روانشناسي ستاره شدن = شهرت طلبي
چرا عدهای چنین با حرص و ولع به دنبال ستاره شدن هستند؟ چرا عدهای از جوانان و سایرین چنین با حرص و ولع به دنبال ستاره شدن هستند و دوست دارند مورد توجه بزرگ و کوچک قرار گیرند؟
منظور از ستاره شدن میل افراد جامعه (به ویژه جوانان) برای شهرت است. شکی نیست که این عطش سیریناپذیر در سالهای اخیر در جامعه زیاد و از حد متعارف خود افزونتر شده است. دلایل این فزونی چیست؟ علل و عوامل متعددی در این زمینه دخیلند و نمیتوان دلایل ستاره شدن را به یک واحد نسبت داد. عمدهترین دلایل را میتوان به شکل زیر دستهبندی کرد.
چرا عدهای از جوانان و سایرین چنین با حرص و ولع به دنبال ستاره شدن هستند و دوست دارند مورد توجه بزرگ و کوچک قرار گیرند؟ منظور از ستاره شدن میل افراد جامعه (به ویژه جوانان) برای شهرت است. شکی نیست که این عطش سیریناپذیر در سالهای اخیر در جامعه زیاد و از حد متعارف خود افزونتر شده است. دلایل این فزونی چیست؟ علل و عوامل متعددی در این زمینه دخیلند و نمیتوان دلایل ستاره شدن را به یک واحد نسبت داد. عمدهترین دلایل را میتوان به شکل زیر دستهبندی کرد.
1- توجهطلبی نیازی طبیعی است
میل به ستاره شدن را میتوان نوعی نیاز به توجه طلبی در نظر گرفت. رفتار توجهطلبانه خصیصه مرحلهای از رشد دوران کودکی است. منشأ این نیاز کسب مراقبت والدین به خصوص مادر و اطمینان یافتن از این مراقبتهاست. این نیاز بعدها به سمت جلب توجه دیگران از طریق روابط با دیگران پیش میرود و بنابراین، در بعضی از جوانان و بزرگسالان نمودهای این توجهطلبی به شکل ستاره شدن بروز پیدا میکند.
2- ستارهشدن نشانهای از خودشیفتگی است
خودشیفتگی یک ویژگی دوره کودکی است که در فرد سالم به دگردوستداری میانجامد. در حقیقت، روانشناسان میگویند تا خودشیفتگی نباشد، دگردوستی در میان نخواهد بود. ویژگیهای اصلی خودشیفتگی عبارتند از: میل به در کانون توجه دیگران بودن، برای خود ارج و ارزشی خاص قائل شدن، و میل به رفتار کردن و معامله با وی به شکلی متمایز از دیگران.
اما خودشیفتگی علاوه بر دوران کودکی، در برههای از نوجوانی هم در افراد ایجاد میشود، زیاد ایستادن جلو آیینه و به سر و وضع خود رسیدن که معمولا در دوران نوجوانی دیده میشود، از مظاهر این خودشیفتگی است. این خودشیفتگی به تدریج در فرد سالم، یعنی کسی که مراحل رشد را به شکل سالم و طبیعی طی کرده، حل میشود و او از خود به دیگری رو میکند. اما احتمال دارد که به دلایل گوناگون خودشیفتگی فرایند و مسیر طبیعی خود را طی نکند و به شکل یک ویژگی بارز درآید. در این صورت، وی شخصی خواهد شد با ویژگیهای شخصیتی خودشیفته یا در حالتهای بیماریگونه، فردی مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته. در این صورت، فرد دارای ویژگیهای شخصیتی خودشیفته علاوه بر دیگر ویژگیهای خودشیفتگی، همواره میل به مطرح شدن هم دارد، یعنی ستاره شدن در بعضی افراد ناشی از خودشیفتگی و حالتهای وابسته به آن است.
3- ستارهشدن تلاشی است برای جبران خودکمبینیها و احساس ناایمنی
روانشناسان معتقد به این دیدگاه میگویند هر تلاشی برای ستاره شدن در حقیقت کوششی است برای جبران؛ جبران حقارتها، احساس ضعفها و کمبودها و خودکمبینیها. در این نگاه، ستاره شدن در کمبود عزت نفس و تحقیر خویشتن ریشه دارد و بنابراین، برای رفع آن باید به افزایش عزت نفس و رفع حقارتها پرداخت. گفته میشود که فرد چه احساس خودکمبینی داشته باشد و چه احساس ناایمنی اجتماعی و خانوادگی، اعتماد به نفس او به شدت آسیبپذیر میشود و وی برای رفع این آسیبپذیری و کسب اعتماد به نفس به کارهای گوناگونی دست میزند که یکی از آنها ستاره شدن است، چون ستاره شدن نوعی احساس اعتماد به نفس کاذب به فرد میبخشد و احساس ناامنی وی را جبران میکند.
4- ستارهشدن نشانهای از میل به کسب اقتدار است
این دیدگاه جنبهای خاص و تغییر یافته از دیدگاه سوم است، چرا که در این نگاه نیز شکلی از احساس خودکمبینی در فرد وجود دارد و او برای جبران آن یک شکل خاص یعنی مقتدر شدن را برمیگزیند و بر مبنای حکمت عامیانه «برو قوی شو که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است» عمل میکند، و چون ستاره شدن ماسکی است بر احساس ضعف و کسب اقتدار، به آن رو میکند. در حقیقت، افرادی که ستاره شدن را برای جبران کم قدرتی خویش برمیگزینند دو پیام به دیگران میدهند: من ضعیف نیستم، قدرت دارم؛ چون ستارهام و قدرتمند، ورود به حریم من با تبعاتی همراه است.
5- ستارهشدن ناشی از اندک بودن گزینههای کسب وجهه اجتماعی است
از دید روانشناسی اجتماعی، ابراز خویشتن و کسب وجهه اجتماعی و یا آن طور که پیشتر بیان شد، توجهطلبی نیازهایی طبیعی و بخشی از الزامات زندگی اجتماعی آدمی هستند و تنها عارفان و بیمارانند که از این مقوله پرهیز دارند. کسب وجهه اجتماعی نوعی تایید خویشتن است، چرا که افراد اگر دریابند که دیگرانی هستند که آرا و رفتار آنها را تایید میکنند یا الگو قرار میدهند، به شکلی حس تایید خودشان تقویت میشود. اما برای کسب وجهه اجتماعی جامعه باید شیوهها و راههای گوناگونی را پیش پای افراد بگذارند. هنگامی که به دلایل متعدد راههای چندانی در جامعه برای کسب وجهه اجتماعی وجود ندارد و به عبارت دیگر، گزینهها محدودند. گریزی جز توسل به همان چند روش موجود وجود ندارد. در واقع، چنین مینماید که در این دیدگاه ستاره شدن را میتوان با مفهومی در روانشناسی اجتماعی با عنوان روانشناسی چارهناپذیری تبیین کرد. در افواه بسیار شنیده میشود که در توجیه پارهای از رفتارهای نوجوانان و جوانان و از جمله ستاره شدن یا میل به ثروت و موفقیت تحصیلی میگویند «این یک راه را میتوانند بروند و اگر این کار را نکنند، چاره دیگری ندارند.» این استدلال از همان روانشناسی چارهناپذیری مایه میگیرد، گویی افراد برای ابراز اجتماعی خویشتن و دگرپذیری چارهای جز ستاره شدن ندارند.
6- ستارهشدن یک تب اجتماعی است
این نگاه معتقد به سرایت اجتماعی است و میگوید ستاره شدن هم مثل سایر پدیدههای اجتماعی که شکل مد به خود میگیرند، نوعی تب اجتماعی است، با این تفاوت که چون ستاره شدن با منافع و امتیازات درازمدتتری همراه است، طبعاً ماندگاری بیشتری دارد. با این همه، دیر یا زود ستاره شدن هم از نفس میافتد و یا حداقل تغییر حالت خواهد داد، همانگونه که در وجوه دیگرش (مثل جراحی بینی) چنین شده است.
7- ستارهشدن شکل دیگری از تلاش جوانان کم تحملی است که میخواهند یک شبه ره صدساله را بپیمایند
در اینکه جوانان جامعه را آموزش تحمل سختیها برای نیل به اهداف و دود چراغ خوردن برای موفقیتهای پایدار ندادهایم تردید نیست. در اینکه جوانان خواهان موفقیتهای یک شبهاند هم شک نیست. آنان چگونه میتوانند بدون زحمت و در کمترین زمان ممکن، به این موفقیتها نائل شوند؟ به نظر میرسد شرایط اجتماعی و عوامل محیطی در این زمینه نقش مهمی دارند. جوانان بسته به تواناییها و صلاحیتهای شخصی و اجتماعیشان هر یک راهی را برمیگزینند. عدهای که از شرایط بهتری برخوردارند و البته جذابیتی هم دارند تکانه موفقیت ناگهانی و سریع را از راه ستاره شدن ارضا میکنند.
http://psy-clinic.ut.ac.ir/Blog%20Po...hakhsiat6.html
علاقه مندی ها (Bookmarks)