خوشنویسی چینی، سنگ محک شخصیت
سرچشمه ی تمدن درخشان سرزمین وسیع چین در ابهام قرار دارد. با توجه به افسانه ها می توان گفت فرهنگ چین در انزوای کامل و به دور از تمدن مغرب زمین، در سال 2000ق.م بوجود آمد. اقوام چین ، با وجود این انزوا، برخی از مهمترین اختراعات و کشفیات بشر را در پروندهخود داردند: قطب نما، ابداع کاغذ، ابداع صنعت چاپ و کشف باروت تنها برخی از این اختراعات است که توانسته تحول عمیقی در جامعه ی بشری ایجاد کند.
در میان تمامی هنرها، هنر خوشنویسی دارای والاترین جایگاه در تفکر اقوام چینی بوده است. چینیان سالها قبل از امپرسیونیست ها به اهمیت لحظه و ثبت آن در اثر هنری پی برده بودند و آن را در تکنیکهای خاص خوشنویسی و نقاشی خود بکار بسته بودند.جایگاه و اهمیت خوشنویسی تا آنجا بود که مهمترین وزرا دارای خطی خوش بودند و اصولا خوشنویسی و داشتن خط زیبا یکی از مهارتها، برای برگزیدگی افراد، خاصه در شغلهای بالای سیاسی محسوب می شد.در این مقاله قصد داریم به جایگاه این هنر ، علل اهمیت آن، و دلایلی که باعث چنین امتیازاتی برای صاحب خط می شد بپردازیم.خوشنویسی چینی زبان بصری ناب به شمار می رود. الفبایی نیست و هر نماد آن ترکیبی از تعدادی خطوط است که به طرزی خاص در مربعی فرضی شکل گرفته است.در افسانه ها چنین آمده که در سال 1800ق.م "تسانگ شیه" خوشنویسی را با الهام از رد پای حیوانات و اثر پنجه پرندگان ابداع کرد. "تسانگ شیه" صورتنگاری های ابتدایی 1 را تغییر داد ، وی اشکال آنها را کاملا نقش پردازی کرد و ترکیب آنها را با حداقل خطوط به طرزی که براحتی قابل تشخیص باشد ممکن ساخت.چینیها از واقعگرایی موجود در هیروگلیف به دلیل طرح های انتزاعی تر چشم پوشی کردند. به نظر می رسد که آن ها، از همان ابتدای کار، شیفته ی جنبه های زیبایی شناسی نگارش بودند.در آغاز ، اسامی ساده پدید آمد و زبان به تدریج پخته شد و با ابداع علائمی که احساس ، عمل، رنگ ، اندازه و نوع را نشان می داد ، قوام گرفت.2علائم خوشنویسی چینی "واژه نگاشت " است یعنی هر علامت یا نشانه گرافیکی ، یک کلمه کامل است، مانند علامت $ که واژه نگاشت دلار است.از خوشنویسی پرسیدند چرا انگشتان مرکبی خود را چنین محکم در موهای قلم فرو می کنید. پاسخ داد که تنها اینگونه می تواند حس کند که "تائو"( 3 ) از دست او به قلم و بر کاغذ انتقال می یابد
هرچند در مناطقی مانند بین النهرین، مفهومنگاشت ها و اقتباسهای آوایی – کاربرد علامت واژه ای با صدای مشابه- به وجود آمد ، اما خط چینی هیچ وقت مانند خط میخی به علائم هجایی یا علائم الفبایی برای بیان اصوات ابتدایی تجزیه نشد. به همین علت بین زبان گفتاری و زبان نوشتاری چینی ارتباط مستقیمی وجود ندارد و هر کدام در انتقال مفاهیم ، تابع نظامهای مستقلی هستند؛ یعنی صدا از دهان به گوش و علامت از دست به چشم می رسد.آموختن تمام واژگان که چیزی بالغ بر 44هزار علامت می شد، بیانگر علم اشخاص بود. به همین دلیل کسی که قادر به نوشتن و خواندن این 44هزار علامت بود نه تنها از هوش بالایی برخوردار بود بلکه این قابلیت، نشان از پشتکار، درایت و تیزبینی وی نیز داشت.از سوی دیگر خوشنویسی ، رابطه ای بسیار نزدیک با نقاشی داشت. هنرمند و خطاط تلاش می کرد در اثر خود ، به ثبت حالت شی بپردازد و حس درونی آن را تجسم بخشد. این دیدگاه ارتباط مستقیمی با "جهان بینی تائو" 3در چین داشت.بیان حالات گذرا و لحظه ای ، مهمترین خصلت خطوط خوشنویسی و نقاشی های چینی است. به عبارتی چینی ها بر این باور بودند که در خوشنویسی حالات روحی و احساسات عمیق قابل بیان است. قلم گذاریهای ضخیم و بی رمق، بیانی غم انگیز داشت . خوشنویسی اشعاری که در ستایش بهار بود ، شاداب و لطیف می نمود .از خوشنویسی پرسیدند چرا انگشتان مرکبی خود را چنین محکم در موهای قلم فرو می کنید. پاسخ داد که تنها اینگونه می تواند حس کند که "تائو" 3 از دست او به قلم و بر کاغذ انتقال می یابد.چینی ها بر این باورند که خوشنویسی ، استخوانبندی(قدرت و حجم)، گوشت (تناسب حروف)، خون (بافت سیال مرکب) و ماهیچه (روح و نیروی حیاتی) دارد.انسانی که بتواند در خلق اثر، هماهنگی کاملی میان تمامی این اجزا برقرار کند ،انسانی فرزانه و دارای روحی وسیع و تفکری عمیق است که می تواند آحاد جامعه را به رستگاری رهنمون شود. به همین دلیل چینیها، خوشنویسی را سنگ محک شخصیت افراد می دانند.پینوشت ها:1- منظور از صورتنگاری، خط تصویرنگار است که اولین خط بشر محسوب می شود. در این نوع خط ، شکل خلاصه شده ی یک جسم، به عنوان معنای آن بکار می فت مثلا خطوط مواج نشان دهنده آب و رود بود و یا دایره نماد خورشید.2- به این مرحله از خط، ایدئوگرام گفته می شود. یعنی به صورت قراردادی ، علامتی را برای اندازه در بین خود توافق می کنند. در خط صورتنگار، امکان بیان احساسات و ایده ها نیست، چرا که فاقد شکل ظاهری است.3- روح هستی که در سراسر جهان، موجودات جاندار و بی جان را اداره می کند و در همه چیز جاری است. راه رسیدن به رستگاری، همسو شدن با این جریان هستی است. به همین دلیل هنرمند چینی برای خلق اثر، ابتا به مراقبه ی در طبیعت می پردازد و تلاش می کند ذهن خود را با روح موجود در شی همراستا کند . سپس در یک آن ، و با یک ضربه ، این جریان را با حرکت قلمو به صفحه کاغذ منتقل می کند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)