منبع: خبرآنلاین
سالها پیش در کشور ما مسائل و مشکلاتی وجود داشته که زندهیاد گلآقا با زبان طنز آنها را بیان میکرده به خیال اینکه مشکل حل میشود اما گویا بعد از 21 سال همچنان مشکلات با همان سروشکل و تغییرات جزئی در کشور وجود دارد!
سیم و زر!
به پیر مقتدری گفت نوجوان پسری:
بهروزگار، کدامین هنر پسندهتر است
جناب پیر تبسم نمود و گفت سریع
که جمع کردن مسکوک بهترین هنر است
چه موش هر که در این روز گار وانفسا
بهخانه سکه نیندوخت، واقعاً پکر است
شب سیاه تهیدستی ترا به جهان
طلا نشانه خورشید و سیم چون قمر است
به علم نیز تواند رسید بی کم و کاست
هر آن که بهره ور از سیم و زر در این گذر است
از این دوعنصر اگر داشتی فقط دو سه مشت
چو گاو ماده به چنگت اسیر، شیر نر است
دمد به کالبد مرده، روح، وا عجبا
چه کارها که به دستان این دو بی پدر است!
کس از مفارقت سیم و زر نشاط نیافت
که با مرافقت این دو، شادمان بشر است
برای گنج عیان روز و شب تقلا کن
که کنز مخفی از آن جماعتی دگر است
ز خشک مغزی «شاطر حسین» بود، که گفت:
پسند خاطر من در زمانه شعر تر است
***
پیشنهاد!
در راستای مبارزه با اسامی غربی و جایگزین کردن اسامی فارسی به جای آنها، پیشنهاد میکنیم کلمات زیر به جای اسامی خارجی جایگزین شود.
بانک: پول گیر!
تلویزیون: حالگیر!
تلفن: دیر گیر!
پست: سرعت گیر!
رادیو: وقتگیر!
دکتر: جانگیر!
اتوبوس: نفس گیر!
***
بساط تازه!
شنیدم بار دیگر معتمدها
به شهر ما بساطی تازه چیدند
ندارم کار، با خیر و شر آن
خلاصه، هر چه باشد خواب دیدند
نشستند و همی گفتند بسیار
«گلی گفته، گلی از هم شنیدند»
سخن از پنجره آمد، ز در رفت
تو گویی حرف را بال آفریدند
بسی لاف از فلان و بهمدان شد
سرانجامش به بهداری رسیدند
ویزیت صد ریالی را به پانصد
به حاکم رأی داور ها کشیدند
چو شد تصویب قانون کذایی
ز خوشحالی همه از جا پریدند
به یمن مجلس و آن بزم عالی
تماماً یکصدا «هورا» کشیدند
ثمر این شد که از فردای آن روز
غنی را کرده تعظیم و خمیدند
فقیران را «برو فردا بیا» شد
به درد اغنیا فوری رسیدند
بگو «مصلح» اگر چه گفته ات را
شنیده بعض و بعضی ناشنیدند
علاقه مندی ها (Bookmarks)