دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: نامه پسری قبل از خودکشی

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    طراحی مد
    نوشته ها
    262
    ارسال تشکر
    651
    دریافت تشکر: 2,174
    قدرت امتیاز دهی
    6554
    Array

    پیش فرض نامه پسری قبل از خودکشی

    خیلی حالم بده از ظهری تا حالا از شدت استرس داره دستو پام

    میلرزه.


    اخه چطوری
    باور کنم بهم
    خیانت کردی؟ هنوز گرمای دستات تو


    دستامه.


    به خدا اگه میگفتی بمیر میمردم..اخه چرا..یعنی اینقدر
    اون پسره

    از من سر تر


    بود که
    حاضر شدی با اون ازدواج کنی؟ درسته…قبولم
    دارم که

    وضع مالیمون

    اصلا خوب نبود..درسته شرایط مالی خونواده شما خیلی از مال

    ما سر تر بود


    اما رویا من دوست
    داشتم.از ته دلم ارزو
    داشتم تو مال خود خودم

    شی
    اما امروز


    با یه پسره تو خیابون دیدمت.رویا چه
    جوری
    تحمل کنم.

    وقتی بهت گفتم این پسره کیه کنارت خیلی
    راحت گفتی

    دوستمه…


    از بس شکه
    شده بودم که هیچ حرفی نمیتونستم بزنم..باورم

    نمیشد تو همون
    رویایی..
    رویا امروز انقدر شکه شده بودم که حتی راه برگشت به

    خونمونو
    گم کرده بودم.

    چشام نمیدید جاییرو..از
    بس رو
    پله یه مغازه گریه
    کرده بودم

    که همه جارو تار میدیدم.رویا چرا دستاشو گرفته بودی؟ مگه تو



    مگه تونمیگفتی گرمای دستام..گرمای اغوشم فقط مال تو..

    چرا دستاشو گرفتی؟ از من بهتر بود میدونماخه از تیپ قیافه پسره معلوم بود از این
    بچه مایه دارست اما رویا با این که پدرم

    کارگره
    مامانمم مرده
    ولی به خدا همون دو لقمه نونی
    که سر
    سفره میزاریم با خنده
    میخوریم..



    بذار یه
    اعترافی کنم.کادوتولدتو یادته؟ برات یه حلقه خیلی

    خوشگل گرفتم


    که خودتم
    گفتی
    خیلی نازه..اما رویا واسه خریدن اونحلقه من


    چهار تا کامیون سیمان خالی کرده بودم تا بتونم با پولش برات یه
    حلقه خوب بخرم.

    بخدا
    شبش
    تموم کمرمو دستام درد میکرد اما خوشحال
    بودم..


    میدونی چرا؟ همون لحظه ای که حلقرو تو دستات
    کردمو یه

    لبخند کوچیک زدی

    اون لبخند برام اندازه کل دنیا ارزش داشت. اگه از همون اول برات

    یه بازیچه
    بودم


    چرا بهم نگفتی؟

    چرا گذاشتی وابستت بشم؟

    چرا با احساساتم
    بازی کردی؟

    بعد از فوت مادرم تموم دل خوشیم این بود که یکی هست که

    وقتی میبینمش


    ارومم
    میکنه.رویا تموم اس ام اس اتو تو دفترم
    نوشتم.از اول تا

    اخرشو..


    یعنی این دو سالی که با من بودی با
    اون پسره هم بودی؟

    یعنی به همین راحتی؟

    یعنی اون دوست دارمها همش
    دروغ بود؟ ..


    یادم نمیره
    اون روزیرو با هم سینما رفته بودیم.از اول تا اخر فیلم

    دستاتو تو
    دستام


    گرفته بودمو میبوسیدم.رویا از
    ته ته دلم
    عاشقت بودم..


    اون شب تا صبح نخوابیدم داشتم بهت فکر میکردم…


    یا اون روزیرو
    یادته که با
    مامانت بودی اون پسره بهت متلک گفت؟


    یادت میاد تک نفری چیقدر زدمش؟

    ادم دعوا گیری نیستما
    ولی وقتی دیدم از پشت
    داره بهت تیکه

    میندازه


    خیلی داغونم کرد یه لحظه احساس
    کردم اگه کاری نکنم

    نمیشه…

    تا اون موقع هیچکیو انقدر نزده بودم

    رویا همه اینا به
    کنار.چرا گوشیتو خاموش کردی عزیز دلم؟

    چیه طاقت
    حرفامو نداری؟


    رویا بغض ته گلومو
    گرفته..دیگه طاقتشو ندارم از این زندگی

    کوفتی خسته

    شدم…ابجیم یه ماه دیگه عروسیشه ولی
    هنوزبابام پول

    جهیزیشو اماده نکرده…

    این از ابجی کوچیکم که دبستان میره ولی سرطان داره و

    خودشم
    نمیدونه…


    این از
    بابام که بنده خدا از
    صبح تا شب سر کار میره ولی نمیتونه


    خرج ماهارو در بیاره…راستی
    رویا یه سوال ..

    اگه من تو یه خونواده پولدار به دنیا میومدم بازم بهم خیانت

    میکردی؟ بازم بهم

    نامردی
    میکردی بری با یکی دیگه؟ تورو خدا
    بگو…


    یعنی فقط واسه خاطر پول بهم خیانت کردی؟ فقط واسه


    پول؟…متاسفم


    تصمیم گرفتم خودمو بکشم.تیغ دقیقا رو دستامه.اصلا از
    مرگ

    نمیترسم.


    از این زندگیو از این روزگار
    متنفرم.مطمئنم از رفتن من کسی

    ناراحت نمیشه..
    دوست دارم برم پیش مادرم.مامان من دارم میام

    اغوشتو وا کن….


    اره دارم میام

    خداحافظ زندگی کوفتی


    اين داستان كاملا واقعي بود

  2. 4 کاربر از پست مفید طاهره جووون سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 15th March 2013, 02:04 PM
  2. شباهت هاي دخترا و پسر هاي ايروني
    توسط ریپورتر در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 29th April 2010, 11:20 PM
  3. قصه ی پسری که عاشق
    توسط ریپورتر در انجمن عارفانه و عاشقانه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th April 2010, 09:40 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •