شاید با بی گمانی بتوان گفت او تنها تاریخ نگاری است در جهان که کم ترین آگاهی را از تاریخ زندگی و سرگذشت او در دست داریم. او که بسیاری برآنند برترین تاریخ جهان باستان را به نگارش درآورده، در هیچ کجای این تاریخ چهره ای روشن از خود و سرگذشت خود به دست نمی دهد.
تنها آگاهی های اندک ما از هرودوت، گوشه هایی است که «سوئیداس»([۱])، «اتین»([۲])(اهل بیزانس) و «اوزب»([۳]) درکنار هم می گذارند.
«هرودوتوس»([۴])یونانی زادهی «هالیکارناسوس»([۵]) از شهرهای سرزمین «کاری»(کاریا)([۶]) در آسیای صغیر (بودرم کنونی در جنوب غربی آناتولی بر کرانههای دریای اژه)، فرزند «لوکسس»([۷])و از مادری به نام «دریو»([۸]) و دارای برادری به نام «تئودور»([۹]) بود.
هالیکارناسوس از جمله بخشهای یونانی نشین در امپراتوری هخامنشی به شمار می آمد که از نخستین تا فرجامین روزهای زندگی و شکوه شاهنشاهی داریوش بزرگ به آن وابسته بود و از نبرد «سالامین» تا جنگ «گرانیکوس» بر وفاداری به شاهنشاهی پایبند بوده است.
هرودوت نیز که خود پنج سال پیش از سالامین، در ۴۸۴ یا ۴۸۰ یا ۴۹۰ پیش از میلاد در این شهر زاده شده، از نگاه زادگاه: شهروندی ایرانی، و به زیر سایهی گسترهی هخامنشی یک جهانگرد و گردشگر غربی به شمار می رود. زیرا هرودوت بی آنکه نخستین مورخ یا پدر تاریخ پردازی باشد، گویا نخستین جهاندیدهی غربی بود که خاورمیانهی امروزی را به نیکی پشت سرگذارد.
گفتهی شادروان وحید مازندرانی (ترجمان فارسی تواریخ) که: «جهاندیده بسیار گوید دروغ!»، شاید بر همین انگیزه است که او پیرامون سرزمینی که در آن زاده شده نیز مینویسد: «بالای هالیکارناسوس، در دل زمین، پداسیسیان زندگی می کردند؛ هر وقت که بنا بود حادثهی ناخوشایندی برای ایشان یا همسایگانشان پیش آید، بر چهرهی کاهنهی آتنا، ریش درازی می رویید»!
نخستین انگیزهی گشت و گذار هرودوت را در شرق می بایست کشتار ناگهانی «پانوآسیس»([۱۰]) – حماسه سرا و از خویشاوندان نزدیک هرودوت – به وسیلهی «لوگدامیس» (جانشین دوم آرتمیس و فرزند پیسندلیس) – فرمانروای ستمگر ولایت کاری که هالیکارناس زیر لوای آن بود- دانست (۵۴۷ ق.م)، که دلیلی بر هراس هرودوت جوان و فرارش به جزیرهی «ساموس» (مستعمرهی آتن) و آشنایی او در آنجا با گویش ایونیه ای (زبان یونانی شرقی)([۱۱]) می شود.
شاید این فرار ناخواسته پس از اعدام پانوآسیس که سبب آن را «فتنه انگیزی بر امپراتوری ایران» نوشته اند، پیشینه ای روانی باشد بر بغض و کینه ای که هرودوت در تاریخ خود دربارهی سپاهیان ایران جای داده است.
به روایت دیرینه ترین گفتار دربارهی سرگذشت هرودوت، یعنی یک فرهنگ نامهای جغرافیایی به نام «سوئیداس» (سدهی دهم میلادی): او پس از چندی به هالیکارناس باز می گردد و در خیزشی که به براندازی حکومت لوگدامیس انجام گرفت، شرکت می جوید، اما چون در آنجا نمی تواند شهرتی برهم زند، گردشگری در سرتاسر جهان باستان (و یا شاید گفتگو با کسانی که این کار را کرده اند!!!) را آغاز می کند. و همزمان با آن نگارش اثر مشهور خود را که بیشتر یک گردآوری از روایتهای شنیداری او به هنگام سفر به شمار می رفت، و سدهها پس از آن به نام«تاریخها»([۱۲]) و یا «تاریخهای جنگ یونان و ایران» ([۱۳]) نامبردار گشت، پایه ریزی می کند.
«هرودوت تاریخ خود را که پر از خاطرات همری است، به سبک ادبی و پرتکلف به لهجهی یونی می نویسد که در آن زمان خاص تاریخ بوده و بسیاری از نویسندگان یونی، از جمله «هکاتهی ملطی»([۱۴]) آثار خود را بدین لهجه نوشته بوده اند، وی در کتاب خود جنگهای مدی را نقل می کند و بدین نقل تحقیقات شخصی را نیز می افزاید.»([۱۵])
هرودوت در سال ۴۴۷ ق.م به آتن عهد پریکلس باز می گردد و با سخنرانیهای گوناگون دربارهی یونان و بزرگنمایی آن و روایت کردن بخشهایی از اندوختههای خود به گونهی شفاهی (نقّالی) در تالار سقف دار کانون شهر که «آگرا»([۱۶]) نامیده می شد، به ردهی ستایشگران و نویسندگان نزدیک پریکلس می پیوندد.
«برنگرهی برخی از پژوهشگران مانند: بر، کروگر، ستین: هرودوت نوشتههای خود را در آتن و در هنگام بازیهای «المپ» برای یونانیان می خوانده است. اگر دربارهی المپ تردیدی باشد، چنانکه برخی تردید دارند، درباره آتن شکی نیست. زیرا «اوسویوس» (تاریخنگار سدهی سوم میلادی) دربارهی سال ۴۴۵ یا ۴۴۶ ق.م می گوید که: هرودوت کتاب خود را در آتن در میان مردمان می خواند و به پیشرفتهای بزرگی رسید.(فصل ۸۳، بند ۳- ۴)»([۱۷])
یکی از انگیزههای ماندگاریش در آتن پیمان دوستی با «سوفوکلس»([۱۸]) نیز بود.
و اگر چه بر خلاف آرزوی بزرگ هر یونانی نتوانست شهروندی آتن را به دست آورد. اما در ۴۴۱ ق.م به یکی از مستعمرههای تازه سازمان یافتهی پریکلس در جنوب ایتالیا: «توریوم»([۱۹]) رفت و در آنجا ویرایشها و نگارشهای پایانی را بر روی کتاب خود به انجام رساند. و تا پایان زندگی در آنجا بسر برد.
مرگ او را به سال ۴۲۵ و یا در حدود ۳۰-۴۲۰ ق.م نوشته اند. و گفته اند که در بازار یا میدان بزرگ همان شهر به خاک سپرده شده و برخی نیز بر آن اند که در «پلا» (در مقدونیه) جان سپرد.
اتین در گفتاری پیرامون شهر توریوم، سخن از سنگنبشته ی آرامگاهی به میان می آورد که گویا هرودوت در زیر آن خفته است: « خاک این شهر استخوان های هرودوت فرزند لیگزس را در آغوش دارد. سلطان مورخان قدیم سرزمین یونی در کشور قوم دُری تولد یافت و به قصد فرار از حملات غیرقابل تحمل همشهریان خود به توریوم پناهنده شد و این شهر را وطن دوم خود نامید. »([۲۰])
پیرامون سه سده پس از آن «سی سرون» (چیچرو)([۲۱]) سیاستمدار و سخنور نامی روم، برای نخستین بار هرودوت را «پدر تاریخ» (ابوالمورخین) نام می نهد.([۲۲]) همان پدر تاریخی که به گفتهی «دیون کریسُستُم»([۲۳]) (سدهی نخست میلادی): «در برابر نبشتهی خود از مردمان کرنت([۲۴]) وجهی خواست، و چون گفتند: نام نیک چیزی نیست که در بازار خرید و فروش شود هرودوت آنها را در نبشتهی خود، جایی که گزارش نبرد «سالامین» را داده، بد گفته است.»([۲۵])
__________________________________________________ _____________________
پی نوشت:
Suiadas- ۱
Etienne de Bysānce- ۲
Eusébs ۳-
Herodotus ۴-
Halicarnassus ۵ -
carie- ۶
Lyxes ۷ -
Dryo۸-
Thèodore ۹-
Panyasis -۱۰ از بنام ترین قصیده های این حماسه سرای نامی یکی چکامه ای است که درباره ی هرکول (هراکلس) پهلوان اساتیری یونان سروده است.
Ionien 11 -
the histories12 -
a history of the struggle bet ween greek and Persia13 –
14- Hecataeus de Milletus: هکاتایوس زاده ی میلتوس (سده ی پنجم ق.م)، نویسنده ی «پژوهش ها» است که در بندهای آغازین آن می نویسد: «آنچه را حقیقت می دانم، می نگارم زیرا برنگره ی من گفتارهای یونانی فراوان و خنده آورند.» (تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج۲ (یونان باستان)، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ۱۳۶۵، رویه ی ۱۶۲)
هرودوت در آگاهیهای تاریخی خود به ویژه درباره ی مصر، بسیار از نوشتارهای او سود جسته است.
دکتر هادی هدایتی در این باره (هرودوت و هکاتایوس) می نویسد: «معروف است که هرودوت آثار خود را از او اقتباس کرده و سپس اصل را از بین برده و کتاب مولف قدیم را به نام خود به جهانیان عرضه کرده است. دلیلی که طرفداران این عقیده برای اثبات مدعای خود اقامه می کنند این است که اولاً هرودوت شخصاً در چند جای کتاب خود به نویسندگان قدیم تر از خود اشاره می کند و ثانیاً بعضی مطالبی را که او نوشته است نویسندگان یکی دو قرن بعد از او عیناً از قول هکاته نقل کرده اند و این خود می رساند که هرودوت که پس از هکاته می زیسته آن مطالب را از هکاته تقلید کرده و سپس کتاب او را سوزانیده است.» (تاریخ هرودوت، ج۲، ترجمه و دیباچه ی دکتر هادی هدایتی، نشر دانشگاه تهران، ۱۳۳۸، رویه ی۳ )
- ادبیات یونان، فرناند روبرت، ترجمه ی ح.حسینی نژاد، کتابفروشی علمی، ۱۳۲۹، رویه ۱۱۰ ۱۵
Agora16 -
- ایران باستان،ج۱، پیرنیا، رویه ی ۶۹ ۱۷
۱۸- Sophocles (405-496 ق.م) از بنام ترین پردازندگان نگرشهای تراژیک در یونان باستان و نگارنده ی نمایشنامههایی همچو: آژاکس، انتیگن، ادیپ پادشاه، الکتر، تراکینین ها.
Thurium19 -
20 - تاریخ هرودوت، ج ۲، ترجمه و دیباچه ی دکتر هادی هدایتی، نشردانشگاه تهران، ۱۳۳۸، رویه ی ۶
۲۱- marcus tullius cicero 2 (42-106 ق.م) نگارنده ی خطابههایی همچو : کتاب ورین، رساله ی کاتیلینر، فیلیپیک و دفاع از میلن (قاتل کلدیوس).
۲۲ – ای بسا سبب این مهربانی و نامگذاری مهرآمیز، نشان از این ویژگی هرودوت داشته باشد که برای سی سرون انگیزه ای خوشایند بوده و آن را چنین برشمرده: «نوشتارهای او مانند نوشتههای ان نیو، پر است از افسانههای گوناگون» (ایران باستان، ج۱، پیرنیا، رویه ی ۶۹)
ویل دورانت در این باره می نویسد: «هرودوت نخستین مورخ یونانی است که آثارش به دست ما رسیده؛ از این روی، سیسرون را که به وی «پدر تاریخ» لقب داده است می توان معذور داشت.» (تاریخ تمدن، ج۲ (یونان باستان)، رویه ی ۴۸۵)
dion chrysostome- 23
Corinth- 24
چهارسو، شهیدی، رویه ی۱۲۷ و ایران باستان، ج۱، پیرنیا، رویه ۶۹ ۲۵ -
منبع
علاقه مندی ها (Bookmarks)