دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: فرا رسیدن سال 1525 تبری باستانی مبارک باد

  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29856
    Array

    پیش فرض فرا رسیدن سال 1525 تبری باستانی مبارک باد

    فرا رسیدن دوم مرداد ماه 1392 معادل با اول فردین ما تبری و آغاز سال 1525 بر کاربران عزیز مازندرانی مبارک باد.

    مبدأ تقویم تبری به پایان سال 488 میلادی یعنی 133 سال پیش از مبدأ سالهای ایرانی هجری شمسی است.
    در این گاه شماری هرسال به 12 ماه 30 روزه تقسیم می شد . و در پایان ماه هشتم همانند تقویم قدیم ایرانی 5 روز به عنوان بهیزک یا پتک و در صورت کبیسه در آن 6 روز شیشک می افزودند. در این تقویم هر روز ماه همانند تقویم اوستایی نام خاص خود را داشت، بنابراین سال 1392 هجری خورشیدی برابر 1525-1524 طبری باستانی می باشد.
    ماه های تبری و همزمانی آن با ماه های شمسی به شرح ذیل می باشد:
    1 فردین ما 2 مرداد
    2 کرچ ما 1 شهریور
    3 خر ما 31 شهریور
    4 تیر ما 30 مهر
    5 مردال ما 30 آبان
    6 شروین ما 30 آذر
    7 میر ما 30 دی
    8 اون ما 30 بهمن -- 5 یا 6 روز باقی مانده از سال 29 یا 30 اسفندتا پایان5 فروردین
    9 ارک ما 6 فروردین
    10 دی ما 5 اردیبهشت
    11 وهمن ما 4 خرداد
    12 نوروز ما(نرزما) 3تیر
    ویرایش توسط م.محسن : 23rd July 2013 در ساعت 11:30 PM
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم


  2. #2
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29856
    Array

    پیش فرض پاسخ : فرا رسیدن سال 1525 تبری باستانی مبارک باد

    مازندراني‌ها كه همان تپوران(=پارتيان كهن) بوده و از دوران باستان تا به اكنون بيشترين باشندگان البرز (=مجموعه‌ي كوهستان، جنگل و جلگه‌هاي شمالي و دشت‌هاي جنوبي) به شمار مي‌آمده‌اند، گذشته از آن كه داراي تقويم، تاريخ، زبان و فرهنگ ويژه‌ي باستاني ايراني هستند، داراي آيين‌ها و جشن‌هايي هستند كه از دوران كهن تا به امروز در نزدشان نگاه داشته شده و به يادگار مانده است.از جمله:

    ۱-جشن نوروز بهاري:
    (نوروز شهرياري = سلطاني)، كه همراه و همزمان با ديگر اقوام ايراني با فرا رسيدن بهار(اعتدال بهاري) برگزار مي‌گردد. آغاز نوروز بهاري همراه با تحويل سال خورشيدي ]برابر (اعتدال) بهاري  تحويل السنه[، همان نوروز شهرياري، بر پايه‌ي تقويم و تاريخ رصد ايراني، از مبداء سي درجه‌ي برج حمل (=۷۷۸۰۸/۱۷۲۴ پيش از تقويم ميلادي) است. مبداء تحويل نوروز شهرياري نيمروز(ظهر)، و از مبداء نصف النهار(=نيم‌روز، سرزمين سيستان ايران) است. تقويم نوروزي شهرياري داراي يك دوره‌ي ۲۸۲۰ ساله است. اكنون(=پايان سال ۱۳۷۹ شمسي هجري از دور دوم تقويمي آن به اندازه‌ي نهصد و پنج سال تمام سپري شده است. «يادآوري: مدت متوسط طول سال خورشيدي بهاري(شمسي اعتدالي)، در دور نخست ۲۸۲۰ ساله برابر با: ۲۴۲۳۱۶۷۹/۳۶۵ شبانه روز بود.»
    2-جشن خرمن:
    (سپاس و ستايش به درگاه خداوند)، جشني بوده و هست كه هر ساله پس از پايان برداشت كشت‌هاي دانه‌اي در پايان بهار، آغاز و ميانه‌ي تابستان برگزار مي‌شده است. زمان برگزاري آن به نوع محصول و موقعيت اقليمي و آب و هواي سال و بستگي به هنگام برداشت محصول مانند گندم، برنج، پنبه و… دارد.
    ۳-جشن هشت و هشت  ميرجشن:
     مهر جشن (مهر ۱۶=۸+۸  جشن مهرگان) اين جشن در مير روز، برابر با روز ۱۶ ميرماه باستاني تبري(مازندراني) ، مطابق روز ۱۵ بهمن ماه خورشيدي (اعتدالي)، از دوران باستان تا چند دهه‌ي پيش تا به اين زمان در بنه‌هاي كوهستاني البرز، در ميان گالش‌ها و كوه نشينان در لاريجان، رويان و ديلمان برگزار مي‌شده است. اين جشن در كوهستان ديلمان ۱۵ روز ديرتر(برابر روز ۳۰ بهمن ماه) برگزار مي‌شد. در جشن مير روز، مردمان با تن‌هاي شسته، پوشاك‌هاي پاكيزه و ارغواني پوشيده پاي كوبي مي‌كردند و پيوند زناشويي را در اين زمان نيك و سعد مي‌شمردند. زيرا، جايگاه ماه در روز شانزدهم مهر ماه سال نخست و هيژكي از مبداء رصد ايراني(هنگام برگزاري نخستين جشن مهرگان)، ابتداي برج اسد (شير) بود. ميرجشن مربوط به ستايش از مهر(ميترا)، فرشته‌ي فروغ و پيمان و دوستي است.
    ۴-جشن تيرماه سيزه شو(=تير جشن):
    اين جشن باستاني هر ساله برابر شب سيزدهم تيرماه باستاني تبري، برابر با شب دوازدهم آبان ماه خورشيدي بهاري(اعتدالي) برگزار مي‌گردد. اين جشن ملي از دوران باستان تا به اكنون جشن مشترك خميان كوه نشينان و ساكنان جلگه‌ي مازندران و گيلان بوده است.
    با آگاهي اين كه گاه شماري باستاني تبري در مبداء از بن و پايه وابسته به گاه شماري ايراني كهن (يزدگردي قديم) بوده است و سر سال گاه‌شماري ايراني كهن به جهت پسگرد، از سال ۱۲۲۳-۲۲۱۴ از مبداء رصد ايراني سال ۵۰۲ پيش از ميلاد تا سال ۴۸۹ پس از ميلاد، به اندازه‌ي دويست و چهل شبانه روز حركت قهقرايي داشت؛ آغاز تير جشن آن، صد و بيست و پنج شبانه روز پس از برگزاري تير جشن وهيژكي (زرتشتي) واقع شده است، جايگاه تير جشن ايراني كهن و تير جشن وهيژكي در سال ۱۲۲۳ از مبداء رصد ايراني(= هنگام تقارن) با هم هم زمان بودند.پيشينه‌ي برگزاري تير جشن به دوران كيش مهري و پيش از آن، به آغاز مبداء گاه‌شماري ايراني كهن به 7027 سال خورشيدي پيش از اين زمان(= ۱۳۷۹ شمسي هجري) بر مي‌گردد.يعني دوراني كه نيمكره‌ي شمالي زمين( و به تبع سرزمين تاريخي ايران باستان)، برخوردار از يك چرخه‌ي فراواني آب وباران بود. تير جشن مربوط به ستايش از تيشتر، فرشته و نگاهبان باران است.
    ۵-جشن بيس شش نورزماه:
    (جشن اسپندار مت ماه از گاه‌شماري ايران كهن، و ماه دوازدهم در تقويم باستاني تبري). اين جشن ريشه‌اي تاريخي داشته و بسيار كهن است. از جمله جشن‌هاي ايراني است كه بنيان آن به دوران بسياري دور و پيش از پديد آمدن دين و آيين يسنايي (=زرتشتي) است. روز بيست و ششم نوروزماه تبري به شمار ايرانيان كهن، برابر با روز بيست و ششم از ماه اسپندارمت = اسپندرامند= اسفند است. ايرانيان پيش از گرويدن به دين يسنايي داراي آيين «پنجه وه» نبودند و اندرگاه نيز از پايان ماه اسپندرامت آغاز مي‌شد. با آگاهي از اينكه گاه شماري باستاني تبري از بن و پايه وابسته و بر گرفته از گاه شماري ايراني كهن بوده و در اين گاه شماري سر سال گردان بوده است. اما گاه شماري وهيژكي با شمار از مبداء رصد ايراني از گونه‌ي گاه شماري پرسي – بهاري بوده و در آن جشنواره‌هاي شش گانه‌ي(فصلي) برگزار مي‌گرديد. در نزد بهدينان(زرتشتي) پنج روز اندرگاه (پنجه وه) ناميده مي‌شده است. ايرانيان بر اين باور بوده‌اند كه آمدن فروهر اشوان به اين جهان در ده روزي است. كه در آخر زمستان و پايان سال واقع شود و پنج روز گاتها(پنجه وه) در آن قرار مي گيرد. باهمبر شدن ماه‌هاي گاه شماري فرسي = پرسي، يعني گاه‌شماري يزدگردي نو با ماه‌هاي گاه‌شماري باستاني تبري برخي گمان برده‌اند كه گاه‌شماري باستاني تبري اريج در ميان باشندگان البرز همان گاه‌شماري پرسي است. و چون مبداء گاه‌شماري پرسي منسوب به پايان دولت ساسانيان شناسانده شده است، جايگاه جسن بيست و شش نوروزماه را آغاز فرود آمدن فروهران اشوان(سركشي و بازديد ارواح در گذشتگان) دانسته‌اند. از اين رو نسبت دادن عيد مردگان به جشن نوروزماه باستاني تبري نادرست است. نخستين ماه از آغاز سال تبري(مازندراني) فردينه ماه نام دارد كه در شرق جلگه‌ي مازندران آن را عيدماه(اعيد ما) مي‌نامند جشن آغاز سال، يعني فرا رسيدن سال نو = نخستين روز از عيدماه ربطي به جشن نوروز بيسّ شش نوروزماه (پنج روز پيش از آن) ندارد.
    در كليه‌ي كتب تاريخي، اسناد نجومي و روايات ايراني كه از جشن‌هاي ايراني پيش از اسلام، يعني جشن‌هاي آيين يسنايي و چگونگي برگزاري آن‌ها نام آورده شده است، از جشن نوروزماه بيسّ شش نامي نيامده است. با اينكه جايگاه تقويمي نوروزماه، در سال ۲۲۱۳ رصد ايراني (=۴۸۹ ميلادي)، هم زمان با ماه دوازدهم از ماه‌هاي يزدگردي كهن، يعني اسپندارمت ماه ايراني(= پرسي) هم‌زمان و يكي بود؛ و نيز در دوران اقتدار ۲۳۴۶ ساله‌ي دين و آيين يسنايي (زرتشتي)، نشاني از جشن نوروزماه بيسّ و شش ديده نشده است، بنيان گذاري چنين جشني پس از پذيرش دين اسلام از سوي ايرانيان ممكن نبود. بنابراين نگاهداشت جشن نوروزماه بيسّ شش و برگزاري هر ساله‌ي آن، مربوط به دوران پيش از ظهور دين و آيين يسنايي(زرتشتي) است، چنان‌چه پاره‌هاي از عناصر آييني و نيز باورهاي مردمي مربوط به جشن نوروزماه بيسّ و شش نشان مي‌دهد كه مردمان لاريجان و ديگر ايرانيان، در يك دوره‌ي تاريخي، در نبردي سنگين با بيگانگان ، پس از سال‌ها تلاش و با پايمردي يكي از عناصر ملي و سياسي هم چون فريدون(پادشاه كياني) و بابرتري بر دشمن اهريمني كه نابود كننده‌ي آباداني و زندگي بوده(به نام دهاك = ضحاك)، توانستند اقتدار اقوام ايراني و دولت ايرانيان را بر بزرگترين قدرت سياسي زمان به نمايش بگذارند و از آن زمان و پس از آن به يادمان و پاس داشت و نبرد و جانفشاني فرزندان كوه نشين ايراني كه در رزم و نبردهاي جنگي و چريكي زبان زد خاص و عام بودند، هر ساله به جشن و سرور مي‌پرداختند و چون فاصله‌ي اين جشن، با آغاز سال نو باستاني ايراني كهن نزديك بودند، جشن پيروزي با جشن نوروزي در پي هم پر دوام مانده است.
    بسياري از اقوام ايراني، بويژه كوه نشينان، پس از ظهور اشوزرتشت، به سختي به دين جديد و آيين آن تن در دادند و كماكان بر بينش و باور و آيين‌هاي باستاني و تاريخي نياكان خويش پايبند مانده بودند و جدايي از آن‌ها را شگون نمي‌دانسته‌اند. از اين رو ديده مي‌شود، بسياري از ايرانيان در طول تاريخ بر محاسبه و تقويم باستاني كهن پاي‌بند مانده‌اند، چرا كه اساس و زمان اجراي جشن‌هاي باستاني مانند هشت و هشت(=ميرروز = جشن مهرگان) و نيز تير جشن، روزگاري برابر با تقويم و شمار زماني آن بود. اين دو جشن چون جنبه‌ي ديني و مقدس داشته و پايه‌ي شمارهاي نجومي بر آن‌ها استوار بوده بنا به ملاحظات جايگاه فرشتگان يسنايي، در نزد بهدينان پذيرفته و به يادگار ماند.
    گذشته از جنبه‌ي تقدّس اسپندار مت، جشن نوروز ماه بيسّ و شش، جايگاه تاريخي و رزمي داشته و مربوط به صيانت سياسي شاهان قديمي ايران كه از دين و آييني كهن تبعيت مي‌كردند، بود. لذا اين جشن در آيين يسنايي(زرتشتي) از سوي كارگزاران سياسي دين ياران آن كنار گذاشته شد. اما كوه نشينيان لاريجان، ريوان، و… چگونگي و جايگاه نجومي و تاريخي آن را در طول تاريخ زنده نگاه داشته‌اند. قرائن تاريخي و فرهنگي و روايات ايراني نشان مي‌دهد آن حركت تاريخي، منشاء رزمي داشته و نتيجه‌ي حاصل از آن وابسته به مركز البرز كوه، يعني لاريجان و كوه دماوند است.
    باورهاي ملي مربوط به جشن نوروزماه بيست و شش:
    ۱- با فرا رسيدن شام گاه نوروزماه بيسّ شش، نوجوانان و جوانان در كوهستان، با اشاره‌ي پيران به بلندي‌ها رفته و با گردآوري بوته‌هاي گهن ؟؟ و هيزم، آتش افروخته(=نورزبل) و با افراشتن پرچمي نمادين از پوست گاو با نگاره‌هاي ديني جهت رفع چشم زخم، يادمان پيروزي فريدون بر دهاك (ضحاك) را در يادها زنده مي‌كنند. افراشتن پرچم را كه با چوب‌هاي نيين است«نيراس» مي‌نامند.
    سالخوردگان كوه نشين بر اين باورند كه پيشينيان:
    الف: پنج روز پيش از رسيدن نوروز يا سرسال، با افروختن آتش ، فرا رسيدن جشن نوروز ماه بيسّ شش و نيز سال نو را به يكديگر پيام مي‌دادند تا خود را براي برگزاري جشن‌هاي باستاني آماده كنند. مردم مي‌بايست در اين هنگام، خانه و سراي خويش را رُفته و تن خويش و فرزندان را با آب پاك شسته، جامه‌هاي نو در بر كرده و خوراك و شيرني آماده
    ب: علاوه بر اين پيشينيان و پيران بر اين باور بوده‌اند كه در چنين روزي شاه فريدون كياني با مردم لاريجان و ديگر ايرانيان دهاك(ضحاك ماردوش) را پس از نبردي سنگين به بند كشيده و در بن دماوند كوه در چاهي در بالاي كوه تينه به نام تخت فريدون انداخت و به نوروز بار داد و در ميان بزرگان ايران كه انجمن كرده بودند، فريدون كلاه كياني(تاج شاهنشاهي ايران) بر سر نهاد و آن چه را كه از خزانه‌ي دهاك گرفته بود ميان انجمن و مردم ستمديده دهش كرد. مردم لاريجان و رويان از آن زمان تا به اكنون به يادگار و يادمان آن روزگار آتش افروخته و پرچم ، نيراس مي‌كنند.
    ج: عامّه‌ي مردم روستايي (باشندگان جلگه، جنگل و كوهستان) با فرا رسيدن شب نوروزماه بيسّ شش به هنگام غروب به زيارت گاه‌ها ، امام زاده‌ها و گورستان‌ها رفته و با قرائت فاتحه و خيرات و صدقات به خانه برگشته به شادماني و سور مي‌پردازند. برخي بر باور پيشينيان پيشتر از شامگاه به گرمابه رفته و پس از شستشو، جامه‌هاي پاك و نو مي‌پوشند و به هنگام نماز شام، قرآن مي‌خواند و به ياد درگذشتگان خويش فاتحه مي‌فرستند. در اين شب از سوي خانواده‌ي زوما(داماد) و آروس(عروس) براي يكديگر هديه وصله فرستاده مي‌شود. اين هديه و صله به گونه‌‌ي ديگر نيز بود. به اين گونه كه بزرگان هر خاندان و قبيله به اين مسئله توجه داشتند كه چنانچه خانواده‌اي در طول ساتل بنا به دلايلي در زندگي و معيشت دچار ضعف و ناتواني مي‌گرديد، به نحو پنهاني، از مجموعه‌ي خانواده‌ها در قالب تعاون، مددخواهي كرده و آن خانواده‌ي ضعيف و ناتوان را مساعدت و كمك مي‌كردند تا اعضاي خانواده‌ي تهيدست نيز در شب نوروزماه بيسّ شش زندگي را با اميد و شادماني آغاز كنند.
    د: پيران و سالخوردگان كوه‌نشين بر اين باورند كه در شب نوروزماه بيست شش بايد مقداري وجوه به عنوان صدقات جهت بلاگرداني كنار گذاشته و درسياهي شب در اختيار مستمندان قرار گيرد. علاوه بر اين با دميدن آفتاب روز نوروزماه بيست و شش گروه گروه از جوانان كه شب را در بلندي‌ها سپري كردند، به عنوان اين كه از نبرد برگشته‌اند، پيروزمندانه در ميدان محل گرد آمده و نيراس‌هاي خويش را در برابر تلار؟؟(=تالار) كه بزرگان در آن انجمن كرده بر مي‌افراشتند.
    هـ: بانوان سالخورده با سوزاندن گياهان خوشبو مانند عود، سندل، و گلپر، جايگاه را معطر كرده و مردم با درود و خوش باش به مجلس جشن، شور و شادماني مي‌بخشيدند. جوانان هنرمند نيز با اجراي سرود و نغمه‌هاي ديني، ملّي و رزمي بر شكوه و سرخوشي جشن مي‌افزودند. پس از آن در پيشگاه مردم و بزرگان و دينياران(در گذشته، در حضور اسپهبد) رزم ليران(=رزم دليران) آغاز مي‌شد.
    د: در رزم ليران، بزرگترين پهلوانان (در پيش‌گاه بزرگان، دينياران و اسپهبد) در فضايي كاملاً جوان مردانه به نبرد رزمي مي‌پرداختند. در پايان به آنان خلعتي ويژه اهدا مي‌شد. پس از رزم ليران، رزم كشتي(كشتي بومي = لوچو) بين نو پهلوانان انجام مي‌گرفت. در خاتمه به چند تن از نوپهلوانان انجام مي‌گرفت. در خاتمه به چند تن از پهلوانان پيروز جوايز درخور داده مي‌شد؛ تا اين كه پس از نيم روز و پيش از شام گاه رزمي ديگر بين نوپهلوانان پيروز برگزار مي‌شد و سرانجام پهلوان انتخاب شده با درود و دعا به بزرگان و يا به اسپهبد معرفي مي‌شد، تا او نيز همانند ديگر پهلوانان در زمره‌ي سالاران سپاه قرار گيرد. سپس يكي از بزرگان (ودر قديم اسپهبد يا امير) با سپاس و ستايش به درگاه خداوند و آرزوي بهروزي و خوشبختي، همگان را به رفتار، كردار و پندار پسنديده و كمك و ياري به يكديگر فرا مي‌خواند.

    نصرالله هومند
    ویرایش توسط م.محسن : 23rd July 2013 در ساعت 11:23 PM
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  3. 12 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  4. #3
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29856
    Array

    پیش فرض پاسخ : فرا رسیدن سال 1525 تبری باستانی مبارک باد

    اول فردینما آغاز سال 1525 تبری مبارک باد



    فرهنگ و زبان تبری که امروزه در بخشی از سرزمینهای دامنه های البرز و جنوب دریای خزر جاری است در مناطقی از جمله استان گلستان, مازندران, بخشی از استان سمنان, شهمیرزاد, سنگسر, بخشی از استان تهران, فیروزکوه, دماوند, لواسانات و ... برخی از محله های شهر تهران, استان البرز, جاده چالوس(طالقان, الموت و ...) رواج دارد. این زبان که دارای آثار مکتوب فراوانی در گذشته بوده است در دهه های اخیر متاسفانه مورد بی مهری قرار گرفته و به مرور در حال فراموشی است اما به لطف الهی حرکت هایی که طی یک دهه اخیر به منظور احیا و اشاعه این زبان توسط بسیاری از دلسوختگان آغاز شد, تاثیر فراوانی را بر حفظ این زبان داشته است تا جایی که امروزه در دروس مدارس مازندران درسی به نام زبان مازندرانی گنجانده شده است. بسیاری از مسئولین استانی در برنامه های رسمی-اداری به زبان مازندرانی صحبت می کنند. بسیاری از دانشجویان مازندرانی که در تهران مشغول تحصیل می باشند پس از فارغ التحصیلی به زبان مازندرانی صحبت می کنند. می توان این امر را هم به فال نیک گرفت امید است این راه پرسنگلاخ, هموار و هموارتر گردد تا جایی که همگان بدانند حفظ فرهنگ و هویت سرزمینی که در آن رشد نموده ایم از جمله وظایف اصلی ماست و در دهکده جهانی مک لوهان ما بدانیم کیستیم نه اینکه همه ما فرهنگ خود را به دلایل مختلف کنار بگذاریم و فقط دارای فرهنگ غالب امروزی غرب گردیم. مرکز فرهنگی هنری پارپیرار در استمرار فعالیت های مختلف فرهنگی هنری خود از سال 1389 اقدام به تدوین و انتشار سالنامه تبری نموده است. این سالنامه دارای چهار تقویم تبری, شمسی, قمری و میلادی می باشد. مردم بسیاری از نقاط مازندران ماههای این تقویم و مناسبت های آن را می دانند اما در مورد سال آن اطلاعی ندارند. لذا مبدا گاهشماری و جایگاههای ماه در این تقویم بنا به تحقیقات دوست عزیز و پژوهشگرم جناب آقای نصرالله هومند استخراج شده است و مبدا آن, پایان سال 488 میلادی یعنی 133 سال پیش از مبدا سالهای ایرانی هجری شمسی است که با محاسبه این رقم در حال حاضر سال 1523 می باشد. علی رغم اینکه بعضی از پژوهشگران در مورد سال و مبدا آن اختلاف نظر دارند.

    (یادآوری: در سال 133 پیش از هجرت پادشاه جبل و تبرستان و کیوس فرزند بزرگ قباد ساسانی بود) در این تقویم اشعار تبری از شاعران حوزه تبری نیز در صفحات ضمیمه گردیده است. نام ماهها در این تقویم بر اساس گویش مردم کوهستان بویژه غرب استان می باشد.در مازندران برای زمان و گذر آن, نام ها و سنت های خاصی وجود دارد که به جا مانده از تاریخ کهن این مرز و بوم است. در این تقویم, سال به 12 ماه و ماه به 30 روز تقسیم می شود و پنج روز هم که در زبان عربی خمسه مسترقه نامیده می شود, عنوان پیتک نام گرفته است که به آخر نخستین ماه بهار(اون ما) اضافه می شود. این ماه ها برگرفته از همان ماه های قدیم ایرانی است که به مرور ایام به خاطر گویش خاص منطقه اندکی تغییر کرده است. از جمله "اون ما" که همان آبان ماه و یا وهمون ما که همان بهمن ماه, مهرماه همان میرما و ... است. این تقویم بیشتر در میان سالخوردگان و بویژه کشاورزان مناطق کوهستانی مازندران رایج است که امروزه به سرعت در حال فراموشی است. در این مقاله, ما به ذکر نام این ماه ها و بعضی از روزهای مخصوص آن پرداخته و همچنین آن را با تقویم شمسی مورد مقایسه قرار داده ایم.

    فصل بهار:

    اول"اون ما" یا آفتاب بهورت, برابر با سی ام بهمن ماه
    اول"ارک ما" برابر با ششم فروردین ماه

    اول" دی ما" برابر با پنجم اردیبهشت ماه


    فصل تابستان

    اول"وهمن ما" برابر با چهارم خرداد ماه
    اول "نرزما" یا نوروزما برابر با سوم تیر ماه
    اول "فردین ما" برابر با دوم مردادماه

    فصل پاییز:

    اول"کرچ ما" برابر با اول شهریورماه
    اول"خرما" برابر با سی و یکم شهریور ماه
    اول "تیرما" برابر با سی ام مهر ماه

    فصل زمستان:

    اول"مردال ما" برابر با سی ام آبان
    اول شروین ما" برابر با سی ام آذر
    اول"میرما" برابر با سی ام دی.


    سال 365 روز است که پنج روز آن پیتک نام دارد که به آخر "اون ما" اضافه می شود( پارسیان نیز این پنج روز زاید را بین آبان و آذر قرار داده بودند). چهار روز, هر روز به نام یک فصل است که روز اول بهار, روز دوم تابستان, روز سوم پاییز, روز چهارم هم زمستان است و یک روز روی این پنج روز واقع است. مردم معتقدند در هر یک از این روزها وضعیت هوا بیان کننده فصل مورد نظر است یعنی اگر روز اول بارندگی باشد, بهار در آن سال بارندگی است. در مورد پیتک می گویند نه روی سال محاسبه می شود نه روی ماه, که به عنوان ضرب المثل هم در مازندران به کار می برند. در زمستان دو چله یکی بزرگ و یکی هم کوچک است. در اول شروین ما, چله بزرگ زمستان (گت چله) شروع می شود و به مدت 40 روز طول می کشد, چله کوچک(کچیک چله) نیز از دهم میرما شروع می شود و به مدت بیست روز طول می کشد, چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک را چار بر چار می گویند که معمولا سرمای بسیار سوزناکی دارد. بعد از اون ما 21 روز نیز تحت عنوان پیرزن چله است.

    بعد از پیرزن چله, چهار روز سقوط است که به خاطر سرمای شدید آن معتقدند که شتر جفت گیری می کند, در این مورد باوری نیز وجود دارد که بد نیست به آن اشاره ای داشته باشیم. در برخی افسانه های رایج مازندران مردم معتقدند که چله کوچک به چله بزرگ می گوید: اگر من به اندازه تو (چهل روز) بودم, بچه ی داخل گهواره را از سرما می سوزاندم(به خاطر شدت سرما).همچنین مردم معتقدند که زمین پس از چله بزرگ به صورت پنهانی و پس از چله کوچک آشکارا نفس می کشد و بهار فرا می رسد. چله تابستان سه ماه است و تابستان قلب الاسد(وسط تابستان) هنوز در بین اهالی مرسوم است به خاطر گرمای شدید آن که یکی از ماه های منطقه البروج است.اسامی بروج دوازده گانه به عربی عبارتند از: بهار(حمل, ثور, جوزا) تابستان(سرطان, اسد, سنبله) پاییز(میزان, عقرب, قوس) و زمستان(جدی, دلو, حوت).مردم در اعلام زمان, شب را بر روز مقدم می دارند, وقتی می گویند شب شنبه یعنی شبی که فردای آن شنبه است. زمان را در شب به طور معمول با ستاره ها می سنجند, از ستارگان معروفی که با آن زمان را در شب می سنجند ستاره گل کا شبیه به گل و ستاره هفت برارک(هفت برادران) است که همان دب اکبر و دب اصغر هستند که از اوایل شب طلوع می کنند و تا دم صبح به طرف شرق می روند و در هر نقطه ای از آسمان که باشند می توان متوجه زمان شد.دیگری ستاره ساروون کش(ساربان کش) است. این ستاره به تقریب نیمه های شب طلوع می کند و به طور معمول ساربانان این ستاره را با ستاره سحری (روشنک) اشتباه می گرفتند و به امید آن که ستاره سحری است و صبح فرا رسیده, اشتباها به راه خود ادامه می دادند و در نتیجه باعث سختی یا خطرات احتمالی در راه برای ساربانان می شد.سه ستاره دیگر نیز هست که شبیه ترازوی قدیمی بوده و به طور معمول از سر شب طلوع و صبح غروب می کنند که آن را ترازی می گویند. ستاره دیگری به نام روشنک است که ستاره سحری است و هنگام سحر طلوع می کند و مبشر صبح است, این ستاره را در منطقه شرق مازندران روجا می خوانند که به جا مانده از زبان پهلوی و به معنای روشنایی است.علاوه بر ستارگان از شکل ماه نیز برای تشخیص, زمان ماه های قمری استفاده می کنند.در روز از جایگاه خورشید در آسمان, برای تعیین زمان استفاده می شود. به طور معمول با تکه های چوبی که عمود نگه می دارند و با طول و جهت سایه آن زمان را تشخیص می دهند, چون هر چه سایه به طرف ته چوب برسد زمان به ظهر نزدیک می شود تا حدود ظهر که سایه محو می شود, علاوه بر آن با انگشتان دست نیز چنین اعمالی را برای تشخیص زمان به کار می برند. همچنین در روزهای ابری جهت و سمت رفتن گاوهای دهکده بسوی جنگل یا آبادی, بیان کننده زمان است. گاوهای روستایی به طور معمول تا ظهر به طرف جنگل و بعدازظهر به طرف ده سرازیر می شوند, یکی از اصول تشخیص زمان در روز, بین گاوداران از این طریق انجام می گیرد.از دیگر شاخص ها برای تعیین زمان در صبح و غروب, بانگ خروس است. خروس قبل از سپیدی صبح پیام می دهد و موذن مردم است. به طور معمول روز اول هر ماه را مارمروز و شب اول هر ماه را مارمشو می نامند.حیوانات به طور معمول نقش زیادی در تشخیص زمان و حوادث دارند از جمله زمانی که زمین لرزه ای اتفاق بیفتد, اسب زودتر باخبر می شود و با دستان خود محکم بر روی زمین می کوبد و خبر زلزله را می دهد. در مازندران برای زمان های مختلف روز و شب اسامی مختلفی به کار می برند که عبارتند از: بنّی سر(بن سحر): که به طور معمول هنگام قبل از سحر را گویند. صوایی: صبح زود هوای گرگ و میش صبح دله یعنی اول صبح بعد از روشنایی میرزا نهار: حوالی ظهر که ظاهرا در گذشته در کار کوره و ذغال, میرزا یعنی باسواد و حسابدار کوره زودتر از دیگران غذا می خورد نام گرفت. چاشت: ظهر. نمازین: قبل از نماز عصر. پی نماز: بعد از نماز عصر. شوم وقت: یعنی وقت شام که تقریبا برابر با اذان مغرب است و مردم در روستاها زودتر شام می خورند. نماشتیر: یعنی بعد از نماز مغرب و عشا. شب نشیر: یعنی شب نشین که به طور معمول بعد از شام است..ماه در تقویم تبری 30 روزه و 5 روز نیز پیتک است که به آخر اون ما اضافه می شود در نتیجه یک سال 365 روز محاسبه می شود. لذا شش ساعت و دوازده دقیقه یعنی ربع روز در این تقویم به حساب نمی آید, در نتیجه هر 4 سال یک روز اختلاف پیدا خواهد شد. در گذشته های دور هر چهار سال به جای پیتک, شیشک را محاسبه می نمودند اما در بسیاری از مناطق که سالهای تبری محاسبه نشده است این اختلاف وجود دارد. در اسنادی که در کندلوس بدست آمده است از دوره محمدشاه قاجار ماههای تبری بدون سال آن ذکر شده است و ماههای قمری و سال آن در سند آمده است. در ایران باستان نیز سال را 365 روز یعنی 12 ماه و 30 روز و یک پنج روز نیز به نام اندرگاه فارسی یا خمسه مسترقه عربی بدان می افزودند و سال را 365 روز به حساب می آوردند. چون در واقع گردش تام زمین به دور خود به تقریب 365 روز و ربع روز است و به خاطر این تفاوت کبیسه می کردند. به عبارتی هر 128 سال 31 روز تفاوت دارد و ماه های محلی, گردان است.سبب این که پنج روز زاید را به اواخر آبان ماه(اون ما) و میان آذر ماه قرار می دادند, این بود که فارسیان چنین گمان می کردند که مبدا سال های ایشان از آغاز آفرینش نخستین انسان است, آن روز هرمزد در فروردین بوده که آفتاب در نقطه اعتدال ربیعی و در بین آسمان بوده و این وقت آغاز سال هفت هزارمین از هزارسال عالم است... .برای اطلاعات بیشتر در مورد تقویم ها می توانید به کتاب هزاره های ایرانی از نصرالله هومند, واژه نامه تبری از دکتر صادق کیا, در معرفت تقویم از رحیم رضا زاده ملک و آثار فراوان دیگری که در این زمینه کم نیستند مراجعه نمایید.
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  5. 4 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 11th May 2013, 06:08 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd August 2012, 12:17 AM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13th April 2012, 08:53 AM
  4. آهنگ جدید و بسیار زیبای افشین سیاهپوش با نام زمستان ...
    توسط MR_Jentelman در انجمن موسیقی ایرانی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th February 2011, 12:05 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •