تعارضات خانوادگی چیست؟ با تعارضات زندگی زناشویی چه میکنید؟
تعارضات خانوادگی
دیدکلی
آیا فریادهای زن و شوهری ، شما را از خانه بیرون کشانده است؟
آیا تا بحال گذرتان به دادگاه خانواده افتاده است؟
آیا میدانید چرا عدهای از فرزندان از خانههایشان فرار میکنند؟
بروز اختلاف و عدم تفاهم در خانواده امری شایع است و هیچ خانوادهای از این امر مستثنی نیست، اما گاهی این اتفاقات به تعارضهای شدید منجر میشود. کافی است نگاهی به صفحات روزنامه یا گذری به دادگاه خانواده بزنید. امروزه خانوادهها درگیر انواع مختلفی از تعارضات و اختلافات شدید هستند که این اختلافات باعث عدم کارکرد خوب و سالم خانواده به عنوان اولین و قدیمیترین نهاد اجتماعی (Family Institution) میشود. نهادی که وظیفه اصلی آن ایجاد روحیه و شخصیت سالم است خود به عاملی برای اختلالات عاطفی ، رفتاری و شخصیتی تبدیل شده است.
- تعارض عبارت است از عدم توافق و مخالفت دو فرد با يكديگر، ناسازگاري و نظرات و اهداف و رفتاري كه در جهت مخالفت با ديگري صورت ميگيرد و همچنين ستيزهاي بين افراد در اثر منافع ناهمسو و اختلاف اهداف و ادراكات مختلف (رابينز، 1991، كبيري، 1377، به نقل از بهارستان، 1383).
هالفورد (2001) ضمن بحثي درمورد آشفتگي روابط زناشويي به گزارش نارضايتي مهم و مداوم در رابطه توسط حداقل يكي از زوجين اشاره مينمايد. در اينجا منظور از اصطلاح «مهم» تأثير اين موضوع بر كاركرد همسر و منظور از «مداوم» اشاره به اختلافات دائمي ميباشد. به نظر كاهن (1992، به نقل از ماركمن، 1993) هرجا عدم توافق، تفاوت يا ناسازگاري بين همسران وجود داشته باشد تعارض به وجود ميآيد. فاورز و السون (1992) نيز زوجين متعارض را ناراضي از عادات و شخصيت همسر و داراي مشكل ارتباطي در حوزههاي گوناگون ميدانند.
در زمينه تأثيرات مخرب تعارض ميتوان به پيامدهاي جسمي، رواني و رابطهاي آن اشاره نمود: از لحاظ رواني، اكثر افراد تعارض در روابط را بينهايت تنشزا تجربه ميكنند (هالفورد، 2001). تعارض با خطر فزاينده انواع اختلالات رواني از جمله افسردگي خصوصاً در زنان، سوء مصرف مواد خصوصاً در مردان، ناكارآمدي جنسي در هر دو جنس و مشكلات رفتاري رو به افزايش در فرزندان خصوصاً اختلالات رفتاري پسران ارتباط دارد (افارل، 1989).
علاوه بر اختلالات روان، تعارض بر سلامتي جسمي نيز تأثير دارد. رابطه مستندي بين درد و رفتارهاي سازگارانه با بيماريهاي مزمن و تقويت غيرعمدي رفتار بيماري در روابط داراي مشكل وجود دارد. به همين ترتيب مشكلات زناشويي تأثيرات مستقيمي بر فرآيندهاي فيزيولوژيك بر جاي ميگذارد؛ از جمله تعارض در رابطه با كاهش ايمني بدن، افزايش فشارخون، احتمال تصلب شرائين رابطه دارد (شمالينگ و شر، 1977). تعارض زناشويي با پديده خشونت نيز مرتبط است. خشونت تقريباً هميشه با آشفتگي رابطه ارتباط دارد. تعارض در روابط زناشويي بر كل رابطه نيز تأثير دارد. پژوهش نشان ميدهد زوجين متعارض كمترين ميزان رضايت مندي از ازدواج و بيشترين احتمال طلاق را نشان ميدهند (فاورز و السون، 1992). از آنجا كه ناتواني در مديريت خانواده و حل تعارض منجر به از بين رفتن صميميت و زمينهساز مشكلات بعدي از قبيل طلاق ميشود، فهم بهتر تعارض زناشويي و كمك به همسران براي مقابله و كنترل سازنده آن داراي اهميت بسزايي ميباشد. در اين پژوهش به بررسي اثربخشي يكي از شيوههاي كاهش تعارض كه آموزش شيوه حل مسأله است پرداخته ميشود. كاربرد آموزش حل مسئله (PST) در اواخر دهه 1960 و اوايل دهه 1970 توسط پايهگزاران اين شيوه، دزوريلا و گلدفريد به عنوان بخشي از جنبش شناختي-رفتاري براي اصلاح رفتار آغاز شد.
روش روش تحقيق در اين پژوهش نيمهتجربي است و در آن از پيشآزمون-پسآزمون با گروه گواه استفاده شده است. جامعه آماري، نمونه و روش نمونهگيري: جامعه آماري اين پژوهش كليه همسران داراي تعارض در شهر اصفهان بودند كه از آبان تا اسفندماه 83 به مراكز مشاوره مراجعه كرده بودند. تعداد نمونه اين پژوهش 40 نفر (20 زن و 20 شوهر) بودند كه به روش نمونهگيري در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش: ابزار اندازهگيري در اين پژوهش عبارتست از پرسشنامه تعارضات زناشويي. اين پرسشنامه ابزاري 42 سؤالي است كه براي سنجيدن تعارضهاي زن و شوهري به كار ميرود (براتي و ثنايي، 1375). اين پرسشنامه 7 بعد از تعارضهاي زناشويي را ميسنجد. شيوه اجرا: براي اجراي پژوهش پس از انتخاب آزمودنيهاي هر گروه از آنان پيشآزمونهاي تعارض زناشويي به عمل آمد. سپس براي آزمودنيهاي گروه آزمايش جلسات حل مسأله برگزار شد. براي گروه گواه هيچ آموزشي اعمال نشد. پس از اتمام جلسات آموزش حل مسأله از گروههاي آزمايش و گواه پسآزمونهاي تعارض زناشويي به عمل آمد. تعداد جلسات آموزش حل مسأله 6 حلسه بود. بحث و نتيجهگيري در اين قسمت يافتههاي پژوهش ذكر شده و مورد نقد و بررسي قرار ميگيرند: ميانگين نمرات تعارض زناشويي گروه آموزش حل مسأله كمتر از ميانگين نمرات تعارض گروه گواه بود. حال به بررسي عوامل احتمالي اثربخشي شيوهي حل مسأله ميپردازيم. علت اين امر عيني بودن، صراحت و ملموس بودن آنها باشد.
عامل ديگر تأكيد اين شيوه بر جنبههاي ارتباطي همسران است. اغلب مشكلات زناشويي از نداشتن يا به كارنبستن مهارتهاي ارتباطي ناشي ميشوند و حل مسأله ازجمله مهارتهاي سازندهاي است كه ميتواند مشكلات رابطهاي همسران را كاهش دهد. همچنين آگاهي زوجين از طبيعي بودن اختلافها و تفاوتهاي زن و شوهر و نگريستن به تعارض به عنوان يك مسأله و چالش براي حلكردن و نه يك عامل تهديدكننده و مخرب ميتواند در حل اختلافات آنها كمك بسزايي محسوب شود.
صاحبنظران يكي از مهمترين مشخصههاي موقعيتهاي مسألهآفرين ازجمله تعارض همسران را واكنش هيجاني افراد ميدانند. آنها عقيده دارند اولين قدم در كليه مسايل زندگي مگر سادهترين آنها «مكث كردن و فكر كردن» است. اگر افراد در هنگام مواجهه با مشكل فوراً پاسخ دهند ممكن است وقت كافي براي پاسخهاي شناختي باقي نگذارند، پاسخهايي كه به شخص در انتخاب سلسله اقدامات مؤثر كمك ميكنند (ديويسون و گلدفريد، 1371؛ ترجمه احمدي). لذا شيوه حل مسأله مي تواند در بروز واكنشهاي هيجاني زوجين مؤثر باشد. در پايان با توجه به مؤثربودن شيوه آموزش حل مسأله در كاهش تعارض همسران شهر اصفهان، توصيه ميشود ساير مشاوران و رواندرمانگران خانواده و ازدواج نيز از اين شيوه استفاده كنند
عدم توافق موجود بین زوج ها نه تنها غیر عادی است بلکه اگر ساختارمند حل شود باعث تحکیم رابطه میشود. غم، تنش و بروز خشم بین زوج ها گریز ناپذیر است. منبع این اختلافها می تواند تقاضاهای غیر واقع بینانه و غیرمعقولانه، انتظارات کشف نشده و موضوعات حل نشده یکی از زوج ها باشد. حل کردن تعارض ها، احتیاج به صداقت و شوق برای درک دیدگاه همسر دارد، حتی اگر بسیار زمان بر باشد.
ارتباط سالم موضوع حساسی است به خصوص وقتی موضوع تصمیمات ما در مورد روابط زناشویی، دوره کار، ازدواج و تشکیل خانواده باشد.
تعارضات زناشويي و اهميت بررسي آن
تعارض به طور طبيعي در تمام زمينههاي شغلي،تحصيلي، خانوادگي، ازدواج و در سطح فردي و جمعي روي ميدهد. روابط خانوادگي فشردهترين موقعيت براي تعارضات بين فردي است. روابط عاطفي و عاشقانه زمينه را براي محک زدن جدي مهارتهاي آموخته شده براي زندگي مهيا ميکنند. در ارتباط بين افراد تعارض وقتي بروز ميكند كه فرد بين اهداف،
نيازها، يا اميال شخصي خودش و اهداف، نيازها و اميال شخصي طرف مقابلش ناهمسازي و ناهمخواني ميبيند (پريوت و روبين ،1987؛ به نقل از وانگ ،2006 ). به طورکلي، طراوت و سلامت خانواده تا اندازهاي به ميزان تعارض در خانواده و نوع تعارضي که تجربه ميکنند، بستگي دارد. تعارضات در خانواده اغلب منجر به استرس ميشود، ميتواند پيش بيني كننده شروع افسردگي، اضطراب و بسياري از بيماريهاي جسمي و رواني باشد. (اورهوسلر و آدامز ، 1997 )
زيگرت و استمپ (1994) اثرات"اولين نبرد بزرگ" را در روابط عاشقانه بررسي کردند و پي بردند که برخي زوجها برنده و عده اي بازنده اند. آنها نتيجه گرفتند که"تفاوت بزرگ بين برندگان و بازندگان در شيوه درک و اداره تعارض توسط آنها بود". ويلموت (1995) خاطر نشان ميکند: " آنچه که در مقياس وسيع، طول عمر رابطه را معين ميکند اين است که طرفين رابطه تا چه اندازه با موفقيت از برهههاي تعارض ميگذرند". به عقيده کومستاک و استرزيزويک (1990 ) اين وجود يا نبود تعارض نيست که"کيفيت ازدواج" را تعيين ميکند بلکه طرز اداره موقعيتهاي تعارض آميز است که کيفيت رابطه زناشويي را تعيين ميکند. بنابراين، مهارت کليدي در روابط متعهدانه دراز مدت، مديريت تعارض است (گاتمن،1994؛ به نقل از ويلموت و هاکر،2000).
وقتي تعارض بروز ميکند، طرفين رابطه دست بکار ميشوند تا با اقدام براي برطرف کردن آن دوباره آرامش را به رابطه بازگردانند. تجارب، دانش، باورها و ارزشهاي افراد شيوههاي مختلفي را براي حل تعارضات پيش روي آنها ميگذارد. اين شيوه ها به "سبکها و تاکتيکهاي حل تعارض" موسومند )ويلموت و هاکر ،2000).
سبکهاي حل تعارض در واقع پاسخهاي الگوبرداري شده يا مجموعه اي از رفتارند که افراد در هنگام تعارض به کار ميبرند. تاکتيکها در واقع حرکات فردي هستند که افراد انجام ميدهند تا نظرکلي خود را پيش ببرند. بنابراين، سبکها تصوير بزرگتري را ارايه ميدهند. درحالي که تاکتيکها قطعات ارتباطي خاص اين تصوير بزرگتر را توصيف ميکنند. با اين حال، وقتي اين تاکتيکها به دفعات بسيار زيادي بکار ميروند، تبديل به سبك يا پاسخ الگوبرداري شده ميشوند (ويلموت و هاکر،2000).
دگرگرن سازي تعارض به تغيير مفهومي و/يا ادراکي در يکي يا بيش از يکي از طرفين رابطه متکي است. "برداشت يا تصور" ، هسته اصلي واکاوي تعارضات است. در تعارضات بين فردي، افراد طوري واکنش نشان ميدهندگوييکه در اصل اهداف متفاوتي دارند، برخي منابع به اندازه کافي وجود ندارند و طرف مقابل در واقع پا در راهي ميگذارد که انگار که در حق ديگري لطف ميكند. گاهي مواقع، باور بر اين است که اين شرايط واقعي است اما مقايسه اينکه چه چيزي واقعي است و چه چيزي از نظر شخص درست است، مبناي تحليل تعارض را شکل ميدهد(همان منبع).
مداخلات آموزشي و درماني متعددي براي حل تعارضات زناشويي صورت گرفته است. برخي بر عوامل شناختي نظير الگوهاي اسنادي و يا باورهاي غير منطقي عام يا خاص رابطه تاكيد كرده اند (براي نمونه اليس و هارپر ،1975؛اپستين و ايدلسون ،1981؛ اليس و گريگر ، 1977؛رومانس و دبورد، 1996؛ به نقل ازبهاري و سيف،1384). زيرا اين باور وجود دارد كه درك پوياييهاي زناشويي و تغيير رابطه اهميت زيادي دارد (براي نمونه، بوكام ،1981؛اپستاين ،1982؛ به نقل از اعتمادي،1384) و برخي نيز تبادلات رفتاري زناشويي و يا عوامل رابطهاي نظير مهارتها را كانون مداخله خود قرار داده اند (براي نمونه،جاكوبسن و مارگولين ، 1979 ؛به نقل از برنشتاين و برنشتاين ،ترجمه سهرابي1377). عده اي نيز بر هيجانها و يا بر سيستم زناشويي تاكيد كرده اند.
انواع تعارضات خانوادگی
تعارضات زناشویی
وجود اختلافات عقیده و رفتار بین زن و مرد امری طبیعی است. ولی خانوادههایی وجود دارند که در آن زن و مرد زندگی مشترکشان تبدیل به یک میدان جنگ کردهاند. رفتارها و روابطشان به شدت متزلزل و بدون سازندگی است چنین خانوادهای یک خانواده توخالی و شبه خانواده به شمار میرود. بسیار اتفاق میافتد که اطرافیان و همسایگان و بویژه بزرگان فامیل برای برقراری صلح و آشتی با آنها صحبت میکنند و ممکن است چنین صلحی برای مدتی برقرار شود؛ ولی طول این آرامش به احتمال زیاد کوتاه خواهد بود.
تعارضات والدین با فرزندان
نوع دیگر اختلافات شدید در خانوادهها عدم سازگاری فرزندان و والدین با همدیگر است. متاسفانه والدین خود را از نیازهای روز تطبیق نمیدهند. فرزندان نیز فرزند زمانه خود هستند و نه چهل سال پیش. این وضع با بزرگتر شدن و کثرت فرزندان بارزتر میشود. اگر این اختلافات در خانواده مورد توجه قرار نگرفته و برای برطرف کردن آنها اقدامی صورت نگیرد، بصورت بحران جلوه گر شده آسیبهای جبران ناپذیری را بر پیکر خانواده وارد خواهد کرد.
علت شناسی اختلافات خانوادگی
علت شناسی تعارضات زنانشویی
تحقیقات مختلف در حوزههای روانشناسی ، علوم اجتماعی ، جامعه شناسی و جرم شناسی عوامل زیادی را برای تعارضات خانوادگی ذکر کردهاند ولی تفوت آنها را بصورت زیر ذکر کرد:
علت مذهبی شامل تفاوتهای مذهبی (غالبا تضاد مذهبی) ، رفتار و عقاید خلاف اعتقادات مذهبی و ... .
علت فرهنگی شامل تفاوتهای در نوع نگاه به زندگی مشترک ، تفاوتهای قومی یا شهری - روستایی.
علت زیستی شامل نازایی و عقیمی ، وضعیت چهره و مشکلات مربوط به سلامت و بیماری.
علت عاطفی شامل عواطف خشک و سرد و عدم درک یکدیگر ، مشکلات در روابط جنسی ، تند خویی و پرخاشگری .
علت اجتماعی شامل داشتن دوستان منحرف و اعتیاد ، دخالت اطرافیان و عدم استقلال از خانواده پدری و ... .
علت سیاسی شامل اختلافات قبیلهای - قومی ، گرایشهای سیاسی متفاوت ، محدود کردن آزادیهای طبیعی و ... .
علت اقتصادی شامل بیکاری، ولخرجی، فقر و تجمل گرایی و ... .
علت شناسی تعارضات والدین با فرزندان
مطالعات متعدد جامعه شناختی و روانشناختی در جهت علت شناسی "رفتارهای نوجوانان و جوانان بزهکار ، فراری از خانه یا دچار سو مصرف مواد و ..." نشان می دهد که علت اصلی اینگونه رفتارها در "نوع رفتار والدین با یکدیگر و اصول تربیتیشان در قبال فرزندان" نهفته است.
"خشونت ، عدم تعادل رفتاری - تربیتی ، کمبود محبت و طرد فرزندان ، تبعیض در بین فرزندان ، اعتیاد ، فقر ، عدم آگاهی والدین به نقش تربیتی خویش و نادیده گرفتن نیازهای متناسب با روز کودک و نوجوان" از علتهای اصلی تعارضات والدین با فرزندان است.
تاثیر تعارضات خانوادگی
تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط زناشویی
تعارضهای زناشویی تاثیر عمیق منفی بر روابط آنها و پیرو آن بربافت و روابط خانوادگی میگذارد. آنها ممکن است روابطشان آنقدر سرد شود که ماهها با همدیگر حرف نزنند، روابط جنسی نداشته باشند، تک نفره غذا بخورند، حضور همدیگر را در یک مکان تحمل نکنند و در آخر ممکن است کارشان به درخواست طلاق بکشد.
طلاق
طلاق مسایل شخصی ، اجتماعی و اقتصادی فراوانی را پیش میآورد. اشخاصی که زندگی مشترکشان متلاشی میشود، نسبت به مردم عادی آمادگی بیشتری دارند که از نظر جسمی ، روانی ، خواب و تغذیه" اختلال پیدا کنند یا به سو مصرف الکل و مواد روی آورند. در کنار آثار مخرب طلاق بر زن و مرد "فرزندان" نیز از پیامدهای طلاق والدینشان متاثر میشوند.
بطور کلی طلاق گیرندگان در ایجاد ارتباط با فرزندان خود دشواری پیدا میکنند، بخصوص آنها از کسی که از نظرشان مقصر اصلی طلاق باشد، متنفر میشوند. با این وجود سوال اصلی این است که از بین روابط طولانی پرتنش زن و شوهر و طلاق کدام یک بر فرزندان اثر مخرب تری دارد؟ تحقیقات با در نظر گرفتن کل جامعه به سو طلاق رای میدهد.
تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط والدین با فرزندان
اختلافات والدین با فرزندانشان (بویژه مواردی که همراه با توهین ، تحقیر ، ضرب و شتم باشد) به احساس عدم امنیت روحی و جسمی ، تنفر (همراه با احساس گناه) ، خشم از والدین و رفتارهای نابهنجار اجتماعی (از قبیل سو مصرف مواد ، فرار از خانه ، اقدام به خود کشی یا خود زنی) منجر میشود. بعضی مواقع موضع فرزندان موضع یاس و احساس پوچی بوده در خود خلا بزرگی احساس میکنند. این خلا همان نبود محبت و عواطف والدین است و این زمینه ساز قبول عواطف دروغین همراه با نیتهای شوم دیگران میشود.
علاقه مندی ها (Bookmarks)