سلام خاطره که زیاد دارم. اما بهترین خاطره های من این بودن.
که کلاس دوم دبیتان بودم و میشه گفت تقریبا شکمو من یادم رفته بود پولی که مامانم بهم داده بر دارم وهمونطور رفتم مدرسه
منم گشنمه بود.. به معلممون گفتم خانم شهبازی من پولم نیاوردم. البته من برای این گفتم تا احساس همدردی کنه باهام وجواب ندادن سوالات
زنگ بعد بگذاره پای گرسنگی اما خوب ایشون به قول معروف بهانه بر من کردن... وگفت حانیه جان پول خرجی چقدره؟؟؟
گفتم خانوم 200 تومان// زمانی که من درس میخوندم سال 82 بود با 200 تومان کلی چیز میشد بخری..
ایشونم به من گفت بیا اینم 200 تومان ببر وبخر.. حالا من که به این صورت بهم اومده بود گفت بگیر دیگه تو دانش اموزی وبچه باید انرژی داشته
باشی تا بتونی درس خوب بفهمی... منم دیگه قبول کردم.
ورفتم خرید کردم وخوردمش... بعد عصری مامانم اومد دنبا لم جریان براش گفتم. مامانم. رفت ازشون تشکر کرد وپول بهشون داد.
اون روز بهترین روز عمرم بود و یاد گرفتم که معلم. همیشه مهربون. به خصوص ابتدایی. وواقعا مثل مادر میمونه...
این معلمم کسی بود که تا اخر عمرم هرگز فراموشش نمیکنم...
مدرسه ابتدایی من مدرسه حدیث بود. ومعلمم خانم شهبازی.. امیدوارم هرجا که هست سالم باشه وسلامت...
*********
خاطره دومیم که دو باره از همین کلاس دوم دارم اینه که.
یک بار زنگ ورزش بود ومن بسکویت ساقه طلایی دستم بود ودادمش دست معلمم که برام نگه داره تا بعد ورزش بیام بگیرم بخورمش. ههههه
تا برگشتم وازشون خواستم ایشون این حالت شدن گفت که شرمنده فکر کردم مال خودموهی ازش خوردم..
خلاصه گفت بیا بهت پول بدم دوباره بخر. گفتم نه دیگه نمیخورم. نوش جونتون. خوراکی دیگه دارم...
واثعا احساس میکنم بهتین سال من دوره ابتدایی واونم با خانم شهبازی بود
من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح میدهم،
زیراترسیم کردنسریعتر است و مجال کمتری برای دروغ گفتن باقی میگذارد.
(لوکوربوزیه)
سلام با تشکر از حضور همه دوستان عزیز در مسابقه خاطره نویسی برندگان به شرح زیر میباشد خانم ماری مریم 1500امتیاز
کاربر sa.n هزار امتیاز
کاربر radiotherapist پانصد امتیاز کاربر ایده پرداز 500امتیاز مبارکتون باشه موفق باشید
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)