دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: زندگی نامه و وصیتنامه ی شهید محمد علی جهان آرا

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    میرم ریاضی
    نوشته ها
    518
    ارسال تشکر
    2,794
    دریافت تشکر: 1,757
    قدرت امتیاز دهی
    11843
    Array
    امیر دانته's: جدید118

    Cool زندگی نامه و وصیتنامه ی شهید محمد علی جهان آرا

    وصيتنامه شهيد « سيد محمدعلي جهان آرا »
    خبرگزاري فارس: از روزي كه جنگ آغاز شد تا لحظه اي كه خرمشهر سقوط كرد يك ماه بطور مداوم كربلا را مي ديدم.بارپرودگارا، تو را شكر مي گيوم كه شربت شهادت اين گونه راه رسيدن انسان به خودت را به من بنده ي فقير و حقير و گناهكار خود ارزاني داشتي.

    سيد محمدعلي جهان آرا در روز 9 شهريور ماه سال 1333 در خرمشهر بدنيا آمد. در سال 1351 ، وقتي گروه مبارز «حزب الله خرمشهر» توسط ساواك شناسايي شد و نام محمد علي هم در ليست دستگير شده گان بود كه برايش به قيمت يك سال زندان تمام شد. محمد علي در سال 1354 ديپلمش را گرفت. نتيجه شركت در كنكور ، سفر به تبريز و ادامه تحصيل در مدرسه‌ ي عالي بازرگاني بود. در سال 1355 محمد به عضويت گروه «منصورون» كه يك گروه مذهبي معتقد به مبارزه مسلحانه بود پيوست و زندگي مخفيانه و تعقيب و گريز با ماموران رژيم پهلوي را آغاز نمود.بعد از پيروزي انقلاب اسلامي محمد پس از دو سال و نيم زندگي مخفي به خرمشهر بازگشت و به همراه همرزمانش تشكيلاتي به راه انداختند به نام كانون فرهنگي نظامي انقلابيون خرمشهر. سپاه خرمشهر و جهاد سازندگي اين شهر را جهان آرا به راه انداخت و فرماندهي سپاه هم بر عهده خودش قرار گرفت. مقاومت 35 روزه خرمشهر در برابر چندين تيپ و لشكر عراقي ، آن هم بدون كوچك ترين پشتيباني دولت مركزي ، نام سيد محمدعلي جهان آرا را بر اي هميشه در تاريخ ايران جاودانه نمود. جهان آرا كه پس از سقوط بني صدر به فرماندهي سپاه منطقه 7 كشوري منصوب شده بود، مجال نيافت تا آزادي شهر خود را ببيند اما همرزمان و فرزندان معنوي او ، در سپاه خرمشهر ، نه ماه پس از شهادتش ،با نام و ياد او از دروازه هاي شهر گذشتند. آن چه مي خوانيد تنها وصيت نامه به جامانده از اين سردار شهيد است: از روزي كه جنگ آغاز شد تا لحظه اي كه خرمشهر سقوط كرد يك ماه بطور مداوم كربلا را مي ديدم. «ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الكافرين». بارپرودگارا، اي رب العالمين، اي غياث المستغيثين و اي حبيب قلبو الصالحين. تو را شكر مي گيوم كه شربت شهادت اين گونه راه رسيدن انسان به خودت را به من بنده ي فقير و حقير و گناهكار خود ارزاني داشتي. من براي كسي وصيتي ندارم ولي يك مشت درد و رنج دارم كه بر اين صفحه ي كاغذ مي خواهم همچون تيري بر قلب سياه دلاني كه اين آزادي را حس نكرده اند و بر سر اموال اين دنيا ملتي را، امتي را و جهاني را به نيستي و نابودي مي كشانند، فرو آورم. خداوندا! تو خود شاهدي كه من تعهد اين آزادي را با گذراندن تمام وقت و هستي خويش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هايي كه بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شكيبايي كردم ولي اين را مي دانم كه اين سران تازه به دوران رسيده، نعمت آزادي را درك نكرده اند چون دربند نبوده اند يا در گوشه هاي ترياهاي پاريس، لندن و هامبورگ بوده اند و يا در ... و تو اي امامم! اي كه به اندازه ي تمام قرنها سختي ها و رنج ها كشيدي از دست اين نابخردان خرد همه چيزدان! لحظه لحظه اي اين زندگي بر تو همچن نوح، موسي و عيسي و محمد (ص) گذشت. ولي تو اي امام و اي عصاره ي تاريخ بدان كه با حركتت، حركت اسلام را در تاريخ جديد شروع كردي و آزادي مستضعفان جهان را تضمين كردي. ولي اي امام كيست كه اين همه رنجها و دردهاي تو را درك كند؟! كيست كه دريابد لحظه اي كوتاهي از اين حركت به هر عنوان، خيانتي به تاريخ انسانيت و كليه انسان هاي حاغضر و آينده تاريخ مي باشد؟ اي امام! درد تو را، رنج تو را مي دانم چه كساني با جان مي خرند، جوان با ايمان، كه هستي و زندگي تازه ي خويش را در راه هدف رسيدن حكومت عدل اسلامي فدا مي كند. بله اي امام! درد تو را جوانان درك مي كنند، اينان كه از مال دنيا فقط و فقط رهبري تو را دارند و جان خويش را براي هدفت كه اسلام است فدا مي كنند. اي امام تا لحظه اي كه خون در رگ هاي ما جوانان پاك اسلام وجود دارد لحظه اي نمي گذاريم كه خط پيامبر گونه تو كه به خط انبياء و اولياء وصل است به انحراف كشيده شود. اي امام! من به عنوان كسي كه شايد كربلاي حسيني را در كربلاي خرمشهر ديده ام سخني با تو دارم كه از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهري برمي خيزد و آن، اين است؛ اي امام! از روزي كه جنگ آغاز شد تا لحظه اي كه خرمشهر سقوط كرد من يك ماه بطور مداوم كربلا را مي ديدم هر روز كه حمله ي دشمن بر برادران سخت مي شد و فرياد آنها بي سيم را از كار مي انداخت و هيچ راه نجاتي نبود به اتاق مي رفتم، گريه را آغاز مي كردم و فرياد مي زدم اي رب العالمين بر ما مپسند ذلت و خواري را. *پاسداشت سالگرد آزادسازي خرمشهر ويژه دفاع مقدس در خبرگزاري فارس انتهاي پيام/

    it takes a minute to have a crush on someone
    an hour to like someone, and an day to love someone
    but it takes a lifetime to forget someone


  2. 7 کاربر از پست مفید امیر دانته سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قسمتی از وصیتنامه سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی
    توسط ریپورتر در انجمن وصیت نامه شهدا
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th May 2013, 10:02 AM
  2. یک پیشنهاد برای مطالعه وصیتنامه‌های شهدا
    توسط نسیم بهآر در انجمن اخبار هنری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th December 2012, 08:20 AM
  3. ***وصیتنامه اي جالب***
    توسط LaDy Ds DeMoNa در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd March 2010, 11:37 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •