الان آنلاینم دارم آپلود میکنم منتظر باشین
الان آنلاینم دارم آپلود میکنم منتظر باشین
عجب روزگاریست!
شیطان فریاد می زند ؟!
انسان پیدا کنید، سجده خواهم کرد...
http://uploadtak.com/viewer.php?file...0b39564f9a.mp4شب شعر.ته خنده!!روده برمیشی
عجب روزگاریست!
شیطان فریاد می زند ؟!
انسان پیدا کنید، سجده خواهم کرد...
عزیزانی که دردانلود ویدیو ها مشکل داشتن بگن تا لینکارو آپدیت کنم
عجب روزگاریست!
شیطان فریاد می زند ؟!
انسان پیدا کنید، سجده خواهم کرد...
شوخی با شعر سهراب سپهری:
من سخت بدهکارم
جیب هایم خالی ست
کفش هایم کهنه ، چشمم کور
من عجب دنده نرمی دارم
من پول هایم را وقتی می گیرم ،
که فاتحه اش را خوانده باشد زن من
سر گلدسته برج
جیب من جای گره خوردن هیچ است و شپش
هر کجا هستم باشم ، خانه ای می خواهم
اجاره، رهن ، کرایه همه اش مال من است
چه اهمیت دارد که اجاره با لا ست
صاحبان خانه چه خبر از ته جیبم دارند
پول را باید جست ، وام باید که گرفت ،
خانه ای نقلی ساخت
زیر قرض باید رفت
با همه اهل و عیال ،نان خشک باید خورد
مگر این اشکنه ها چه کم از دیزی سنگی دارد !
بهتر آن است که قانع باشیم
و نگوییم که پول و پله لازم داریم !
حرف دیگر،کافیست
خانه در یک قدمی است
و طلبکار آنجاست!
کفش را باید کند
پول را باید جست
عجب روزگاریست!
شیطان فریاد می زند ؟!
انسان پیدا کنید، سجده خواهم کرد...
پیغام گیر حافظ
رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور
پیغام گیر سعدی
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم
پیغام گیر فردوسی
نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب
پیغام گیر خیام
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد
پیغام گیر منوچهری
از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم
پیغام گیر مولانا
بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم
شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم
برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم
پیغام گیر بابا طاهر
تلیفون کرده ای جانم فدایت
الهی مو به قوربون صدایت
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت
عجب روزگاریست!
شیطان فریاد می زند ؟!
انسان پیدا کنید، سجده خواهم کرد...
شوخی با شعر رسول نجفیان(رسم زمونه!)
عجب رسمیه رسم زمونه
خونهمون عیدا پر مهمونه
میرن مهمونا از اونا فقط
... آشغال میوه به جا میمونه!
کجاست اون کیوی؟ چی شد نارنگی؟
کجا رفت اون موز؟ خدا میدونه!
جعبه خالی شیرینی هنوز
گوشهی طاقچه پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپزخونه
شیرینیش کجاست؟ خدا میدونه
میرن مهمونا از اونا فقط
جعبهی خالی به جا میمونه!
از بس خونه رو به هم میریزن
آدم مثل خر تو گل میمونه
یکی نیست بگه خدا وکیلی
جای پوست پسته توی قندونه؟!
قند نصفهی عموجون هنوز
خیس و لهیده ته فنجونه
حالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند، نصف دندونه!
میرن مهمونا از اونا فقط
نصفهی دندون به جا میمونه!
پستهی خندون، بادوم شیرین
فندق در باز، مال مهمونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت:
که از این آجیل به غیر از تخمه،
واسه ما بعدها چیچی میمونه؟
عجب روزگاریست!
شیطان فریاد می زند ؟!
انسان پیدا کنید، سجده خواهم کرد...
تو چه گفتی سهراب؟
قایقی خواهم ساخت ...
با کدوم عمر دراز؟
نوح اگر کشتی ساخت، عمر خودرا گذراند
با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد...سالیان طول کشید، عاقبت اماساخت...پس بگو ای سهراب ...شعر نو خواهم ساخت
بیخیال قایق ....
یا که میگفتی ....
تا شقایق هست زندگی بایدکرد؟
این سخن یعنی چه؟
...با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد
ورنه این شعرو سخن
یک خیال پوچ است
پس اگر می گفتی ...
تا شقایق هست، حسرتی باید خورد
جمله زیباتر میشد
تو ببخشم سهراب ...
که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم
بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، ازخیال و رویا
بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم،درجوانی پیرم
زندگی رویا نیست
زندگی پردرد است
زندگی نامرد است، زندگی نامرداست!
عجب روزگاریست!
شیطان فریاد می زند ؟!
انسان پیدا کنید، سجده خواهم کرد...
جز شعر پیغام گیرو رسم زمونه بقیه رو خودم نوشتم
عجب روزگاریست!
شیطان فریاد می زند ؟!
انسان پیدا کنید، سجده خواهم کرد...
شما هم اگر شعری دارید بزارید
عجب روزگاریست!
شیطان فریاد می زند ؟!
انسان پیدا کنید، سجده خواهم کرد...
شوخی با شعر حافظ:
گفتم: بگو ز یارش ، گفتا ولش نموده
گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیونگفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟گفتا: خریده قسطی تلویزیون به جایشگفتم: بگو ز ساقی ، حالا شده چه کاره؟گفتا: شدست منشی در دفتر ادارهگفتم: بگو ز زاهد ، آن رهنمای منزلگفتا: که دست خود را بردار از سر دلگفتم: ز ساربان گو با کاروان غم هاگفتا: آژانس دارد با تور دور دنیاگفتم: بگو ز محمل ، کن از کجاوه یادیگفتا: پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادیگفتم: که قاصدک کو؟ آن باد صبح شرقی!گفتا: که جای خود را داده به فاکس برقیگفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چارهگفتا: به جای هدهد دیش است و ماهوارهگفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد؟گفتا: به پست داده ، آورد یا نیاورد؟گفتم: بگو ز مشک آهوی دشت زنگیگفتا: که ادکلن شد در شیشه های رنگیگفتم: سراغ داری میخانه ای حسابی؟گفتا: آنچه بوده از دم شده چلوکبابیگفتم: بیا دوتایی لب تر کنیم پنهانگفتا: نمی هراسی از چوب پاسبانان؟گفتم: شراب نابی در دست و پا نداری؟گفتا: که جاش دارم و افور با نگاریگفتم: بلند بوده موی تو آن زمان هاگفتا: به حبس بودم از ته زدند آن هاگفتم: شما و زندان؟ حافظ ما رو گرفتی؟گفتا: ندیده بودم هالو به این خرفتی!
عجب روزگاریست!
شیطان فریاد می زند ؟!
انسان پیدا کنید، سجده خواهم کرد...
در حال حاضر 8 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 8 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)