این هم یک نوع جهاد اکبر...
یکی از دوستان همنوع و دارای معلولیت به نام "روح الله"مطلبی را عنوان کرده اند که برای خود ِ من درس بزرگی است لازم دانستم برای شما دوستان خوبم هم عنوان کنم تا بدانید در زندگی معلولین چه ها میگذرد!دوست صمیمی آقا روح الله خواهری دارند که خیلی مومن هستند ، خواهری که عاشق شهادت و رهرو شهدا هستند ، روزی دوست خوبمان روح الله به دوست صمیمیش می گوید : اگه ممکنه به خواهرت که دختر خوب و مومنی هست بگو آیا راضی میشه با یک پسر مومن اما معلول جسمی و حرکتی ازدواج کنه؟دوست به خواهرش می گوید و ایشان می گویند : نه ! من هرگز همچین کاری نمی کنم....
نمی دانم برداشت شما دوستان از بیان این مطلب چه خواهد بود اما مطمئن باشید قصدم این نیست که بگویم هر کسی که مومن و با ایمان است باید بتواند با معلول ازدواج کند. نه ! اصلا اینطور نیست. چون هیچ کجای دنیا هم چنین قانونی وجود ندارد.
اما من ِ نوعی درس های بزرگی از بیان این موضوع توسط دوست خوبمان گرفتم.
ما آرزو داریم در راه خدا جهاد کنیم و به درجه رفیع شهادت برسیم.
ما سعی می کنیم با نفس مبارزه کنیم تا به درجه جهاد اکبر نائل شویم.
اما آیا واقعا می توانیم تصور کنیم که روزی با یک معلول ازدواج کنیم؟
آیا می توانیم با کسی که ظاهرش نقص یا نقص هایی دارد یک عمر زندگی کنیم؟
واقعا چرا ؟
( من خودم هم اگر غیر معلول بودم لابد همین گونه می اندیشیدم )
البته بیان این مساله جسارت نشود به کسانی که همسرشان معلول است یا هر دو معلولیت دارد. قطعاً کسی که با معلول پیمان ازدواج و زندگی می بندد روح بزرگی دارد. و اگر بگویم جهاد اکبر کرده است دروغ نگته ام. (اگر بنده حقیر اشتباه میگویم شما دوستان گوشزد کنید و انتقاد کنید)
از نظر و دیدگاه من ، ازدواج و یک عمر زندگی کردن با معلولین (هر نوع معلولیتی) نیز همانا جهاد اکبر محسوب میشود. چرا که هم همسر است هم پرستار ، هم همسر است هم غمخوار ، و همانطور که والدین معلول تمام عمر خویش را صرف نگهداری از آن عزیز کرده اند همسرش نیز پیمان می بندد که با وجود تمام محدودیت های جسمیش دوستش بدارد و زندگی با او را ترجیح بدهد بر تمامی ارکان زندگی و خواسته های یگران.
نکته مهم: گفته هایم جسارت نشود به تمامی سروران و دوستان همنوع و معلولم. من خودم هم معلولم (با معلولیت شدید) و نمی خواهم خدایی نکرده اقشار معلول را تحقیر کنم یا حس ترحم دیگران را برانگیزم. اما دوستان من، خودتان بهتر می دانید که ما معلولان برخلاف دیدگاه دیگران (اصلاً بی انصاف نیستیم) ما به غیرمعلولین حق می دهیم و میدانیم که زندگی با معلولین سختی ها و مشکلات خاص خودش را دارد. اما اگر هم غیرمعلولی تمام و کمال یک معلول را بپذیرد و دوستش بدارد فقط به خاطر خودش نه ظاهرش! آنگاه می توان گفت که مشکلات یک عمر را با جان و دل پذیرفته...
و به نظر بنده جهاد اکبری هست در نوع خودش.
شهادت در راه خدا با زندگی دنیوی و ازدواج در یک سطح نیستند. (این را همگی میدانیم) اما برداشتم از بیان این موضوع این است که قبول کنیم : منی که از خیلی چیزها نمی توانم بگذرم. منی که جهاد با نفس برایم سخت است و می ترسم از آیندۀ زندگی کردن با یک معلول ، منی که سختی ِ زندگی با یک معلول را نمی توانم به جان بخرم و دوست داشتنم را هم زیر پا میگذارم برای اینکه زندگی راحت و آسوده ای داشته باشم ، جهاد در راه پروردگار را هنوز زمان های بسیار می برد تا بیاموزم و بفهمم...
نوشته : فرزانه حبوطی
علاقه مندی ها (Bookmarks)