عشق چیست؟
عشق، رایحه شناخت خویشتن خویش است. وقتی لبریز میشوی از حقیقت خود - که همان خداست - آنگاه سهیم میشوی خود را با دیگران. وقتی میفهمی که از هستی جدا نیستی، آنگاه عاشق میشوی، عشق، میوه تجرب وحدت عارفانه خود با همه چیز و همه کس است. عشق، رابطه نیست، بلکه برترین مرتبه وجود است. بعضیها به غلط گمان میکنند که نقطه مقابل عشق، نفرت است. نقطه مقابل عشق، نفرت نیست، بلکه ترس است. نفرت، عشق وارونه است. وقتی خود را نمیشناسی، از همه میترسی. در عشق، پنجرههای وجودت را به روی بیکران باز میکنی. اما وقتی میترسی، همه پنجرههای وجودت را میبندی و به آنها قفل آهنی بیاعتمادی میزنی. وقتی میترسی، تنها میشوی. وقتی عشق میورزی، محو میشوی. دیگر نیستی تا احساس تنهائی کنی. عشق، مرزهای تو را میریزد و تو را با آدمها، پرندهها، آبها، گیاه و خورشید و ماه و ستاره یگانه میکند. عشق، افتادن قطره به دریا است. قطره توئی، دریا خدا است. ما چنان آفریده شدهایم که فقط میتوانیم به عشق زنده باشیم. بدون عشق، مردگی میکنیم، نه زندگی. اگر نتوانیم عشق بورزیم، از زندگی نیز محروم خواهیم شد. آنگاه آنی نخواهیم بود که میتوانیم باشیم. اگر عشق نورزیم، جاری وجودمان به مرداب ملال میریزد، میگندیم، میپوسیم، میمیریم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)