عيد غدير؛ عيد ولايت
سال دهم هجرت بود و پيامبر از آخرين سفر حج خود باز مي گشت، گروه انبوهي که تعدادشان را تا صد و بيست هزار رقم زده اند او را همراهي مي کردند تا اينکه به پهنه بي آبي به نام غدير خم رسيدند. نيمروزهجدهم ذي الحجه بود که ناگهان پيک وحي بر رسول خدا (ص) نازل شد و از جانب خدا پيام آورد که: "اي رسول! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنين نکني رسالت او را ابلاغ نکرده اي و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد کرد" پيامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بيابان بي آب و در زير آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبري از جهاز شتران براي پيامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روي به مردم کردند.
ابتدا خدا را سپاس گفت و از بديهاي نفس اماره به او پناه جست و فرمود: اي مردم بزودي من از ميان شما رخت بر مي بندم. آن گاه مي افزايد چه کسي بر مومنين در ارزيابي مصلحت هاو شناخت و تصرف در امور سزاوارتراست؟ همه يک سخن مي گويند خدا و پيامبرداناترند. رسول گرامي مي فرمايد آيا من به شما از خودتان اولي و سزاوارتر نيستم؟ همگان يک صدا جواب مي دهند که چرا چنين است. آن گاه فرمود: من دو چيز گرانبها در ميان شما مي گذارم يکي ثقل اکبر که کتاب خداست و ديگري ثقل اصغر که اهل بيت منند. مردم، بر آنان پيشي نگيريد و از آنان عقب نمانيد. آن گاه دست علي (ع) گرفت و بالا برد. سپس فرمود: خداوند مولاي من و من مولاي مومنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. اي مردم هر کس که من مولا و رهبر اويم، علي هم مولا و رهبر اوست.
عید ولایت عید امامت است
و در واقع باید گفت عید غدیر عید حکومت دینی و سیاست دینی است. ما مسلمانهای معتقد هستیم همان طور که ابلاغ احکام دینی، شرعی و بیان واجبات و محرمات بر پیامبر واجب بود، تعیین تکلیف حکومت اسلامی هم وظیفه دینی پیامبر بود و بلکه این وظیفه از آن وظایف دیگر مهمتر بود. پیام غدیر این است که حکومت در جهانبینی اسلامی یک موضوع دینی و یک امر معنوی و اسلامی است و اگر دقت کنیم تصدیق میکنیم که همین گونه هم باید باشد.
ولايت پيامبر(ص) و علي(ع) دو جلوه يك حقيقت
در آيات و روايات از پيامبر(ص) چنان سخن به ميان آمده كه گويي سخن گفتن از ايشان بي سخن گفتن از حقيقت و باطن وي يعني اميرمؤمنان(ع)، امري ناپسند است. شايد اين معنا را در موارد بسياري بتوان ردگيري و شناسايي كرد كه از آن جمله ناپسندي صلوات ابتر بر آن حضرت(ع) است كه از آن نهي و بازداشته شده است. خاستگاه اين نگرش را مي بايست در همان كلام الهي يافت كه اميرمؤمنان علي(ع) را جان و باطن پيامبر(ص) معرفي مي كند و در آيه مباهله به صراحت از نسبت دو مظهر مطلق و كامل هستي پرده برمي دارد.
اين تأكيد در آيات و روايات درحالي انجام مي گيرد كه در مقام ظاهر و جهان خارجي نيز زايشگاه حضرت اميرمؤمنان(ع) كعبه مي شود تا بر همگان آشكار شود كه وي باطن و تاويل همه ظواهر هستي است و اگر خداوند در بطون خويش ظهور بطني داشته باشد، در كمال علي(ع) تجلي و ظهور بطني مي يابد. از اين رو وي مصداق اتم و اكمل هوالاول و الاخر و الظاهر والباطن مي شود. رسول خدا(ص) پيش از رحلت خود پيش بيني كرده بود كه پس از وي كينه هاي بدري، حنيني و خيبري گروهي سر مي گشايد و خاندان پاك ايشان را به آتش كين و حسد مي سوزاند. ريشه اين حسادت ها و كينه ها قطعاً در مقام عظماي ولايت اميرمؤمنان نهفته بود كه از سوي خدا و پيامبر به آن حضرت رسيده بود.
گستره معنايي ولايت
ابن اثير در نهايه اللغه درباره كلمه ولايت و مشتقات آن مي گويد: ولي از اسما و نام هاي خداوند متعال و به معناي ناصر و ياري كننده است. برخي آن را به معناي «متولي امور عالم و خلائق» دانسته اند.
والي همچنين از نام هاي گرامي حضرت باري تعالي و به معناي مالك همه اشياء و متصرف در آنها است. در كلمه ولايت مفاهيم تدبري و قدرت و فعل متضمن است به اين معنا كه اگر كسي فاقد بعضي و يا جميع خصوصيات فوق باشد كلمه والي بر او اطلاق نمي شود.
راغب در مفردات الفاظ قرآن كريم مي نويسد: كلمه ولايت به كسر اول به معناي نصرت و ياري و به فتح اول به مفهوم اختيار داشتن و ولي امر بودن است. البته بعضي اين كلمه را همچون كلمه دلالت كه با فتح يا كسر اول داراي معناي واحدي است به هر دو صورت كسر و فتح به يك معنا دانسته اند.
عالم شيعي «طريحي » در كتاب مجمع البحرين در ذيل آيه شريفه «هنا لك الو لايه الله الحق» كلمه ولايت را ربوبيت و نصرت معنا كرده و كلمه ولايت به كسر اول را امارت و فرمانروايي دانسته و مي گويد: اين كلمه را به فتح اول به معناي محبت و به كسر آن به مفهوم توليت امر و فرمانروايي و سلطنت گفته اند.
بنابر آنچه گفته شد «كلمه ولايت» در اصل به معناي فرمانروايي و صاحب اختياري و در برخي از كاربردها و استعمال هاي آن به مفهوم محبت و دوستي است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)