ينديشيد و ثروتمند شويد
خلاصه كتاب : بينديشيد و ثروتمند شويد : ناپلئونهيل
فصل 1:انديشه ثروتاست
●به راستي كه انديشه ثروت و دارايي است. دارايي قدرتمندي كه قوتي با هدفمشخص، عدم راسخ و اشتياق سوزان تركيب ميشود، راه رسيدن به ثروت را به روي شما ميگشايد. وقتي كسي عميقاً ميخواهد به خواستة خود برسد مطمئناً به هدفش ميرسد.مهمترين امر ساختن انديشه است، وقتي كسي به واقع براي چيزي آماده ميشود به آنميرسد.
●به راستي اگر انسانها پاي عقيده خود بايستند و به هدف خود بچسبند وآنقدر مداومت كنند تا خواسته آنها به وسواسي دايمي مبدل گردد، چه اتفاقها كه نميافتد.
فرصت:
● فرصت پشت در حياط خلوت شما كمين ميكند، گاه به صورتبدبياري ظاهري ميشود، گاه شكل شكست موقتي ميگيرد، به همين دليل است كه خيليهانمي توانند فرصت مناسب را تميز دهند.
●مي توان با استفاده از اصول مشخص وشناخته شده انگيزه ناملموس انديشه را به صورت مادي تبديل كرد.
●يكي از علل عمدهشكست و ناكامي اين است كه در برخورد با مشكلات موقتي متوقف ميشويم و دست از تلاشبر ميداريم.
●هرگز به گفتة ديگران دست از كار نكشيد و قبل از موفقيت شكستهايموقتي را بپذيريد.
●نظريه سالم تنها چيزي است كه بري رسيدن به آن نيازداريد.
●وقتي ثروت به سوي شما جاري ميشود، حركتي بس سريع دارد، با تنعم همراهاست، آنگونه كه تعجب ميكنيد كه در اين چند سال كجا پنهان بوده است بدانيد كه اينموضوع مهمي است. اين را هم بدانيد كه ثروت نصيب كساني ميشود كه سخت كوشند و ازمداومت لازم برخوردارند. وقتي انديشيدن را شروع ميكنيد و ثروتمند ميشويد درمييابيد كه ثروت بايك حالت ذهني آغاز ميشود، بايد هدف شخصي داشتهباشيد.
موفقيت از آن كساني است كه ذهنيت موفق دارند .
●شكست از آن كساني استكه بي تفاوت اجازه ميدهند ذهنيت شكست در آنها نفوذ كند .
●ما نميخواهيم آنچه رانميفهميم باور كنيم ما محدوديتهايمان را معيار سنجش مان قرا رميدهيم. «بلكه بايدبدانيم چه مي خواهيم»
●ما بايد بدانيم مسلط بر سرنوشت خود هستيم، ما كاپيتان روحخودهستيم، زيرا اين قدرت را داريم كه افكار خود را كنترل كنيم. مغز ما با افكاري كهدر ذهن خود داريم عجين ميشود.و در شرايطي قرار ميگيرد كه نيروي انسانها و وضعيتزندگي را كه با شرايط افكار ما سازگاري دارند هماهنگ ميكند».
●قبل از اندوختنثروت كلان بايد اذهان خود را از اشتياق به ثروت انباشته كنم. اگر طالب پول هستيمبايد ذهنيت پول داشته باشيم تا اشتياق به ثروت ما را به طرحي مشخص براي دستيابي بهآن مجبور كند».
فصل 2: اشتياق نقطه شروع همه موفقيتها
●آنچه را مغز انسانتصور و باور كند به آن ميرسد
●رمز موفقيت: كسي كه پلهاي پش سرش را ويرانميكند، براي خود راه بازگشتي باقي نميگذارد، يا بايد پيروز شود و يا از بينبرود.
●هركس كه طالب پيروزي است بايد كشتيها و پلهاي پشت سرش را در آتش بسوزاند وراههاي عقب نشيني را برخود ببندد.
اينگونه است كه ميتوان ذهن را در شرايطاشتياق سوزان براي پيروزي قرارداد و اين شرايط لازم موفقيت است.
●شش راه برايتبديل اشتياق به طلا:
1) مبلغ مورد نياز خود را دقيقاً مشخص سازد.
2 )مشخصكنيد براي رسيدن به هرچيز، بايد چه چيز را از دست بدهيد.
3 )تاريخ مشخصي برايدستيابي به هدف خود درنظر بگيريد.
4 )برنامهاي قطعي براي اجراي برنامه خودبريزيد.
5 )دربارة از خودگذشتگي خود تصميم بگيريد.
6 )يادداشت خود را به صدايبلند، روزي دوبار بخوانيد و باور كنيد كه صاحب اين پول و دارايي شدهايد.
در كاربرنامة ريزي براي ثروتمند شدن به كسي اجازه ندهيد كه روياي شما را از بين ببرد.بايد با موفقهاي روزگار و دوران گذشته خود آشنا شويد. بايد با زندگي كساني آشناشويد كه رؤياي آنچه را كه ارزشمند است به دنياي ما ارزياني داشته است؛ به من و شماامكان داده است تا استعدادهاي خود را بروز هيم.
●هرقدر در زنديگ بخواهيم و توقعداشته باشيم همان اندازه بدست ميآوريم»
●براي هركدام از ما راهي وجود دارد، اگرخوب گوش بدهيم كلمات مناسب خود را ميشنويم.
فصل 3 :ايمان
●محدوديتذهن ما همان محدوديتي است كه ما براي آن درنظر ميگيريم، فقر و تنعم هر دو نشأتگرفته از ذهن ما هستند .
● ايمان مهمترين عنصر ذهن است. وقتي ايمان با انديشهدرهم ميآميزد، ذهن نيمه هوشيار بي درنگ ارتعاش آن را درك ميكند و آن را به فراستلايتناهي تبديل مي نمايد.
●چگونه ايمان را در خود ايجاد كنيم: مي توانيد به كمكتلقين به خود، اشتياق را به معادل فيزيكي يا پولي آن تبديل كنيد. ايمان حالتي ازذهن است كه ميتوان آن را به كمك تدييد يا آموزشهاي تكراري براي ذهن نيمه هوشيار وبه كمك اصل تلقين به خود ايجاد نمود.
●بدشانسي وجود ندارد: ذهن نيمه هوشيار انديشههاي منفي يا مخرب را درست به همان شكل انديشههاي سازنده به عمل تبديلميكند. اين همان پديده غريبي است كه ميليونها نفر آن را تجربهكردهاند و بسياريآن را بدبياري يا بدشانسي ميدانند.
●ايمان شما همان عنصري است كه عمل ذهن نيمههوشيار را مشخص ميسازد. مي توانيد با تلقين به خود ذهن ناهوشيارتان را فريبدهيد.
براي رسيدن به اين مهم و براي آنكه به آن جامة عمل بپوشانيد، خود را چنانببينيد كه انگار به خواستة خود نرسيدهايد. توجه داشته باشيد كه عمل شرط لازمموفقيت است. لازم است كه احساسات مثبت ذهن را تشويق و احساسات منفي را كنار بگذاريدو براساس آن عمل كنيد.
●ايمان آن چيزي است كه به شما حيات، قدرت و عملميبخشد
●ايمان نقطه شروع انباشت ثروت است.
●ايمان تنها پادزهر شكستاست.
●ايمان مبناي همه اعجاز هاست، همة اسراري است كه آن را به كمك قانون علمنميتوان تحليل نمود.
●ايمان عنصري است كه انديشه را متحول ميسازد.
●ايمانتنها عاملي است كه به كمك آن ميتوان نيروي فراست الهي را در خدمت انسانگرفت.
فصل 4:تلقين به خود راه نفوذ بر ذهن نيمه هوشيار
●تلقين به خودمفهومي است كه ارتباطي ميان ذهن هوشيار و نيمه هوشيار برقرار ميسازد. در واقعارتباطي ميان ذهن هوشيار و ذهن نيمه هوشيار است. تلقين به خود، خود به خود به ذهننيمه هوشيار ميرسد و ان را تحت تأثير افكار قرار ميدهد.
●انسان طوري ساخته شدهكه ميتواند به كمك حواس پنجگانه خود دريافتي ذهن نيمه هوشيار را نترل كند. اما بهخاطر داشته باشيد كه ذهن نيمه هوشيار را به زمين حاصلخيز تشبيه كرديم كه اگر در آنبذرهاي نامطلوب بكاريم و از آن مراقبت نكنيم، علفهاي هرز در آن به وفور رشد مي :نند. تلقين به خود عاملي كنترل كننده است كه انسان به كمك آن مي تواند داوطلبانهذهن خود را با افكاري خلاق تغذيه كند.
همانطور كه مي تواند افكاري با طبيعت مخربرا در زمين حاصلخيز خود كشت نمايد.
فصل 5 ـ دانش تخصصي
●هر بد بياري، هرشكست و هر دل شكستگي با خود به همان اندازه يا بيشتر امتيازي مثبت دارد.
●ما بادو نوع دانش عمومي و تخصصي روبرو هستيم. دانش عمومي،
بدون توجه به اندازه وتنوع آن نقش چنداني در تحصيل ثروت بازي نميكند.
ميليونها نفر انساني بوده استكه گمان مي كنند «دانش قدرت است» هرگز چنين چيزي نيست.
كلمة آموزش در زبانانگليسي از يك كلمه لاتين اقتباس شده كه مفهوم عملاً از درون را تداعي ميكند.
انسان تحصيل كرده لزوماً كسي نيست كه دانش عمومي و تخصصي زياد دارد. بلكه سياست كه ذهنش را وسعت بخشيده و به كمك آن مي تواند به خواستة خود برسد.
فراموشنكنيد كه توماس اديسون تنها سه ماه بعد به مدرسه رفت و هنري فورد بيش از 6 سال بهمدرسه رفت و به مردي ثروتمند تبديل شد.
فصل 6:تخيل: كارگاه ذهن
●خيالكارگاهي است كه در ان تمام برنامةهاي ناشي از انسان شكل مي گيرد. عمل به كمك قوةتخيل ذهن جاري ميشود.
●ذهن خيالي انسان به دو شكل تصور خلاق و تصور مصنوعي عملميكند.
تصوير مصنوعي: اين ذهنيت چيزي را خلق نميكند بلكه صرفاً به استنادتجربه، آموزش و مشاهدات دريافتي گذشته كا رميكند كه اغلب مخترعين از آن استفادهميكنند.
تصور خلاق: انسان به كمك اين ذهنيت الهامات را دريافت ميكند. به وسيلهاين ذهنيت است كه نقطهنظرهاي جديد به انسان منتقل ميشود به كمك اين ذهنيت است كهشخص ميتواند با ذهن نيمه هوشيار سايرين ارتباط برقرار سازد.
●اگر ارادهايباشد، راهي وجود دارد.
فصل 7:برنامهريزي سازان يافته
●هيچ كس به تنهاييتجربه،آموزش، توانايي و دانش كافي ندارد كه با ان به ثروت كلان برسد. بدون همكاريديگران اين مهم امكان پذير نيست.
در صورت شكست هر برنامه، برنامة بعدي را بهاجرا بگذاريد. اگر نخستين برنامه انتخابي شما با موفقيت همراه نبود، جاي ان را بابرنامه ديگري تغيير دهيد و انقدر ادامه دهيد تا برنامهاي مؤثر و مفيد بيابيد. باهوش ترين افراد بدون داشتن برنامههيا معين و عملي نمي توانند موفق شوند. اين حقيقتمهم را به ذهن بسپاريد. وقتي برنامهاي به شكست منتهي ميشود بدانيد كه شكست موقتي،به مفهوم ناكامي دائمي نيست.
●انسان تا زماني كه خود را شكست خورده نپندارد،شكست خورده نيست .
فصل 8 :تصميمگيري: غلبه بر ترديد و دودلي
●ناتواني درتصميمگيري از جمله مهمترين دلايل شكست و ناكمي است. كساني كه نمي تواند سرمايهبيندوزند،بدون استثنا كساني هستند كه نميتوانند تصميمگيري كنند.
اكثر كسانيكه از تنعم دور ميمانند به سادگي تحت تأثير عقايد ديگران قرار ميگيرند. اجازهميدهند كه روزنماه نگاران و اطرافيان وشايعه پردازان به جاي آنها فكر كنند. اظهارعقيده ارزانترين كالاي روي زمين است. هركس عقيدهاي دارد و ميـواند ديگران را تحتتأثير قرار دهد. اگر هنگام تصميمگيري تحت تأثير عقايد دگيران قرار گيرد در كار خودموفق نميشويد.
شما براي خود مغز و ذهني داريد. از آن استفاده كنيد و براي خودتصميم بگيريد.
●ارزش تصميمات بستگي به شجاعت دارد كه براي ارائه آن لازمداريد .
فصل نهم: ابرام
●مبناي مداومت و پايداري قدرت اراده است. وقتينيروي ميل و اشتياق و اراده به درستي تركيب شود تركيبي مقاومت ناپذير ايجادميشود.
●فقر نصيب كسي ميشود كه ذهنش مايل به آن است. به همين صورت ثروت هم نصيبكساني ميشود كه براي جذب آن آمادگي دارند. با يان حال در هر دو مورد قوانين مشابهيحاكم هستند ذهنيت فقر بدون استفاده آگاهانه از عادات مناسب آن رشد مي كند. ذهنيتپول بايد در اشخاص ايجاد شود مگر اينكه كساني با اين ذهنيت متولد شود.
به مفهومدقيق اين پاراگراف توجه كنيد، تا به معناي مداومت در جريان انباشت ثروت و رسيدن بهموفقيت پي ببريد. بدون مداومت، از همان آغاز مغلوب ميشويد. اما با مداومت در شماربرندگان قرار ميگيريد.
فصل دهم:قدرت همكاران
●مغز انسان را مي توان بايك باطري مقايسه كرد. اين يك حقيقت است كه مجموعه با طريهاي الكتريكي، در مقايسه بايك باتري برق بيشتري توليد مي كنن.د همچنين مشخص است كه هر باطري با توجه به واحدهاو ظرفيت خود برق توليد ميكند.
مغز هم به شكل مشابهي فعاليت مي كند. بعضي ازمغزها در مقايسه با مغزهاي دگيران فعالترند و با كنار هم قرار گرفتن هماهنگ چند مغزانرژي فكري بيشتري در مقايسه با يك مغز ساده توليد ميشود. ردست همانطور كه چندباطري بيش از يك باطري نيرو ايجاد مي كند.
در انتخاب همكاران خود وسواس كافي بهخرج دهيد، يكي از آنها ماهيتي اقتصادي دارد و ديگري ماهيتي رواني. ويژگي اقتصادي آنمشخص است. هركس بتواند با اشخاصي كه از شعور مقبول برخوردار باشند همكاري كند، باآنها هماهنگ باشد و از توان آنها بهره بجويد، به سودخود كار كرده است. اين تعاون وهمكاري مبناي تقريباً همة موفقيتهاي بزرگ بوده است. درك شما از اين حقيقت بزرگميتواند موقعيت مالي شما را مشخص سازد. درك مرحلة رواني اصل گروه همكار بسياردشوارتر است.
شايد اين عبارت شما را در درك موضوع كمك كند. هر دو مغزي كه دركنار هم قرار ميگيرند مغز سومي با نيرويي نامرئي و ناملموس ايجاد مي كنند كهميتواند با مغز سومي در ارتباط باشد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)