درود بر سرهنگ نمونه
درود بر سرهنگ نمونه
شبيه كسي شده ام كه پشت دود سيگارش باخود مي گويد:ترك مي كنم....سيگار را..خانه را..زندگي را..و باز پكي ديگر مي زند...!!!
سرهنگ فکوری
شهید سرتیپ جواد فکوری در سال 1317 در تبریز به دنیا آمد و پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد دانشکده خلبانی شد و این دوره را با موفقیت به پایان رساند.دورههای تکمیلی خلبانی، مدیریت خلبانی (اف4)، فرماندهی گردان هوایی و فرماندهی ستادرا با موفقیت طی کرد.
شهید جواد فکوری فردی واقعا مسلمان و دلسوز به حال انقلاب اسلامی بود. او کار را با حضور در نیروی هوایی شروع کرد و به علت عهدهدار بودن دو شغل مهم و حساس به ناچار در هفته سه روز در نیروی هوایی بود و سه روز دیگر در وزارت دفاع.
یکی از کارهای گرانقدر ایشان همان فرستادن 140 هواپیمای جنگنده به سوی خاک عراق پس از اولین حمله هوایی ناگهانی مزدوران بعث بود. شهید فکوری به عنوان فرمانده یک نیرو جهت منجسم و هماهنگ کردن نیروها بسیار تلاش میکرد.
شهید سرهنگ فکوری در تمام دوران خدمتش در ارتش به عنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته میشد و به همین علت پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتها و پستهای زیر را به عهده داشت.
فرماندهی پشتیبانی پایگاه دوم شکاری، فرماندهی پایگاه دوم شکاری، فرماندهی پایگاه یکم شکاری، معاون عملیاتی نیروی هوایی و فرماندهی نیروی هوایی.
همچنین شهید فکوری پس از تشکیل کابینه شهید رجایی با حفظ سمت به عنوان وزیر دفاع بگزیده شد و پس از اینکه سرهنگ معینپور به فرماندهی نیروی هوایی گمارده شد. ایشان (شهید فکوری) مورد تشویق قرار گرفت و به سمت مشاور جانشینی رئیس ستاد مشترک ارتش انتخاب شد و سرانجام موقعی که با سرداران دیگر اسلام از جنوب به تهران بر میگشت براثر سانحه هوایی همراه با دیگران عزیزان به خیل شهدا پیوست.
فکوری جزء، بزرگانی بود که پله به پله، نردبام ترقی را طی کرد و وقتی به جایگاه خلبانی و کسوت هدایت جنگندههای ایرانی رسید، کمال واقعی را با تمام وجود حس و لمس کرد.
فکوری از وزرای کابینه شهید رجایی بود. به گونهای که این شهید بزرگوار او را با حفظ سمت به وزارت دفاع منصوب کرد. علاوه بر خاطرات ماندگار شهید فکوری از دوران آغازین انقلاب، خانواده گرانقدر وی حرف های جالبی برای گفتن دارند که خواندش را به شما دوستداران فرهنگ شهادت توصیه میکنیم.
خاطرات شهید فکوری
مهریه 50 هزارتومانی شهید فکوری برای همسرش
همسر شهید فکوری میگوید: این قدر در خانواده و فامیل ارتشی داشتیم که تا صحبت یک خواستگار ارتشی برای من شد، مادربزرگم و دایی و عمهام که در واقع به خاطر مرگ زود هنگام پدر و مادرم سرپرستی و نظارت کلی بر زندگی من داشتند، ندای مخالفت سر دادند. موضوع مدتی مسکوت ماند تا وقتی که تحصیلات شهید فکوری در آمریکا تمام شد و این بار خودش به خواستگاری آمد، برای ازدواج خیلی بزرگ نشده بودم ولی از او خوشم آمد، خانواده هم وقتی رضایت مرا دیدند، چارهای جز موافقت نداشتند. مهریه 50 هزارتومانی تعیین شد. سال 42 بود و مراسمی انجام گرفت و بعد از یک ماه نامزدی من به خانه شهید فکوری رفتم. 6 ماه بعد زندگی سیال ما شروع شد. 6 ماه بعد در فرودگاه مهرآباد سپری شد. سه سال هم در پایگاه شاهرخی همدان، 3 سال در تهران، 8 سال در شیراز و .... همینطور زندگیمان در جاهای مختلف میگذشت.
انوش و آیدا به فاصله یک سال در همدان به دنیا آمدند و علی پسر کوچکم در شیراز. تا قبل از تولد بچهها اغلب وقت ها که جواد ماموریت داشت، من هم با او میرفتم ولی بعد از آن، وقتی که برای ادامه تحصیل دوباره، بورسیه آمریکا گرفت، تنها ماندم. ولی سال 56 که بایست دوره ستاد را در آمریکا میگذراند، من و بچهها هم با او رفتیم.
کار زیاد و .... شهادت
حجم زیاد کار به او اجازه استفاده از مرخصی نداده بود. برای همین درخواست 3 ماه مرخصی داد. قرار بود بعد از اتمام دوره، مدتی برای تفریح به سفر برویم. ولی با وقوع انقلاب. روز بعد از تمام شدن دوره به ایران برگشتیم. اسفند 57 بود. خانه و زندگیمان در شیراز بود ولی بعد از سه ماه به تبریز منتقل شد.
در تبریز درگیری با حزب خلق مسلمان آغاز شده بود و جواد فرمانده مقابله با آنها بود.
البته 48 ساعت او را گروگان گرفته بودند که با وساطت یک درجهدار نیروی زمینی که او را نشناختیم، آزاد شد، وقتی برگشت تمام تنش کبود بود، زخم های عمیقی در پایش به وجود آمده بود. او در تبریز ماند و من و بچهها در خانه عمهام در تهران مستقر شدیم.
بعد از ماموریت تبریز و سرکوب حزب خلق مسلمان به فرماندهی پایگاه یکم فرودگاه مهرآباد منصوب شد. بعد از یک ماه فرمانده نیروی هوایی شد و ما نیز با او به دوشان تپه منتقل شدیم. با شروع جنگ، 20 روز خانه نیامد.
یک سال بعد از فرماندهی با حفظ سمت وزیر دفاع شد و یک سال و چند ماه وزیر بود و بعد مشاور عالی ستاد مشترک ارتش شد و بالاخره در 7 مهرماه سال 60 در راه برگشت از جبهه بر اثر سقوط هواپیما شهید شد.
گرایش شدید به اسلام
چهار، پنج سال مطالعات گسترده بر ادیان مختلف، باعث گرایش شدید او به اسلام شد. نماز به موقع، قرآن و روزهاش ترک نمیشد. آن موقع کسی به اسم تیمسار ربیعی فرمانده پایگاه شیراز بود. وی در ماه رمضان ساعت 10 صبح جواد را برای صرف نوشیدنی به دفترش دعوت کرده بود. میدانست جواد اهل روزه است. جواد هم نرفت. به او گفتم: امسال، سال درجهات است. با ربیعی سر ناسازگاری نگذار. اما جواد تاکید کرد: دینم را به درجه و دوره نمیفروشم.
تیمسار ربیعی هم مرا دید و گفت: شوهر تو شب و روز من را گذاشته و به دینش میرسد. اغلب اوقات عادت داشتیم برای ناهار روز جمعه به باشگاه افسران در پایگاه برویم. پایگاه سه رستوران داشت که هرکدام مخصوص یک گروه بود. باشگاه افسران، باشگاه همافرها و باشگاه درجهدارها. آخرین باری که به باشگاه رفتیم یک همافر به دلیل اینکه غذای رستورانهای دیگر تمام شده بود، به باشگاه افسران آمد، تیمسار ربیعی قبل از اینکه همافر شروع به خوردن کند ضمن اینکه از او میپرسید چرا به این باشگاه آمده، او را بلند کرد و سیلی محکمی به او زد، غذای ما به نمیه رسیده بود، جواد ما را بلند کرد و به خانه رفتیم و از آن به بعد دیگر به باشگاه نرفتیم.
جواد میگفت: تحمل این زورگوییها را ندارم. در این مواقع، به خاطر اینکه خجالت آن فرد را بیشتر نکند سکوت میکرد.
سرپرست خانوارهای بیسرپرست بود
زیردست نواز بود. بعداز شهادتش فهمیدیم که سرپرستی5.6 خانواده را برعهده داشت. در پایگاه شیراز معماری به نام قبادی بود که برای نجات یک مقنی از چاه، خفه شد. جواد از آشپز رستوران خواسته بود از همان غذایی که تیمسار و افسران میخورند به خانواده قبادی هم بدهند و خودش پول آن را حساب میکرد. البته هیچ وقت به من نمیگفت. یک روز خانم قبادی به منزل ما آمد و موضوع را به من گفت و تاکید کرد: میخواهم شما هم راضی باشید. گفتم: آنچه سرهنگ فکوری میکند مورد قبول و رضایت من است.
ماجرای شهادت شهید فکوری
یکروز جواد هراسان به خانه آمد و گفت: ساک مرا ببند میخواهم با تیمسار فلاحی به جبهه بروم. برخلاف همیشه نگران شدم و خواهش کردم نرود. به او گفتم: تو مدت ها در جبهه بودی، من و بچهها دوری تو را زیاد تحمل کردیم. به خاطر بچهها نرو، و او برخلاف همیشه شماره تلفنی داد و گفت: هر وقت کاری بود تماس بگیر ولی من باید بروم. سهشنبه قرار بود بیاید ولی دوشنبه زنگ زد و گفت: برگشت ما به تاخیر افتاده و پنجشنبه میآیم. آن شب نگرانی و دلشورهام بیشتر شد و بیخوابی به سرم زد. صبح خواب ماندم و برخلاف همیشه اخبار ساعت 8 را گوش ندادم. هنوز خواب بودیم که یکی، یکی دوستانم به بهانههای مختلف به خانه ما آمدند و وقتی دیدند من از ماجرا خبر ندارم چیزی نمیگفتند.
حتی ظهر وقتی علی را از مدرسه آوردم متوجه حضور ماشینهای متعدد دوستان و آشنایان نشدم که منتظر بودند بعد ازخبردار شدن من از ماجرا داخل خانه شوند تا اینکه پسر داییام که برادر شیری من بود، با من تماس گرفت و خبر را داد. جیغ کشیدم و بیهوش شدم. خیلیها به دیدن من آمدند ولی بیشتر اوقات بیهوش بودم. حتی در دیدار با حضرت امام (ره) بیهوش شدم.
ویرایش توسط 312 : 22nd September 2013 در ساعت 10:14 PM
خيانت فــقـر مي آورد
درود بر سرهنگ فکوری و همه میهن دوستان
درود
<a href="http://typeiran.com/r/19340"> تایپایران - مرکز تخصصی تایپ </a>
عمليات كمان 99 اولين عمليات هوايي بود كه توسط نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران پس از حمله عراق به ايران انجام گرفت. اين عمليات در تاريخ 1 مهر 1359 انجام شد.[1] در اين عمليات 140 هواپيماي ايراني شركت داشتند كه خلبانان ايراني اهداف نظامي ارتش عراق فرودگاهها و آشيانههاي نظامي ارتش عراق در مناطق كركوك، موصل، رشيد، حبانيه، ناصريه، شعيبيه، كوت و المثني را مورد هدف قرار دادند.
در اين عمليات از جنگنده بمبافكنهاي اف-5 و اف-4 براي بمباران و شكاري-رهگيرهاي اف-14 براي محافظت از هواپيماها و بوئينگ 747 و بوئينگ 707 براي سوخترساني و سي-130هركولس براي جمعآوري اطلاعات الكترونيكي براي مشخص كردن محل پايگاههاي موشكي استفاده شد.
كمان 99 بزرگترين عمليات تاريخ نيروي هوايي ايران و عملياتي موفق بود و باعث برتري هوايي ارتش ايران در ماههاي آغازين جنگ شد.
در روز اول جنگ، فرودگاه مهرآباد هدف بمباران چند ميگ-23 عراق قرار گرفت و چندين هواپيما منهدم شدند.در بعد از ظهر روز 31 شهريور سال 1359 نيروي هوايي عراق در عملياتي شبيه به حمله نيروي هوايي اسرائيل كه در سال 1967 در جنگ با اعراب با حمله غافلگيركننده نيروي هوايي مصر را از كار انداخته بود، به پايگاههاي هوايي ايران حمله كرد، با اين تصور كه با اين كار نيروي هوايي ايران را از كار خواهد انداخت. اين عمليات موفقيت چنداني براي عراق نداشت و نيروي هوايي ايران آسيب زيادي نديد.[2]
طرح عملياتي البرز [ويرايش]پرسنل نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي (معاونتهاي عمليات پايگاهها) با دستور فرمانده نيروي هوايي سرتيپ جواد فكوري شبانه مشغول برنامهريزي براي اجراي طرح عملياتي البرز شدند و طرح عمليات در واپسين دقايق شامگاه 31 شهريور 1359 آماده شد.
اهداف اين عمليات پايگاههاي هوايي، مخازن سوخت و مهمات، پالايشگاهها، آشيانه هواپيماها، پناهگاههاي تعميرات و نگهداري هواپيما، باندهاي پروازي، رادارهاي هدايت كننده هواپيماهاي جنگي، برجهاي مراقبت و مراكز مخابراتي عراق بودند.
ترتيب عمليات چنين بود كه در ساعت مقرر تانكرهاي سوخترسان در محل ملاقات حضور داشته باشند و ابتدا فانتومهاي پايگاه همدان به پرواز درآيند و بدون سوختگيري هوايي به اهداف خود حمله كنند. دو دقيقه بعد از آنها، فانتومهاي پايگاه تهران به پرواز درآيند و با سوختگيري هوايي، به اهداف خود حمله كنند. دو دقيقه بعد فانتومهاي پايگاه بوشهر به پرواز درآيند و آنها نيز با سوختگيري هوايي به اهداف خود حمله كنند. در همين زمان هم اف-5هاي پايگاههاي تبريز و دزفول به پرواز در آمده و اهداف خود را بمباران كنند و در اين زمان اف-14ها از پايگاههاي مربوطه به پرواز در آيند و كار پشتيباني عملياتي را از پشت مرزها به عهده بگيرند.
قرار شد نام عمليات «كمان 99» باشد كه نمادي از فرستادن آتش خشم ملت ايران به سوي متجاوز بود به اين معني كه تيري در چله كمان گذاشته ميشود و تا دور دستترين نقاط عراق رها ميشود، تا يادآور آرش كمانگير باشد. عدد 99 نيز از شمار صفحات طرح عملياتي البرز گرفته شده بود.
براي اجراي اين طرح، خلبانان در هر پايگاه به فرماندهي فراخوانده شدند و تا صبح بر روي برنامه پروازي، نوع ماموريت و مشخص نمودن اهدافي كه بايد هدف قرار بگيرد، كار كردند.
خدمه فني تا صبح بيدار بودند تا بمب امك82 بمبهاي mk82/83/84، بمبهاي خوشهاي، موشكهاي ماوريك، موشكهاي حرارتي و موشكهاي راداري را بر روي جنگندهها بار كنند.
پايگاههاي شركت كننده در عمليات [ويرايش]قرار بر اين شد كه پايگاههاي تهران، همدان و بوشهر با يگانهاي اف-4 ( فانتوم) خود و پايگاههاي تبريز و دزفول با يگانهاي اف-5 (تايگر) خود در اين عمليات شركت كنند و پايگاههاي هفتم و هشتم شكاري با يگانهاي اف-14 (تامكت) خود كار پشتيباني را برعهده بگيرند.
زمان عمليات همزمان با طلوع آفتاب در سرزمين عراق انتخاب شد تا نور خورشيد صبحگاهي كار هدفگيري را براي پدافند هوايي عراق مشكل كند.
منطقه عمليات نيز سرتاسر خاك عراق در حد فاصل مدار 30 درجه شمالي يعني جنوبيترين مدار در خاك عراق تا شماليترين مدار آن كه مدار 37 درجه شمالي را شامل ميشد.
از كار انداختن پدافند هوايي عراق [ويرايش]ماموريتهاي sead يا عمليات ضد پدافندهوايي قبل و همزمان با ورود بمبافكنها به خاك عراق انجام شد تا رادارها و پدافندهاي مناطقي كه قرار بود به آنها حمله شود، از سر راه بمبافكنها برداشته شود. با انجام اين كار برتري كامل هوايي از آن خلبانان نيروي هوايي شد و اين باعث شد توان دشمن به ميزان قابل توجهي كاهش پيدا كند.
علت انتخاب اين عمليات [ويرايش]هاشمي رفسنجاني، از اعضاي شوراي عالي دفاع معتقد است در ابتداي جنگ ارتش عراق فاقد قدرت پدافند هوايي مناسب بوده است و به همين دليل نيروي هوايي ايران توانست بدون مزاحمت تاسيسات استراتژيك عراق را مورد حمله قرار دهد.
قبل از ورود به خاك عراق، فانتومها به دو دسته تقسيم شدند و با كم كردن ارتفاع از مرز گذشتند و وارد خاك عراق شدند. وقتي به بغداد رسيدند، پدافند عراق كه از حمله آگاه شده بود، آسمان بغداد را به گلوله گرفته بودند و دودهاي ناشي از آن آسمان را پوشانده بود. خلبانان نيروي هوايي به سمت اهداف خود در پايگاه الرشيد و فرودگاه بغداد شيرجه رفتند و تمام بمبهاي خود را بر روي اهداف ريختند كه در نتيجه آن باند فرودگاه، ساختمانهاي آن و ماشينآلاتي كه در آن قرار داشت، تقريبا منهدم شد
نيروي هوايي ايران تا انتهاي جنگ از انجام عمليات مشابهي امتناع ورزيد كه يكي از دلايل آن تقويت سامانه ضد هوايي ارتش عراق بوده است.[3]
انجام عمليات [ويرايش]بامداد روز يكم مهرماه سال 1359 درحالي كه بيش از 10 ساعت از هجوم هواپيماهاي عراق به ايران نميگذشت، با ابلاغ رمز «كمان 99» به پايگاههاي هوايي، عمليات آغاز شد.
پايگاه بوشهر كه تا به آن روز پرواز 40 فروند فانتوم را با هم تجربه نكرده بود، آماده بود. هواپيماها بر روي باند پرواز قرار گرفتند و يكي پس از ديگري در دل آسمان جاي گرفتند. بعد از سوختگيري هوايي، به سمت اهداف حركت كردند. در آسمان بغداد به خاطر اين كه اين اولين عمليات بزرگ نيروي هوايي بود، ناهماهنگي بهوجود آمده بود. به شكلي كه وقتي هواپيماهاي پايگاه بوشهر به آنجا رسيدند، هواپيماهاي ديگر از ارتفاع بالاتر درحال بمباران بودند كه خلبانان ايراني با مانورهايي خود را در امان نگاه داشته و اهداف مورد نظر را بمباران كردند.
موج دوم حملات آغاز شد. پايگاه تهران حملهاي ديگر را آغاز نمود كه بر اساس آن هشت فروند فانتوم هر كدام به 6 بمب mk82، چهار بمب و موشكهاي راداري مسلح شدند و به همراه يك فروند فانتوم شناسايي به قصد بمباران پايگاه هوايي الرشيد در جنوب بغداد و فرودگاه بينالمللي بغداد به پرواز در آمدند.
قبل از ورود به خاك عراق، فانتومها به دو دسته تقسيم شدند و با كم كردن ارتفاع از مرز گذشتند و وارد خاك عراق شدند. وقتي به بغداد رسيدند، پدافند عراق كه از حمله آگاه شده بود، آسمان بغداد را به گلوله گرفته بودند و دودهاي ناشي از آن آسمان را پوشانده بود. خلبانان نيروي هوايي به سمت اهداف خود در پايگاه الرشيد و فرودگاه بغداد شيرجه رفتند و تمام بمبهاي خود را بر روي اهداف ريختند كه در نتيجه آن باند فرودگاه، ساختمانهاي آن و ماشينآلاتي كه در آن قرار داشت، تقريبا منهدم شد.
وضعيت عراق بعد از پايان عمليات
تمامي اهداف از پيش تعيين شده در خاك عراق كوبيده شد و هيچ منطقه عملياتي از قلم نيفتاد. در اين عمليات: پايگاههاي هوايي الرشيد بغداد، كوت در استان العماره، موصل در استان نينوا، ناصريه در استان ذيقار، شعيبه در استان بصره، پايگاه هوايي كركوك در استان كركوك، پايگاههاي هوايي حبانيه شامل دو پايگاه تموز و هضبه در غرب بغداد، پايگاه هوايي امالقصر، فرودگاه بينالمللي بغداد و فرودگاه المثني، توسط بمبافكنهاي ايراني بمباران شد. هر دو باند پروازي پايگاه كركوك، پالايشگاههاي نفت كركوك و بصره، فرودگاه حبانيه شمالي، فرودگاه المثني، پلهاي ارتباطي تنومه و بصره و چاههاي نفت باباگرگر و مخازن نفت موصل و تاسيسات گازي كركوك، تنها قسمتي از خسارتهاي وارد به عراق بود. با انجام اين عمليات، نيروي هوايي عراق بيش از 55 درصد از توان خود را از دست داد و تا مدتها پايگاههاي هوايي آنان قادر به استفاده از تمام يا بخشي از توان خود نبودند. پايگاه هوايي الرشيد به عنوان يكي از مهمترين پايگاههاي هوايي عراق، تا 69 روز نتوانست عملياتي شود..
هواپيماي جنگنده بمبافكن فانتوم از پايگاه بوشهر به پرواز در آمدند و فرودگاه بغداد و پايگاه شمالي حبانيه را در غرب بغداد در هم كوبيدند.
براي اين عمليات جمعاً 380 نفر از پرسنل نيروي هوايي با 200 فروند جنگنده بمبافكن به پرواز در آمدند كه 140 هواپيما از مرز عبور كرد.
پينوشتها:
1. يادواره بزرگ ترين عمليات هوايي
2. بيژن اسدي. «فصل نهم». در خليج فارس و مسائل آن. ويرايش فيپا. چاپ دوم. تهران: سمت، 1385. 479. شابك 2-624-459-964.
3.حميد آخوندي. «از روز اول مطمئن بودم نميبازيم». وبگاه روزنامه همشهري. روزنامه همشهري، 7 دي 1385. ايران. بازبينيشده در 17 مارس 2010.
خيانت فــقـر مي آورد
درود بر سرهنگ فکوری
چرا جوجه ها جیک جیک میکنند؟؟؟
[QUOTE="golbarg";530907][CENTER][SIZE=7][COLOR=#ff0000]درود بر سرهنگ فکوری[/COLOR]
[/SIZE][/CENTER]
[/QUOTE]
جواد فکوری در ۷ مهرماه سال ۶۰ در راه بازگشت از جبهه بر اثر سقوط رواز هرکولس سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش ایران ۱۳۶۰ به همراه جمعی از فرماندهان ارتش و سپاه، کشتهشد. پس از مرگش، حکومت جمهوری اسلامی وی را به درجه تیمسار سرلشکر ترفیع درجه داد و از او بهعنوان رسمی «شهید تیمسار سرلشکر جواد فکوری» یاد میکند.[URL="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF_%D9%81%DA%A9%D9%88%D8%B1% DB%8C"](ویکی پدیا)[/URL]
پس بهتر هست که ما هم ایشون را با عنوان تیمسار سرلشکرخطاب قرار بدیم
ویرایش توسط m.g.s.t.r : 24th September 2013 در ساعت 09:36 AM
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)