وقتی رفتار شخص دیگر برای رسیدن شما به نیازهایتان مزاحمتی ایجاد می کند شما صاحب مشکل هستید. برخورد موثر، علاوه بر تشخیص حقوق و نیازهای خودتان، حقوق و نیازهای دیگری را هم مشخص میکند. به گزارش سلامت نیوز به نقل برنا ؛ بنابراین در بهترین صورت شما میخواهید بگویید:
• که دوست دارید و امیدوارید که از طریق ایجاد تغییری در رفتار شخص دیگر به نیازهایتان برسید.
• که می خواهید به عزت نفس شخص دیگر هم آسیبی نرسانید.
• که می خواهید رابطه را هم پابرجا نگهدارید.
اگر پیام برخوردی شما شامل عوامل زیر باشد، تا حد زیادی به احتمال اینکه آن شخص خواهان تغییر رفتار خودش باشد، میافزاید:
۱- احساسات شما
۲- کدام رفتار او برای شما مشکل آفرین است.
۳- آن رفتار چگونه بر شما تاثیر می گذارد .
بیان احساساتتان
برای افزودن به این احتمال که شخص دیگر رفتار ناشایست خود را تغییر دهد، آن شخص باید بداند شما در آن مورد چه احساسی دارید. چون احساسات منفی اغلب سرکوب شده اند و به بیشتر ما آموخته شده که آنها را برای خودمان نگاه داریم. اما اگر بخواهید جلوی ابزار احساسات خود را بگیرید، نتیجه اش تنها این است که پیامهای مخلوط و گیج کننده ای می فرستید که بسیار احتمال دارد عامل عدم پذیرش از طریق آنها خود را نشان دهد.
وقتی احساستان را از طریق نوع برخورد خود بیان میکنید، باید قبل از هر چیز این پیامها، صریح و تشریحی بوده و تا حد امکان با شدت سطح احساسات و هیجانات شما هماهنگ باشند. اگر واقعا عصبانی هستید، توصیه نمی کنیم که عصبانیت خود را فرو ببرید و طری حرف بزنید که انگار فقط کمی دلخورید.
کم رنگ کردن نقش احساساتتان باعث می شود که شخص دیگر برای درک چگونگی تاثیر رفتارش بر شما اطلاعات لازم را به دست نیاورد. بیش از حد احساسات نشان دادن هم گمراه کننده است. اگر برای اینکه حرف خودتان را به کرسی بنشانید نقش عصبانیت خود را بیشتر از آنچه که احساس میکنید بازی کنید، ممکن است پیام شما به عنوان عکس العمل زیادی ریافت شود و شخص دیگر که از جایگاه واقعی احساسی شما مطمئن نیست، ممکن است تمایلی به تغییر رفتار خود پیدا نکند و بیاموزد که بعد از آنهم به اعتبار پیامهای شما اعتماد نکند.
بسیار اهمیت دارد که در تمام مدت هدف احساسی شما روشن بوده و مطمئن باشید که احساسی را که بیان می کنید حقیقی است. خشم که احتمالاً در برخوردها عمومی ترین احساس است، بیشتر اوقات نتیجه احساس دیگری است که بازتابنده یک نیاز اساسی تر و عمیق تر است.
خشم اغلب طریق تلافی و راه بازگرداندن و رنجش به کسی است که ما را رنجانده است. این حالت اغلب احساسی ثانوی است که بر یک احساس عمیق تر و حساس تر مانند ترس، طرد، رنجش یا خجالت سرپوش میگذارد. اغلب برای ما آسانتر است که خشم خود را بیان نکنیم تا اینکه بگذاریم دیگران بفهمند تا چه حد زخم پذیریم یا از حرف یا عمل آنها تا چه حد احساس ترس، رنجش یا طردشدگی می کنیم.
اگر همسر شما در بازگشت از کار روزانه بهطور غیر معمولی دیر کرده و شما نگران بروز حادثهای بودهاید، وقتی او بالاخره پس از توقف کوتاهی در سر راه برای صحبت دوستانهای با همکارش به خانه میرسد، ممکن است شما یکباره با حالتی انفجاری بگویید: «چرا به من تلفن نزدی؟ تا چه حد می توانی بی فکر باشی؟» این پیام احساس اساسی تر شما را که ترس است بیان نمیکند. یک پیام معتبرتر می توانست چنین چیزی باشد: «من جداً نگران شدم اتفاقی برایت افتاده باشد، چقدر خوشحالم که صحیح و سالم به خانه رسیدی!»
نمی گوییم که خشم هرگز نباید بیان شود؛ در حقیقت بیرون ریختن احساس خشم اغلب به شما کمک می کند که خودتان به احساسات عمیق تر خود پی ببرید. وقتی خشم بیرون ریخته شد، تمرکز بر رنجش یا احساس طردشدگی خودتان آسانتر میشود.
وقتی جلوی رسیدن انسان به نیازهایشان گرفته شود، خشم عکس العمل معمولی است.به ما آموخته اند که خشم بد است. نباید احساس خشم کنیم. دیگران در مقابل خشم و دیگر احساسات منفی ما عکس العملی به شدت منفی دارند، ما سعی میکنیم احساسات منفی خود را سرکوب کنیم. در عین حال از آنجا که نمی توانیم این احساسات را انکار کنیم، باید به نوعی با آنها کنار بیاییم.
راههای غیر مستقیم بیان خشم مقدار متنابهی انرژی جسمی و روحی انسان را که در صورت بیان مستقیم خشم ممکن بود در راههای بهتری بهکار روند، هدر میدهد. همچنین در صورتیکه به جای بیان آشکار خشم آن را سرکوب کرده یا به طور غیر مستقیم بروز دهیم، روابط زیان بیشتری میبینند.
به وجود آوردن راههای تفکر تازه در مورد رفتار با خشم بسیار اهمیت دارد. برای شروع لازم است:
• خشم خود را تشخیص داده و آنرا بپذیریم
• به خودتان اجازه دهیم آنرا احساس کنیم
• بیاموزیم آنرا طوری بیان کنیم که به رابطه ای که برایمان ارزشمند است صدمه نزند
• سعی کنیم با احساساتی که اغلب زیر عصبانیت و خشم پنهان شده و خشم نماینده آنها است، تماس بیشتری داشته باشیم.
لزومی ندارد از خشم خود بترسید و لزومی ندارد آنرا غیر معمول و ناسالم بدانید. وقتی جلوی ارضای نیازهای شما گرفته میشود حق دارید احساس خشم کنید. آموختن قبول خشم بهعنوان احساس یا بازتابی معتبر اولین قدم برای مواجهه با آن است. فقط با چنین رفتاری است که میتوانید شروع به درک آن کرده، آن را در نوردیده و از طریق آن رشد کنید. وقتی آنرا به صراحت و تناسب بیان نکنید، بطور غیر قابل تشخیص با دیگر احساسات منفی مخلوط می شود.
تا وقتی جرات اظهار خشم را نیافته ایم، هرگز نمی توانیم دیگر احساسات منفی پنهان در زیر آن و همچنین بسیاری احساسات مثبتی را که در نتیجه این بیان بهوجود میآیند، کشف و تجربه کرده و با آنها کنار بیاییم. قبول می کنیم که بیان خشم در هر رابطهای مشکل بوده و ممکن است برای هیچ کدام از دو طرف تجربه خوش آیندی نباشد، اما بسیار بهتر از سرکوب کردن آن است که به قیمت بیمار شدن، افسردگی، احساس رنجش دائم و در منتها صدمه زدن و خراب کردن رابطه به جای صحبت کردن و پیمودن راه تا تفاهم بهتر تمام شود.
واضح است که وقتی رفتار شخص دیگر باعث مزاحمت شما است، تمام احساسات شما خشم نیست. وقتی جلوی ارضای نیازهای ما گرفته میشود یا تهدید عدم ارضای نیازهایمان وجود دارد، ممکن است دچار طیف وسیعی از احساسات مختلف شویم ترس، تاسف، نگرانی، ناامیدی، پشیمانی، دل شکستگی، طردشدگی، خجالت، حسادت، دلخوری، زودرنجی و بسیاری دیگر.
این که رفتار شخص دیگری بر شما چه تاثیری داشت یا مزاحم رسیدن شما به کدام یک از نیازهایتان بود؟ ممکن است رفتار او به قیمت زمان، انرژی شما تمام شده که ممکن بود شما جای دیگر از آن استفاده کنید. ممکن است شما را از انجام کاری باز دارد که لازم است یا میخواهید انجام دهید. ممکن است از نظر بدنی به شما آسیب برساند، باعث کار سخت تری برای شما شود، شما را خسته کند باعث درد یا ناراحتی شما شود.
اینها نتایج محسوس و ملموسی هستند؛ تاثیراتی که دیگران فوراً می توانند بفهمند. نتایج غیر ملموسی آن بر شما می تواند شامل نگرانی، ترس، هیجان، خجالت و ناامیدی باشد. اگر شخص دیگر بداند که رفتارش چه تاثیری بر شما دارد به احتمال زیاد ممکن است بخواهد رفتارش را تغییر دهد.
وقتی شما احساس خود را نسبت به رفتار شخص دیگر با برخورد خود نشان میدهید به سه دلیل واضح است: شخص دیگر به نسبتی برای تاثیر رفتارش بر شما احساس مسئولیت میکند، او قانع میشود که رفتار او (به صورتی ملموس یا غیر ملموس )بر شما تاثیر گذاشته، نیاز آن شخص برای ادامه آن رفتار دیگر به شدت سابق نیست و میتواند از طریق دیگری ارضا شود و به عبارت دیگر اگر آن شخص به شما اهمیت بدهد، مشکل شما را درک کند، نیازهای شما را تشخیص میدهد و خود را در موضع تدافعی نمیبیند و احساس نمیکند چیزی به او تحمیل می شود، به احتمال زیاد انگیزه مییابد برای کمک به شما رفتار خود را تغییر دهد.
وقتی یک راه حل غیر منتظره، بدون بهوجود آوردن مشکل جدیدی به نیاز شما پاسخ میدهد باید به آن خوش آمد بگویید. تا در آینده هم اینگونه رفتار تشویق شود اگر به نیازهای شما پاسخ نمیدهد، شما با اعتراف و تشکر از توجه اولیه آن شخص دیگر هنوز آزادید آن را قبول نکنید. بعضی اوقات برخورد ممکن است به رابطه فشاری وارد کند مخصوصاً وقتی موضوع اختلاف مدتی نگفته باقی مانده باشد. اما نتیجه اش باز هم ممکن است بهبود باشد
علاقه مندی ها (Bookmarks)