من عاشق میشوم، پس هستمزمانی که عاشق میشویم، دریچهای به معنویت باز میکنیم.
ابتدا به عشق تجربهای است که همهوی وجود آدمی، تحت تأثیر کامل آن شیفتگی قرار میگیرد؛ خوردن، خوابیدن، کار کردن، مطالعه کردن و حتی عبادت کدرن فرد مختل میشود. شاید همین درد شیرین باشد که آدمی را یای میٔهد تا چنین تجربهآی را قشنگترین و ماندنیترین تجربهٔ زندگی خود بداند.
پدیدهٔ عام عشق، شامل عشق رمانتیک، عشق بهوطن، عشق پدر و مادر به فرزند و... است. وجه مشترک تمام این عشقها، این است که خوشبختی ما با خوشبختی محبوبمان گره میخورد. وقتی که عشقی رمانتیک و پابرجا شکل میگیرد، دو طرف احساس میکنند که به هم پیوستهاند تا با هم موجود تازهای را در این جهان پدید آورند؛ موجودی که میتوان ان را ”ما“ نامید. باشکوهترین جلوههای عاشقانه در پیوستن ”من“ با ”تو“ برای ساختن ”ما“ است.
رابطهٔ میان عشق رمانتیک و شوق به بنا کردن ”ما“ با فردی خاص، رابطهای اتفاقی نیست. این شوق ذر ذات عشق نهفته است. این شوق، بخش مهمی از غایت عشق است و این اشتیاق است که هر لحظه، عاشق را بر آن میدارد تا از احوال معشوق باخبر باشد، این شوق، معنای خاصی به زندگی عاشق و معشوق میدهد.
عاشق سالم، موهبتی است که زبان را به ستایش، کلام را به نوازش و جان را به نیایش بر میانگیزد.
عشق، خون زندگی است؛ آفریننده و زاینده است. عاشق بودن، بزرگترین انگیزهٔ بودن و زندگی کردن است.
درست عاشقی کردن را تجربه کنید. عشق را که ودیعهٔ گرانبهای خداست، در گنجینهٔ نهاد آدمی، هرلحظه بیابید و به دیگران ببخشید تا زنده بودنتان را نشان دهید؛ عاشقی را از سرگیرید و بگوئید: ”من عاشق میشوم، پس هستم“.مجله شادکامی و موفقیت
علاقه مندی ها (Bookmarks)