و خداوند عشق را آفریدتو زندگی آدما، خیلی چیزها است و خیلی چیزها نیست. معمولاً هر کسی به یه طریقی برای چیزهائی که نیست دعا میکنه که باشه. بعضیها بر این باورند که ستاره دنبالهدار میتونه آرزو رو برآورده کنه، بعضیها معتقدند بچههای معصوم دعاشون زود اجابت میشه، بعضیها آرزوشونو برای مادر میگن چون پیش از خدا ارج و قرب داره و خلاصه هر کس به یه نحوی دعای خودشو به گوش خدا میرسونه. اما بهتر نیست که ما مستقیماً بهخود خدا بگیم؟ پیش خدا دعا کردن یه مزه دیگه داره. با خود خدا، حرف زدن و درددل کردن یه چیز دیگه است. خدا همه جا هست و همه حرفا رو میشنوه، ولی ایکاش ما بتونیم یه جایگاه مشخصی رو براش قرار بدیم. یهجای خلوت و دور از مزاحم، یهجائی که هیچکس به اونجا سرکت نکشه، مثل دل. دل کوچیک ما آدما، یه جای دور از دسترس بقیه است. دلتون رو یه معبد کنید. این معبد باید یه معبد خصوصی باشه. روی سر درش هم بنویسید: ورود افراد متفرقه ممنوع. این ملک خصوصی است. بله، ملک خصوصی خداست. کسی حق نداره واردش بشه. اونجا میتونید یه زندگی فراهم کنید. با تمام وسایلش. وسایل زندگی برای شما توی قلبتون عشقه. عشق، صداقت، معرفت، ایثار و حتی جوانمردی. اینجوری خدا از بودن توی قلب شما احساس رضایت میکنه. اونوقته که دیگه دوست نداره از اونجا بره. حتی حاضر میشه قلب شما رو یکجا بخره و ساکن اصلی و همیشگی اون باشه، اما بهنظرتون قلب آدما برای داشتن خدا کافیه؟ دزدی کار بدیه ولی خدا رو باید غافلگیر کرد و دزدید. خدا همینجوری در قلب شما ساکن نمیشه. شاید باهاتون تا اون سر دنیا هم بیاد و ترکتون نکنه. ولی باید دل رو زد به دریا و به دزدی دل خدا رفت. اونو باید با دستای خودتون لمس کنید باید بگیریدش و بیارید به دلتون. باید بدونید که دزدی خدا فرق میکنه با دزدیهای دیگه. میدونید چه جوریه؟ این دزدی احتیاجی به قلاب گرفتن و بالا رفتن از دیوار و گاز انبر و شاه کلید نداره. دزدی خدا خیلی حساستر ولی راحتتره. کافیه روح خودتون رو صیقل بدید و پاکش کنید. روح آدما، موقع تولدشون خیلی پاک و بیگناهه. ولی وقتی بزرگتر میشن، هی کثیفتر و کثیفتر میشه. بالنها برای پرواز به اوج آسمون باید سبکبار و بیقید و بند باشن تا راحتتر به اون بالا برن. برای ربودن خدا هم، باید روح خودتون رو عاری از هرگونه آلودگی و گناه کنید. باید سبک پرواز کنید. بعد که صفا داده شدید با عشق و باز هم با عشق، یک جهش زیبا، و بعد هم رو به بینهایت. وقتی به بینهایت رسیدید، به خدا بگید که قصد دزدیدن دلش رو دارید. بگید صادقانه ازش میخواید که مال خودتون بشه. بگید خدایا، دستهام، پاهام، تمام جسم و جونم رو گذاشتم و اومدم برای دزدی خود تو. اونوقت خدا میگه ”درسته با روح پاکت اومدی ولی اگه منو دزدیدی به کجا میبری؟ خونه من اون پائین، پیش تو کجاست؟ آیا باید باز هم پشت تو حرکت کنم و تو منو نبینی؟ گناه کنی و منو نادیده بگیری؟ یا روبهروی تو باشم و تو بازخواستم کنی و منو سپر بلای خودت کنی. بلائی که همیشه خودت به وجود میآری نه من. کارت رو بکنی، خودت رو لکهدار بکنی و بعد بگی خدایا چرا اینجوری شد؟ چرا اینجوری خواستی؟ حالا که به این درجه نابودی و بیچارگی رسیدم، خودت باید درستش کنی؟ آیا اون پائین، باید کنارت باشم؟ کنارت باشم و منو مجرم و شریک گناه خودت بدونی؟ بگی اگه گناه کردم، تو هم شریک من بودی و زمینه رو برام فراهم کردی؟ بگی من اگه مال دیگری رو خوردم به خاطر فقری بود که تو برام خواستی و تو زمینه دزدی رو برام فراهم کردی؟“ بعد تو میگی نه، من برای تو یه جای خوب و موندنی رو فراهم دیدم. تو باید توی قلب من باشی و بمونی. قلب من اون پائین بیصبرانه، چشم انتظار توست. تمام لوازم و اسباب زندگی ابدی تو رو هم تهیه کردم. عشق و عشق و عشق، صداقت، معرفت، ایثار و جوانمردی اونوقته که خدا اجازه ربودن رو بهت میده. ولی تا قلب شما برسه هزار بار شما رو به زمین میاندازه تا بفهمه آیا شما رفیق و بنده وفادارش هستین یا نه، همه حرفاتون دروغ بوده؟ اما روح شما پاک رفته و قصد داره پاک برگرده. هر بار که زمین خوردید، باز هم بلند میشید و به راهتون ادامه میدید. خدا هم به شما کمک میکنه، چون لذت میبره از دزد وفادار خودش.
حالا ستاره دنبالهدار بهتره یا عشق؟
عشق راهیه برای رسیدن به حق، که خود اوست. چه عشقی کاملتر از عشق به خدا و حتی شیرینتر؟
اکرم کوهافکنمجله موفقیت
علاقه مندی ها (Bookmarks)