چه کسی تا به حال به صورت ناخود آگاه مرتکب اشتباه مالی نشده است؟ بیایید به اشتباهاتمان اعتراف کنیم، همه ما کارهای احمقانهای انجام میدهیم که باید به خاطر آنها هزینه زیادی بپردازیم. ارتکاب اشتباهات کوچک اصلا غیرعادی نیست، ولی...
دنیای اقتصاد: چه کسی تا به حال به صورت ناخود آگاه مرتکب اشتباه مالی نشده است؟ بیایید به اشتباهاتمان اعتراف کنیم، همه ما کارهای احمقانهای انجام میدهیم که باید به خاطر آنها هزینه زیادی بپردازیم.
بر اساس تحقیقی که توسط اتحادیه مصرفکنندگان آمریکا و شرکت پریمریکا انجام شده، دو سوم آمریکاییها عنوان کردهاند که حداقل یک اشتباه بسیار نادرست مالی انجام دادهاند و تقریبا نیمی(47 درصد) ازکسانی که مورد سوال قرارگرفته بودند، پذیرفتند که حتی خطاهايي بیشتر از یک اشتباه مالی مرتکب شدهاند. كمترين هزینه این اشتباهات مالی 5000 دلار، ولی هزینه میانگین آن 23000 دلار بوده است.
ارتکاب اشتباهات کوچک اصلا غیرعادی نیست، ولی گزارشها نشان داده که بیشتر کسانی که مورد تحقیق قرار گرفتهاند، باور داشتهاند که توانایی آنها در تصمیمگیری مالی «خوب» یا «بسیار خوب» است. این در حالی است که آنها اشتباهات پرهزینه مالی در گذشته داشتهاند.
استفن بروبک، مدیرعامل سی افای (CFA) در این باره اظهار میکند: «با در نظر داشتن اشتباهات مالی گذشته آنها و پیچیدگی بنگاههای مالی بازار، ما از نتایج این تحقیق شگفتزده شدیم،از اینکه چگونه تعداد زیادی از آمریکاییها از طبقه متوسط جامعه توانایی خودشان را برای تصمیمات گوناگون مالی در رده بسیار بالا درجهبندی میکنند».
اگر همه ما باهوش و با اعتماد به نفس در امور مالی هستیم، پس دلیل اینکه هزاران دلار برای جبران تصمیمات اشتباهمان هزینه میکنیم، چیست؟ در ادامه اشتباهاتی که من به طور مکرر در زمانی که مشاور سرمایهگذاری بودم و به آنها برخورد کردم را شرح میدهم که میتواند در تصمیمگیریهای مالی مفید باشد.
1)عدم پسانداز یک مقدار مناسب سرمایه ضروری. پساندازکردن بخشی از هزینههای زندگی به مدت6 تا 12 ماه این امکان را به شما خواهد داد تا بسیاری از بحرانهای مالی خود را پشت سر بگذارید بدون اینکه از پساندازی که برای دوران بازنشستگی ذخیره کردید، خرج کنید.
2) ایجاد یک برنامه مالی بسیار خوشبینانه. از اواسط دهه 90 میلادی تا زمان بحران اقتصادی کنونی، بسیاری از برنامههای مالی براین اساس که سود سرمایهگذاریهای سالانه به طور میانگین 10درصد خواهد بود تدوین شدند. کسانی که باورهای محافظهکارانه تری داشتند با خطرات کمتری در سالهای رکود اقتصادی مواجه شدند.
3) پرداخت بیش از حد حقالزحمه. چرا سرمایهگذاران بهطور مداوم با سرمایهگذاریهایی که نیاز به پرداخت هزینه زیادی دارند، به خود ضرر وارد میکنند؟ آن دسته از سرمایهگذارانی که در صندوقهای سرمایهگذاری بدون کمیسیون، سرمایهگذاری میکنند، سالانه 1درصد تا 2 درصد سود بیشتری نسبت به سرمایهگذارانی که در داراییهای مدیریت شده که شامل هزینه فروش میشود سرمایهگذاری میکنند، به خود نفع میرسانند.
4) اجازه دهید احساسات شما در مدیریت تصمیمات مالی حاکمیت داشته باشد. دو گونه احساسات هستند که به زندگی مالی ما شدیدا جهت میدهند: ترس و طمع. در راس امور بازار، طمع باعث میشود تا ما ریسکهای بزرگ تری بپذیریم. برعکس زمانی که کسری بودجه داریم، ترس بر ما غلبه میکند و ما را وادار میکند هر آنچه داریم بفروشیم. برای پیشگیری از این موجهای احساسی، میتوان به جای سرمایهگذاری در یک زمینه مشخص، سهام مختلفی را خریداری کرد، زیرا این رویکرد موجب خواهد شد ریسک سرمایهگذاری شما در دستههای مختلف سرمایهگذاری مانند بورس، قراردادهای مالی، پول نقد و کالا تقسیم شود.
5) نداشتن بیمه مناسب یا خرید بیش از حد بیمه. بیمه بخش ضروری یک برنامه مالی است. با این وجود، در اغلب موارد مردم در این موضوع افراطی عمل کرده و از حالت نداشتن پشتوانه بیمهای کافی یا عکس آن با دراختیار گرفتن پشتوانه بیش از حد، تغییر موضع میدهند. یک راه خوب برای تعیین مقدار بیمه سرمایه مورد نیاز شما، مشورت با متخصصان در این زمینه است.
6) داشتن تصور غیرواقعی در مورد ریسک. اگر قرار است سرمایهگذاری با ریسک بالا انجام دهید، مانند خرید مقدار زیادی از یک سهام مشخص یا سرمایهگذاری در یک شرکت کوچک، تنها مقدار پولی که تمایل دارید از دست دهید را به آن اختصاص دهید، این همان مقداری است که در درازمدت، زندگی مالی شما را تحت تاثیر قرار نمیدهد.
در مقابل برخی از سرمایهگذاران تنها در شرکتهایی که تصور میکنند عملکردی مشابه اپل خواهند داشت سرمایهگذاری میکنند، ولی ممکن است که آن شرکت به چنین سودی نرسد. بنابراین بهتر است سرمایهگذاری خود را تک رقمی کنید و مواجهه خود را با ریسکهای احتمالی به طور منطقی مدیریت کنید.
7) عدم کمک گرفتن از دیگران. تعداد زیادی از افراد توانایی مدیریت مالی زندگی خودشان را دارند، ولی در نمونههای متعددی استخدام یک فرد حرفهای، منطقی به نظر میرسد. اطمینان حاصل کنید برای چه خدماتی پول پرداخت میکنید و چگونه مشاور شما این هزینه را برایتان جبران میکند. برای مثال، اگر مشاور شما کارمزد فروش میگیرد، باعث میشود به فروختن کالا یا هر چیزی بهطور مداوم تشويق شود، بدون توجه به اینکه شما از آنچه خریداری میکنید رضایت کامل دارید یا نه.
بهتر است مشاور حقوق بگیری که مورد اعتماد واقعی شما است استخدام کنید، چون چنین مشاوری در بهترین زمینههای مورد توجه شما و به نفع شما فعالیت میکند.
برترینها - دنیای اقتصاد
علاقه مندی ها (Bookmarks)