آرزوی قشنگیست :
داشتن رد پای تو کنار رد پای من
بر دشت سفید پوشیده از برف
اما هنوز نه برف آمده نه تو......!!!
آرزوی قشنگیست :
داشتن رد پای تو کنار رد پای من
بر دشت سفید پوشیده از برف
اما هنوز نه برف آمده نه تو......!!!
وسیع باش ومغرور
سربه زیرو سخت
فــرامـوش نمیشـوی
" جای پـای تــو "
مانـــده بـــر تمــــــامِ
مـــن ! ...
وسیع باش ومغرور
سربه زیرو سخت
من در این گنبد دوار
نور میخواهم
اما
جهانم ، پر تاریکی است
تهمت و ظلم و ریاست
نور میخواهم ، نور
بخشش و مهر و امید
نگاهی دلگرم
، و کلامی زیبا
چشم ها شسته شوند
جور دیگر دیدی
بازــآ
تا دلم گرم شود
و جهانم رخشان
وسیع باش ومغرور
سربه زیرو سخت
تو می خندی ، حواست نیست ، من آروم می میرم
تو می رقصی و من، عاشق شدن رو یاد می گیرم
چه جذابی ... چه گیرایی
چه بی منطق به چشمات می شه عادت کرد
توی دستای تو باید به سیگارم حسادت کرد
منو پوک می زنی آروم
خرابم می کنی از سر
رژ لب روی ته سیگار
تن من زیر خاکستر
تنم می لرزه و میری ... حواست نیست
هوامو کام می گیری ... حواست نیست
حواسم هست و می میرم ... حواست نیست
کنارت اوج می گیرم ... حواست نیست
تو می خندی، حواست نیست...
وسیع باش ومغرور
سربه زیرو سخت
آغوش تو گناه نیست
من در آغوش تو آرامش یافته ام
که هیچ گناهی با آرامش مانوس نیست
آغوش تو گناه نیست
من در آغوش تو امنیت را احساس کرده ام
که در هیچ گناهی امنیت محسوس نیست
آغوش تو گناه نیست
من در آغوش تو تمام زیبایی را لمس کرده ام
که در هیچ گناهی زیبایی ملموس نیست
پس امانم بده
که تا ابد در دل این زیبایی
وسیع باش ومغرور
سربه زیرو سخت
من در این کلبه خوشم ،
تو در آن اوج که هستی خوش باش .
من به عشق تو خوشم
تو به عشق هر که هستی خوش باش
وسیع باش ومغرور
سربه زیرو سخت
ما همیشه یا جای درست بودیم درزمان غلط
یا جای غلط بودیم درزمان درست ، و همیشه همینگونه همدیگر را ازدست داده ایم !
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
خوشبختي ما تو سه جمله خلاصه شده
تجربه از ديروز، استفاده از امروز، اميد به فردا
ولي با سه جمله ديگه زندگيمون رو تباه مي کنيم
حسرت ديروز، اتلاف امروز، ترس از فردا
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
وسیع باش ومغرور
سربه زیرو سخت
بــابــام میگه . .
اینایی که دختـــر ندارن تو خونــه (!) عــمرشون هــدر رفته . .
صبح هــا دیدن دخترت با موهــای شلخته،زیر چشاش سیاه شده و صدای گرفتــه اول صبحش که داد میزنه:
بـابـا نیـــا تو!
فرار میکنه لباسشو عوض کنه . . .
کل دنیای یـــه مـــرده
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)