تولد، طلوع یک صبح تازه
تو را میجویم از قلههای رفیع نیایش، تو را میجویم از هوای مطبوع مدینه، از زلالی طلوع یک صبح تازه. متولد میشوم از حس تازه سرودن.
حوریان آسمان، گرداگرد مدینه بال گشودهاند و کودکی در دامان «شهربانو»، آرام به خواب رفته است.
کودکی از سلاله پاک رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، که وارث رسالتی بزرگ، یعنی امامت و ولایت خواهد شد. او فرزند حسینبن علیبنابیطالب علیهالسلام، «سجاد» و «زین العابدین» است.
بیشک، سال 38 هجری در مدینه، سال خرم و مبارکی بوده است؛ سالیکه امام سجاد علیهالسلام به دنیا پلک گشود.
پلک میزنی و کربلا در ذهن جهان تکثیر میشود. پلک میزنی و سفارت عشق، بر شانههایت سنگینی میکند.
پلک میزنی و اخبارگوی تاریخ سرخی میشوی که تا الی الابد این خط سرخ ادامه دارد.
به دف و چنگ عرشیان پلک میگشایی تا ادامه کارنامه برهوت کربلا باشی.
از خطبههایت آتشفشان جاری میشود و از دعاهایت، زلالی یک رود به دنیا میآید.
تو میآیی و ذایقه واژهها، از عطر دعا آکنده میشود.
تو میآیی و بر صبح لبانت، معنویت عارفانه نقش میبندد.
تو میآیی و روح ناآرام سجادهها را به آرامشی خواستنی میسپاری.
میآیی و شولای باران بر دوش، باب الحوائج میشوی. دست بالا میبری و برای درختهای بهشت، باران تلاوت میکنی.
صحیفه سینه را میگشایی و صحیفه سجادیهای مینویسی که زبور آل محمد میشود.
منبع : تبیان
علاقه مندی ها (Bookmarks)