اگر مي بينيم كه فردي بسيار خمود و بي حوصله است و بيشتر از قبل تحريك پذير شده، حركاتش كندتر شده و در روابطش تغييراتي ايجاد كرده بايد نسبت به سلامت او نگران باشيم.
به گزارش افکارنیوز، گاهي يك بي حوصلگي به ظاهر ساده است و گاهي هم تصوير زندگي ويران شده اي كه از پيش چشم مي گذرد. افسردگي بيماري هزار چهره اي است و گاهي آنقدر از نشانه هايش بي خبريم كه سراغ درمان نمي رويم و اجازه مي دهيم حسابي كهنه شود.
مسئولان مي گويند كمتر از ۳۰ درصد ايراني ها افسرده اند و برخي از كارشناسان معتقدند افسردگي سراغ بيش از ۶۰ درصد ايراني ها مي رود. اما شايد بهتر باشد كمي از اين آمارها فاصله بگيريم و بپذيريم كه ممكن است استرس هاي هر روزه، دامنگير شدن يك ژن خانوادگي و حتي نوسانات هورموني ما را هم گرفتار اين بيماري كند
. دكتر بهروز بيرشك، روانشناس و مدرس دانشگاه، سال هاست كه به مشاوره و درمان مبتلايان اين بيماري مي پردازد. او كه عضو هيات موسس انجمن روانشناسان و انجمن مشاوران ايران است، به سوالات رايج شما در مورد اين بيماري پاسخ مي دهد.
بسياري از خانم ها علامتي از افسردگي را در خود پيدا مي كنند. آيا واقعاً اين مشكل در زنان شايع تر است؟
افسردگي از مسائل بسيار شايع در همه جوامع است و دلايل بسياري مي تواند در بروز آن موثر باشد. از طرف ديگر، افسردگي بيماري اي است با اقسام مختلف كه به شكل هاي متفاوتي بروز پيدا مي كند. نه تنها مسائل ژنتيك، بلكه شرايط هورموني و بيولوژيكي هم مي توانند در ايجاد اين بيماري موثر باشند.
اما گذشته از همه اين موضوعات، همان طور كه گفتيد آمارهاي جهاني خبر از بيشتر بودن تعداد زنان مبتلا به اين بيماري را مي دهند. شيوع افسردگي در خانم ها را مي توان هم با دلايل موقعيتي، اجتماعي و فرهنگي و هم با بررسي نوسانات هورموني و مسائل بيولوژيك توجيه كرد. براي مثال دختران (مخصوصاً دختران امروزي) كه احساس مي كنند كه با وجود داشتن توانايي هايي برابر با پسران، محدوديت هاي بيشتري را بايد تحمل كنند، خواه ناخواه روي تفكر و روان شان تاثير مي گذارد.
تغيير موقعيت در از بين بردن نشانه هاي اين بيماري تاثير بيشتري دارد يا دارو درماني؟
در هر كدام از زمينه هاي افسردگي، اگر دليل بروز بيماري مسائل بيولوژيكي باشد، بيمار بايد مدتي دارو درماني شود. اما در افسردگي هاي موقعيتي (ناشي از شرايطي كه به وجود آمده) يا شناختي (ناشي از تعبيرهاي خاص فرد در مورد موقعيت ها) تغيير در موقعيت يا مشاوره گرفتن مي تواند موثر باشد. اما نبايد فراموش كرد كه حتي اين نوع افسردگي، در صورت سهل انگاري و به موقع مراجعه نكردن مي توانند مزمن شوند و با دشواري بيشتري درمان شوند.
چه نشانه هايي به ما مي گويند كه در كنار يك فرد افسرده زندگي مي كنيم؟
اگر مي بينيم كه فردي بسيار خمود و بي حوصله است و بيشتر از قبل تحريك پذير شده، حركاتش كندتر شده و در روابطش تغييراتي ايجاد كرده بايد نسبت به سلامت او نگران باشيم. ممكن است فرد حتي ميلي به رسيدگي به سلامت و ظاهرش نداشته باشد و از اطرافيان و حتي اعضاي خانواده فاصله بگيرد. پرخواب يا شود و به عبارت ديگر، نسبت به قبل، رفتاري كاملاً متفاوت را در پيش بگيرد. در اين شرايط، بايد حدس بزنيم كه او از چيزي رنج مي برد و زمينه را براي گرفتن تشخيص درست از يك مشاور فراهم كنيم.
خود افراد هم گاهي اين بيماري را نمي شناسند و براي كمك گرفتن اقدام نمي كنند. واقعاً چه موقع بايد به روانپزشك مراجعه كرد؟
شايد فرد خودش نتواند حالات خود را بيان كند، چرا كه در اين مواقع گمان مي كند ديگران او را درك نمي كنند و به همين دليل ترجيح مي دهد در مورد شرايطي كه دارد سكوت كند. همين موضوع فاصله او و اطرافيانش را هر روز بيشتر مي كند. گاهي هم گمان مي كند كه اگر چنين موضوعاتي را به كسي بگويد، ديگران او را به چشم يك فرد ضعيف يا پرتوقع مي بينند، به همين دليل مشكلاتي كه تجربه مي كند را بيرون نمي ريزد. اما توصيه ما اين است كه در صورتي كه افراد حالات ناخوشايندي را تجربه كردند تا آنجا كه مي توانند با كساني كه احساس نزديكي و راحتي مي كنند موضوع را در ميان بگذارند.
در هر زماني كه فرد گمان مي كند با ديگران فرق مي كند بايد در اولين فرصت موضوع را مطرح كند يا كمك حرفه اي بگيرد. البته اين متفاوت بودن به معناي آن نيست كه فرد در يك روز يا برخي از ساعات احساس ناخوشي كند. در صورتي كه اشخاص به طور مداوم حالتي را تجربه كنند و ببينند در بيشتر ساعات روز دچار حالت ناخوشايندي هستند، با يك متخصص مشورت كنند. چرا كه در بيشتر موارد در صورت مراجعه به موقع، يك مشاوره ساده مي تواند شرايط افراد را بهتر كند.
اگر همسر يا يكي از اعضاي خانواده دچار اين مشكل باشد اما حاضر به مراجعه نشود، آيا گرفتن مشاوره توسط خود او مي تواند در درمان بيماري فردي كه در كنارش زندگي مي كند تاثيرگذار باشد؟
لزوماً. ممكن است مراجعه اين افراد در مواردي بتواند به خود بيمار هم كمك كند، اما در اصل اين اقدام، كمك به طرف دوم است. يعني به خود مراجعه كننده كمك مي كند تا شرايط را بهتر بپذيرد و توان خود در كنار آمدن با زندگي اي كه دارد را بالاتر ببرد. از طرف ديگر، اين اقدام به مراجعه كننده كمك مي كند تا در فرد بيمار براي ملاقات يك روانشناس شوق و انگيزه بيشتري ايجاد كند، اما متاسفانه در بسياري از موارد افرادي كه افسرده مي شوند، دنيا را آنقدر تيره و تار مي بينند كه اميدي براي تغيير ندارند و به همين دليل مشكل خود را با يك متخصص در ميان نمي گذارند.
خيلي از نوجوانان در سنين بلوغ دچار علائمي شبيه افسردگي يا اضطراب مي شوند. آيا با ديدن چنين عواملي بايد به روانشناس مراجعه كرد يا اينكه خود خانواده ها مي توانند از پس حل اين مشكل بر بيايند؟
بزرگترها در اين موارد نقش مهمي دارند. موضوعي كه در دوران بلوغ بيشترين مشكل را براي نوجوان ايجاد مي كند «بحران هويت» است. در واقع فرد از دوران كودكي به مرحله تازه اي وارد مي شود و با نيازها و وظايف تازه اي روبرو مي شود. از طرف ديگر تغييرات هورموني زيادي در او به وجود مي آيد كه شرايطش را تحت تاثير قرار مي دهد.
رفتار، برخورد و انتظارات ديگران مهمترين نقش را در سپري شدن اين شرايط بازي مي كند. به همين دليل خانواده ها بايد بچه ها را آماده كنند و به او اين پيش آگهي را بدهند كه تو داري وارد مرحله جديدي از زندگي مي شوي و از كودكي بيرون مي آيي. در اين شرايط والدين بايد تحمل بيشتري داشته باشند و زمان زيادي را براي صحبت يا بودن در كنار فرزندشان سپري كنند.
چرا كه نوجوان دچار نوعي سردرگمي مي شود و از يك سو انتقال اين تصور كه تو هنوز بچه اي و از سوي ديگر تكرار جمله «تو ديگر بزرگ شده اي»، مي تواند او را گيج و مضطرب كند. در اين شرايط برخورد خانواده ها بيشترين كمك را به نوجوان مي كند و فرد حتماً نياز به مشاوره گرفتن از يك متخصص ندارد. اما در صورتي كه مشكلات بيشتر شد و خانواده ها در كمك كردن به فرزندشان ناتوان شدند، حضور يك متخصص مي تواند نقش مهمي را در راهنمايي والدين و خود نوجوان بازي كند.
در افراد افسرده بعضي از بيماري هاي جسمي بيشتر ديده مي شوند. آيا اين بيماري مي تواند عامل ايجاد درد باشد؟
در اين موارد فقط موضوع افسردگي نيست. بايد بپذيريم كه ميان جسم و روان رابطه تنگاتنگي وجود دارد. بسياري از بيماري ها كه به آنها «روان تني» مي گوييم منشا عصبي دارند اما به صورت دردهاي جسماني بروز پيدا مي كنند. ولي برخي از بيماري جسمي هستند كه با قرار گرفتن در موقعيت هاي آزاردهنده تحريك مي شوند. برخي از انواع سردردها به دليل استرس، خستگي و حتي رژيم هاي غذايي تشديد مي شوند و افراد در اين مواقع بايد با كنترل تحريك هاي عصبي و استرس ها، دردشان را هم كنترل كنند.
در اولين اقدام براي درمان، آيا بايد براي تغيير شرايط محيطي اقدام شود يا اينكه فرد به طور تخصصي براي درمان خود اقدام كند؟
استرس را از راه هاي مختلفي مي توان كمتر كرد. افرادي كه مستعد آن هستند و به دليل بودن در يك موقعيت خانوادگي يا شغلي دچار استرس زيادي مي شوند، نبايد فراموش كنند كه نگاه آنها به موضوعات بيشترين نقش را در داشتن اين استرس دارد. در واقع تعبير و تفسيري كه ما از موقعيت هاي مختلف ارائه مي دهيم، مي تواند اين استرس را ايجاد كند. در اين شرايط افراد بايد معيارها و توقعات خود را بررسي كنند و با مشاوره، روان درماني يا استفاده از تكنيك هاي رفتاري و ريلكسيشن، اين توقعات را با شرايط تنظيم كنند.
گاهي تغيير شيوه زندگي فرد، مي تواند سهم قابل توجهي در كم كردن استرس داشته باشد و اگر فردي به تنهايي از پس ياد گرفتن اين مهارت ها يا ايجاد اين تغييرات بر نمي آيد، مي تواند با كمك گرفتن از يك متخصص زمينه را براي داشتن يك زندگي كم استرس تر آماده كند.
عوامل اجتماعي تا چه حد در بروز اين بيماري نقش دارد و افراد چطور مي توانند در مقابل اين عوامل خطر ايستادگي كنند؟
ما در جامعه و در ميان مراجعان مي بينيم كه شيوع افسردگي و اضطراب بسيار بالاست. اما بسياري از اين مشكلات تحت تاثير شرايط محيطي و موقعيتي قرار دارند. بيشتر افرادي كه به اين مشكلات دچار مي شوند، معيارهايي را در ذهن دارند و از آنجا كه امكان برآورده كردن آنها برايشان وجود ندارد، مستعد ابتلا به اين مشكلات مي شوند.
از طرف ديگر، تكرار روزمره مشكلات و استرس هاي كوچك هم مي تواند در اين زمينه نقش مهمي را بازي كند. اما نبايد فراموش كنيم آدم هاي سختگير و منفي باف، همه چيز را بزرگتر از آنچه هست، مي بينند و مشكلاتي كه بسياري از افراد به راحتي از كنار آن مي گذرند را بزرگ و فجيع مي بينند.
اين افراد لذت كمي را از زندگي مي برند و حس خود را به تمام جنبه هاي زندگي تعميم مي دهند. پس اگر در ميان خوانندگان اين صفحات، كسي احساس مي كند كه مشكلات زندگي روزمره بيش از اندازه برايش آزاردهنده است و زندگي اش را تحت تاثير قرار مي دهد، از او تقاضا مي كنيم كه با مشورت با يك روانشناس رنگ ديگري به زندگي خود دهد و توانايي اش را براي پذيرش شرايطي كه در آن قرار دارد بالاتر ببرد.
سيب سبز/ شماره ۸۹/ نيمه دوم ارديبهشت ماه ۹۲/ بهاره اسلامي/ صفحه 30
علاقه مندی ها (Bookmarks)