



    گستره معنايي ولايت

    ابن اثير در نهايه اللغه درباره كلمه ولايت و مشتقات آن مي گويد: ولي از اسما و نام هاي خداوند متعال و به معناي ناصر و ياري كننده است. برخي آن را به معناي «متولي امور عالم و خلائق» دانسته اند.

    والي همچنين از نام هاي گرامي حضرت باري تعالي و به معناي مالك همه اشياء و متصرف در آنها است. در كلمه ولايت مفاهيم تدبري و قدرت و فعل متضمن است به اين معنا كه اگر كسي فاقد بعضي و يا جميع خصوصيات فوق باشد كلمه والي بر او اطلاق نمي شود.

    راغب در مفردات الفاظ قرآن كريم مي نويسد: كلمه ولايت به كسر اول به معناي نصرت و ياري و به فتح اول به مفهوم اختيار داشتن و ولي امر بودن است. البته بعضي اين كلمه را همچون كلمه دلالت كه با فتح يا كسر اول داراي معناي واحدي است به هر دو صورت كسر و فتح به يك معنا دانسته اند.

    عالم شيعي «طريحي » در كتاب مجمع البحرين در ذيل آيه شريفه «هنا لك الو لايه الله الحق» كلمه ولايت را ربوبيت و نصرت معنا كرده و كلمه ولايت به كسر اول را امارت و فرمانروايي دانسته و مي گويد: اين كلمه را به فتح اول به معناي محبت و به كسر آن به مفهوم توليت امر و فرمانروايي و سلطنت گفته اند.

    بنابر آنچه گفته شد «كلمه ولايت» در اصل به معناي فرمانروايي و صاحب اختياري و در برخي از كاربردها و استعمال هاي آن به مفهوم محبت و دوستي است.

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  2. کاربرانی که از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند.


  3. #2
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : گستره معنايي ولايت در عید غدیر

    مقام ولايت پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اميرمؤمنان علیه السلام

    خداوند متعال، در قرآن مجيد، ولايت بر بندگان و صاحب اختياري امور امت اسلام را به پيامبر اكرم(ص) تفويض كرده و اين گونه فرموده است: النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم (احزاب آيه 6) يعني: ولايت و صاحب اختياري پيامبر، نسبت به امور مردم اهل ايمان بيش از خود آنان است. اين ولايت مطلقه، بر حسب آيه شريفه: «انما وليكم الله و رسوله والذين امنو الذين يقيمون الصلوه و يؤتون الزكوه و هم راكعون» (مائده آيه 55) منحصر به خداوند و رسول اكرم و آن مرد با ايماني است كه در حال ركوع به مستمندي صدقه داده است.

    بنابر روايات فراوان كه از طريق شيعه و سني نقل شده، نزول اين آيه، در شأن حضرت علي(ع) است كه در حالت ركوع نماز، انگشتري خويش را به سائل نيازمند مرحمت كرد.
    به مفاد صريح آيه كريمه فوق، ولايت مطلقه انحصاري بر مسلمانان، مربوط به خداوند متعال و رسول گرامي و اميرالمؤمنين صلوات الله عليهما است و اين ولايت در هر سه مورد، به اين معنا است كه ولايت و صاحب اختياري و حاكميت كه به علي(ع) تفويض شده هماني است كه براي پيامبر ارجمند(ص) مقرر گرديده و اين هر دو، از ولايت عام و مطلق حق تعالي نشأت گرفته است و داراي خاستگاه مشترك است.

    جلوه اي از اين ولايت و اولويت، در آيه كريمه ذيل، انعكاس يافته كه فرموده : و ما كان لمؤمن و لامؤمنه اذ قضي الله و رسوله امرا ان يكون لهم الخيره من امرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبينا؛ چون خداوند و پيامبرش در امري قضاوت كنند، هيچ مرد و زن باايماني را نمي رسد كه در برابر آن، اراده و اختياري از خود در كارشان، اعمال كنند و هر آن كس كه نافرماني خداي و رسولش كند به گمراهي آشكار درافتاده است. (احزاب آيه 36)


    سوره نساء نيز بخشي ديگر از همين معنا را افاده مي كند: فلا و ربك لايؤمنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لايجدوا في انفسهم حرجا مما قضيت ويسلموا تسليما؛ چنين است قسم به پروردگار تو كه اينان به حقيقت، اهل ايمان نمي گردند تا آن كه در خصومت و نزاعشان، تنها تو را حاكم و داور قرار دهند و آنگاه در برابر حكمي كه به سود و يا زيان ايشان صادر كني، احساس تنگدلي و دشواري ننموده و از دل و جان تسليم و تمكين فرمان تو باشند.

    پيغمبر خدا(ص)، در مواقع بسياري به ولايت اميرالمؤمنين علي(ع) و ائمه طاهرين(ع) اشاره و تصريح فرموده اند كه برخي از اين روايات را كه از طرق شيعه و سني نقل شده و پاره اي از آنها در حد تواتر است خواهيم آورد. در بازگشت از حجه الوداع، پيامبر اكرم از سوي خداوند متعال، به معرفي علي(ع) به عنوان جانشين و ولي امر مسلمين مأمور شد و لذا خطبه اي طولاني قرائت كرد و در آن فرمود: من كنت مولاه فهذا علي مولاه و همچنين به ولايت ائمه اسلام از فرزندان علي(ع) پرداخت و وظايف مسلمانان را نسبت به آنان برشمرد و به دنبال اين نصب و معرفي بود كه آيه شريفه اكمال دين و اتمام نعمت از سوي خداوند نازل گرديد.

    بريده اسلمي گويد: در جنگي در سرزمين يمن، همراه علي(ع) بودم ولي از رفتار آن حضرت نارضايتي در من پيدا شد. چون در بازگشت به مدينه، رسول خدا را زيارت كردم، از علي بن ابيطالب شكوه كردم. ناگهان رخسار مبارك پيامبر متغير شد و به من فرمودند: يا بريده الست اولي بالمؤمنين من انفسهم ؟ فقلت: بلي يا رسول الله فقال: من كنت مولاه فعلي مولاه (مناقب خوارزمي، صفحه 97).

    يعني: اي بريده، مگر به فرمان حق تعالي، اختيار امر مؤمنين، بيش از خودشان به دست من نيست؟ گفتم: آري اي رسول خدا، فرمود: پس بدان هر كه را من مولا و صاحب اختيارم، علي مولا و صاحب اختيار اوست.


    از زيد بن ارقم، روايت شده كه گفت: چون رسول خدا(ص) از حجه الوداع بازگشت، در مكاني به نام غدير خم فرود آمد. پس از آن فرمودند: من از سوي حق تعالي خوانده شده ام و عن قريب اجابت خواهم كرد. اما در ميان شما دو چيز گران كه يكي از ديگري بزرگ تر است، باقي مي گذارم، كتاب خدا و عترت و اهل بيتم. بنگريد كه چگونه مرا در رعايت و حرمت آن دو، گرامي مي داريد و سفارش مرا محترم مي شناسيد. بدانيد كه اين دو را از يكديگر جدايي نخواهد بود تا آن هنگام كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. پس از آن فرمودند: خداوند عزوجل مولا و سرور من است و صاحب اختيار هر مرد و زن مسلمانم. سپس دست علي(ع) را بگرفت و گفت: هر كس را كه من مولي و سرورم، اين مرد، سرور و مولاي اوست. (مناقب خوارزمي، ص 39)
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  4. #3
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : گستره معنايي ولايت در عید غدیر

    بازگشت امت به جاهليت

    با آن كه اسلام و قرآن مردم را از عصر جاهليت نخستين بيرون آورد؛ ولي در همان زمان نيز گروهي هنوز بر بينش و نگرش جاهلي بودند. در جنگ بدر نيز گروهي بودند كه تفكر جاهلي هنوز در جانشان نفوذ داشت.

    همين افراد بودند كه هنوز در رفتار اجتماعي و سياسي نيز دنبال قوانين و مقررات تبعيض آميز جاهليت بودند و خداوند درباره رفتار آنان چنين سرزنش مي كند: افحكم الجاهليه يبغون و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون؛ آيا آنان خواهان حكم جاهليت هستند؟ براي قومي كه ايمان يقيني دارند چه حكمي بهتر از حكم خداست. (مائده آيه 05)

    اين افراد رفتارهاي اجتماعي شان به گونه اي بود كه بر نابهنجاري ها دامن مي زد و با در پيش گرفتن رفتار ناهنجار جاهلي مي كوشيدند تا جامعه اسلامي را از درون با چالش هاي اخلاقي و هنجاري مواجه سازند. از اين رو خداوند از آنان مي خواهد كه تبرج جاهلي نداشته باشند و به گونه نابهنجار در جامعه ظاهر نشوند و به اين امور زشت و ناپسند جاهلي رو نياورده و به آن دامن نزنند. (احزاب آيه 33) بويژه آنكه هنوز قبيله گرايي در آنان با همان تعصبات و مشكلات وجود داشته است و رفتارهاي اجتماعي آنان را مديريت مي كرد. از اين رو حميت جاهلي در آنان مقدم بر اسلام و ايمان بود و حركات و رفتارهايشان را كنترل و مهار مي كرد. (فتح آيه 26) خداوند پيش از رحلت پيامبر به ويژه در جنگ احد به امت هشدار داده بود كه مؤمنان مي بايست بر آثار ايمان باشند و هرگز به سبب مرگ و رحلت پيامبر(ص) و يا هر امر ديگري از اسلام دست نكشند و به فرهنگ جاهلي بازنگردند:

    و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابكم (آل عمران آيه 441) اين امري بود كه از نظر قرآن بسياري خصوصاً كافران در آرزوي آن بودند (آل عمران آيه 149) و همواره آرزوي بازگشت به عصر جاهلي را در دل مي پروراندند. خداوند از اين باطن افراد چنين پرده برمي دارد: قد كانت آياتي تتلي عليكم فكنتم علي اعقابكم تنكصون؛ در حقيقت، آيات من بر شما خوانده مي شد و شما بوديد كه همواره به قهقرا مي رفتيد. اين گردش به قهقرا هر چند كه به شكل گردش بر پاشنه كفش و پشت كردن از پيامبر(ص) ظاهر مي شد ولي در نهايت به شكل بازگشت از آموزه هاي قرآني بويژه در حوزه نظام ولايت سياسي بروز و ظهور كرد.

    اين گونه است كه حادثه تلخ و فتنه كبراي سقيفه بني ساعده رقم خورد و امت به گمراهي و انحراف افتاد و سر از عصر جاهليت مدرن در آورد و نظام برتر قرآني را به نظام خلافت دنيوي تبديل كرد. در نخستين حركت جاهلي، مردم را به زور به بيعت وادار كردند و دختر پيامبر(ص) را آزردند به گونه اي كه مورد لعن ايشان قرار گرفتند و در رفتار سياسي و اجتماعي از عدالت دور شدند و افزون بر غصب خلافت و ولايت و امامت، اميرمؤمنان علي(ع) را بيست و پنج سال خانه نشين كردند و در نهايت وي را به شهادت رساندند امام حسن(ع) را به زهر كين شهيد كرده و با حقد بدري و خبيري بر جسدش تير انداختند و از خانه پيامبر(ص) بيرون كردند و امام حسين(ع) را به بدترين شكل شهيد و بر تن او اسب تازاندند و سرش را بر نيزه كردند و ناموس پيامبر(ص) و زنان و كودكان بني هاشم را در كارواني از اسارت و بردگي به شهرها و كوي و برزن ها بردند و كردند آنچه كردند.



    ضرورت اعلان رسمي و جهاني ولايت و امامت

    جريان انما وليكم الله(9) كه نازل شد، او بايد تبيين و تشريح كند. يك تبيين خصوصي دارد، نظير احاديثي كه در مجالس و محافل خصوصي و مانند آن نازل شده است. همان جريان حج را وجود مبارك رسول گرامي در جلسات خصوصي براي مردم تبيين مي كرد، ولي براي اينكه به امت اسلامي مساله حج را ابلاغ كند؛ حج تشريف بردند و مناسك حج و مراسم حج را انجام دادند؛ آنگاه صريحاً فرمودند: خذوا عني مناسككم. نماز را به جماعت خواندند، درسفر و حضر قصر و اتمام خواندند، فرمود: صلوا كما رايتموني اصلّي. هم درجلسات خصوصي فرمودند، هم درمحافل رسمي و عمومي انجام مي دادند تا همگان ببينند.

    مسأله ولايت علي بن ابيطالب (ع) را درجريان حديث يوم الدار و در دهها مورد وجود مبارك حضرت امير را به عنوان امام، خليفه وجانشين خود معرفي كردند. اما اين براي مردم مدينه و يا اطراف مدينه شايد كافي بود؛ اما براي امت اسلامي، آنهايي كه در يمن بودند، دركشورهاي ديگر بودند كه آن روز جمعا جزء حكومت اسلامي حساب مي شد، يا بر فرض حساب نمي شد، جزء امت اسلامي بودند؛ اين امت را چگونه از جريان اليوم اكملت با خبر كند، از جريان انما وليكم الله با خبر كند، از جريان بلغ ما انزل اليك (10) با خبر كند؟

    اين با يك سخنراني حل نمي شود. نامه و بخشنامه هم رسمي نبود. بسياري از مردم حجاز در آن روزگار اهل خواندن و نوشتن نبودند. بيان نوراني اميرالمومنين (ع) درنهج البلاغه اين است كه وقتي وجود مبارك پيامبر از طرف خدا مبعوث شد، عده كمي اهل كتابت و خواندن و نوشتن بودند. پس هيچ راهي براي تبيين عمومي، تعريف عمومي، تفسير عمومي، ابلاغ عمومي نبود؛ مگر اينكه اين سفر تاريخي حج شروع بشود و اين سفر تاريخي هم بايد درجاي مشخصي كه همگان درآنجا حضور و ظهور دارند ابلاغ بشود.

    پس يك سلسله وظايفي است كه وجود مبارك حضرت در تنهايي يا درجلسات خصوصي انجام مي دادند، يك سلسله وظايف رسمي است كه با جلسات خصوصي و تعليمات خصوصي در مدينه حل نمي شود. جريان برائت از مشركين اين است، جريان حج اينطور است، جريان جهاد اين طور است، جريان ولايت هم همين طور. اگر وجود مبارك حضرت آيه: ان الله بري من المشركين و رسوله (11) را در مدينه تفسير مي كرد، براي شاگردانش تبيين مي كرد، براي نماز گزارانش تحليل مي كرد؛ اين كافي نبود كه مردم مكه و اطراف مكه و يمن و اطراف يمن و اينها بفهمند!

    ناچار بايد كه درجريان مكه كه همگان حضور دارند. و آنچه را كه در سفر حج ديدند به ديارشان منتقل مي كنند، به وسيله خود مبارك حضرت امير (ع) ابلاغ رسمي بشود؛ فرمود: اين بخش از آيات را تو به طور رسمي از طرف من برو در مكه. اعلام بكن؛ آن هم يوم الحج الاكبر(12).در خود مكه يا عرفات كه همه حضور دارند.
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  5. #4
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : گستره معنايي ولايت در عید غدیر

    احاطه تكويني رسول اكرم(ص) بر جان مؤمنان

    اگر طبق اين آيه همه ما موظفيم كه سپر آن حضرت باشيم، سنگر آن باشيم؛ براي آن است كه او به منزله جان ماست. همان طوري كه دست و پا و ساير اعضاء و جوارح سپر جان ماست و نمي گذارد جان ما آسيب ببيند؛ جان ما هم سپر جان رسول اكرم است، نبايد بگذارد او آسيب ببيند. پس اين آيه پيامش آن است كه وجود مبارك پيامبر به منزله جان جانان است. البته اين تنزيل گرچه صبغه خطابي دارد، لكن بايد اين را برهاني كرد. آنچه كه از اين آيه از نظر حكم فقهي و شريعت برمي آيد، اين است كه او داراي ولايت است؛ چه نسبت به مال مسلمان ها، چه نسبت به جان مسلمان ها! اما يك مقدار كه بازتر بشود، از صبغه تكوين هم مي تواند سر دربياورد كه او جان جانان باشد.

    نمونه اش اين است كه وجود مبارك پيامبر، هر كاري كه ما مي كنيم او مي فهمد. حرفي مي زنيم، نيتي داريم، عقيده اي داريم، ارادتي داريم، اخلاصي داريم؛ او مي فهمد. اين دو آيه اي كه در سوره مباركه توبه است، كه فرمود: قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله(81)؛ اين سين، سين تحقيق است و نه سين تسويف؛ يعني خدا يقينا مي داند، پيامبر يقينا مي داند. اگر خدا كه عالم به جميع اشياء است، مي داند؛ پيامبر را به تعليم خودش آگاه كرد، او هم مي داند.

    فرمود: هر كاري كه بكنيد، پيامبر مي بيند. پس يك احاطه اي نسبت به نفوس ما دارد؛ همان طوري كه دست و پا و اعضاء و جوارح ما هر چه بكنند، جان ما با خبر است؛ زيرا آنها زير مجموعه جان ما هستند، در قلمرو جان ما به سر مي برند؛ چون جان ما هست، دست و پا زنده اند؛ اگر جان ما مسافرت كرد و رحلت كرد و به ملكوت رفت، اينها مرداري بيش نيستند؛ حيات اعضاء به جان است، هر كاري كه اعضاء بكنند جان باخبر است؛ هر كاري هم كه جان ما بكند، پيامبر باخبر است. اين برهان كامل نيست، ولي اين يك سرپلي است كه شريعت را به آن حقيقت وصل مي كند؛ تشريع را به آن تكوين وصل مي كند.

    در سوره مباركه احزاب آمده: النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم؛ اين را كه باز بكنيم، سر از آنجا درمي آورد به استناد دو آيه سوره مباركه توبه كه هر كاري كه ما مي كنيم، پيامبر مي فهمد؛ او مي شود جان جانان كه از خطابه و تشويق و تنزيل و تمثيل و امثال دليل ظني بودن و اينها بيرون بيايد، راه تكوين پيدا مي كند.




    همتائي ابلاغ «ولايت» با ابلاغ «رسالت»

    همين معنا را پیامبر ص در حضور همه حاجيان از حج برگشته درباره وجود مبارك حضرت امير(ع) ثابت كرد. فرمود: از طرف ذات أقدس اله من مأمور شدم كه بگويم: اني رسول الله و علي ولي الله. فرمود: اگر نگويي، فما بلغت رسالته. اين فما بلغت رسالته، معنايش اين نيست كه: ان لم تفعل اگر ولايت حضرت را ابلاغ نكردي، همين ولايت را ابلاغ نكردي؛ كه بشود مقدم و تالي يكي! اين اتحاد مقدم و تالي كه روا نيست؛ وان لم تفعل نما بلغت رسالته، يعني (رسالته المطلقه)! نه اينكه و ان لم تفعل فما بلغت هذه الرساله.

    اگر اين باشد كه مقدم و تالي مي شود يكي، مبتدا و خبر مي شود يكي! يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك، و ان لم تفعل فما بلغت(91)؛ معلوم است! اگر كسي مأمور شد اين مطلبي را بگويد؛ اگر نگفت، يعني نگفت!! اگر خدا وحي نازل كند، بفرمايد: اگر اين را نگفتي، رسالت را نرساندي؛ نه يعني اين رسالت را! رسالت مطلقه را نرساندي. اگر نگوئي علي ولي الله، مثل آن است كه نگوئي: محمد رسول الله!!



    مخالفت امويان با منصب امامت و شخص امام معصوم (ع)


    آنگاه وجود مبارك حضرت امير در موارد فراواني خودش را معرفي كرده، فرمود: كل اين خاورميانه دراختيار من بود و چيزي از كسي نگرفتم، مگراينكه يك روستايي يك شيشه عطر، يك ظرف عطر به من هديه كرده؛ اين درتمام نهج البلاغه هست. كه من درتمام مدت چيزي از شما نگرفتم، از بيت المال شما نگرفتم؛ مگر يك شيشه عطري كه آن دهقان به من داده كه من آن را پذيرفتم.

    بعد فرمود: اگر شما غفلت كرديد، آنها اول با اصل امامت درگيرند، بعد درتعيين امام درگيرند. ساليان متمادي اموي ها و غير اموي ها با اصل امامت مخالفت مي كردند. بعد ديدند بالاخره مردم رهبر مي خواهند، امام مي خواهند، جانشين پيامبر مي خواهند؛ اينها آمدند، گفتند: امامت حق است، ولي امام مائيم.

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  6. #5
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : گستره معنايي ولايت در عید غدیر

    تعجب اميرمومنان (ع) از عملكرد ناصواب امويان

    از عجيب ترين شگفتي هاي روزگار اين است كه: ان معاويه بن ابي سفيان الاموي و عمرو بن العاص السهمي، اينها قبيله هايشان با هم بودند؛ قد اصبحا يحرضان الناس علي طلب الذين (02). فرمود: از شگفتي هاي روزگار اين است؛ اين معاويه بن ابي سفياني كه دودمان اموي دودمان فتنه است، آن عمر عاص سهمي كه دودمان او هم دودمان فتنه است؛ اينها دارند مردم را به تقوا دعوت مي كنند!!


    نامه هائي كه معاويه براي علي! بن ابيطالب (ع) مي نويسد، درآن نامه مي گويد: علي مرگ حق است، خدا حق است، قيامت حق است، بهشت حق است، جهنم حق است، با تقوا باش؛ چرا تقوا را رعايت نمي كني؟!! اين نامه رسمي است! علي فرمود: از شگفتي روزگار اين كه اينها مردم را به دين دعوت مي كنند و ما را هم به تقوا فرا مي خوانند!! اگر كسي عاقل نباشد، آگاه نباشد، عالم نباشد؛ يك چنين روزگاري در پيش است! مي فرمايد: اين عجب است. اينها به من مي گويند: باتقوا باش، مردم را مي گويند: با تقوا باشيد، عادل باشيد؛ نظير آنچه فعلا شما از استكبار و صهيونيست مي شنويد كه اين حقوق بشر را اينها سنگش را به سينه مي زنند. از آن طرف غزه در محاصره است، مسلمانها يا للمسلمين شان بلند است، از اين طرف اينها داد حقوق بشر مي زنند! اين وضع دنياست.




    سرّ تأكيد اسلام بر كسب معرفت و عقلانيت


    اينكه مي بينيد وجود مبارك حضرت ولي عصر(عج) آمدند، جهان را پر از عدل و داد مي كنند؛ بخش وسيعش مربوط به فهم مردم است. اداره يك ملت با فهم، كار سختي نيست! مگر حضرت آمده، با كشتن جمعيت را اداره مي كند؟! حالا بر فرض الان ظهور كرده كه 7ميلياردند، 4ميليارد را بكشد، باز فتنه هست! اداره كردن مردم عاقل سخت نيست؛ اگر 313 شاگردي مثل امام داشته باشد، مردم هم آدم هاي بفهم باشند؛ ليظهره علي الدين كله(12) مي شود! اگر جامعه همين طور باشد، ظهور خبري نيست! ولي جامعه وقتي اهل عقل و استدلال و فهم و برهان و دين باشد، اداره يك مردم بفهم سخت نيست!
    وجود مبارك حضرت امير فرمود: بر شما طلب علم واجب است. وجود مبارك پيامبر فرمود: تا مرز چين هم كه شد بايد واجد باشيد. اين را در كتاب الرحله مي خوانيد. اين ان طلب العلم فريضه، دنباله آن صدر است. صدر اين است: اطلبوا العلم و لو بالصين، فأن طلب العلم فريضه علي كل مسلم(22). بنابراين اگر ملت، عاقل و فهيم نباشد، اين خطر براي هميشه هست. فرمود: من را دعوت به تقوا مي كند در حالي كه هيچ خبري از عدل و تقوا برايشان نيست!



    اميرمؤمنان(ع)؛ «باب» رسالت و «قطب» خلافت و امامت

    بنابراين جريان غدير خم، جريان امامت است؛ به همين امام. درست است كه وجود مبارك پيامبر فرمود: أنا مدينه العلم و علي بابها(32)، وجود مبارك حضرت امير نسبت به رسالت«باب» است، اما درباره امامت «قطب» است. اگر فرمود: انا مدينه العلم و علي بابها، خود حضرت وقتي به مقام خلافت و امامت رسيد، فرمود: و هو يعلم ان محلي منها محل القطب من الرحي(42). براي رسول باب است، ولي براي امامت قطب است.

    ب
    1و2) مائده/3 3) نحل/44 4) بحارالانوار/28/ 972 5) بقره/ 34 6) آل عمران/ 79 7) الصراط المستقيم/ 3/188 8) ر.ك: نهج البلاغه/ حكمت 631 9) اشاره به: مائده/ 55 10) مائده/ 76 11) توبه /3 12)برداشت از: توبه /3 (13) من لايحضره الفقيه/2/578 14) احزاب/6 15) بحارالانوار/ 73/115 16) انفال/ 57 17)- توبه/ 120 18)- توبه / 105 19) مائده/ 76- با تلخيص 02) بحارالانوار/ 23/ 364 21) توبه/33 22) وسائل الشيعه/ 72/27 32) وسائل الشيعه/ 72/34 24) نهج البلاغه/ خطبه3

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. استاندرا البرز: ظرفيت هاي نخبگان استان بايد شناسايي و تقويت شود
    توسط عرفان سلیم زاده در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th January 2012, 08:04 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 12th March 2011, 08:58 AM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th July 2010, 10:23 AM
  4. خبر: رونمايي از محصولات جديد کولرمستر در سبيت 2010
    توسط آبجی در انجمن سایر اخبار کامپیوتر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th March 2010, 02:46 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th September 2009, 09:58 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •