وجود انسانی دارای ابعاد و مراتب مختلفی است که بعضی عقلی، برخی برزخی و بعضی دیگر وهمی و خیالی می باشند. این مراحل، با عوالم گوناگون وجود، متناسب بوده، به موازات مراحل آفرینش تصویر می شوند و برای هر یک، لذت، شادی، غم واندوه خاص آن مرتبه وجود دارد. اما بعضی از این مراتب کمال، با بهجت و سروری نامتناهی و بیکران همراه بوده که انسان را به شادی، رضایتمندی و خشنودی خاص می رساند، این نوع از شادی و سرور حقیقی به دلیل نامحدود بودنش، محیط بر انسان می باشد. محل و جایگاه شادی حقیقی در باطن وجود انسان بوده و تنها راه رسیدن به آن، برخورداری از عقلانیت و سیر و سلوک عرفانی است. طمأنینه، آرامش و وقار از نتایج شادی حقیقی می باشد.
برای دستیابی به این مراحل و پاسخگویی به سؤالات گروه معارف و مبانی در رابطه با شادی، به خدمت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای حمید پارسانیا از محققین و نویسندگان صاحبنظر، رسیده و از پاسخهای مکفی و لازم ایشان در این خصوص، نهایت استفاده را نمودیم. بدین لحاظ از همکاری ایشان کمال تشکر و قدردانی را می نمائیم.
شادی چیست؟ و روح آدمی به چه میزان نیازمند آن است؟
§ پرسش شما دارای دو بخش است. بخش اول در باره شادی و بخش دوم پیرامون کمیت و کیفیت نیاز روح آدمی به آن است. شادی یکی از حالاتی است که آن را در بسیاری از شرایط در خویش می یابیم. این حالات را با حواس بیرونی همچون چشم و گوش و مانند آن نمی توان دید،§ زیرا شادی با حس درونی قابل درک است هر چند در چهره و جسم انسان نیز اثر شادی همان طراوت شادابی است. نسبت شادی و شادابی نظیر نسبت آرامش و وقار می باشد. آرامش که به عربی «سکینه» نامیده می شود مربوط به قلب آدمی بوده و وقار حالتی است که در اندام و بدن ظاهر می گردد. شادی را به عربی «سرور» و شادابی را «نضرت» می نامند. که حاصل تلفیق این دو،§ «بهجت» بوده و با سعادت قرین و همراه است.
انسان سعادتمند، انسانی مبتهج، شاد و شاداب بوده و سعادت نیز دارای لوازمی است که مهمترین آن «لذت» است. خواجه نصیرالدین طوسی در این باره می نویسد: «از جمله مشهورات این است که سعادت همان لذت است و جز آن نیست.»
در برابر شادی و شادابی، غم و اندوه، در قبال سعادت، شقاوت و در برابر لذت، درد و ألم قرار دارد. انسان هنگامیکه لذت می برد سعادتمند بوده، شاداب، مسرور و مبتهج گشته و هنگامیکه درد و رنج دارد با مشقت و شقاوت دست به گریبان، غمگین و اندوهناک می شود. می توان گفت هر یک از پدیده های «لذت و رنج» یا «سعادت و شقاوت»، منشأ شادی و غم انسانی هستند. شهید مطهری، شادی و غم یا سرور و اندوه را «دو حالت خاص لذت و رنج یا خوشی و ناخوشی» می خواند.
ابن سینا در یکی از کتابهای خود، با عنوان بهجت و سعادت، یکی از بهترین متون را در باب شادی و شادابی و ارتباط آن با لذت و رنج پدید آورده است. از جمله نکات مورد توجه ابن سینا این است که لذت و رنج، ذو مراتب بوده که برخی از آن حسی، بعضی خیالی و وهمی و بعضی دیگر مربوط به مراتب و مراحل برتر از آن است. ابن سینا می گوید، عوام بر این باورند که برترین لذتها، حسی بوده و غیر از آن همه لذتهای ضعیف، خیالی و غیر حقیقی هستند.
او در ابطال این پندار، به این نکته تذکر می دهد که چه بسیارند افرادی که برای تأمین لذتهای خیالی خود از لذتهای حسی دست کشیده و بلکه مشقات و دردهای جسمانی را متحمل می شوند، غافل از اینکه این گونه لذتهای خیالی تنها مختص به انسان نبوده و در حیوانات نیز یافت می شود، چنانکه یک سگ شکاری به رغم گرسنگی، شکار را حفظ کرده و به صاحب خود می رساند، یا برخی حیوانات، جان خود را برای دفاع از فرزندان خویش با طیب خاطر به خطر می اندازند. سعادت، نوع خاصی از لذت است که با دخالت قوه عاقله پدید آمده و در آن لذتها، رنج ها و نتایج آنها سنجیده می شود. بنابراین انسان تا به عرصه عقل و کمالات مربوط به آن وارد نشده و در محدوده حس، خیال، وهم و لذائذ آنها باقی بماند به سعادت، حیات، شادی و شادابی متناسب به آن نمی رسد. لذا سعادت مراتب مختلفی دارد که ناشی از مراحل و شئون وجودی انسان است. هر مرتبه و شأنی از مراتب انسانی، لذت، نشاط، سرور و همچنین رنج، سختی، غم و اندوه متناسب با خود را دارد.
در این راستا اگر روح، را مرتبه ای از مراتب عالی وجود انسانی بدانیم، پس شادی روحانی نیز مرتبه ای برتر از سرور و نشاط جسمانی است که از ثبات، شدت و گسترش و قوت فراوانی برخوردار است، اگر چه گاهی با سختی ها و رنجهای جسمانی همراه می شود لکن، در این حال همه دشواریها را نیز شیرین و جذاب می گرداند.
از منظر دینی چه مسائلی و با چه شاخصه هایی شادی آفرین محسوب می شوند؟
در نگاه دینی انسان موجودی تک ساحتی نیست بلکه دارای ابعاد و مراتب مختلفی است، برخی از آن دنیوی و طبیعی و بعضی دیگر اخروی و غیر مادی اند. مراتب اخروی وجود انسان نیز یکسان نیست، بلکه بعضی از آنها برزخی و بعضی دیگر عقلی است. این مراتب وجود، که مورد توجه فیلسوفان مسلمان نیز واقع گردیده، مراتبی است که به موازات مراحل آفرینش و به تناسب عوالم مختلف وجودی تصویر می شود. از آنجا که انسان از همه مراتب آفرینش بهره مند شده است، بر همین اساس، متناسب با هر یک از آن مراتب، لذت، رنج، شادی و غمهای مختلف و متنوعی برای او وجود دارد.
در نگاه قرآنی مراحل متعالی و برتری از کمال نیز وجود دارد که هیچ یک از عوالم یاد شده ظرفیت دریافت و حضور آن را ندارند. این مراتب از کمال، که هیچیک از مخلوقات آن عوالم و از جمله هیچیک از ملائکه و فرشتگان توان ادراک آن را ندارند، با بهجت و سروری نامتناهی و بیکران همراه است از طرفی انسان نیز موجودی است که شایسته این نوع از شادی، رضایت و خشنودی می باشد. لذا هر نوع شادی و نشاطی که مانع از وصول آدمی به آن مرتبه از رضایتمندی و خشنودی شود، گرچه درنگاه اولی ممکن است شادی و انبساط به نظر آید، لکن در نگاه ثانوی، اندوه و ماتم بوده و موجب قبض و گرفتاری او می گردد.
هر مرتبه از مراتب شادی اگر به تنهایی در نظر گرفته شود لذت است، ولکن اگر شادی در جغرافیایی گسترده به لحاظ جمیع مراتب آن مورد نظر واقع شود وضعیت کامل و بیکران آن در معرض نظر قرار گرفته، در این حال از لفظ سعادت استفاده می شود؛ سعادت در حقیقت واژه ای است که در قیاس با این نوع از شادی به کار برده می شود. لذا انسان سعید که سرور و بهجتی همیشگی و مستمر دارد، هرگز به شادی مقطعی و گذرا دلخوش نبوده و بسنده نمی کند.
مشخصه شادی مستمر و سعادت حقیقی این است که دائم الحضور بوده و برای آن کرانه و کناره ای نمی توان تصور کرد حال آنکه شادی های گذرا، محدود به یک مقطع بوده، حضوری غیر دائم و مقطعی داشته و بعضاً به حالت مقابل خود یعنی اندوه و غم مبدل می گردد. لذا هر انسان سعادتمندی که از آن شادی روحانی نامحدود که مقابل ندارد، بهره مند باشد به دلیل گستردگی و بیکرانی آن شادی، خود نیز بسط و سعه وجودی پیدا کرده، در همه حالات، نشاط و شادمانی را با وجود و هستی خود احساس و ادراک خواهد کرد. بنابراین طالب و جویای این نوع شادی، باید از سعه وجودی برخوردار باشد تا به آن نائل شود، لذا اگر از آن محروم بماند مسلماً محرومیت این افراد، ناشی از محدودیت و عدم سعه وجودی آنها خواهد بود.
مطابق تعابیر دینی، جایگاه شادیهای طبیعی و دنیوی که با لذات مادی و محسوس همراهند، در زندگی مادی است و جایگاه شادیهای معنوی و اخروی در بهشتهای مختلفی است که در طول یکدیگر قرار داشته و برترین آنها در عالیترین بهشتها یعنی جنت رضوان الهی؛ همان بهشتی که خداوند سبحان در آن حضور داشته و زیبایی و جمال خود را در آن آشکار ساخته است، جای دارد.
انسان بهره مند از لذائذ محدود، دارای شادی مضطرب و ناآرامی است، که دائماً در معرض دلهره و اضطراب می باشد، در عوض انسانی که بهره مند از لذت نامحدود و به تعبیر بهتر سعادت بخش، است، به نشاطی بیکران رسیده و در همه عوالم، آرامش و قرار می یابد، که این از اوصاف نفس مطمئنه می باشد. لذا رضایت و شادمانی او نیز نه تنها از سنخ رضایتهای محدود مخلوقات نبوده بلکه، رضایتی عارفانه است که همان «رضوان الهی» می باشد. به همین سبب خداوند متعال، نفس مطمئنه آدمی را به محفل انس و شادمانی خود دعوت و او را در بهشت ویژه، مهمان می گرداند: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» ای صاحب نفس مطمئنه، در حالی که خشنود و راضی بوده و مورد رضایت و خشنودی خداوند هستی، به سوی پروردگار خود بازگرد، پس در زمره بندگان من درآی و به بهشت من داخل شو.
از آنچه گفته شد دانسته می شود که از منظر دین، شادی و سرور در یک مرتبه خاص، محدود نشده و برای آن مراتب و مراحلی است که برخی ظاهری و سطحی و بعضی دیگر معنوی و عمیق است. به عبارت دیگر، برخی محدود و بعضی دیگر گسترده و نامحدود می باشد.
تفاوت مراتب، موجب شکل گیری مسائل و احکام مختلفی در باره آن شده بنحوی که برخی از مراتب مزبور در طول و برخی دیگر در عرض یکدیگر قرار داشته، بعضی از آنها لازم و یا زمینه ساز آن دیگری بوده و بین برخی مراتب نیز در بعضی حالات تزاحم و اصطکاک پیش می آید. بنابراین سعادت نوعی از شادمانی است که با رعایت همه این امور، رضایت و شادمانی سعادتمند را به بهترین نحو و عالیترین صورت تأمین کند.
نکته مهم این است که در آموزه های دینی، ممنوع و مقید شدن برخی از مراتب و اقسام شادی در بعضی از حالات، به سبب مزاحمتی است که بین آن رتبه با مرتبه برتر و بهتری از شادی و سرور وجود دارد. در تعابیر قرآنی به تزاحم بین مراتب و ابعاد مختلف لذات و شادیها، به بیانهای مختلف اشاره شده است. مانند این که چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن امر در حقیقت شر بوده و به نفع شما نباشد و چه بسا از امری اکراه داشته باشد و خیر شما در آن باشد، به عبارت دیگر، سعادت و سرور حقیقی شما را تأمین نماید. «عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لاتعلمون».
علاقه مندی ها (Bookmarks)