کاش بیشتر عاشقی می کردم
من دکترای پرستاری دارم، اما مهم ترین درس های زندگی ام را در دانشگاه یاد نگرفته ام. حالا چندتایی از این درس ها را برای شما تعریف می کنم و مطمئنم که به درد شما هم می خورد.
▪ یاد گرفته ام کارم را جدی وخودم را شوخی بشمارم.
▪ یاد گرفته ام روزی که دستی را با محبت در میان دست های خود فشردم حتی اگر یادم رفت در آن لحظه علائم حیاتی بیمار را ثبت کنم باز هم برای بهبود او گام مؤثری برداشته ام.
▪ یاد گرفته ام اگر از نظر عاطفی با بیماری درگیر نمی شوم، وقتش رسیده که شغلم را عوض کنم.
▪ یاد گرفته ام که بهترین پزشک کسی است که می گوید: «نمی دانم بیماری این مریض چیست، ولی بیایید همگی به هم و به او کمک کنیم و بفهمیم موضوع از چه قرار است.»
▪ یاد گرفته ام بیماری، غالباً بهترین نعمت است، بخصوص وقتی که در جاده زندگی، تخته گاز می رویم ولازم است که مدتی بایستیم و ببینیم در دنیای اطرافمان چه می گذرد.
▪ یاد گرفته ام که دائم باید خدا را شکر کنم که فرزندم به جای این که برای ترک اعتیاد نزد روانپزشک برود به منزل دوستش می رود.
▪ یاد گرفته ام که موقعی که عجله داریم چیزی را پیدا کنیم، دقیقاً آن را پیدا نمی کنیم، چون یادمان رفته آن را در اتاق همکارمان جا گذاشته ایم!
▪ یاد گرفته ام که هر وقت به بیماری داروی بیهوشی تزریق می کنم، این منم که یادم می رود چیزی را یادداشت کنم!
▪ یاد گرفته ام که التیام زخم های روحی دیگران، بسیار مهم تر از التیام جسم آنهاست.
▪ یاد گرفته ام که اگر مراقبت کردن از خودم را بلد نباشم، از هیچ کس دیگری هم نمی توانم مراقبت کنم.
▪ یاد گرفته ام جسم انسان همان چیزی را باور می کند و انجام می دهد که شما به او می گویید.
▪ یادگرفته ام که زمان به سرعت برق و باد می گذرد، چه من خوشحال باشم چه غمگین.
▪ یاد گرفته ام که واقعیت، چیزی است که هست، نه چیزی که من دوست دارم باشد.
▪ یاد گرفته ام که اگر نمی توانم دردی را مداوا کنم، دست کم درد کشیدن صاحبش برایم مهم باشد.
▪ یاد گرفته ام که معالجه یک بیمار، بیرون راندن بیماری از بدن او نیست، بلکه توانمند کردن بدن بیمار برای مقابله با بیماری است.
▪ یاد گرفته ام که بین یک رویداد جزئی و یک فاجعه، تفاوت قائل شوم.
▪ یاد گرفته ام که روح قانون مهم تر از متن آن است.
▪ یاد گرفته ام که هر چه رفتار بیماری ناخوشایندتر باشد، به دلسوزی و عشق بیشتری نیاز دارد.
▪ یاد گرفته ام انسان به هر چیزی که ایمان بیاورد، به همان خواهد رسید.
▪ یاد گرفته ام که برای کسب مهارت برای مقابله با مشکلات ضرورتی ندارد همه آنها را تجربه کنیم، بلکه یکی، دو تا مشکل برای کسب مهارت برای مقابله با همه آنها کافی است، فقط به شرط آن که واقعاً بخواهیم یاد بگیریم.
▪ یاد گرفته ام که هیچ کس قول فردا را به ما نداده است.
▪ یاد گرفته ام که هیچ کس در بستر مرگ نمی گوید «کاش بیشتر پول درمی آوردم» یا «بیشتر می خوردم» یا «بیشتر می پوشیدم» حسرت همه در چنین وقتی این است که «ای کاش بیشتر عاشقی می کردم.»
▪ یاد گرفته ام که اگر یک بچه آنقدر بزرگ شده که بتواند دوست داشته باشد، آن قدر هم بزرگ شده که بتواند غصه بخورد.
▪ یادگرفته ام که بسیاری از بیماری ها باوجود تلاش ماخوب نمی شوند، اما خیلی ها هم به خاطر تلاش ما خوب می شوند. اصل کار این است که هر کاری که از دستمان برمی آید، برای همه انجام بدهیم. نتیجه کارها دست ما نیست.
سالی کاریوت/ ترجمه: لادن خضریروزنامه ایران
علاقه مندی ها (Bookmarks)