همه چيز از يک اتفاق شروع شد! از ورود باستان شناسان فرانسوي که براي حفاري به شوش آمده بودند. محمد خودش را به آنها رساند تا بتواند با کارشان آشنا شود و اين گفتوگو جرقهاي براي ايده اثر ماندگار او شد. سرپرست گروه فرانسوي به محمد گفت که لهجههاي محلي ايران کمرنگ شدهاست و شايد مدتي بعد اثري از لهجههاي محلي در ايران باقي نماند... اين جمله تلنگري بود که در دلِ محمد معين غوغايي به پا کرد. بايد کاري انجام ميداد تا پاسخي به دغدغه کنونياش، يعني حفظ زبان فارسي با لهجهها، اصطلاحات و لغات و امثال و حکم فارسي و... باشد. بايد کاري انجام دهد تا براي نسلهاي بعدي ماندگار شود... همه و همه در اثري تدوين و جمعآوري و با نام فرهنگ فارسي مزين شود.
محمد معين که بود؟
9 ارديبهشت 1297 فرزند اول شيخ ابوالقاسم به دنيا آمد. شيخ ابوالقاسم طلبهاي در رشت بود و بيشتر وقت خود را صرف تعليم امور ديني ميکرد. اگر چه از بيماري سختي هم رنج ميبرد. محمد از کودکي شاهد بيماري سخت پدر و مادرش بود... گاهي او را از خانه دور ميکردند اما باز هم دل کوچکش طاقت نميآورد! شايد به دلش افتاده بود که اين بيماريِ سخت پدر و مادر، زندگي سختي را براي او رقم خواهد زد. و بالاخره آنچه نبايد، اتفاق افتاد. محمد در کودکي پدر و مادرش را به فاصله اندکي از دست داد و براي هميشه تکيه بي پناهياش، پدر بزرگش شيخ محمدتقيمعينالعلما شد. او که خود از بزرگان رشت بود تعليم و تربيت محمد را بر عهده گرفت.
معين و آغاز به تحصيل
پدربزرگ محمد شرايط را فراهم کرد تا او به مکتب برود. محمد فقط توانست تا کلاس چهارم در رشت درس بخواند و براي ادامه تحصيل به تهران رفت تا در مدرسه دارالفنون ثبتنام کند. دوري از رشت و خانواده سخت بود و سختتر آن زمان که در هنگام تحصيل نيز خبر درگذشت پدربزرگش را به او دادند.
محمد شيفته درس و مطالعه بود. هيچ چيز نميتوانست مانع پيشرفت او شود. در 13 سالگي دوران متوسطه را به پايان رساند و پس از آن در رشته فلسفه و ادبيات در مدرسه عالي دارالمعلمين تهران ثبت نام کرد. در 17 سالگي نيز در اين رشته با نمره ممتاز مدرک خود را دريافت کرد و راهي خدمت سربازي شد.
سربازي به پايان رسيد و حالا محمد دبير يکي از دبيرستانهاي اهواز بود اما او که از هيچ فرصتي براي تحقيق و مطالعه دريغ نميکرد، در کنار تدريس به تحقيق و تاليف و ترجمه پرداخت. تا اين که در شوش با گروهي از باستان شناسان فرانسوي که براي حفاري آمده بودند ديدار کرد و ايده ابتدايي آمادهسازي فرهنگ فارسي شکل گرفت.
معين و دکتراي فارسي
در سال 1318 محمد معين به تهران منتقل شد و در سمت معاونت اداري دانشسراي مقدماتي و دبيري دانشسراي عالي تهران مشغول به کار و همزمان در دوره دکتراي زبان و ادبيات فارسي مشغول به تحصيل شد و در شهريور 1321 از پاياننامه خود در حضور استاد راهنمايش ملک الشعراي بهار دفاع کرد و پس از تحسين بسيار، ايشان حائز مدرک دکتراي زبان و ادبيات فارسي شد.
معين، لغتنامه و فرهنگ
دکتر محمد معين به دليل علاقه و دغدغه ارزشمندي که براي حفظ زبان فارسي داشت به تصحيح لغتنامه برهان قاطع و تحقيق و تکميل آن پرداخت.
همچنين آشنايي با علياکبر دهخدا و همزماني تاسيس «سازمان لغتنامه» در منزل دهخدا اين زمينه را فراهم کرد که شايستگي و توانمندي دکتر محمد معين تا آنجا براي دهخدا محرز شود که نظارت و بررسي جلدهاي بعدي لغتنامه را بر عهده او بگذارد. تا جايي که دهخدا در وصيتنامه خود قيد ميکند، فيشهاي چاپ نشده لغتنامه را در اختيار دکتر محمد معين بگذارند.
همکاري با دهخدا زمينه تحقق ايده «فرهنگ فارسي» را نيز براي دکتر محمد معين فراهم کرد. او با همراهي 400 از تن از دانشجويانش و پس از سفرهاي پژوهشي بسيار در اين زمينه اين کار عظيم را آغاز کرد و نتيجه آن در 6 جلد «فرهنگ فارسي معين» به يادگار ماند.
ديگر آثار معين
دکتر محمد معين در زمينه تاليف، تصحيح و ترجمه آثار فراواني دارد که از آن ميان ميتوان در حوزه تاليف به: «جلد اول حافظ شيرين سخن»، «يک قطعه شعر در پارسي باستان»، «يوشت فريان و مرزبان نامه»، «روزشماري در ايران باستان و آثار آن در ادبيات پارسي»، «مزديسنا و تأثير آن در ادبيات پارسي» و در زمينه تصحيح کتاب به: «علم برين» ( دانشنامه علائي تأليف ابنسينا)، «چهار مقاله تأليف نظامي عروضي سمرقندي»، «مجموعه اشعار دهخدا»، «ناصر خسرو» ( جامع الحکمتين)، «شرح قصيده ابوالهيثم» و در زمينه ترجمه به : «روانشناسي تربيتي»، «خسرو کواتان و ريدک وي» اشاره کرد.
معين و سالها خاموشي
استاد محمد معين بي وقفه و پر شور در راه حفظِ ادبيات و فرهنگ اين مرز و بوم آرام و و طاقت نداشت... سرانجام استاد 8 آذر 1345 ناگهان در دانشگاه دچار بيهوشي ميشود و روند درماني به گونهاي پيش رفت که استاد به اغماء ميرود و سالها در خاموشي به سر ميبرد... چشمهايي که گشوده بودند اما ديگر هيچکس را به خاطر نداشتند... و در 13 تيرماه 1350 استاد براي هميشه چشمانش را بست....
علاقه مندی ها (Bookmarks)