آیا بین تولی و تبری واسطهای است؟ یعنی آیا میتوان نسبت به برخی از انسانها دوست و دشمن نبود؟
پاسخ:
"تولی" و "تبری" از مهمترین فروعات دین هستند که در آیات و روایات به آنها اهمیت زیادی داده شده است، به حدی که در برخی روایات ایمان، مساوی با دوستی و دشمنی دانسته شده است.( ر.ک:میزان الحکمه همراه با ترجمه فارسی، ری شهری، حدیث شماره 3095 ـ 3098. )
"تولی" عبارت است از دوستی با دوستان خدا، و پذیرش "ولایت امر" و رهبری راهبران پاک خدا
و "تبری" عبارت است از بیزاری از دشمنان اولیای الهی و سرباز زدن از اطاعت و قبول راهبران آنان.
در ایات متعددی به هر یک ازاین دو امر اشاره شده است. برای نمونه درباره "تولی" آمده است:
"إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّه؛(آلعمران،31) و "وَالْمُۆْمِنُونَ وَالْمُۆْمِنَـَتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَآءُ بَعْض؛(توبه،71)
همچنین درباره "تبرّی" آمده است:
"یَـََّأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَآء...؛(ممتحنه،1)
ای کسانی که ایمان آوردهاید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی بر مگیرید...".
از این تعریف معلوم میشود که در تولّی و تبری صرف دوستی و دشمنی مطرح نیست، بلکه افزون بر آن، سرپرست قرار دادن اولیای الهی و دوری از حاکمیت و تسلط دشمان خدا در خارج نیز، در تعریف نهفته است.
بدیهی است که هر انسانی یا ولایت الهی و اولیای او را در دل پذیرفته و در عمل مسیری را که آنان مشخص کردهاند سیر میکند و یا این که ولایت و محبت آنان را نپذیرفته و در عمل مجری برنامههای آنان نیست، که در این صورت مجری برنامههای دشمنان خدا و شیطان خواهد بود؛
"اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّـلُمَـَتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوَّاْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّـَغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّـلُمَـَتِ أُوْلَئکَ أَصْحَـَبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَـَـلِدُونَ ؛(بقره،257)
خداوند سرور کسانی است که ایمان آوردهاند، آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی به در میبرد و]لی[ کسانی که کفر ورزیدهاند، سرورانشان ]همان عصیانگران=[ طاغوتند، که آنان را از روشنایی به سوی تاریکیها به در میبرند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند."
بنابراین، در این بین گروه سومی به نام بی تفاوتها وجود ندارند تا ما نسبت به آنان حبّ و بغض نداشته باشیم؛
"مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِه؛(احزاب،4)
خداوند برای هیچ مردی در درونش دو دل ننهاده است."
شاید این نکته به ذهن خطور کند که رفتار ما نسبت به برخی در دنیا مانند:جاهلان، قاصران و افرادی که به هیچ وجه دشمنی یا دوستی با اولیای خدا ندارند، باید نه دوستانه باشد و نه دشمنانه.
امّا با توجه به اینکه این افراد در آخرت یا در جرگه خوبان و یا بدان قرار میگیرند، بنابراین، این افراد نیز یا جزء کسانیند که ما باید آنان را دوست بداریم یا جزء کسانیند که با آنان دشمن باشیم.
وظیفه ما در برابر این افراد، با توجه به پوشیده بودن واقع بر ما، رفتار مسالمتآمیز و مدارا به خاطر خداوند، با آنان است تا هنگامی که واقع بر ما آشکار شود.
در پایان دو نکته شایان توجه است:
1. گاهی ناخودآگاه از کسانی که دشمنان خدا هستند، به خاطر کار خیری که انجام میدهند، محبتی در دل جای میگیرد. این محبت اگر به خاطر نوع کار وی باشد اشکال ندارد، اما اگر به خاطر عقیده کفر او باشد دچار اشکال است.
2. گرچه مفهوم تبری، سرپرست قرار ندادن و بیزاری جستن از دشمنان خدا است، اما این به معنای ارتباط نداشتن با آنان نیست، به آنچه در این ارتباط مهم است تأثیر بر آنان از سوی ما و عدم تسلط آنان بر ما است؛ "]امّا[ خدا شما را از کسانی که در ]کار[ دین با شما نجنگیده و شمارا از دیارتان بیرون نکردهاند، باز نمیدارد، که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست میدارد.(ممتحنه،8) ( ر.ک:تولی و تبری، مۆسسه در راه حق، ص 33ـ53. )
منبع: آل البیت
علاقه مندی ها (Bookmarks)