شعر بچه بودم مریم حیدرزاده
بچه بودم، نه دیگه منتظر زنگ بودممنبع:asheghaneh2000.blogfa.com
نه دیگه واسه تو، این همه، دلتنگ بودمبچه بودم تو نبودی، شبا زود خوابم می برد
دل کوچیکم، فقط غصه بازی رو می خوردبچه بودم، چه قدر صاف و روون می خندیدم
خوبیش این بود که ازت، نمی خوامت، نمی شنیدمبچه بودم همه ام مثل خودم بچه بودن
نرم و ساده مث خاکای توی باغچه بودنبچه بودم خبر از تو، خبر از دروغ نبود
سر فکرای پریشون، انقدر شلوغ نبودبچه بودم همه چی درست می شد ، سخت نبود
هیچکی اندازه ی من، اون روزا خوشبخت نبودبچه بودم دلمو هنوز کسی نبرده بود
هنوزم خدا اونو، دست خودم سپرده بودبچه بودم قدرمو، زمونه بیشتر می دونست
کوچمون حال منو، از تو که بهتر می دونستبچه بودم کسی بیخود منو اذیت نمی کرد
مث تو میون بازیا، خیانت نمی کردبچه بودم کسی مثل تو، باهام بد نمی شد
بی توجه از کنار رؤیاهام رد نمی شدبچه بودم نبود اون کسی که، بهم راس نمی گفت
مث تو هیچکی، بهم هر چی دلش خواس نمی گفتبچه بودم عالمی بود، آخه عاشق نبودم
از دس چشمای تو ، تو حسرت دق نبودمبچه بودم بدون هیچ غصه ای رفتم شمال
لب دریا، خونه های ماسه ای ، بوی بلال
بچه بودم توی قایق، بی تو خیلی خوش گذشت
دنیا رو کاش می دادم، سالای رفته، بر می گشتبچه بودم خبر از خواهش و التماس نبود
لا به لای دفترام ، جز دو تا برگ یاس نبودبچه بودم کسی مثل تو، منو رنج نداد
برد و باخت تلخ ما، مزه شطرنج ندادبچه بودم دلم از هیچکسی ناراضی نبود
فکر و ذکرم پیش هیچ چیزی، به جز بازی نبودبچه بودم آسمون یه عالمه ستاره داشت
غصه مون هر چی که بود، یه دنیا راه چاره داشتبچه بودم، قهر و آشتیم روی هم لحظه نبود
اخم و دردم واسه حرفی که نمی ارزه نبودبچه بودم قلبای تو دفترم حقیقی بود
روی دفتر خاطراتم عکس جوجه تیغی بودبچه بودم چقدر شعرای خوب بلد بودم
کندن اسما رو، رو درخت و چوب بلد بودمبچه بودم چشم تو، در به درم نکرده بود
اونروزا فکر و خیالت ، خبرم نکرده بودبچه بودم روزای هفته شبیه هم نبود
حواسم پهلوی اینکه چی بهت بگم نبودبچه بودم شادی پر بود، تو دل بادکنکم
آخر اون روزا کسی بود، که بی یاد به کمکمبچه بودم غروبا، بوی غریبی نمی داد
کسی هدیه به کسی، ساعت جیبی نمی دادبچه بودم، اگه مثل حالا مجنون می شدم
از بزرگ شدن، واسه ابد، پشیمون می شدم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)