من فهمیدم ؟؟؟؟اما عکسی یا جمله بانمک خواستید در خدمتم
من فهمیدم ؟؟؟؟اما عکسی یا جمله بانمک خواستید در خدمتم
چرا جوجه ها جیک جیک میکنند؟؟؟
جوان پررویی که میره خونه یکی از دوستان قدیمی پدرش
حرکت اول رو به دختر خانواده: نسرین خانم نسرین خانم پیست پییییست هوی ببخشید
- چیه؟چی شده ؟
هیییس اروم حرف بزنید.نسرین خانم ببخشید من یکم خجالتی ام
- نه بابا راحت باشید خونه خودتونه
- نه ممنون هرچی بگید سخته.من روم نمیشه خلاصه اینجا خونه شماست شما بهتر میدونید چی به چیه .یه لطفی در حقم میکنید؟
- خواهش میکنم بفرمایید در خدمتم.به خودتون سخت نگیرید
-بله این جورابای منو یه آب میکشید؟
دختره:
حرکت دوم سر شام:
همه رو میز نشستن و دوست پدرش داره خیلی جدی درباره شغلش صحبت میکنه
پسره: عمو عذر میخوام میون کلامت ببخشید انگار این ته دیگی که گذاشتی گوشه بشقابتو نمیخوای بخوری بزار بردارمش که راحت غذاتو بخوری .....
صاحبخونه:
حرکت سوم رو به پسر خانواده:امیدجان داداش برو یه دست رخت خواب بیار بخوابیم خسته ایم
در این فاصله این پسر میره رو تخت امید پتو هم میندازه رو خودشو راحت ...
امید که سوم راهنمایی هست میگه پاشو.پاشو از رو تخت خوابم
پسره:برو پسر جون.اوردی دیگه.رو همون بخواب
...
مرسی از پستتون
راستش من طنز نمی نویسم ولی قطعات ادبی زیاد می نویسم.
این یکیش. اگر به نظرتون خوب بود بگید تا حالا یا اصلاح کنم یا .... .
شاید من از آنی که می گفتی خشک تر بودم
گرمای تو باعث خشک سالی ام شد
شاید من از آنی که می گفتی کور تر بوددم
عشق تو باعث نابینایی ام شد
شاید من از آنی که می گفتی خنده دار تر بودم
شیرینی تو باعث شوری ام شد
اما
هر انسانی در یک بیابان خشک و خالی هم شور می شود و هم کور
شاید تو از انی که فکر می کردم از من دور تر بودی........
ویرایش توسط kahrupay : 15th June 2013 در ساعت 02:09 PM
یه پژو 405 نوک مدادی داشتیم شیشه هاشم دودی بود.منو دوستم تو ماشین بودیم مراسم سالگرد یه عزیزی بود همون روزها دیگه با حفظ محاسن تو شهر دور میزدیم.
شیشه ها پایین پیراهن بلند و تیره و گشاد رو شلوار.با سرعت کمی داشتیم تو خیابون اصلی میرفتیم که یهو یکی از دوستانی که کار واجب باهاش داشتیم رو تو یه مغازه دیدیم.با سرعت زدم کنار و ترمز دستیو کشیدم (با حالت عجله) تیز پریدیم بیرون از ماشین تو پیاده رو چندتا دختر با مانتوهای رنگی و شیک پوش داشتن میرفتن تا مارو دیدن اونجوری پریدیم پایین همونجا ایستادن یه لحظه دست همدیگرو گرفتن بعدش یهو شال و روسریشوشونو درست کردن ما هم تعجب کردیم و با قیافه ی متعجب خودمون رفتیم اونطرف خیابون پیش دوستمون.تا مارو دید گفت چقد شبیه مامور ها شدید
ما همونجا فهمیدیم اون دختر ها واسه چی ترسیده بودن
رفتیم سوار ماشین شدیم و دیگه کم کم واسمون سوال شد ایا واقعا شبیه مامور ها هستیم؟
یکم کنجکاو شدیم دوباره امتحان کنیم رفتیم تو یکی از شهرکها و داشتیم اروم از کنار خیابون میرفتیم دیدیم جلو یه کافینت یه پسر و 3 تا دختر شیک پوش ایستادن گفتم خدایا منو ببخش گازشو گرفتم جلو کافینت یه دستی کشیدم رو به روی کافینت ایستادم دوباره منو دوستم تیز پریدیم بیرون و دوستم داد زد همین بود؟؟ چشمتون روز بد نبینه پسره فرار کرد و دخترا خشکشون زده بود منم دیدم اوضاع خرابه گفتم نه این نبود.نشستیم تو ماشین و تیز از محل دور شدیم
ولی باورمون شد که چقد شبیه مامورا شدیم.اما دیگه با کسی شوخی نکردیم و رفتیم خونه
کانال ایده داستان را در تلگرام دنبال کنید... ideh_dastan@
ماه رمضان بود ما بعد از افطار میرفتیم بیرون فوتبالی چیزی بازی کنیم.یه شب داشتیم تو کوچه پس کوچه ها با 3تا از دوستان قدم میزدیم.رسیدیم به سر یه کوچه ای خواستیم بپیچیم به راست دیدیم از انتهای اون کوچه داره یکی از بچه ها میاد سریع پشت دیوار قایم شدیم و خواستیم صبر کنیم تا بیاد یه پخ کنیم بترسه بعد بریم فوتبال.
یکم صبر کردیم دیدیم نیومد.دوستم یه سروگوشی اب داد فهمید رفته تو مغازه ای که سر راه بود.بیاد بیرون فقط 20 متر با ما فاصله داره.ما تکیه دادیم منتظر بودیم صدای پا بشنویم .یه صدای عجیبی شنیدیم.شبیه راه رفتن که چه عرض کنم دویدن بدون دمپایی.فکر کردیم فهمیده ما این پشت قایم شدیم و دمپاییشو در اورده داره میاد مارو بترسونه . صدا یکم نزدیکتر شد تند تند میومد اما ریز بود صدا نزدیک شد حالا رسید ما هر 3تا هیییییی هووووووو نههههههههههههههه فراااااااااااااااااااااار صدای پای دوستمون نبود سگ بود تا رسید سر کوچه ما داد زدیم اونم ترسید ترمز کشید یه پارس کرد فراااااااااار اون برگشت و میدوید<<<<<<< ما هم برگشتیم و میدویدیم >>>>>>> حالا دوستم میگفت همون لحظه از سوپر مارکت اومده بود بیرون دید یه سگه داره با تمام سرعت میدوه طرفش اونم ترسید فرار کرد تو سوپر مارکت
وبلاگ میخواین وبلاگه خودم.
این وبلاگ زیره نظر چندی از استادانه.اوناهم بازدید میکنن.خواستید شماهم بیاید
<a href="http://typeiran.com/r/19340"> تایپایران - مرکز تخصصی تایپ </a>
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)