در کشور ما بحث درباره ترجمه قدمت زیادی ندارد. اما با توجه به استقبال از ادبیات ترجمه در کشور طی سالهای اخیر برخی مترجمان ادبی معتقدند هر ملتی که صاحب ادبیات است، باید از ادبیات خودش بیشتر استقبال کند. اما برخی بسته بودن فضای نگارش را از دیگر دلایل استقبال از ادبیات ترجمه میدانند. عدهای نیز معتقدند اگر بپذیریم که ترجمه وسیلهای برای ارتباط اجتماعی، فرهنگی و ادبی بین کشورهاست، در این صورت ما به ترجمههایی نیاز داریم که هویت و فرهنگ ایرانی را به جهانیان معرفی کند و میراث ما را به دنیا بشناساند. این گزارش به بررسی دلایل استقبال از ادبیات ترجمه و وضعیت آثاری که در ایران ترجمه میشوند، از دیدگاه مترجمان و نویسندگان پرداخته است؛ اسدالله امرایی مترجم درباره دلایل استقبال از ادبیات ترجمه با بیان اینکه این استقبال طبیعی است، معتقد است: در دنیا آثار پرفروش عامهپسندی با تیراژهای بالا نوشته میشود و به فروش میرسد که ما آنها را ترجمه نمیکنیم، یا اگر ترجمه میشود، بهعنوان کتاب با ارزش ادبی بالا تلقی نمیشود و آثاری که در کشور ما ترجمه میشوند، آثار دانشگاهی با نویسندگان معتبر و شناختهشده و قدرند. همچنین این آثار جوایز متعددی را بردهاند و چون آثار خوبی هستند، از آنها استقبال میشود. این مترجم همچنین به رونق کم بازار ادبیات اشاره کرده و میگوید: متأسفانه سازوکار نشر در کشور ما با جاهای دیگر قابل مقایسه نیست.
چون تولید ادبیات ما در کشور محدود است، همینطور نویسندگان ما محدودند و از طرفی زبان ما در محدوده جغرافیایی محدودتری قرار دارد. اما فرشته نوبخت داستاننویس درباره دلایل استقبال مخاطبان کتاب از ادبیات ترجمه عنوان کرد: یکی از دلایل این استقبال، تبلیغاتی است که برای ادبیات ترجمه میشود. یکجو منفی نسبت به آثاری که در ایران نوشته میشود، از سوی منتقدان، روزنامهنگاران و نویسندگان وجود دارد و این افراد معتقدند که کارهای خارجی بهترند. ناشران هم از کارهای ترجمه استقبال بیشتری میکنند، زیرا با چاپ آثار خارجی سرمایه راحتتر برمیگردد. این داستان نویس تأکید میکند: اما من بهعنوان کسی که در حوزه نقد و معرفی کتاب کار میکنم و تقریبا بهروزم و آثار ایرانی و خارجی را میخوانم، معتقدم اینکه ادبیات ترجمه از ادبیات داخل بهتر است، دیدگاه غلطی است. بسیاری از آثاری که در ایران نوشته میشود، از ادبیات خارجی بهتر است.
از سوی دیگر محمود حسینیزاد نویسنده و مترجم درباره وضعیت کتابهایی که اکنون در کشور ترجمه و منتشر میشوند، میگوید: من بهعنوان مترجم از این شرایط راضی نیستم. متأسفانه مترجمان چندان پیگیر و جستوجو گر یا نوجو نیستند تا آثار جدید و ناب را معرفی کنند. مقداری دنبالهرو شدهاند و خودشان را میسپارند دست شنیدهها. دنبال کتابهای شاخص هستند. این نویسنده و مترجم با بیان اینکه استقبال از ادبیات ترجمه فقط مربوط به این یکی دوسال اخیر نیست، تصریح کرد: استقبال امروز از کتابهای ترجمه دوسه دلیل دارد یکی تنوع و نوآوری در ادبیات ترجمه است.
ادبیات ترجمهشده ما را با فرهنگهای مختلف آشنا میکند و به هر حال گزیدهای از آثار آن ادبیات بهدست ما میرسد. دوم خلاف این گفته است، یعنی نبود تنوع در ادبیات امروز ما. ادبیات ما در چند سال اخیر به نوعی تکرار رسیده است. خواننده چیزی نو، چه در تکنیک و چه در موضوع، نمیبیند. مورد دیگری که شاید در نبود اقبال از ادبیات خودمان مؤثر باشد و شاید بتوانیم از خودمان ایراد بگیریم، این است که به هر دلیلی روی کتابهای ادبیات خودمان کمتر مانور داده میشود و مطبوعات و منتقدان کمتر سراغ ادبیات داخل میروند. به گفته حسینی زاد متأسفانه خودمان هم سعی نمیکنیم تا برای عقبافتادگی خودمان از ادبیات روز جهان کاری کنیم. شاید این امر تا حد زیادی تقصیر مترجمهای ما باشد، مترجمها باید ادبیات روز را به ما معرفی کنند. نویسندههای ما کمتر زبان خارجی میدانند و کمتر به تازههای ادبی جهان دسترسی دارند. نتیجه اینکه عقبتر از ادبیات دنیا هستیم و تکنیکهایی که میشناسیم، کهنه شدهاند و مسائلمان تکراری هستند. خواننده وقتی سراغ کتابی میرود، میخواهد انتظارش برآورده شود و وقتی این انتظار از سوی کتابهای داخلی برآورده نمیشود، میرود سراغ ادبیات ترجمه.
همچنین علیاصغر حداد مترجم پیشکسوت نیز درباره دلایل استقبال از ادبیات ترجمه میگوید: شاید دلیل اینکه از ادبیات ترجمه استقبال میشود، این است که کتابهای خوبی ترجمه میشوند و متنهایی که در فارسی نوشته میشوند، گیرایی لازم را ندارند و نویسندگان نمیتوانند به سلایق و موضوع اصلی جامعه پاسخ دهند. البته این موضوع جای نگرانی دارد، چون تألیف باید در هر کشوری جایگاه ویژهتری داشته باشد و نسبت به ترجمه نمود بیشتری بیابد. این مترجم درباره آثاری که در ایران ترجمه و منتشر میشوند، گفت: آثاری که در ایران ترجمه میشوند، چون میتوانند به نیاز مردم پاسخ بگویند، بیشتر مورد استقبال قرار میگیرند. در واقع مترجمان جدی این آثار را از میان دریای ادبیات جهان انتخاب و ترجمه میکنند و اگر به نیاز مخاطب پاسخ ندهند، مورد استقبال قرار نمیگیرند. این مترجم با بیان اینکه بیش از 50درصد کارهایی که این روزها ترجمه میشوند، قابلقبول نیستند، تأکید میکند: البته ما حدود 2000ناشر داریم که میخواهند کتاب چاپ کنند و چون کتابهای ترجمه فروش میروند، بیشتر بهکار ترجمه اقبال نشان میدهند و دربند کار خوب و بد هم نیستند.
چون بخش زیادی از مترجمان امروز از سر بیکاری به ترجمه روی آوردهاند و اگر اوضاع اقتصادی درست شود، میروند سراغ کار دیگری و در واقع مترجم نیستند. اما محمدحسن شهسواری داستاننویس با بیان اینکه در سالهای اخیر استقبال از ادبیات ترجمه به نسبت استقبال از ادبیات کشور نامتوازن شده است، میگوید: قاعدتا هر ملتی اگر صاحب ادبیات است، باید از ادبیات خودش بیشتر استقبال کند و اگر ایران را صاحب ادبیات بدانیم، چنان که من میدانم، مردم باید از ادبیات خودشان تغذیه کنند، چون دغدغه خودشان است؛ حتی اگر این ادبیات ضعیف هم باشد، چون مسئله مردم را بیان میکند، مورد استقبال قرار میگیرد. این داستاننویس از زاویهای دیگر تصریح کرد: من بیش از یک دهه است که یا داور جوایز ادبی هستم یا منتقد ادبیات. معلم داستاننویسی بودهام، همچنین نویسندهام و کارشناس نشر هستم. شاید چند نفر باشند که مانند من اینقدر با ادبیات دهه گذشته آشنا باشند و من باید بگویم نویسندگان ما دارند جهانهای جدیدی را در ادبیات تجربه میکنند. حتی ادبیات پلیسی و علمی و تخیلی نوشته میشود.
بسته بودن فضای نگارش
خجسته کیهان مترجم معتقد است: ادبیات ما در مقایسه با ادبیات جهان فضای محدودی را تجربه میکند؛ اما نباید نویسندگان را سرزنش کرد، زیرا این اتفاق بهخاطر بسته بودن فضای نگارش است. این مترجم درباره دلایل استقبال مخاطبان از ادبیات ترجمه گفت: تا آنجایی که به کارهای خود من مربوط است، بهنظرم این استقبال ناگهانی نیست که در سالهای اخیر روی داده باشد. همیشه این استقبال وجود داشته است. قبلتر از این هم، حتی 30-20 سال پیش، همیشه مخاطبهای ایرانی برای اینکه ببینند آن سوی دنیا چه میگذرد و نویسندگان چه میگویند، شوق داشتهاند، چون ادبیات ما را با دنیاهای دیگر آشنا میکند و همیشه نسبت به این آشنایی علاقه وجود داشته است. کیهان در پاسخ به اینکه اکنون نویسندگان گمنام خارجی کتابهایشان با استقبال مواجه میشود، اما در مورد آثار بومی این اتفاق نمیافتد، گفت: شاید مربوط به این باشد که نویسندگان ما به سوژههای محدودی میپردازند و چند تا کار که از این نویسندگان خوانده میشود، بهنظر تکراری و خستهکننده میرسد و مخاطب دیگر دوست ندارد این کارها را بخواند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)