میخواهید انسان بزرگی شوید؟
● بزرگ فکر کنید
باورها، شکلدهنده و تنظیمکننده رفتار انسانها هستند. هر انسانی محصول افکار خویش است. باید بزرگاندیش بود و باورها و اندیشهها را برای رشد تنظیم کرد. باید با اعتقاد راسخ به موفقیت، موانع را به کناری زد، بزرگ اندیشید و بزرگ شد.
آدمی میانه حال و متوسط را در نظر بگیرید. او معتقد است که ارزش چندانی ندارد. بنابراین سهم اندکی هم نصیب او میشود. او اعتقاد دارد که از عهده انجام کارهای بزرگ برنمیآید. پس کار بزرگی هم انجام نمیدهد. او معتقد است که شخص مهمینیست و جای پای این احساس را در کلیه کارهای خود بر جای میگذارد. بیاعتقادی او به خودش، در طرز صحبت کردن، راه رفتن و سایر اعمال وی نمود پیدا میکند و از آنجا که دیگران نیز همان جنبههایی را در ما میبینند که ما در خود میبینیم، او از نظر اطرافیانش هم میافتد. در نقطه مقابل، به آدمیکه حرکت رو به جلو دارد، نظر میاندازیم. کسی که معتقد است بیش از اینها میارزد، سهم بیشتری میبرد و معتقد است که میتواند وظایف دشوار و سنگینی را بر عهده گیرد و میتواند. آنچه انجام میدهد، رفتاری که اجازه میدهد مردم با او داشته باشند، شخصیت، افکار و دیدگاههایش همه و همه نمایانگر این حقیقتاند که برای خودش احترام قایل است.
● فکرتان را اصلاح کنید
شخصیت شما تابع اندیشههای شماست. دیگران همان چیزی را در ما میبینند که ما در خود میبینیم. با ما همانگونه برخود میکنند که فکر میکنیم باید برخود کنند. تفکر چنین تأثیری دارد. کسی که در ضمیرش خود را کمتر از دیگران میپندارد، قابلیتهای حقیقیاش در پرده میماند زیرا افکار، هادی اعمال است. اگر انسانی احساس حقارت کند، بر همان سیاق عمل خواهد کرد و هیچ ترفند یا نقابی قادر نیست این احساس ریشهدار را برای مدت طولانی پنهان نگاه دارد. فردی که احساس میکند کسی نیست، واقعا کسی نیست. از سوی دیگر، آدمی که به طور عمیق معتقد است برای کاری ساخته شده است، برای همان کار ساخته شده است. برای آنکه تشخص داشته باشیم، باید فکر کنیم که متشخص هستیم. اگر چنین فکر کنیم، دیگران هم این گونه فکر خواهند کرد. فکر شما، عمل شما را تعیین میکند و عمل شما هم متقابلا تعیینکننده واکنشی است که دیگران نسبت به شما نشان میدهند. خودتان را متشخص جلوه دهید: این روش کمک میکند که برای خودتان ارزش بیشتری قایل شوید. ظاهرتان با شما حرف میزند و با بقیه هم همینطور. ظاهر شما تعیین کننده نظری است که دیگران نسبت به شما پیدا میکنند. درواقع چه خوب بود اگر مردم به فضایل یک انسان نظر میکردند، نه به لباس تن وی. ولی اشتباه نکنید! در عمل، مردم براساس ظاهرتان روی شما قضاوت میکنند؛ قضاوتی که خواه ناخواه صورت میگیرد. ظاهر شما نخستین معیاری است که مردم برای ارزیابی در اختیار دارند. اولین تأثیر هرگز از یادها نمیرود؛ هرچند که در درازمدت به وجود آمده باشد.
● کامیاب را به کارگاه فکرتان بفرستید
ذهن شما یک «کارگاه فکر» است. کارگاهی فعال که هر روز افکار فراوانی تولید میکند.
تولید در این کارگاه ذهنی، تحت نظر دو نفر سرکارگر صورت میگیرد که یکی از آنها را آقای کامیاب و دیگری را آقای ناکام مینامیم. آقای کامیاب در کار تولید ذهنیات مثبت است. تخصص او تولید دلایلی بر واجد صلاحیت بودن، موفقیت و توانایی شماست. سرکارگر دیگر، آقای ناکام، افکار منفی و تحقیرآمیز میسازد. او در توجیه ناتوانیها و نارساییهای شما خبره است. شعار تخصصی او «شکست میخورید» است.
هر دو این حضرات یعنی آقای کامیاب و آقای ناکام بسیار فرمانبردار هستند. سریع در جایگاه خود حاضر میشوند و به کوچکترین اشارهای به جنبش و فعالیت در میآیند. هرگاه اشاره مثبت باشد، آقای کامیاب قدم پیش میگذارد و مشغول کار میشود و هرگاه اشاره منفی باشد، سروکله آقای ناکام پیدا میشود. آقای کامیاب را تمام وقت به کار بگیرید. هر زمان فکری وارد ذهنتان میشود، ازآقای کامیاب بخواهید به آن مشغول شود. او نشان میدهد که چگونه موفق خواهید شد. قدم به درون بگذارید. دروازههای پیروزی گشادهتر از هر زمان دیگر است. از هماکنون خود را در شمار افراد منتخبی قرار دهید که میتوانند ادعا کنند در زندگی موفق هستند.
● چهار آفت دستیابی به موفقیت
افراد ناموفق از یک بیماری فکری که اندیشههای آنان را سرکوب میکند، رنج میبرند. ما نام «عذر تراشی» را بر این بیماری میگذاریم. همه افراد ناموفق نوع پیشرفته این بیماری و بیشتر افراد «متوسط» دست کم نوع خفیف آن را دارند. چهار صورت بهانه تراشی شامل این مواردند:
۱) من از سلامت کافی برخوردار نیستم: ناخوشی به هزار شکل گوناگون به عنوان بهانهای در توجیه ناتوانی در انجام خواستهها، ناتوانی در پذیرش مسوولیتهای سنگین، ناتوانی در کسب درآمد بیشتر و ناتوانی در موفقیت، مورد استفاده قرار میگیرد. میلیونها میلیون انسان، گرفتار بیماری عذرتراشی هستند. ولی آیا معذورات آنها در بیشتر موارد موجه است؟ برای لحظهای، تمام دوستان موفق خود را در نظر آورید که میتوانستند از بیماری به عنوان بهانهای استفاده کنند اما این کار را نکردند. پزشکان معتقدند که نمونه کاملی از فرد سالم به هیچ وجه وجود ندارد. همه افراد از لحاظ تندرستی دچار مشکلی هستند. بسیاری از آنها به طور کلی یا تا حدودی خود را تسلیم بهانه فقدان تندرستی میکنند اما انسانهای کمالگرا هرگز چنین کاری نمیکنند. برای مقابله با این بهانه یعنی ادعای فقدان تندرستی لازم برای انجام کار راهحلهای زیر را امتحان کنید: درباره بیماری خود صحبتی نکنید. نگران سلامت خود نباشید. از اینکه تا همین اندازه سالم و تندرست هستید، خوشحال باشید.
۲) برای موفق بودن باید باهوش بود: بیشتر ما آدمها در ارتباط با مسأله هوش و استعداد مرتکب دو اشتباه اساسی میشویم. هوش و استعداد خود را دست کم میگیریم و درباره هوش و استعداد دیگران اغراق میکنیم. به دلیل این دو اشتباه، بیشتر مردم تواناییهای خود را چندان جدی نمیگیرند. آنها توان رقابت بر سر فرصتهای شغلی را از دست میدهند زیرا معتقدند آن کار «کله» میخواهد، غافل از آن که نفر دیگری از راه میرسد که پروای هوش ندارد و کار را میرباید. میزان هوش، مسأله تعیینکننده نیست بلکه شیوه استفاده از هوش، هر اندازه که باشد، شرایط موفقیت یا شکست شما را تعیین میکند. نگرشی که نسبت به هوش خود دارید، بسیار مهمتر ازمیزان هوش شماست. اجازه بدهید این جمله را به دلیل اهمیت آن تکرار کنیم: نگرشی که نسبت به هوش خود دارید، بسیار مهمتر از میزان هوش شماست. برای از میان بردن بهانههای فقدان هوش، این سه راه را آزمایش کنید. هیچ وقت خودتان را کمهوش و دیگران را باهوش تصور نکنید. روزی چند بار به خود یادآوری کنید: «نگرشهای من مهمتر از هوش من است. به یاد داشته باشید که توانایی فکر کردن با ارزشتر از توانایی حفظ کردن اطلاعات است.»
۳) بی فایده است،... دیگر پیر شدهام (یا هنوز خیلی جوانم): حتما از صدها نفر که در سنین گوناگون هستند، شنیدهاید که در توجیه کارایی نهچندان خوب خود در زندگی، میگویند: «برای شروع کردن دیگر پیر شدهام یا اینکه هنوزخیلی جوانم. نمیتوانم به دلیل محدودیتهای سن خود، کارهای مورد علاقهام را شروع کنم. واقعا عجیب و تأسفآور است که کمتر آدمی احساس میکند همگام با «سن واقعی» خود در زندگی پیش میرود. این بهانه، هزاران انسان را از فرصتهای حقیقی محروم کرده است. آنان تصور میکنند که سنشان مناسب نیست، از این رو به خود زحمت آزمودن نیز نمیدهند. با درمان عذرتراشیهای سن فرصتهایی را که فکر میکردید برای همیشه از شما گرفته شده است، به دست آورید. به اختصار، راهحلهای عذرتراشی مربوط سن به قرار زیر است: به سن کنونی خود خوشبینانه نظر کنید. حساب کنید که برای سازندگی و فعالیت هنوز چه مقدار فرصت باقی است. به یاد داشته باشید که افراد ۳۰ ساله هنوز ۸۰ درصد از زندگی فعالشان را پیش رو دارند و ۵۰ سالهها هنوز چهل درصد – یا بهترین چهل درصد عمرشان را برای استفاده از فرصتها در اختیار دارند. زندگی در عمل طولانیتر از آن است که بیشتر مردم تصور میکنند. فرصتهای آینده را به انجام کارهایی که واقعا میخواهید انجام بدهید، اختصاص دهید.
۴) آخر مورد من تفاوت دارد، بدشانسی ولم نمیکند: کمتر روزی است که نشنوید آدمی مشکل خود را به «بد» اقبالی و موفقیت دیگری را به «خوش» اقبالی نسبت نداده باشد. با دو روش بر بهانههای نداشتن بخت و اقبال غلبه کنید. قانون علت و معلول را بپذیرید. خیال بافی نکنید. موفقیت از طریق ضوابط و تسلط بر اصولی که آن را تضمین میکنند، حاصل میشود. برای به دست آوردن ترفیع در کار، موفقیت و سایر موهبتهای زندگی، روی بخت و اقبال حساب نکنید. در عوض بر تقویت قابلیتهایی تمرکز کنید، که موجب موفقیت شما میشود.
روزنامه سلامت
علاقه مندی ها (Bookmarks)