دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: موفق ترین زنان جهان

  1. #1
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,563
    ارسال تشکر
    7,101
    دریافت تشکر: 5,335
    قدرت امتیاز دهی
    24321
    Array
    parnian 80's: جدید85

    پیش فرض موفق ترین زنان جهان

    سلام دوستان.در اینجا قصد دارم به زندگی موفق ترین و قدرتمند ترین زنان جهان بپردازم تا خانوما توانایی هاشون رو دست کم نگیرن.
    خوب اولین شخصی که میخوام به زندگیش بپردازم هست:مارگارت تاچر
    من خودم به شخصه این شخصیت رو خیلی دوست دارم!
    اولین نخست وزیر زن انگلیس، اولین رهبر زن حزب محافظه کار و اصلی ترین متحد «رونالد ریگان»در سن 87 سالگی بر اثر عارضه قلبی درگذشت.به گزارش خبرگزاری فارس، «مارگارت تاچر» نخست وزیر اسبق انگلیس امروز بر اثر عارضه قلبی درگذشت.«مارگارت هیلدا تاچر» متولد 13 اکتبر 1925 بود. وی طولانی ترین دوران نخست وزیری انگلیس در قرن بیستم را ثبت کرد و اولین زنی بود که توانست به بالاترین مقام اجرایی انگلیس دست یابد.تاچر به دلیل سیاست های سخت گیرانه اش از سوی یک روزنامه نگار «بانوی آهنین» لقب گرفته بود. سبک خاص وی همچنین سنگ بنای جدیدی در سیاست های حذب محافظه کار بود، تا جایی که سیاست های وی به «تاچریسم» موسوم شد.
    وی تا پیش از آنکه در سال 1959 از منطقه «فینچلی» به پارلمان انگلیس راه یابد، شیمیدان بود. تاچر بعدها در سال 1970 از سوی «ادوارد هیث» به عنوان وزیر آموزش و علوم انتخاب شد. او در سال 1975 در انتخابات درون حزبی محافظه کاران «هیث» را شکست داد و به رهبری مخالفان دولت رسید. او اولین زنی بود که رهبری یک حزب بزرگ انگلیس را در اختیار داشت.
    سرانجام تاچر در انتخابات سراسری 1979 به همراه حزبش به پیروزی رسید و به عنوان اولین زن در تاریخ انگلیس، به ساختمان نخست وزیری راه یافت.
    وی در بحث های اقتصادی بر بازار کار آزاد، خصوصی سازی شرکت های دولتی و کاهش توان و نفوذ اتحادیه های بازرگانی تاکید داشت. این سیاست ها در دوره اول نخست وزیری وی با رکود اقتصادی و نرخ بالای بیکاری همراه شد و موجب کاهش شدید محبوبیت او شد. با این وجود جنگ سال 1982 بر سر جزایر «مالویناس» و پیروزی انگلیس بر آرژانتین، نجات بخش وی بود و موجب شد تا او بتواند در انتخابات سال 1983 نیز در پست خود ابقا شود.
    تاچر چهار سال بعد باز هم به عنوان نخست وزیر انتخاب شد. اما سومین دوره نخست وزیری برای وی خوش یمن نبود و با مخالفت های شدید عمومی و درون کابینه ای با سیاست های وی همراه شد. او نهایتا در نوامبر سال 1990 از نخست وزیری و همچنین رهبری حزب محافظه کار استعفا داد.
    تاچر در اوج دوران جنگ سرد به قدرت رسید و در این دوره به همراهی کامل با «رونالد ریگان» رئیس جمهور وقت آمریکا پرداخت. وی در اولین سال نخست وزیری اش از استقرار سامانه های موشکی آمریکا در غرب اروپا حمایت کرد و در مقابل سامانه زیردریایی های هسته ای «تریدنت» را از آمریکا دریافت کرد.
    وی در آوریل 1986 به جنگنده های اف-111 آمریکا اجازه داد برای حمله به لیبی از پایگاه های نظامی انگلیس استفاده کنند. این در حالی است که نظرسنجی ها در همان زمان نشان داد که کمتر از 30درصد انگلیسی ها چنین تصمیمی را درست می دانسته اند.
    نخست وزیری تاچر با جنگ ایران و عراق نیز همزمان بود. وی در طول جنگ به حمایت همه جانبه از رژیم صدام پرداخت و تا پیش از آغاز جنگ عراق و کویت هیچ گاه حاضر نشد که رسما عراق را به عنوان تجاوزگر به خاک ایران معرفی کند.
    وی در جنگ کویت و عراق طرفدار کویت بود. او در زمان تهاجم صدام به کویت در آمریکا به سر می برد. او در مذاکراتش با «جورج بوش» پدر که در سال 1989 جایگزین ریگان شده بود، مداخله نظامی آمریکا در خاورمیانه با هدف خروج نیروهای عراقی از کویت را خواستار شد. وی در تشکیل نیروهای ائتلاف بین المللی در جنگ خلیج هم نقش داشت، اما پیش از آغاز درگیری ها مجبور به کناره گیری از نخست وزیری شد.
    تاچر یکی از اولین رهبران اروپایی بود که از روی کار آمدن «میخائیل گورباچوف» رهبر اصلاح طلب شوروی استقبال کرد. وی پس از دیدار دوجانبه میان «ریگان» و «گورباچوف» در نوامبر 1988 گفت که جهان دیگر در دوران جنگ سرد به سر نمی برد. وی در سال 1984 برای اولین بار به شوروی سفر کرد.
    تاچر از اولین رهبران اروپایی بود که از روی کار آمدن گورباچوف استقبال کرد«بانوی آهنین» پس از استعفا از نخست وزیری همچنان در مجلس عوام انگلیس حضور داشت. وی نهایتا در سال 1992 از حضور در مجلس عوام هم کناره گیری کرد.




    ویرایش توسط parnian 80 : 15th August 2013 در ساعت 12:05 PM
    سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
    حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....

  2. 5 کاربر از پست مفید parnian 80 سپاس کرده اند .


  3. #2
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,563
    ارسال تشکر
    7,101
    دریافت تشکر: 5,335
    قدرت امتیاز دهی
    24321
    Array
    parnian 80's: جدید85

    پیش فرض پاسخ : موفق ترین زنان جهان

    دومین زن موفق از نظر من هست:ایندیرا گاندی
    خانم اينديرا گاندي، دختر جواهر لعل نهرو نوامبر 1917 در الله آباد هندوستان به دنيا آمد.
    وي خود مي‏نويسد:
    درست بگويم، حيات اجتماعي من از سه سالگي شروع شد، ياد ندارم با ساير كودكان بازي كرده و با آنها قاطي شده باشم، بهترين سرگرمي و تفريح من ايراد نطق و خطابه آتشين براي خدمتكاران بود.
    بخاطر تظاهرات ضد انگليسي، تمام اعضاء خانواده، كه تا آن زمان به سن بلوغ نرسيده بودند، بارها دستگير و زنداني شده بودند.
    اينديرا به ترتيب در هند و سوئيس به تحصيل پرداخت، در سال 1937 بعد از فوت مادر وارد كالج آكسفورد شد، در 1941 به وطن خويش بازگشت و در سال 1942 با فيروز گاندي روزنامه نگار اهل الله آباد، كه يكي از افراد فعال كنگره ملي بود ازدواج كرد و پس از اينكه تا سال 1946 داراي دو پسر بنامهاي راجيو و سن جاي گرديد، در سال 1960 شوهرش چشم از جهان فرو بست.
    در سال 1947 جواهر لعل نهرو، اولين نخست وزير هند شد و اينديرا نيز به ياري پدر شتافت و با توجه به اينكه در امور خارجي و داخلي كارآزموده شده و مدارج علمي خود را هم در اين زمينه طي كرده بود، به عنوان عضو كميته مركزي كنگره، مشاور خوبي براي پدر بود.
    جواهر لعل نهرو در سال 1964 چشم از جهان فرو بست و در سال 1966 هيات اجرايي حزب، خانم اينديرا گاندي را براي پست نخست وزيري معرفي كرد، وي تصميم داشت راه نهرو را ادامه دهد و همين امر باعث شد كه با مخالفتهاي زيادي در داخل و خارج روبرو بشود.
    اينديرا مي‏نويسد: يكي از امتيازات من اين بود كه پدرم به من آموخته بود، چگونه با سياستمداران و بزرگمردان روبرو بشوم و با آنها به بحث و گفتگو و تبادل نظر بپردازم، از آن گذشته مهارت و تجربه فراواني در ملاقات و مذاكره با هنرمندان و نويسندگان و طبقات ديگر اجتماع پيدا كرده بودم، اما تنها اشكالي كه برايم پيش مي‏آمد اين بود كه بايد به سياست بازان حالي مي‏كردم، كه به من به چشم دختر نهرو نگاه نكنند و براي شخص خودم حقي قائل باشند.
    اينديرا در تمام مدتي كه در راس حكومت قرار داشت، روزانه هيجده ساعت كار مي‏كرد، برنامه ده ماده‏اي، معروف خود را تحت عنوان: ارتقاء سطح اقتصادي هند ارائه داد و در مه 1967 توسط كميته كار حزب مورد تائيد قرار گرفت و با بهره‏گيري از محبوبيت و شخصيت و اعتبارش بين مردم توانست در عين مخالفتهاي سنديكاليستهاي كنگره، در ژوئيه 1969 چهارده بانك تجاري را ملي اعلام كند.
    در پايان دهه شصت، دولت اينديرا گاندي توجه فراواني نسبت به توسعه كشاورزي مبذول داشت، اما اين برنامه هرگز نتوانست مشكل دهقانانان بي‏زمين را حل كند و مالكان بزرگ همچنان وجود داشتند و به تاخت و تاز خود ادامه مي‏دادند و معضلات اجتماعي نيز رو به گسترش بود.
    در 9 اوت 1971 اينديرا گاندي با برقراري پيمان مودت 15 ساله هند و شوروي توانست پشتوانه يك قدرت بزرگ را به دست آورد، و اين كار به خصوص براي دولت جوان و نوپاي بنگلادش از اهميت خاصي برخوردار بود، اما اين وابستگي نتوانست مشكلات كمبود و نارضايتي داخلي را حل كند و اينديرا در 26 ژوئن 1976 ناچار وقع فوق العاده اعلام كرد و همزمان دولت با انتشار برنامه 20 ماده‏اي خود تحت عنوان ارتقاء سطح زندگي فقرا وعده داد دنباله برنامه اصلاحات ارضي قبلي را بگيرد و براي اصلاح وضع شهرنشينان و دهقانان تهي دست بكوشد و قيمت ارزاق و مواد غذايي را ثابت نگهدارد، كه متاسفانه اين طرح هم به اجراء درنيامد. و كنگره ملي بعد از 30 سال كه در راس قدرت قرار داشت با شكست مواجه شد.
    مخالفان بعد از اين شكست، اينديرا گاندي را از قدرت خلع كردند و با ايراد تهمتهايي او را به زندان انداختند و براي اعضاء خانواده‏اش هم مزاحمتهايي فراهم كردند، اما طرفداران او مبارزه كردند، حزب جديدي تشكيل دادند و او پس از آزادي باز به قدرت رسيد.
    باري، دو عامل عمده سبب به قدرت رسيدن مجدد اينديرا گاندي شد:
    1 - اراده پولادين و عزم راسخ او در مقابله با مشكلات و مخالفان‏
    2 - برنامه مدون نداشتن حزب جاناتا رقيب او براي جلب اعتماد عموم افراد. زيرا حزب مخالف كاري كه مي‏كرد فقط خورده‏گيري و انتقاد از رهبران سابق كنگره بود.
    اينجا بود كه حزب جديد التاسيس خانم گاندي از موعد 1980 براي انتخابات توانست با موفقيت چشمگيري برنده شود و دو سوم كرسي‏هاي مجلس را به خود اختصاص دهد و بار ديگر خانم گاندي به نخست وزيري انتخاب گرديد.
    اينديرا مادر هند و مظهر آزادي و استقلال سرزمين پهناور هند و مايه شرف و افتخار تاريخ بود.
    اما در صحنه داخلي جدائي طلبان و فرقه گرايان، اين زن مبارز و فداكار به سال 1980 در سن 63 سالگي در يك توطئه ناجوانمردانه به قتل رسيد.
    سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
    حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....

  4. 3 کاربر از پست مفید parnian 80 سپاس کرده اند .


  5. #3
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,563
    ارسال تشکر
    7,101
    دریافت تشکر: 5,335
    قدرت امتیاز دهی
    24321
    Array
    parnian 80's: جدید85

    پیش فرض پاسخ : موفق ترین زنان جهان

    سومین زن موفق:هلن کلر


    هلن کلر
    زادروز ۲۷ ژوئن، ۱۸۸۰
    تاسکامبیا، آلاباما
    درگذشت ۱ ژوئن، ۱۹۶۸ (۸۷ سال)
    وستپورت، کنتیکت
    پیشه نویسنده
    گفتاورد «نابینا بودن یعنی جداشدن از اشیاء، ناشنوا بودن یعنی جدایی از انسان‌ها»

    امضا
    "هلن آدامز كلر" در بيست و هفتم ماه ژوئن سال 1880 ميلادي در مزرعه اي واقع در ايالت "توسکامبیا آلاباما" به دنيا آمد. زماني كه او يك سال و نيم داشت، بيماري مننژيت سبب شد تا بينايي و شنوايي خود را از دست بدهد. سالهاي بعد براي خانواده ي هلن بسيار ناخوشايند بود؛ چرا كه آنها به اين امر آگاه بودند كه به دليل ناتواني دوگانه ي فرزندشان هيچ راهي براي برقراري ارتباط با او وجود ندارد. خود هلن هم به گونه‌اي در بدن خود زنداني بود و به تنهايي نمي توانست نيازهايش را برآورده سازد و يا در آرزوي شهرت باشد.
    اگر کسی تلاش می کرد چیزی به هلن بياموزد، با مقاومت شدید او روبرو می شد. هلن در برابر کسی که می خواست او را ادب کند، خود را به زمین می انداخت و از حنجره اش صداهاي گوشخراشی درمي آورد که غیر قابل تحمل بود. بزرگترین حربه اش هم این بود که سر خود را به شدت به زمین می کوبید و همه را به ستوه می آورد. وقتی کار به اینجا می رسید، او را به حال خود رها می کردند تا هر کاری که دلش می خواهد بکند.
    پدر و مادر كلر با "الكساندر گراهام بل" - كه آموزگار ناشنوايان بود - تماس گرفتند. وقتي گراهام بل، هلن را ديد، به هوش ذاتي او پي برد. او به خانواده ي هلن پيشنهاد كرد كه آموزگاري جوان به نام "آنا سوليوان" را به خدمت بگيرند تا به هلن جوان درس بياموزد. خانواده ي كلر از وضعيت مالي خوبي برخوردار بودند و مي توانستند براي فرزندشان آموزگار خصوصي بگيرند، از اين رو با خانم سوليوان تماس گرفتند.
    آنا سوليوان خود نيز از بينايي نسبتا كمي برخوردار بود. او در انسيتيو "پركينز" در "بوستون" كه ويژه‌ي نابينايان و ناشنوايان بود به تحصيل پرداخت. خانواده ي هلن، آنا را در بيست و يك سالگي به خدمت گرفتند تا با آنها زندگي كند و به هلن درس بدهد. سوليوان راهي را به كار برد كه هلن بتواند آن را درك كند. اين راه شامل نشانه‌هايي بود و با فشار دادن اين نشانه‌ها روي كف دست كلر، وي آنها را درك مي كرد.
    با بهره گيري از اين روش، دختر جوان به طور بي‌نظيري ‌قادر به يادگيري و برقراري ارتباط شد. هلن در هشتمين سال تولدش به شهرت رسيد و اين شهرت در سراسر زندگي او گسترش يافت. وي با كمك "آنا سوليوان"، به يكي از بزرگترين زنان دنيا تبديل شد.
    "مارک تواین"، نویسنده ي بزرگ و شوخ طبع آمریکایی که نوشته هايش جانبداران بی شماری دارد، در یکی از آثار خود نوشت:
    "جالب ترین شخصیت های قرن نوزدهم، به نظر من دو نفر بودند؛ ناپلئون بناپارت و هلن کلر."
    زماني كه "مارک تواین"، این سخنان را به زبان آورد، هلن کلر تنها پانزده سال داشت و هنوز مشهور نشده بود. به عبارت دیگر، مارک تواین با تیزهوشی خاص خود فهمیده بود که روزي هلن یکی از جالب ترین و شگفت انگیزترین زنان قرن بیستم خواهد شد. هلن كلر به كالج "رانكليف" رفت و با كمك سوليوان كه سخنرانيها را روي كف دستش نشان مي داد، توانست مدرك خود را بگيرد. مجله ي خانوادگي زنان از هلن درخواست كرد تا زندگينامه ي خود را بنويسد و از اين راه به كنجكاوي‌هاي بي‌انتهاي مردم سراسر جهان پاسخ دهد. او زندگينامه‌ي خود را نوشت و آن را "داستان زندگي من" ناميد. هلن همچنين آموخت كه چگونه با فشار دادن انگشتانش روي گلوي خانم سوليوان و پيروي از لرزش هاي آن سخن بگويد. او نخستين نابينا و ناشنوايي بود كه به عنوان دانشجوي برجسته از كالج فارغ التحصيل شد.
    هلن کلر از زمانی که در دانشگاه "رادکلیف" دانشجو بود، نگارش را آغاز کرد و این حرفه را به مدت پنجاه سال ادامه داد. وي در كنار مجموعه‌ي "زندگی من"، يازده كتاب‌ و مقاله‌هاي بی‌شمار در زمینه‌ي نابینایی، ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان به رشته تحریر در آورده ‌است.
    هلن كلر در سراسر زندگي خود با شمار زيادي از افراد نامي و سرشناس و همچنين تمامي افرادي كه در دوران زندگي او به رياست جمهوري امريكا رسيده بودند ديدار كرد. وي حتي به واسطه‌ي ويلون و استعداد "ياشا هايفز"، ويالونيست مشهور قرن بيستم، لذت موسيقي را تجربه نمود. هلن با حس كردن لرزش هاي ويالون مي توانست بگويد كه آهنگساز موسيقي نواخته شده چه كسي است.
    او بيشتر اوقات زندگي اش را با شركت در سخنراني ها به همراه آنا سوليوان، آموزگار و دوست عزيزش سپري كرد. سرانجام سوليوان ازدواج كرد، اما با گذشت مدت زمان كوتاهي از همسر خود جدا شد و نزد هلن بازگشت. كلر به قهرماني براي نابينايان تبديل شد. وي كتابهاي گوناگوني را منتشر كرد و در اعتراض هايي [ =خرده گيري ] كه بر ضد استخدام تمام وقت كودكان زير دوازده سال در آمريكا و همچنين قانون اعدام بود، شركت مي‌كرد.
    مدال طلاي موسسه ي ملي علوم اجتماعي در سال 1952 ميلادي به وي داده شد. در سال 1953 ميلادي مراسم بزرگداشتي در دانشگاه "سوربون" فرانسه براي او برپا شد و در سال 1964 ميلادي بالاترين نشانه ي گراميداشت كشوري ايالت متحده يعني مدال آزادي رياست جمهوري، از سوي رييس جمهور وقت، "ليندون ب جانسون" به وي داده شد.

    تلاش هاي اجتماعی
    هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا - ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمی‌داشت. هلن از دوستان دکتر "پیتر سالمون" (مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان) بود كه او را در بنيان نهادن مرکزی یاری نمود که "مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا - ناشنوا" نام گرفت.
    هلن کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در چندین انتخابات پیاپی از نامزدی "یوجین دبس"، چهره‌ي مشهور کمونیست و سوسیالیست جانبداري می‌کرد. او در زمینه‌ي حقوق زنان نیز تلاش هاي بسياري نمود و به پشتيباني از کنترل بارداری و حق رأی برای آنها پرداخت. او همچنين عضو اتحادیه‌ي کارگری چپ "کارگران صنعتی جهان" بود و در مطلبی به نام "چرا به کارگران صنعتی جهان پیوستم"، بيان نمودکه چگونه تحت تأثیر اعتصاب لارنس به عضویت این اتحادیه درآمده است.
    هلن کلر از جانبداران انقلاب روسیه بود و در يادداشت هايي چون "به روسیه‌ی شوروی کمک کنید" و "روح لنین" به این قضیه می‌پردازد.
    هلن کلر یك زن کور بود، اما در تمام دوران زندگی خود، صدها برابر یك آدم عادي و در زمینه‌های گوناگون کتاب خوانده بود. او حتي بیشتر از بسياري از افراد تندرست، موزیک گوش می کرد و خوشي را درك مي‌كرد.
    از آنجا كه وجود یك بانوی نابينا و ناشنوا - که برخلاف تمام این دشواري‌ها، صحنه‌ي زندگی و مبارزه را ترک نکرد و هيچگاه ناامید، منزوی و گوشه‌گير نشد - برای مردم جالب و حتی شگفت انگیز بود؛ وقتی قرار شد از زندگی او فیلمی تهیه كنند، خود هلن، اجرای نقش نخست (نقش هلن کلر) را به عهده گرفت و زندگی پر ماجرایش را بازسازی کرد.
    هلن کلر كه از سال ۱۹۳۶ به "کانکتیکات وستپورت" رفته بود، تا پایان عمر در آنجا ماند و در ژوئن ۱۹۶۸ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
    بنيادها و انجمن هايي از هلن به يادگار مانده كه هدف آنها پايان بخشيدن به مشكل نابينايي است. جايزه‌ي هلن به كساني داده مي شود كه توجه عموم را پيرامون پژوهش روي موضوع نابينايي متمركز مي‌كنند.
    در مراسم خاكسپاري هلن، سناتور "لیستر هیل" درباره‌ي او چنین گفت:
    «او زنده خواهد ماند و یکی از چند نام جاویدانی است که آفريده شده‌اند، اما نه برای مردن. روح او برای همیشه باقی می‌ماند و نسلها می‌توانند داستان‌های بسیاری را از زنی روایت کنند و بخوانند که به جهانیان نشان داد هیچ مرزی برای شجاعت و ایمان وجود ندارد.»

    هلن کلر در وصف و گرامیداشت یاد آموزگار خود چنین سروده است:
    به ژرفاي نومیدی رسیده بودم و تاریکی، چتر خود
    بر همه چیز کشیده بود که عشق از راه رسید و
    روح مرا رهایی بخشید
    فرسوده بودم و خود را به دیوار زندانم می کوبیدم
    حیاتم تهی از گذشته و عاری از آینده بود و مرگ،
    موهبتی بود که مشتاقانه خواهانش بودم
    اما کلامی کوچک از انگشتان دیگری ریسمانی شد
    در دستانم، به آن ورطه ي پوچی پیوند خورد و قلبم با شور زندگی شعله ور شد
    معنای تاریکی را نمی دانم، اما آموختم که چگونه بر آن غلبه کنم



    برگرفته از :
    http://makou-online.com
    http://fa.wikipedia.org
    http://www.pacyrus.com
    http://www.tebyan.net

    سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
    حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....

  6. 3 کاربر از پست مفید parnian 80 سپاس کرده اند .


  7. #4
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,563
    ارسال تشکر
    7,101
    دریافت تشکر: 5,335
    قدرت امتیاز دهی
    24321
    Array
    parnian 80's: جدید85

    پیش فرض پاسخ : موفق ترین زنان جهان

    چهارمین زن موفق:الیزابت جین کوکران
    دور دنیا در ۷۰ روز
    الیزابت جین کوکران که در سن ۲۱ سالگی نام نلی بلای را برای خود انتخاب کرد، در ۵ مه ۱۸۶۴ در ایالت پنسیلوانیا متولد شد. وی در انجام دو کار شهرت دارد: شکستن رکورد سفر به دور دنیا در شبیه سازی رمان ژول ورن و یک تحقیق که در آن او خود را به دیوانگی زد که یک آسایشگاه روانی را از داخل مورد مطالعه قرار دهد.
    او یکی از برترین زنان خبرنگار دنیا به شمار می رود.او در جواب مقاله ای که در آن با اهداف جنبش زنان در قرن نوزدهم مخالفت شده بود، نامه شدیداللحنی برای سردبیر روزنامه پیام پیتزبورگ ارسال کرد. سردبیر آنچنان تحت تاثیر این نامه قرار گرفت که او را در روزنامه استخدام کرد و به این ترتیب او به یکی از اولین خبرنگاران زن ایالات متحده آمریکا تبدیل شد. او نام نلی بلای را که از اشعار استفان فاستر برگرفته بود، در آن زمان برای خود انتخاب کرد.او موضوعات مقالاتش را تنها به موضوعات زنانه محدود نمی کرد، بلکه به مسائل روزمره زنان و مردان معمولی توجه داشت و برای گزارش‌هایش به‌صورت ناشناس به این اقشار ملحق می‌شد.برای مثال او یک بار در کارخانه‌ای شروع به کار کرد و بعدها مقالاتی راجع به کودکان و شرایط ناسالم آنجا نوشت که همین افشاگری‌ها باعث شد تا به‌تدریج با او به مخالفت برخیزند و او به مکزیک سفر کند، البته دولت مکزیک چندی بعد، او را از کشور اخراج کرد.اما عمده شهرت و معروفیت بلای به‌خاطر سفر دور دنیای او در ۷۲ روز بود. بلای در سال ۱۸۹۵ از روزنامه‌نگاری کناره‌گیری
    و در نهایت در ۲۷ ژانویه ۱۹۲۲ در سن ۵۷ سالگی در اثر ابتلا به بیماری ذات‌الریه درگذشت.
    سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
    حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....

  8. 2 کاربر از پست مفید parnian 80 سپاس کرده اند .


  9. #5
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,563
    ارسال تشکر
    7,101
    دریافت تشکر: 5,335
    قدرت امتیاز دهی
    24321
    Array
    parnian 80's: جدید85

    پیش فرض پاسخ : موفق ترین زنان جهان

    خوب دوستان اینم از پنجمین زن موفق:الیزابت بلک ول
    من واقعا شخصیت ایشون رو دوست دارم!
    الیزابت بلک ول (Elizabeth Blackwell) نخستین بانوی پزشک در انگلستان، که از پیشروان مکتب زنان پزشک نیز بود در سوم فوریه سال ۱۸۲۱ در بریستول انگلستان زندگی را آغاز کرد . ساموئل و هانا بلک ول در سال ۱۸۲۳به اتفاق کودکانشان به کشور امریکا مهاجرت کردند . نخست در نیویو رک ، سپس در سی سیناتی –شهری که سرانجام پدر خانواده در آن درگذشت – سکونت گزیدند.

    الیزابت نوجوان در حالی که محکوم به گرداندن چرخ خانواده شده بود تحصیلاتش را طی هفت سال تمام کرد و به سال ۱۸۴۴ بر آن شد تا علم پزشکی را بیاموزد و زندگانی اش را در راه نجات انسان های دیگر صرف کند . اما به سبب اشکالاتی که آن زمان بر سر آموزش زنان قرار داشت . نه در مدرسه پزشکی فیلادلفیا و نه در مدرسه پزشکی نیویورک پذیرفته نشد . هر چند به سبب آتشی که در درونش شعله می زد با پشتکار و سختکوشی بسیار به شیوه خصوصی مقدمات دانش پزشکی را نزد پزشکانی که شیفته شور و شوق او بودند آموخت و سرانجام در مدرسه پزشکی ژنو پذیرفته شد . او در محیطی پر از آشوب و نا متناسب ، دانش لازم را آموخت و پس از گرفتن دانشنامه درسال ۱۸۴۹ به لندن رفت و دوران تجربی پزشکی را در بیمارستان سن بار تولومیو(St.bartholomew ) گذراند . مدتی نیز در بیمارستان پاریس به کار آموزی پرداخت . سرانجام به آمریکا برگشت و چون نتوانست به سبب جنسیت خود در یک بیمارستان کاری بدست آورد ، برآن شد تا با تاسیس یک کلینیک کمک پزشکی مخصوص بانوان کار خود را آغاز کند . به این ترتیب اوخواسته خود را به عمل در آورد و کلینیک او به صورت آموزشگاه کمک پزشکی زنان در نیویورک درآمد . این مرکز به خصوص در زمان جنگ خدمات بسیاری انجام داد و با تربیت پرستار و فرستادن آنها به پشت جبهه بارها مورد تحسین قرار گرفت و دانشکده پزشکی زنان را به طور رسمی درنیویورک افتتاح کرد.
    این بانوی گرانقدر پس از عمری تلاش در هشتاد و نه سالگی دیده از زندگی فرو بست و در ۳۱ می ۱۹۱۰ در هاستینگ (Hasting )
    لندن به خاک سپرده شد .



    سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
    حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....

  10. کاربرانی که از پست مفید parnian 80 سپاس کرده اند.


  11. #6
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,563
    ارسال تشکر
    7,101
    دریافت تشکر: 5,335
    قدرت امتیاز دهی
    24321
    Array
    parnian 80's: جدید85

    پیش فرض پاسخ : موفق ترین زنان جهان

    ششمین زن موفق:مادر ترزا
    اگنس گونجا بویاجیو معروف به مادر ترزا (به انگلیسی: Mother Teresa)‏(متولد ۲۶ اوت ۱۹۱۰ در اسکوپیه امپراطوری عثمانی ) راهبهٔ کاتولیک آلبانیایی و تأسیس کنندهٔ ماموران امور خیریه در هند بود. وی در سال ۱۹۲۸ به هندوستان رفت و به گروه "tas" پیوست. به‌خاطر ارادتی که به "تِرِزا اهل آویلا"، راهبهٔ اسپانیایی و بنیانگذار یکی از جریانهای رهبانیت و خدمات خیرخواهانه بود، نام ترزا را برای خود برگزید. در سال ۱۹۴۸ صومعه را ترک گفت تا پرستاری بیاموزد.
    مادر ترزا به خاطر خدمات انسان‌دوستانه‌اش سال ۱۹۷۹، جایزه نوبل صلح را به خود اختصاص داد و در سال ۲۰۰۳ از طرف پاپ ژان‌پل دوم آمرزیده شناخته شد.

    اگنس گونجا بویاجیو در سال ۱۹۱۰ متولد گشت. او کوچکترین فرزند خانواده بود.[۲] پدرش که در مسائل سیاسی آلبانی درگیر بود در ۱۹۱۹ یعنی زمانی که او ۹ سال داشت درگذشت.[۳] پس از مرگ پدر مادرش او را بر اساس تعالیم کلیسای کاتولیک آموزش داد. اگنس از همان ابتدا مجذوب داستان‌هایی در مورد زندگی مبلغین و خدمات آنها بود.در دوازده سالگی متقاعد شده بود که باید عمر خود را صرف یک زندگی معنوی بکند.[۴] در ۱۸ سالگی خانه را ترک و به عضویت گروه خواهران لورتو درآمد و دیگر هرگز مادر و خواهرش را ندید.[۵]
    آگنس در ابتدا به لورتو ابی در ایرلند برای یادگیری زبان انگلیسی رفت. زبانی که خوهران لورتو از آن برای آموزش به کودکان در هند استفاده می‌کردند. او در سال ۱۹۲۹ وارد هند شد و مراحل کارآموزی خود را در دارجلینگ آغاز کرد. او در ۲۴ می۱۹۳۱ به عنوان یک راهبه قسم یاد کرد و نام ترزا را از "تِرِزا اهل آویلاً، راهبهٔ اسپانیایی و بنیانگذار یکی از جریانهای رهبانیت و خدمات خیرخواهانه داشت، برای خود برگزید. او مراسم قسم خود را به عنوان راهبه به صورت رسمی در ۱۴ می ۱۹۳۷ هنگامی که به عنوان معلم در یکی از مدرسه‌های صومعهٔ لورتو در شرق کلکته مشغول به تدریس بود به جای اورد. هر چند که ترزا از آموزش دادن لذت می برد اما فقر گستردهٔ حاکم بر کلکته به شدت او را آزار می داد.

    در دهم سپتامبر ۱۹۴۶ ترزا چیزی را هنگام سفر به دیر لورنتو در دارجلینگ تجربه کرد که خود ان را ندایی در درون ندا خواند.ترزا می‌گوید: من می‌خواستم تا دیر را ترک کنم و به مردم فقیر در حالی که در میان ان‌ها زندگی می‌کنیم کمک کنم.این یک وظیفه بود. ترزا کار مبلغی خود را در سال ۱۹۴۸ با به تن کردن ردایی با خط‌های آبی شروع کرد او شهروندی هند را دریافت نمود و به زندگی در میان فقرا روی اورد.. در ابتدا به تدریس در مدرسهٔ موتجهیل پرداخت و سپس به پرستاری از افراد بینوا و قحطی زده روی آورد.کارها و تلاش‌های او خیلی زود توجه مقامات رسمی زیادی از جمله نخست وزیر هند را به خود جلب کرد.
    ترزا در خاطرات خود می‌نویسد که ۵ سال اول کار او مملو از دشواری‌ها و مشقات زیادی بوده‌است.او درامدی نداشت و از حامی ای برای دریافت غذا و مایحتاج برخوردار نبود. ترزا در این مدت دچار احساس تنهایی و شک و تردید و وسوسه‌ای برای بازگشت به زندگی نسبتاً اسوده در دیر شد.

    در سال ۱۹۸۲ مادر ترزا در اوج محاصره بیروت توانست ۳۷ کودک را که در بیمارستان خط مقدم گرفتار شده بودند با آتش بسی موقت میان ارتش اسرائیل و چریک‌های فلسطینی نجات دهد.وی همراه با کارکنان صلیب سرخ به آن منطقه سفر کرد و توانست کودکان بیمار را نجات بخشد.
    در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ میلادی با بازتر شدن فضا در کشورهای اروپای شرقی، که قبلاً به خاطر کمونیست مبلغان مذهبی را رد کرده بودند، وی تلاشهایش را معطوف به گسترش مذهب در این کشورها کرد. او با موضعی محکم با مخالفت در برابر سقط جنین و طلاق پرداخت و شعارش این بود که: «مهم نیست آنها چه میگویند، شما باید آنها را با لبخند و کار خود تغییر دهید.»
    مادر ترزا برای همکاری و کمک به جاهای مختلفی سفر کرد. از جمله برای مبارزه با گرسنگی به اتیوپی، در حادثه چرنوبیل برای کمک به آسیب دیدگان تشعشات هسته‌ای، و همچنین برای کمک به قربانیان زلزله در ارمنستان به این مناطق سفر کرد.در سال ۱۹۹۱ در اولین بازگشت به وطنش خانه خیریهٔ برادران مبلغ را در تیرانای آلبانی تاسیس کرد.
    تا سال ۱۹۹۶ او ۵۱۷ مأموریت را در بیش از ۱۰۰ کشور جهان انجام داده بود.

    ترزا در سال ۱۹۸۳ در رم هنگامی که قصد دیدار با پاپ را داشت دچار یک حمله ی قلبی شد. پس از دومین حمله قلبی وی یک ضربان ساز دریافت نمود. در ۱۹۹۱ پس از جدال با بیماری ذات الریه در مکزیکو او دچار مشکلات قلبی بیشتر شد. به او پیشنهاد شد تا از مقام خود به عنوان مدیر امور خیریه کناره گیری کند اما راهبه‌های گروه‌های مذهبی در جلسه‌ای سری رای به باقی‌ماندن او در سمت خود دادند. مادر ترزا تصمیم انان را مبنی بر باقی‌ماندن در سمت خود پذیرفت.
    در سال ۱۹۹۶ مادر ترزا در سانحه‌ای به زمین خورد و استخوان ترقوه اش شکست.در ماه اگوست همان سال او به بیماری مالاریا دچار شد و بطن چپ قلب خود را از دست داد. او یک عمل قلب انجام داد اما واضح بود که وضع جسمانی او دارد رو به وخامت می‌گذارد. هنگامی که بیماری او شدت گرفت و مجبور به بستری شد در خواست نمود تا همانند بقیه ی مردم عادی در بیمارستانی در کالیفرنیا مورد معالجه قرار گیرد. اسقف اعظم کلکلته به کشیشان دستور داد تا بر روی مادر ترزا مراسم جن گیری انجام گیرد زیرا که تصور می‌کرد او مورد حملهٔ شیطان قرار گرفته‌است.
    مادر ترزا در ۱۳ مارس ۱۹۹۷ از مقام خود استعفا کرد و در ۵ سپتامبر همان سال زندگی را بدرود گفت. هنگام مرگ امور خیریه دارای بیش از چهار هزار راهبه و در ۱۲۳ کشور جهان مبلغ داشت. دولت هند به منظور قدردانی از زحمات مادر ترزا برای او مراسم رسمی ویژه ای به عمل اورد.

    پس از مرگ مادر ترزا واتیکان تحقیقات خود را در رابطه با قدیس بودن او اغاز کرد.
    در سال ۲۰۰۲ واتیکان شفا یافتن زنی هندی را که توموری در شکم خود داشت و با نگاه کردن به عکس ترزا بر روی یک یادگاری بهبود یافته بود را به عنوان معجزه به رسمیت شناخت. مونیکا بسرا زن شفا یافته در این رابطه می‌گوید که پرتوهایی از نور از سمت نگاره مادر ترزا تشعشع یافت تومور سرطانی وی را درمان نمود هرچند شوهر او و منابع بیمارستانی اصرار داشتند که معالجات پزشکی او را شفا داده است. نقدها و صحبتهای زیادی پیرامون این امر شده‌است دکتر مصطفی در این رابطه به نیویورک تایمز گفت که در واقع کیست برسا سرطانی نبوده‌است علاوه بر این او به مدت تقریباً یک سال تحت درمان بوده‌است و این نمی‌تواند یک معجزه باشد.

    مادر ترزا

    مادر ترزا، ۱۹۸۸
    زادروز ۲۶ اوت ۱۹۱۰
    اسکوپیه، امپراتوری عثمانی
    امروزه در مقدونیه
    درگذشت ۵ سپتامبر ۱۹۹۷
    کلکته، هند
    ملیت آلبانیایی
    نام‌های دیگر Agnes Gonxha Bojaxhiu
    پیشه راهبه
    نقش‌های برجسته تأسیس کننده ماموران امور خیریه در هند
    مذهب کاتولیک
    جایزه‌ها جایزه نوبل صلح سال ۱۹۷۹ به خاطر خدمات انسان‌دوستانه‌اش
    مدال آزادی ریاست جمهوری
    جایزه بالزان
    سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
    حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....

  12. 5 کاربر از پست مفید parnian 80 سپاس کرده اند .


  13. #7
    دوست آشنا
    نوشته ها
    1,563
    ارسال تشکر
    7,101
    دریافت تشکر: 5,335
    قدرت امتیاز دهی
    24321
    Array
    parnian 80's: جدید85

    پیش فرض پاسخ : موفق ترین زنان جهان

    سلام دوستان این دفعه میخوام یه شیرزن ایرانی رو معرفی کنم:سردار مریم بختیاری
    او از زنان تحصیل کرده و روشنفکر عصر بود، که به طرفداری از آزادیخواهان برخاست و در این راه از هیچ چیز دریغ نورزید. وی به مثابه زندگی ایلیاتی در فنون تیراندازی و سوارکاری ماهر بود و چون همسر و جانشین خان بود عده‌ای سوار در اختیار داشت و در مواقع ضروری به یاری مشروطه خواهان می‌پرداخت.
    سردار بی بی مریم بختیاری، یکی از مشوقین اصلی سردار اسعد بختیاری ، جهت فتح تهران محسوب می‌شد. وی طی نامه‌ها و تلگراف‌های مختلف بین سران ایل و سخنرانی‌های مهیج و گیرا، افراد ایل را، جهت مبارزه با استبداد صغیر (استبداد محمدعلی شاهی) آماده می‌کرد و همواره، به عنوان یکی از شخصیت‌های ضداستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بوده‌است.
    سردار مریم بختیاری، قبل از فتح تهران، مخفیانه با عده‌ای سوار وارد تهران شده و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد. به مجرد حمله‌ سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که، مشرف به میدان بهارستان بود، سنگربندی نمود و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌ها مشغول جنگ شد...!
    او حتی خود شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. نقش او در فتح تهران ، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت، به طوری که به لقب سرداری مفتخر شد. سردار مریم بختیاری در جنگ جهانی اول، با وجود آنکه ایل بختیاری از انگلیس‌ها حمایت می‌کرد، به مخالفت با انگلیس‌ها پرداخت و با عده‌ای از تفنگچیان و سرداران خود جانب متحدین را گرفت.
    او پاره‌ای از خوانین جزء بختیاری، چون خوانین پشتکوه را با خود یار ساخت و در یورش‌های مداوم خود به انگلیس‌ها، صدماتی وارد ساخت به طوری که پلیس جنوب، مبارزات دائمی و پیگیری را با او شروع کرد. در این راه، او از سربازان و افسران آلمانی و سرکوب و قلع و قمع راهزنان کهگیلویه و بویداحمد و کنترل خوانین کوچک، استفاده نمود. قدرت سردار مریم در منطقه به حدی بود، که روس‌ها به هنگام فتح اصفهان ، خصمانه به منزل او تاختند و اثاثیه او را به یغما بردند و کلیه اموال و املاک او را در اصفهان ، مصادره کردند.منزل او مأمن و پناهگاه بسیاری از آزادیخواهان عصر مشروطه شد...
    به طوری که هنگام فتح اصفهان توسط روس‌ها (در جنگ جهانی اولفن کاردف، شارژ دافر سابق آلمان ، به خانه سردار مریم بختیاری پناه برد و مدت سه ماه و نیم در پناه او بود، تا اینکه پس از شکست بختیاری‌ها از روس‌ها و کشته شدن ۵۸ نفر، راهی کرمانشاه شد و از آنجا به برلن رفت.
    به پاس حمایت‌های سرسختانه بی بی مریم از فن کاردف، امپراطور آلمان، کمان تمثال میناکاری و الماس نشان و همچنین صلیب آهنین خود را، که مهمترین نشان دولت آلمان بود، برای او فرستاد و او تنها زنی بود که در دنیا توانست به دریافت این نشان نائل آید. جریان مبارزات سردار مریم بختیاری با انگلیس‌ها در طیقرارداد ۱۹۱۹ و کودتای ۱۲۹۹، همچنان ادامه یافت.
    ...به طوری که دکتر محمد مصدق، حاکم فارس در زمان کودتای ۱۲۹۹، پس از مخالفت و عزل از اصفهان راهی بختیاری شد و مدتها مهمان سردار مریم بود.سردار مریم بختیاری، در سال ۱۳۱۶هـ. ش ، سه سال پس از کشته شدن فرزندش علیمردان خان بختیاری در اصفهان، در گذشت. او در تخت فولاد اصفهان دفن است.
    سردار مریم بختیاری
    بی بی مریم بختیاری

    سردار مریم بختیاری در سال ۱۳۱۳ خورشیدی
    زادروز ۱۲۵۳
    درگذشت ۱۳۱۶ خورشیدی
    اصفهان
    آرامگاه تخت فولاد, تکیه میرفندرسکی, اصفهان
    شناخته‌شده برای از زنان مبارز عصر مشروطیت
    لقب سردار مریم بختیاری
    جنبش جنبش مشروطه
    همسر ضرغام السلطنه
    فرزندان علیمردان خان بختیاری
    والدین حسینقلی خان ایلخانی
    خویشاوندان خواهر علیقلی خان سردار اسعد
    سادگی یعنی فکر کنی کسانی که دورت میزنند،به دورت میگردند....
    حماقت یعنی صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد....

  14. کاربرانی که از پست مفید parnian 80 سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •